یکشنبه, 18 شهریور 1403

شناسه پیام‌رسان‌ (ایتا، روبیکا و سروش)
h_shad_ir@

 کانال سایت در پیام‌رسان سروش
hshadir@

چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟

پرسش

من خیلی دوست دارم خوش‌تیپ و امروزی باشم؛ ولی در عین حال باحجاب. این‌ها چه‌طور جمع می‌شوند؟ دوست دارم وقتی با همسرم بیرونم هرکس دید بگوید چه همسر زیبایی گرفته! حضرت علی (ع) می‌گوید: هرکس طبق زمانه‌ی خودش رفتارکند. یعنی چه؟

پاسخ

یکی از کج‌فهمی‌ها این است که بین «حجاب و عفاف» و «زیبا و شیک بودن» تعارض دیده شود. به خاطر همین کج‌فهمی، عده‌ای زیبایی و شیک بودن را انتخاب کرده‌اند و حجاب و عفاف را دور انداخته‌اند و عده‌ای دیگر حجاب و عفاف را ترجیح داده‌اند و زیبایی و شیک بودن را زیر پا گذاشته‌اند. البته در بین این دو، گروه دوم بر گروه اول خیلی شرافت و برتری دارد؛ ولی به هر حال کار آن‌ها هم کج‌فهمی است. در این میان، کم نیستند کسانی که فهم درستی دارند و هردوی این ارزش‌ها را ـ با حفظ اندازه و تناسب ـ نگه می‌دارند و بین آن دو اتحاد برقرار می‌کنند و هیچ‌کدام را فدای دیگری نمی‌کنند. گویا شما جزء این گروه هستید؛ ان‌شاءالله!

«خوش‌تیپ بودن» با «حجاب» قابل جمع است ولی «امروزی بودن» شرط و شروط دارد. صرف «امروزی بودن» ملاک درستی یا نادرستی چیزی یا کاری نیست. برای این‌که به یک پدیده‌ی جدید امروزی امتیاز بدهیم و خوب یا بد بودن آن را مشخص کنیم، باید با اصول ارزشی خود آن را ارزیابی کنیم و بعد درباره‌ی آن قضاوت کنیم. اگر با معیارهای دینی ـ که بر اساس عقل و قرآن و سنت اهل بیت علیهم‌السلام به دست می‌آید ـ پدیده‌های امروزی را بسنجیم، می‌بینیم که همه‌ی آن‌ها امتیاز خوبی نمی‌آورند و بعضی از آن‌ها در عین حال که خیلی جدید هستند، به‌شدت منفی و ضدانسانی هستند؛ مثل بسیاری از شیوه‌های دوستی و دوست‌یابی و مثل بسیاری از امور مربوط به غریزه‌ی جنسی و مثل برخی شیوه‌های آموزشی و تربیتی و...

این‌که انسان باید طبق زمانه رفتار کند حرف درستی است ولی معنایش این نیست که در همه‌چیز باید همرنگ جماعت و همراه زمانه شد. زندگی انسانی اصولی دارد که برای همیشه ثابت و غیرقابل تغییر است؛ مانند اصل «عدالت» و اصل «رابطه‌ی متقابل حق و تکلیف» و اصل «لزوم پایبندی به تعهدات» و اصولی از این قبیل. اما برخی دیگر از امور، سیال و تغییرپذیرند که درباره‌ی آن‌ها باید متناسب با زمانه عمل کرد؛ مثل تغییری که سیستم آموزش از ابتدای دوره‌ی حیات انسانی تاکنون داشته است. در زمان ما اگر کسی بخواهد نقش رایانه و اینترنت و وسایل کمک‌آموزشی چندرسانه‌ای را در سیستم آموزشی نادیده بگیرد، از زمانه عقب است.

درباره‌ی سبک زندگی اجتماعی و تعامل با نامحرم هم اصولی تغییرناپذیر داریم و هم فروعی تغییرپذیر. مثلاً اصل «وفاداری نسبت به همسر» و اصل «احترام به ناموس دیگران» هرگز قابل نسخ نیست ولی اموری مثل رنگ و نوع پوشش تاحدودی قابل تغییر و تحول است. برای نمونه در شهر ورزنه از توابع اصفهان رنگ چادر خانم‌ها سفید است و اغلب خانم‌ها به‌جای چادر مشکی، چادر سفید می‌پوشند.

