بسم الله
1. حقهی «قصد ازدواج»
در موضوع ارتباط با جنس مخالف، دختر به دنبال یک تکیهگاه محکم و مورد اعتماد برای نیازهای عاطفی خود است. به همین دلیل به روابط نامطمئن و گذرا تمایل نشان نمیدهد. برخلاف پسر که بیشتر به دنبال تنوع در روابط و بهرهمندیهای گذرا است.
بهخاطر همین روحیه، «قصد ازدواج» برای دختر خیلی اهمیت دارد و تا از بابت آن مطمئن نشود، دربارهی ارتباط با جنس مخالف به اطمینان نمیرسد. برخی از پسرها هم این موضوع را بهخوبی میدانند و برای جلب اعتماد دختر و برای رام کردن او، قول سفت و محکم ازدواج میدهند و حتی برای این قول خود، قسم هم میخورند؛ درحالیکه تنها چیزی که به آن اصلاً فکر هم نمیکنند ازدواج و تشکیل خانواده است!
چنین پسرهایی قصد ازدواج را به عنوان یک استراتژی برای راهبرد اهداف خود میدانند و از این جهت است که ابراز قصد ازدواج برایشان از اهمیت بالایی برخوردار است و یک ذره شک و تردید دختر دربارهی جدّیّت پسر در قصد ازدواج را تاب نمیآورند. دختر ساده هم فریب این حرفها و قسمها و ظاهرسازیها را میخورد و رام پسر میشود.
مدتی است با پسری دوست شدهام که قصد دارد در آینده با من ازدواج کند ولی من شک دارم. بارها به او گفتهام من از آن دخترهایی نیستم که با هرکسی رابطه دارند. اگر واقعاً قصد ازدواج داری اشکالی ندارد با هم آشنا شویم. او قسم خورده است که وقتی شرایطش جور شد به خواستگاریام بیاید. ولی من مطمئن نیستم. هروقت صحبت از قصد ازدواج میکنم، ناراحت میشود و میگوید: چند بار بگویم من قصد ازدواج با تو را دارم. دیگر حرفش را نزن!
البته چنین نیست که همهی پسرها در ابراز قصد ازدواج خود فریبکار باشند؛ ولی چنین است که پسرهایی که در قصد ازدواج خود جدی و صادق هستند، خام و جوزده هستند و نمیدانند که از «توهم انتخاب همسر و ازدواج» تا «تحقق انتخاب همسر و ازدواج» فاصله بسیار است!
درصد بالایی از پسرهای جدّی و صادق بعد از مدتی رابطه که تب اولیهی عشقشان اندکی فروکش میکند، به همان اندازه عقلشان بهکار میافتد و میبینند موانع جدی وصلت با معشوقه را؛ و آنجا است که با همان جدیّت و صداقت از تصمیم ازدواج با این معشوقه منصرف میشوند و انصراف از این پیوند را شرط و نشانهی عاشقی میپندارند و تن دادن به این جدایی را یک فداکاری بزرگ و کاری از روی محبت و علاقه به معشوقه معرفی میکنند و به این ترتیب بر سر معشوقهی بیچاره منت میگذارند و او را به حال خود رهایش میکنند و میروند دنبال سرنوشت خود. در این سو امّا معشوقه میماند و احساس سرد جاخالی خوردن و کُپّهای خاطره و یک احساس گنگ بدهکاری بهخاطر یک فداکاری بزرگ!
ممکن است کسی بگوید:
بسیارند دخترها و پسرهایی که با قصد ازدواج با هم دوست میشوند و اتفاقاً با هم ازدواج هم میکنند و از قضا خیلی هم خوشبخت هستند!
میپذیریم که هستند چنین کسانی که با قصد ازدواج با هم رفاقت میکنند و در ادامه با هم ازدواج هم میکنند و زندگی مشترک موفقی را هم به دست میآورند؛ اما تعداد اینها در مقایسه با مجموع دختر و پسرهایی که با هم دوست میشوند، یک در هزار است! تصویر درست حقیقت چنین است:
1. درصد بسیار بالایی از دوستیهای بین دختر و پسر، به قصد ازدواج نیست و تنها درصد اندکی از آن به قصد ازدواج است.
