بسم الله
ماه رمضان امسال (1393) که در خلخال در مسجد حضرت علیاکبر علیهالسلام فعالیت داشتم، شبی بعد از پایان سخنرانی، وقتی از مسجد خارج شدم، جوانی به من مراجعه کرد و گفت سؤالی دارد. من هم مثل همیشه استقبال کردم و برای گفتوگو توقف کردم. جوان با بیانی خاص مسألهی «رجعت» را زیر سؤال برد و آن را به افسانه و خرافه شبیهتر دانست تا حقیقت. موضوعات دیگری مثل توسل و شفاعت و عصمت و غیره را هم با شبهاتی ساده و ابتدایی زیر سؤال برد. معلوم بود در محیطهای ضدشیعی زیاد بوده و ذهنش به شدت آشفته و بدبین شده بود. بعد از اینکه توضیحات مرا را دربارهی رجعت شنید، گفت: احساس میکنم خیلی هم شبیه افسانه نیست و بگینگی با عقل جور درمیآید!
میگفت: یعنی چه که بعضی از آدمهای مرده قبل از قیامت زنده میشوند و چنین میکنند و چنان میکنند؟! وقتی آدم حرفهای شما دربارهی رجعت را میشنود، خیال میکند دارد یک داستان افسانهای را گوش میدهد. رجعتی که شما میگویید با عقل جور درنمیآید؛ با آیات قرآن مخالف است.
ایام مسابقات جام جهانی بود؛ برای اینکه خوب متوجه مطلب شود، از فوتبال و جام جهانی برایش مثال زدم. گفتم: همهی کشورهایی که حداقلِ امتیاز لازم برای حضور در جام جهانی را به دست میآورند، یک بار در جام جهانی حضور پیدا میکنند و ممکن است با پیروزی یا شکست کار خود را به پایان برسانند. اما در این میان، بعضی کشورها تیم فوتبالشان قویتر است و لیاقتشان برای حضور در جام جهانی بیش از سایر کشورها است؛ از این رو بیش از یک بار میتوانند حضور داشته باشند؛ یعنی به مرحله یا مراحل بعدی میروند و بیش از یک بار طعم شیرین پیروزی یا طعم تلخ شکست را احساس کنند.
گفتم: برخی انسانها ـ که اکثریت را تشکیل میدهند ـ حقشان با یک بار زندگی کردن در این دنیا ادا میشود؛ ولی برخی دیگر از ظرفیت وجودی متفاوتی برخوردار هستند، بهگونهایکه جا دارد بیش از یک بار زندگی کنند و یک بار زندگی برایشان کفایت نمیکند. همانطورکه ممکن است بازیکنهای یک تیم فوتبال، چنان سرشار از مهارت و تکنیک و تاکتیک باشند که دورهی اول مسابقات برای بروز هنرمندیهایشان کفایت نمیکند و برای بروز همهی تواناییهایشان باید بازیهای حساستر و پرهیجانتری را تجربه کنند؛ همچنین بعضی انسانها از چنان ویژگیهایی بهرهمند هستند که یک بار زندگی برایشان کم است و برای بروز همهی استعدادهایشان نیاز به فرصت بیشتری دارند.
در مقابل این عدهی کم، اغلب انسانها لیاقت زندگی بیش از یک بار را ندارند و اگر بار دیگر هم زمینهی زندگی در دنیا برایشان فراهم شود، تفاوتی نمیکنند و همان میشوند که در زندگی قبلی شدهاند؛ مانند تیم فوتبالی که اگر صد بار هم بازی کند، هنر جدیدی برای عرضه کردن ندارد و همهی تواناییهایش را در همان مرحلهی مقدماتی به نمایش گذاشته است.