اگر دنبال اطلاعات کاملی در این باره هستید، توصیه می‌کنم کتاب «اسلام و نیازهای زمان» از شهید مطهری را مطالعه کنید.

اما این‌که شما دوست دارید همه به شما و زیبایی‌تان و به همسرتان غبطه بخورند و شما را تحسین کنند، اصلش خوب است و نشان از وجود یک اشتیاق متعالی و خدایی در درون شما دارد؛ اما اگر به آن جهتِ درست ندهید و این احساس را در مسیر درست هدایت نکنید، می‌تواند خطرناک باشد! غبطه‌ی دیگران می‌تواند به حسادت تبدیل شود و آتش این حسادت علاوه بر خود آن‌ها، دامن شما را هم بگیرد؛ چون شما زمینه‌ساز آن بوده‌اید! ممکن است وقتی مردی زیبایی شما را تحسین می‌کند، ناخواسته شما را با همسر خودش مقایسه کند و این مقایسه یعنی نقطه‌ی شروع یک نزاع خانوادگی یا حتی جدایی؛ درحالی‌که شما در شکل‌گیری این مقایسه نقش داشته‌اید! و ممکن است جلوه‌گری شما دل مریض مردی را به وسوسه بیندازد و او بخواهد همسر شما را به شکل‌های مختلفی مانند تهدید و تصادف و حتی قتل از میان بردارد تا شما را تصاحب کند! و ممکن است زنی در اثر حسادت به شما، برای این‌که به شما ضربه بزند، برای همسرتان دام پهن کند و برای فریب او نقشه بکشد! و...

این‌ها که عرض کردم، توهم و تخیل نیست. اگر فرد مطلعی باشید، خواهید دید روزی نیست که چنین حوادث تلخی در جهان و حتی ایران خودمان اتفاق می‌افتد. می‌گویند: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». و البته کسی که خوبی و جلوه‌گری‌اش را از حد گذرانده، در به خیال انداختن نادان مقصر است. به همین دلیل دستور دین به خانم‌ها این است که برای این‌که روان جامعه دچار تلاطم و آشوب نشود، حس خودآرایی و جلوه‌نمایی خود را کنترل کنند و آن را در مسیر درست قرار دهند.

گفتیم «زیبا و خوش‌تیپ بودن» با «حجاب و عفاف» منافات ندارد. کمی در این باره بیش‌تر توضیح می‌دهم:

بعضی‌ها در جمع اموری که متعارض‌نما است توانایی ندارند و در عمل یک طرف را گرفته و طرف دیگر را رها می‌کنند؛ مانند جمع بین «خوش‌غذا بودن» و «پرخور نبودن» که عده‌ای به خاطر خوش‌غذا بودن و به بهانه‌ی استفاده‌ی کامل از ویتامین‌ها و پروتئین‌ها و سایر مواد مورد نیاز بدن، به ورطه‌ی پرخوری و شکم‌بارگی می‌افتند؛ در مقابل، برخی دیگر به بهانه‌ی پرهیز از پرخوری بدغذا می‌شوند و به سوء تغذیه مبتلا می‌شوند. کسانی که هم بتوانند خوش‌غذا باشند و نیازهای غذایی بدن خود را به‌طور کامل برآورده کنند و در عین حال پرخور و شکمو نباشند خیلی کم‌اند.

اگر خانمی بخواهد محبوب و زیبا و بافرهنگ و متمدن و خوش‌تیپ و باکلاس باشد و در عین حال، هیچ رخنه‌ای در عفاف و حجابش ایجاد نشود، باید به دو نکته در ظاهر و پوشش خود و به سه نکته در رفتار و گفتار خود توجه جدّی داشته باشد.