2. از بین این درصد اندک که قصد جدی ازدواج دارند، درصد بسیار بالایی کارشان به ازدواج منتهی نمیشود و به دلایلی از هم جدا میشوند و تنها درصد اندکی از آنها با هم ازدواج میکنند.
3. از بین این درصد اندک که با هم ازدواج میکنند، درصد بسیار بالایی یا بعد از ازدواج از هم جدا میشوند؛ یا یک زندگی سخت و تلخ را تا آخر عمر تحمل میکنند. تنها درصد اندکی از آنها از انتخاب خود راضی هستند و زندگی مشترک شیرینی را سپری میکنند.
راز خوشبختی این درصد اندک که نسبت به مجموع، یک در هزار هم شاید نباشند این است که اینها از اول برای هم آفریده شده بودند و در واقع نیمهی گمشدهی هم بودند؛ اما این تقدیر و قسمت را از راه نادرست تحصیل کردهاند و درست است که سوار مرکبی نامناسب شدهاند، ولی با این مرکب نامناسب به سمت مقصدی درست حرکت کردهاند و در نهایت به جایی رسیدهاند که باید میرسیدند.
حال چهکسی میتواند ضمانت بدهد که دوستی او با جنس مخالف از بین اینهمه سرانجام تلخ، آن سرانجام شیرین یک در هزاری را داشته باشد؟! جوان خردمند و هوشیار چگونه تصمیم میگیرد؟!
2. ادامهی خیانت
در فیلمها بسیار دیدهایم وقتی خلافکاری به رئیس خود خیانت میکند و او را میپیچاند و برای رئیس باند دیگر خودشیرینی میکند و به خدمت او درمیآید، رئیس جدید با اینکه او را میپذیرد، ولی هرگز به او اعتماد کامل نمیکند و با خود میاندیشد: او که یک بار نمکدان شکسته و به رئیسش خیانت کرده، چه تضمینی هست که دوباره خیانت نکند؟!
یکی دیگر از حقایق تلخ روابط دختر و پسر این است که حتی بعد از وصلت آن دو با هم، نگرانی و دلشوره و سوءظن بر سر این زندگی سایهای ماندگار و همیشگی میافکند و اجازه نمیدهد لحظهای طعم شیرین اعتماد و آرامش را بچشند. هر دو طرف همیشه با خود میگویند: او پایبندی جدّیای به عفت و تقوا و ارزشهای انسانی ندارد؛ وگرنه با من ارتباط برقرار نمیکرد و به دوستی با من چراغ سبز نشان نمیداد! از کجا معلوم اگر کسی بهتر و زیباتر از من ببیند، به سمتش نرود و با او رابطه برقرار نکند؟! و دائماً به رفتارهای یکدیگر بدگمان و ظنین خواهند بود.
3. پژواک بیعفتی
امام صادق علیهالسلام میفرماید: نسبت به زنان مردم عفت ورزید تا نسبت به زنان شما عفت ورزند.1
هرکه باشد نظرش در پی ناموس کسی پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسی!
اگر کسی احترام ناموس دیگران را نگه نمیدارد و به خود اجازه میدهد حریم او را با نگاه و ابراز علاقه و ایجاد رابطه هتک کند، منتظر روزی باشد که کسی حریم ناموس خودش را (از پدر و مادر و همسر گرفته تا خواهر و برادر و فرزندان) هتک کند و به خود اجازه دهد با نگاه آلوده یا با پهن کردن دام محبت و عشق، ناموس او را اسیر و گرفتار کند و به او آسیب بزند.
قبل از ازدواج با دختران و زنان زیادی رابطه داشتم و در روابط خود هیچ حد و مرزی نمیشناختم. تا اینکه زمان ازدواج فرارسید. دیگر تصمیم گرفتم روابط آزاد را کنار بگذارم و رفتم و به خیال خود دختری نجیب و چشم و گوش بسته انتخاب کردم و با او ازدواج کردم. سالها گذشت و ما صاحب فرزندانی شدیم.بعد از تولد فرزند چهارمم بود که متوجه شدم سه تا از این بچهها به من تعلق ندارد!
