بسم الله
همانطور که در بخش هویتشناسی گفتیم، عشق دختر به پسر با عشق پسر به دختر تفاوت جدی دارد. عشق پسر از جنس «عاشقی» است و عشق دختر از جنس «معشوقی». عاشق طالب و خواهنده است و معشوق، مطلوب و پذیرنده. دقت در این تفاوت دو نکتهی مهم را برای دختران به دست میدهد:
1. جایگاه معشوق برتر از جایگاه عاشق است. عاشق در جایگاه طلب و نیاز است ولی معشوق در جایگاه اختفا و ناز. یک دختر خوب باید این جایگاه والا را قدر بداند و با خودباختگی و خودکمبینی قدر و منزلت خود را پایین نیاورد.
بعضی از دخترها چنان از خود و جایگاه خود بیگانه شدهاند که ذلیلانه به دنبال پسران هستند و از آنها گدایی عشق میکنند!
2. درست است که معشوق از جهتی در جایگاه فراتر قرار دارد، ولی همین جایگاه برتر نقطهضعفی جدّی دارد. از آنجایی که معشوق، مطلوب و پذیرنده است، انفعال و تأثیرپذیری او بیشتر از عاشق است. به دلیل همین انفعال و تأثیرپذیریِ دختر است که اصرار و پافشاری پسر در عوض کردن نظر دختر تأثیر شگرف دارد و میتواند سرسختترین جواب منفی را به نرمترین جواب مثبت تبدیل کند.
در ابتدا دختر در موضع برتر «ناز» قرار دارد و پسر در موضع «نیاز و التماس». دختر به آسانی «نه» میگوید و در دل به ضجهزدن پسر میخندد و از زجر کشیدنش لذت میبرد. پسر به اقتضای عاشق بودنش از رو نمیرود و اصرار میکند؛ اصراری که تا اعماق دل دختر نفوذ میکند و «نیاز» مخفی او را متلاطم میکند و آن را از «خفا» به «بروز» میآورد. وقتی کار به اینجا کشید، جای دختر و پسر عوض میشود و دختری که معشوق بود، دیگر عاشقانه رفتار میکند و پسری که عاشق بود، از به چنگ آوردن معشوقش چنان اطمینان خاطر دارد که به خودش جرأت «ناز» میدهد!
دختر باید مراقب این نقطهضعف خود باشد و بداند که بسیاری از پسرها هم از این نقطهضعف آگاه هستند و با نمایش لجاجت و اصرار عاشقانه بهخوبی میتوانند نقش عاشق دلباخته و دلسوخته را بازی کنند و به این ترتیب دل احساساتی دختر را نرم و رام کنند و بر آن سوار شوند و در جادهی هوسهای خود بتازند و تا ناکجا پیش روند.
چنان با التماس گریه میکرد که دلم میخواست از جا کنده شود. نمیتوانستم «نه»بگویم... هرطور که بود جواب مثبت مرا گرفت... بعدها وقتی به بعضی از کارهای ناجورش گیر میدادم اصلاً به من و نظرم و علاقهمندیهایم اهمیت نمیداد و با سردی با من برخورد میکرد؛ طوری که انگار من محتاج اویم! وقتی همهچیز را به هم زدم، دوباره شد همان عاشق بدبخت گریان! چنان به «غلط کردم!»افتاده بود که دلم به حالش میسوخت ولی دیگر گولش را نخوردم و با سنگدلی برای همیشه طردش کردم.
این مقاله برگرفته از کتاب «دوستش دارم!» نوشتهی حامد شاد است. اطلاعات بیشتر دربارهی این کتاب: اینجا
سلسله مقالات «دوستش دارم»:
- چرا دو جنس «دختر» و «پسر»؟ (دوستش دارم 1)
- و خدا دختر و پسر را عاشق آفرید... (دوستش دارم 2)
- تفاوتهای علاقهی پسر به دختر و علاقهی دختر به پسر (دوستش دارم 3)
- مقایسهی فرهنگ محرم و نامحرم اسلامی با فرهنگ بیبندوباری غربی (دوستش دارم 4)
- خطرهای ویرانگر دوستی با نامحرم (دوستش دارم 5)
- چند حقیقت تلخ دربارهی دوستی با نامحرم (دوستش دارم 6)
- عشق سه طرفه (دوستش دارم 7)
- حکم دین دربارهی دوستی با نامحرم (دوستش دارم 8)
- محدودهی ارتباط مجاز با نامحرم (دوستش دارم 9)
- نقاط ضعف و قوتِ دختر بودن (دوستش دارم 10)
- دختران بر سر دوراهی «جذابیت» و «امنیت» (دوستش دارم 11)
- دختران و برخورد با مزاحمتهای ناموسی (دوستش دارم 12)
- ابزار سنجش و انتخاب همسر (دوستش دارم 13)
- یک راز دربارهی انتخاب همسر (دوستش دارم 14)
- تفاوت دختر و پسر در انتخاب کردن و انتخاب شدن (دوستش دارم 15)
- خطر به تأخیر انداختن ازدواج (دوستش دارم 16)
- درمان آسیبدیدگان عشق شیطانی (دوستش دارم 17)
- توبه و آشتی با خدا (دوستش دارم 18)
- لیلا و فرزاد (دوستش دارم 19)
نظرات (1)