نکته‌های مربوط به ظاهر و پوشش:

1. ساده و بی‌آلایش و بی‌آرایش بودن

از نگاه مردان، نظر و سلیقه‌ی غالب این است که خانم‌ها به‌طور فطری و دست‌نخورده، زیبا و دوست‌داشتنی هستند. چهره‌ی مرتب ولی ساده بانمک‌تر و دلنشین‌تر است؛ در عین حال که زمینه‌ای برای تحریک‌های شهوانی و وسوسه‌های شیطانی برای دل‌های سالم ایجاد نمی‌کند. آرایش و روغن‌مالی کردن، چهره را زیباتر نمی‌کند؛ زیرا همه می‌بینند و می‌دانند که این صورت آرایش شده است و چهره‌ی واقعی در زیر این آرایش پنهان است؛ بلکه آرایش ـ مخصوصاً آرایش غلیظ و افراطی ـ پیام دیگری دارد و آن این است که «من می‌خواهم توجه همه را به خودم جلب کنم و همه را به دنبال خود بکشانم!». شاید خانم آرایش‌کرده‌ای در دلش چنین قصدی نداشته باشد ولی چه بخواهد چه نخواهد، آرایش در نظر مردان یعنی این! رنگ و لعاب آرایش بر چهره‌ی خانم مثل اتیکت «فروشی» بر روی خودرو است که فقط نگاه عابرین را از نگاه عادی به نگاه خریدار تغییر می‌دهد و ذره‌ای بر ارزش آن خودرو نمی‌افزاید.

سخن درباره‌ی ساده و بی‌آلایش و بی‌آرایش بودن لباس و پوشش نیز همین است. پوشیدن لباس‌های خاص و همراه داشتن کیف خاص همان پیام آرایش غلیظ را به مخاطب القا می‌کند.

2. تمیز و مرتب بودن

وقتی خانمی دو عنصر «تمیزی» و «مرتب بودن» را در پوشش و ظاهر ساده و بی‌آلایش خود رعایت می‌کند، بخش زیادی از زیبایی و خوش‌تیپی را به دست آورده است. معنای تمیزی که روشن است؛ اما مرتب بودن یعنی شکل و اندازه و رنگ‌بندی لباس و کفش و عینک و کیف و سایر متعلقاتش مناسب و متناسب و شکیل و در عین حال متین و وزین باشد. به‌ویژه لباس که باید تمیز و اتوکشیده باشد و از هر گونه شلختگی پیراسته باشد.

در کنار نمای ساده و تمیز و مرتب، «رفتار» و «گفتار» هم در زیبایی شخصیت یک خانم اهمیت دارد. حرف زدن و رفتار و تعامل یک خانم متشخص با دیگران به‌ویژه با نامحرم باید ویژگی‌هایی داشته باشد.

نکته‌های مربوط به رفتار و گفتار:

1. ادب

رفتار و گفتار یک خانم با همه به‌ویژه با نامحرم باید مؤدبانه و محترمانه باشد. واژه‌های محترمانه با لحنی مؤدبانه به کار گرفته شود. از به‌کاربردن الفاظ غیررسمی و کوچه‌بازاری و خودمانی پرهیز شود.

2. غرور و اعتماد به نفس

اعتماد به نفس و غرور و تکبر در رفتار خانم با نامحرم باید کاملاً مشهود باشد. ناز و عشوه‌های زنانه هرگز نباید در صدا و لحن او به‌چشم بخورد. به تعبیر قرآن، یک خانم نباید در گفتار با نامحرم، خضوع و نرمی داشته باشد.1 به عبارت دیگر، باید جدی و نسبتاً بلند و با جملات کوتاه حرف زد. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: یکی از خصلت‌های خوب خانم‌ها غرور است؛ زیرا اگر خانمی مغرور باشد خودش را هرگز در دسترس و در اختیار نامحرم نمی‌گذارد.2

3. آرامش و وقار

یک خانم نباید در رفتار و گفتارش هول و خودباخته باشد. از زیاده‌گویی و انجام حرکت‌های اضافی و ارتباط‌های زائد و خنده‌های بی‌جا باید پرهیز کرد.