4. آه دلشکسته
نخفتهست مظلوم، زآهش بترس!2
«پیوند عاطفی» با «خرید کردن» فرق میکند؛ جنس فروخته شده را با کمی چانهزنی میتوان پس گرفت؛ ولی دل شیدا شده را بهآسانی نمیتوان از محبوب جدا کرد.وقتی کسی با دل دیگران بازی میکند و آن را به محبت خود وابسته میکند، خیال نکند هر وقت دلش خواست مانند جنس خریداری شده میتواند با کمی چانه زدن پسش بدهد و طرف مقابل را با یک عذرخواهی ساده راضی کند.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: «فاصلهی میان آسمان و زمین به اندازهی یک آه کشیدن مظلوم است».3 یعنی یک آه مظلومانه کافی است تا بلای آسمانی بر زمین آید و بر سر ظالم نازل شود. وقتی کسی با بیخیالی دلی را روی زمین سفت رها میکند، باید خودش را برای شنیدن صدای ویرانگر شکستن آن دل آماده کند.
بس کشیدم آهِ از دل بردنت آه اگر آهم بگیرد دامنت!
راه خلاصی از آه مظلوم هم ادامه دادن به رابطهی نادرست نیست. این کاملاً غلط است که کسی از ترس شکستن دل طرف مقابل، به مسیر اشتباه خود ادامه دهد.
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. کار اساسی این است که از ابتدا با دل کسی بازی نکنیم تا بعد از جدایی کاسهی «چه کنم؟!» به دست نگیریم. اگر کسی تبعات فاجعهبار شکستن دل را بداند، هرگز به خودش اجازهی بازی با دل دیگران را نمیدهد. با این حال اگر کسی از ابتدا پیشگیری نکرد و الآن در وسط راه است و از همینجا میخواهد از اشتباه خود برگردد، ولی از آه مظلوم و شکستن دلش میترسد، بداند که راههایی هست که بتوان از این بحران بهسلامت عبور کرد. روش مدیریت این بحران در بخش «درمان آسیبدیدگان» خواهد آمد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. عِفّوا عن نساء الناس تَعِفَّ نساؤُکم (میزان الحکمه)
2. سعدی
3. بحارالانوار، ج 10
این مقاله برگرفته از کتاب «دوستش دارم!» نوشتهی حامد شاد است. اطلاعات بیشتر دربارهی این کتاب: اینجا
سلسله مقالات «دوستش دارم»:
- چرا دو جنس «دختر» و «پسر»؟ (دوستش دارم 1)
- و خدا دختر و پسر را عاشق آفرید... (دوستش دارم 2)
- تفاوتهای علاقهی پسر به دختر و علاقهی دختر به پسر (دوستش دارم 3)
- مقایسهی فرهنگ محرم و نامحرم اسلامی با فرهنگ بیبندوباری غربی (دوستش دارم 4)
- خطرهای ویرانگر دوستی با نامحرم (دوستش دارم 5)
- چند حقیقت تلخ دربارهی دوستی با نامحرم (دوستش دارم 6)
- عشق سه طرفه (دوستش دارم 7)
- حکم دین دربارهی دوستی با نامحرم (دوستش دارم 8)
- محدودهی ارتباط مجاز با نامحرم (دوستش دارم 9)
- نقاط ضعف و قوتِ دختر بودن (دوستش دارم 10)
- دختران بر سر دوراهی «جذابیت» و «امنیت» (دوستش دارم 11)
- دختران و برخورد با مزاحمتهای ناموسی (دوستش دارم 12)
- ابزار سنجش و انتخاب همسر (دوستش دارم 13)
- یک راز دربارهی انتخاب همسر (دوستش دارم 14)
- تفاوت دختر و پسر در انتخاب کردن و انتخاب شدن (دوستش دارم 15)
- خطر به تأخیر انداختن ازدواج (دوستش دارم 16)
- درمان آسیبدیدگان عشق شیطانی (دوستش دارم 17)
- توبه و آشتی با خدا (دوستش دارم 18)
- لیلا و فرزاد (دوستش دارم 19)
نظرات