گفتم: البته زندگی دوباره در دنیا مخصوص خوبان نیست؛ انسانهای خیلی بدی هم هستند که یک بار زندگی توان آشکار کردن همهی لایههای خباثت آنها را ندارد. اینها هم برای به فعلیت رساندن همهی قوه و توان خباثتشان دوباره زنده خواهند شد و دوباره بدی خواهند کرد تا چیزی از نیّات پلیدشان نمانده باشد که نتوانسته باشند در عرصهی عمل به آن اقدام کنند.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: «رجعت جنبهی عمومی ندارد، بلکه اختصاص به کسانی دارد که به ایمان کامل و شرک خالص رسیده باشند».1
علاوه بر این دسته از انسانها ـ که یک بار زندگی معمولی قابلیت به فعلیت رساندن همهی استعدادهایشان را ندارد ـ از انسانهای دستهی اول ـ که یک بار زندگی معمولی برای شکوفا شدن همهی استعدادهایشان کافی است ـ نیز کسانی هستند که حتی فرصت یک بار زندگی معمولی را هم پیدا نکردهاند؛ مثل کسی که در کودکی یا در شرایطی ناخواسته بر اثر تصادف یا هرچیز دیگری از دنیا رفته باشد، درحالیکه هنوز زوایای مهمی از استعدادهایش سربسته مانده و شکوفا نشده است؛ اینان نیز رجعت میکنند و طلبشان را از زندگی دنیا دریافت میکنند. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «هر مؤمنی که کشته شده باشد به دنیا برمیگردد تا بعد از زندگی مجدد به مرگ طبیعی بمیرد [و همه استعدادهایش به فعلیت برسد] و هر مؤمنی که مرده باشد به دنیا برمیگردد تا کشته شود [و به فیض شهادت نائل شود].2
گفت: حرف شما متین؛ ولی اگر رجعت حق است، پس چرا در قرآن نیامده؟
گفتم: این موضوعی که دربارهی آن صحبت میکنیم، یک حقیقتی دارد و یک عنوانی؛ عنوان آن «رجعت» است و لزومی ندارد این عنوان در قرآن آمده باشد؛ چون این عنوان را دیگران انتخاب کردهاند. مهم حقیقت آن است که در قرآن بهروشنی بیان شده است.
حقیقت رجعت از دو حقیقت دیگر تشکیل شده است که یکی «امکان زنده شدن مردهها در همین دنیا قبل از قیامت» است و دیگری این است که «خدا حق همه را بهطور کامل ادا میکند و برای احدی کم نمیگذارد». اگر قرآن این دو حقیقت را تأیید کند، در واقع رجعت را تأیید کرده است.
دربارهی حقیقت اول آیات فراوانی هست که زنده شدن انسانها و حتی حیوانهایی را در این دنیا گزارش میدهد؛ مانند آیهی 55 و 73 و 243 و 259 سورهی بقره و آیهی 110 سورهی مائده.
دربارهی حقیقت دوم هم آیات گوناگونی هست که بیان میکند خداوند حق همه را ادا میکند و برای کسی کم نمیگذارد و به کسی ستم نمیکند؛ مانند آیهی 40 سورهی نساء و آیهی 44 سورهی یونس علیهالسلام.
با کنار هم گذاشتن این آیات میتوان حقیقت رجعت را از قرآن استنباط کرد و روایات رجعت را با آیات قرآن تأیید کرد. گذشته از این آیات، آیهی 82 سورهی نمل مستقیماً بر رجعت دلالت دارد. این آیه میفرماید: وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ؛ یعنی: روزى که ما از هر امّتى، گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب مىکردند محشور مىکنیم؛ و آنها را نگه مىداریم تا به یکدیگر ملحق شوند.
بسیارى از علمای دین این آیه را اشاره به مسألهی رجعت و بازگشت گروهى از بدکاران و نیکوکاران به همین دنیا قبل از رستاخیز مىدانند، چرا که اگر اشاره به خود رستاخیز و قیامت باشد، تعبیر به «مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا: از هر امتی، گروهى» صحیح نیست؛ زیرا در قیامت همه محشور مىشوند نه از هر امتی گروهی.
همچنین آیهی 51 سورهی غافر که میفرماید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأشْهَادُ: همانا ما فرستادگان خویش و مؤمنان را در دنیا و روزی که شاهدان برخیزند، یاری خواهیم کرد.
خداوند در این آیه از وعدهی خود مبنی بر یاری پیامبران و مؤمنان در عرصههای مبارزاتی دنیا خبر میدهد؛ درحالیکه همه میدانیم بسیاری از پیامبران و مؤمنان یاری نشدند و شکست خوردند. امام صادق علیهالسلام در تفسیر همین آیه میفرماید: «به خدا سوگند این نصرت در رجعت است؛ چرا که بسیاری از پیامبران و ائمه علیهمالسلام در دنیا کشته شدند و کسی آنها را یاری نکرد و این وعده در رجعت تحقق خواهد یافت.»3
آن شب صحبتهایمان دربارهی رجعت نیم ساعت طول کشید. قرار گذاشتیم شبهای بعد هم دربارهی موضوعات دیگر صحبت کنیم ولی شبهای دیگر بعد از نماز و منبر هرچه منتظر ماندم نیامد. ای کاش میآمد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رجعت، محمدرضا ضمیری
2. بحارالانوار، ج 53
3. الزام الناصب، حائری یزدی
نظرات (2)