اگر خانمی این سه نکته را در رفتار و گفتار خود و آن دو نکته را درباره‌ی ظاهر و پوشش خود به‌خوبی رعایت کند، به یقین خانمی محبوب و مطلوب برای همگان خواهد بود؛ بدون این‌که خللی به عفت و حجابش وارد آید. همه به چنین خانمی غبطه خواهند خورد و از او الگو خواهند گرفت و تلاش خواهند کرد خود و بستگان خود را شبیه او کنند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً: با نرمی و خضوع سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند. و سخن شايسته بگوييد. (سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 32)

2. خِیارُ خِصالِ النساءِ شِرارُ خِصالِ الرِّجالِ؛ الزَّهْوُ... فَاِذا کانَت المَرأةُ مَزهُوَّةً لم‌تُمَکِّنْ مِن نَفسِها... (نهج‌البلاغه، حکمت 234)

امتیاز کلی این مطلب (6)

5 از 5 ستاره
  • #2258

    سمیرا

    سلام من ۱۲ سالمه و کلاس پنجم هستم چادری هم هستم. من دوتا مشکل دارم. یک مشکلم با خانوادمه و یک مشکلم تو مدرسه هستش: ۱. تو خونه اصلا با من خواهران درست حرف نمی‌زنن و پدر مادرممم بدجوری رفتار میکنند
    چیزی دیگه هم بگم منم خودمم بی ادبی میکنم یعنی جیغ میکشم
    و اینکه تو مدرسه به خانمی هست خیلی مهربونه اون مارو نصیحت می‌کنه
    بی زحمت یه راه برای من نشون بدید تا رابطم با خانواده ام خوب بشه
    ۲. تو مدرسه هیچ کس با من خوب نیست رفتارش و بنظر خودمم درسم خوب نیست
    میشه چند تا راه به من نشون بدین نام درسم خوب بشه و رابطم با خانواده ام خوب بشه ??

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما فرشته خانم
    یک قاعده کلی به‌تون می‌گم به‌ش عمل کنید، حتماً نتیجه می‌گیرید.
    توقعتون از دیگران رو پایین بیارید و توقعتون از خودتون رو بالا ببرید. جوری که دوست دارید دیگران با شما رفتار کنند، خودتون با اون‌ها اون‌جوری رفتار کنید.
    از به کار بردن این قاعده طلایی خسته نشید و مطمئن باشید اگه استقامت داشته باشید، به آثار مثبت اون خواهید رسید.

  • #2138

    فاطمه

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    خیلی ممنون عالییییی بود

  • #2134

    فاطمه

    سلام وقت بخیر خیلی ممنونم کامنتای زیادی رو خوندم و واقعا تاثیرپذیرن
    من ۱۶سالمه کلاس یازدهم میخام برم چادری ام و از نه سالگیم چادر سر کردم و تو خانواده ی بسیار مذهبی بزرگ شدم من چند تا مشکل دارم که رنج میبرم ازشون اول اینک من خیلی درسخونم و همه معلمها از من خیلی خوششون میاد و مدام تعریف میکنن و این باعث میشه همه ی همکلاسی هام از من متنفر شن و حسادت بورزن و من خیلی ناراحتم بابت این موضوع مشکل دوم اینک همه ی همکلاسی هام دخترایی هستن که با پسرا رابطه دارن مذهبی نیستن و کلن تو کلاس یه رفتارهایی میکنن من دلم میشکنه حرفای زشتی میزنن و..من خیلی ناراحت میشدم بطوری که میومدم خونه و گریه میکردم درحالی که واکنشی نسبت بهشون ندارم لطفا راهنماییم کنین چطور خودم آروم کنم
    مشکل دیگم اینکه ی دختری از کلاسمون ظاهرا رفته چیزایی از رفتار زشت بچها رو ب ناظم مدرسمون گفته و الان همه ی بچهای کلاس بعد شنیدن ماجرا فکر میکنن من زیرابشون رو زدم چون من تنها دختر مذهبی توی کلاسم بهم طعنه میزنن و دلمو میشکونن درحالی که خود ناظم مدرسمون به من گفته بود که چه کسایی تو کلاس اینطور رفتار میکنن و خودشون ازم خاستن بگم اسم اون بچه هارو که از سال بعد ثبت نامشون نکنن ولی من باوجود همه ی دلشکستنا حتی اسم یکی از همکلاسیهام رو ندادم و گفتم من اطلاع ندارم با وجود همه ی اینها رنج میبرم بین دوراهی موندم تو یه جمعی ام که متفاوتم باهمشون انگار غریبه ام رفیقی توی کلاس ندارم و این باعث میشه روح و روانم بهم بریزه لطفا کمکم کنین

    ببخشید مطالب طولانی شد اجرتون با خدا ...

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما خانم شایسته و پرافتخار

    ۱. اگه شما با همکلاسی‌هاتون مهربان و متواضع و خیرخواه باشید و هر کمکی که از دستتون بربیاد ازشون دریغ نکنید، حسادت و احساس‌های منفی‌شون رو خنثا می‌کنه و کم‌کم از بین می‌بره. اما اگه طاقچه بالا بگذارید و خودتون رو خوب و تافته جدابافته و اون‌ها رو بد و کم‌ارزش بدونید، این وضعیت بدتر می‌شه و هم‌کلاسی‌هاتون هرچی خوبی‌های شما رو بیش‌تر ببینند، حس بدتری به‌شون دست می‌ده.

    ۲. کارهای بدی که دخترای دیگه انجام می‌دن، بیش‌تر به‌خاطر نادانی و تربیت نادرست اون‌هاست. اون‌ها هم دل‌هاشون پاکه ولی ضعیفن و به یک دوست و همراه آگاه و مهربون و خیرخواه احتیاج دارند تا ضعف‌ها و اشکال‌هاشون رو بفهمند و برطرف کنند. شما می‌تونید فرشته نجات اون‌ها باشید و با کارهای خوبی که انجام می‌دید، خوب بودن و بی‌نقص بودن رو به اون‌ها یاد بدید. شرطش اینه که اون‌ها رو دوست داشته باشید و کاری کنید که محبت و خیرخواهی شما رو به خودشون حس و درک کنند. از کارهای بد دیگران بدتون بیاد اما خودشون رو دوست داشته باشید. در این باره، «هنری به نام امر به معروف و نهی از منکر» رو از همین وب‌سایت مطالعه بفرمایید. این‌جا:
    http://h-shad.ir/index.php/writings/hand-writings/culture/150-amr-nahy

    ۳. سعی کنید یک گروه دوستانه مطالعه تشکیل بدید و با بعضی از هم‌کلاسی‌ها و هم‌مدرسه‌ای‌هاتون کتاب‌های خوب و مفید و جذاب انتخاب کنید و مطالعه گروهی داشته باشید. در این باره با مسؤول پرورشی و فرهنگی مدرسه‌تون مشورت کنید.

  • #2118

    عاشق چادرمم

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام خسته نباشید من ۱۱ سالمه دو تا مشکل دارم
    ۱_ از کلاس دوم نماز میخونم و از همون موقع با اینکه مامانم مانتویی بود چادر سر میکردم. (البته مامانم قبلا چادری بوده و به خاطر اینکه در روز خیلی بیرون می رفتیم سر کردن چادر براش سخت بود چادر رو کنار گذاشتند) البته الان هم حجابشون بد نیست من انقدر عبادت میکردم که از نماز خواندن در کلاس چهارم زده شدم ولی الان به لطف خدا چهار ساله که یه دوست مهربون دارم که حدود یه ماهه که با هم چادری شدیم و اشتیاق چادر سر کردن هم داشتیم و داریم اما قبل اینکه چادری بشم عاشق یه پسری شدم از طرز نگاهش فکر میکنم که اون هم یه حسی نسبت به من داره مامانش مانتویی هست و هنوز من رو با چادر ندیده میترسم که من رو با چادر دوست نداشته باشه (من نمیتونم باهاش صحبت کنم چون مادر هامون پیشمون هستند ) باید چیکار کنم؟
    ۲_من علاقه ی زیادی به این دارم که مادر هم دوباره چادری بشه چون فکر میکنم میتونم در ایشون تغییر رو مجددا ایجاد کنم ایشون هم علاقه ی زیادی هم به چادر پوشیدن من دارند ولی اقراق میکنند که نمیتونن دوباره چادری بشن باید چیکار کنم؟

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    در پاسخ به هر دو پرسش شما، تماشای مستندهای ارزشمند «از لاک جیغ تا خدا» و برنامه‌ی «کوله‌پشتی، گفت‌وگو با خانم سهیلا آرین» رو به شدت توصیه می‌کنم.

    از لاک جیغ تا خدا قسمت‌های زیادی داره که از شبکه‌ی دو و بعضی شبکه‌های دیگر تلویزیون پخش می‌شد. اون‌ها رو می‌تونید از پیوند زیر بارگذاری کنید:
    http://www.jc313.ir/31389-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%D8%A7%DA%A9-%D8%AC%DB%8C%D8%BA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AE%D8%AF%D8%A7.html
    برنامه‌ی خانم سهیلا آرین رو هم با یک جست‌وجوی ساده در اینترنت می‌تونید پیدا کنید.

  • #2094

    اهو

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام من کلاس هفتم هستم الان می خواهم چادر بگذارم ولی از پدرم خجالت می کشم بهش بگم چه کارکنم. مادرم هم فوت شده الان من چه کارکنم؟؟

    ***** پاسخ *****

    سلام. خدا مادرتون رو غریق رحمت و محبتش کنه که دختر خوبی مثل شما به دنیا آورده!
    حتماً با پدرتون صحبت کنید؛ خیلی ساده و مثل یک گفت‌وگوی ساده و صمیمی دختر و پدری باهاشون صحبت کنید و حرف دلتون رو به‌شون بگید.
    اگه به هر دلیلی نمی‌شه صحبت کنید، براشون بنویسید. می‌تونید به‌صورت یک پیامک یا پیام متنی یا صوتی در برنامه‌های پیام‌رسان براشون بفرستید، ولی بهتره با دست‌خط خودتون و روی کاغذ بنویسید و در یک پاکت زیبا به‌شون تقدیم کنید یا روی میزشون یا توی جیبشون بگذارید که بعداً ببینه.
    آفرین!

  • #2037

    Am

    سلام
    من یه دختر ۱۵ ساله هستم الان کلاس نهم هستم از کلاس ششم چادرو شروع کردم (قبل از اون در موردش چیز خاصی نمیدونستم)تا اواسط کلاس هفتم به علت تمسخر دیگران (افراد در مدرسه )کنار گذاشتم (وقتی صحبت میکنم ناز و عشوه ندارم و در حرکاتمم همینطور)تا حالا با هیچ نامحرمی(به جز فامیل )ارتباطی نداشتم و ساده بگم خیلی مغرورم الان میخوام دوباره چادر بزنم اما از واکنش اطرافیان میترسم (حرف بقیه برام مهم نیست خانوادم منظورم هست)
    ازتون میخوام که راهنماییم کنین تا بتونم راهمو انتخاب کنم که چادرو انتخاب کنم یا نه چون از الان دیگه رفتار و شخصیتم شکل میگیره به نظرتون اگه الان شروع کنم مثل قبلن دوباره کنار میزارم یا ممکنه وابستش بشم
    با تشکر

    ***** پاسخ *****

    سلام و آفرین
    تفکر و خردورزی در پرسش شما به‌وضوح به چشم می‌خوره.
    برای این‌که چادر رو با اطمینان انتخاب کنید و با قوت بگیرید و نگه دارید، باید شناختتون درباره حجاب، چادر، فوایدش، سختی‌هاش، و شیرینی‌هاش بیش‌تر بشه. بهترین راه برای بالا بردن آگاهی و شناخت، مطالعه و گفت‌وگو با خانم‌های چادری موفق هست.
    نقداً توصیه می‌کنم دو کتاب «خاطرات سفیر» از خانم نیلوفر شادمهری و رمان «دختران آفتاب» از آقای امیرحسین بانکی رو مطالعه کنید.

  • #2034

    فاطمه

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام روز بخیر
    من ۱۲ سالمه و خیلی دوس دارم چادری باشم اما مادرم با چادر پوشیدن من مشکل داره و میگه به سنی نرسیدی که چادر بپوشی و اطرافیانم هم مخالفن فقط پدرم با من موافقه، اگر چادری نباشم اما بازم حجابم رو رعایت کنم مشکلی نداره؟
    با تشکر از سایت خوبتون

    ***** پاسخ *****

    سلام
    علاقه به چادر از پوشیدنش مهم‌تره. این که شما چادر رو دوست دارید، خیلی عالیه!
    برای داشتن حجاب اسلامی پوشیدن چادر ضرورت نداره و بدون اون هم می‌شه حجاب رو رعایت کرد، اما چادر حجاب برتر هست و امتیاز بالایی نسبت به حجاب بدون چادر داره.
    توصیه من اینه که به حرف مامانتون گوش کنید ولی اطلاعاتتون رو درباره حجاب و حجاب برتر و همچنین مهارتتون رو برای چادر پوشیدن بالا ببرید؛ با مطالعه کتاب‌ها و مطالب مفید و با گفت‌وگو و ارتباط با خانم‌های چادری موفق و دوست‌داشتنی که سراغ دارید.
    هزار آفرین به شما!

  • #1975

    س گ

    سلام خداقوت امیدوارم حال دلتون خوب باشه و خدابهتون قوت بده.من دوتا راهنمایی خواستم ازتون اگ لطف کنید و بهم کمک کنید
    من یه دختر18سالم چن ماه پیش با یه پسری اشنا شدم از طریق مجازی و بهش وابسته شدم و اینا ولی اون من رو بلاک کرد و دلم رو شکونداولین پسری بود ک اینجور ازش خوشم میومد ولی اون منو ول کرد ازین ک بگذریم با اینکه حال روحیم بد شد و اینا ولی تونستم خودمو جم و جور کنم بعد از سه ماه توی گروه درسی برام سوال درسی پیش اومد و یه پسری برام حل کرد و توضیح رو توی پی ویم فرستاد و بعدش هربار سلام علیک و احوال پرسی میکرد و حتی صحبتامون به درد و دل کردن و اینا رسید خیلی صمیمی شدیم ولی من دیگ نمیخواستم همیچین اشتباهی کنم و دوباره ولم بشکنه و اینا و حتی پسره قصد داشت بیاد خواستگاریم و خیلی هم جدی بود ولی من بهش گفتم قبل تو با یه پسره دیگ بودم و هنوزم دوسش دارم و نمیتونم تورو دوست داشته باشم و باهاش همین یه هفته پیش قطع رابطه کردم واون گفت ک دلمو شکوندی و هیچوقت نمیبخشمت تو با دلم بازی کردی و اینا اما من قصدم این نبود درسته ک نفسم و اینا صداش میکردم ولی من فکر میکنم چون کمبود محبت دارم و ازینکه بهم توجه میکرد و دوسم داشت دوس داشتم ک باهاش بمونم ولی وقتی از کسی ک دوسش داشتم بهش گفتم خیلی دلش شکست و رفت من الان واقعا سرعقل اومدم و دیگ نمیخوام با کسی دوست بشم حتی کل 18سال عمرم رو با کسی دوست نبودن و همش یا درس میخوندم و یاسرگرم نوشتن و سالنامه ها و اینا کتابام بودم ولی چند ماهه درگیر این وضع شده بودم حتی روان راحتی نداشتم الان همچی حل شده و با کسی درارتباط نیستم و با دل شکستن خودمم کنار اومدم و اون طرف رو بخشیدم ولی ازینکه دل این رو شکستم ناراحتم و الان ک برای کنکور میخونم و امسال کنکور دارم و تصمیم گرفتم همه تمرکزم رو بزارم رو درس و تلاش روی درست کردن خودم و اینده ام نمیتونم فکر نکنم بهش ک جواب دل شکستن اون چی میشه لطفن کمکم کنید بگید من چیکار کنم ببخشید ک خیلی طولانی شد اجرتون با خدا و اینم بگم ک من خیلی بچه درسخونی بودم و طوری ک همه درسام نمرات عالی و تقدیرنامه میگرفتم ولی از وقتی با پسر اول اشنا شدم و دلم شکست درسم ضعیف شد و تا تونستم دوباره خودمو جم و جور کنم 5ماه طول کشید رشتم هم ریاضیه و امسال کنکور دارم والان سفت و سخت مشغول خوندن درسم هستم دعا کنید برام فرهنگیان اموزش فیزیک یا ریاضی قبول بشم?اگر لایقش باشم البته .

    مورد دوم هم اینکه من حجابم معمولیه و لباسای تقریبا رسمی و سنگین میپوشم خودم خیلی این سبک لباس اداری رو دوست دارم ولی یکم از موهام معلومه بقولی یکم بد حجابم ولی نه خیلی وبرا خودم خط قرمزایی دارم بعد من خدا زیاد بهم رحم داشته و زیبایی زیادی از نظر خودم بهم داده چشام سبزن و پوستم سفیده و موهام مشکی و.... خلاصه از نظر همه خیلی خشکلم و همه محو زیباییم میشن بدون اینکه کار خواصی بکنم و خیلی هم طبیعی و نچرالم و اما سوالم اینجاس ک من میتونم پروفایلم رو عکس خودم بزارم عکسام خیلی ساده و بی ارایشن ولی چون تو گروه های مختلط هستم نمیخوام کسی رو خدایی نکرده به گناه بکشم باور کنید اصن چیز خواصی ندارن عکسام فقد صورتمه و با مغنه ام حتی بدون ارایشم‌هست بیشتر به این دلیل دوست دارم بزارم ک طرفم بدونه داره با چ کسی صحبت میکنه و نه چیز دیگه ایی میشه لطفا راهنماییم کنید و بگید چی درسته و چی غلط من خیلی نیاز به راهنمایی هاتون دارم.
    ممنونتونم. ببخشید توروخدا خیلی طولانی شدن

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    برای بخش اول پرسشتون کتاب‌چه «دوستش دارم» رو از همین وب‌سایت دریافت و مطالعه کنید.
    با این‌که مطالعه کل کتاب رو توصیه می‌کنم اما اگه نخواستید کل کتاب رو بخونید یا فرصتش رو نداشتید، می‌تونید بخش مورد نظر از کتاب رو در مقالک «درمان آسیب‌دیدگان عشق شیطانی» ببینید. این‌جا:
    http://h-shad.ir/index.php/writings/hand-writings/culture/397-i-love17

    درباره بخش دوم پرسشتون اگه حجابتون تو تصویرتون درست و کامل باشه و چهره‌تون آرایش نداشته باشه، از نظر شرعی اشکالی نداره تصویرتون رو تو پروفایل بگذارید؛ همون‌طور که بیرون رفتن با این چهره اشکالی نداره. اما از نظر تربیتی و اخلاقی توصیه می‌شه اگه چهره و تصویر چهره خیلی زیبا ست، اون رو در معرض دید نامحرم قرار ندید، تا یه وقتی دلبستگی‌ها و سوءتفاهم‌هایی برای دیگران ایجاد نشه که ممکنه ترکشش دامن شما رو هم بگیره.
    همون‌طور که درباره سخن گفتن با نامحرم توصیه می‌شه «با نرمی و خضوع سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند. و سخن شايسته بگوييد؛ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 32)» درباره نمایش چهره زیبا هم توصیه می‌شه مراقب دل‌های مریض یا حساس باشید و اگه ضرورتی نداره، از این کار خودداری کنید.
    حالا شما باید انتخاب کنید که یا مطابق جواز حکم فقهی، چهره و تصویر باحجاب و بی‌آرایشتون رو در معرض دید عموم بگذارید یا این‌که به دنبال دست‌یابی به کمالات معنوی و اخلاقی و تربیتی بیش‌تر، از این کار صرف نظر کنید.
    توصیه می‌کنم مطالعه رمان «دختران آفتاب» اثر امیرحسین بانکی رو هم تو برنامه‌هاتون بگنجونید.
    پیروز و سربلند و سرشار باشید!

  • #1925

    Fatemeh

    سلام‌ آقای شاد... پیشاپیش از پاسخگویی شما سپاس گزارم
    مسئله ای که من باهاش درگیرم موضوع ادکلن زدن خانم هاست
    چرا وقتی پیامبر هنگام ملاقات یارانشون عطر استفاده می کردند ولی خانم ها معمولا از اینکار نهی میشن؟
    دانشجو هستم و محیط اجتماعی رو برای استفاده منظورمه

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما خانم عفیف
    معمای پیچیده‌ای نیست؛ به همون دلیل که خانم‌ها باید جاذبه‌های بصری مثل زیبایی‌های چهره و اندام و پوشششون رو از نامحرم بپوشونند، جاذبه‌های بوییدنی مثل عطر و ادکلن و جاذبه‌های شنیداری مثل صدای ناز و لطیف رو هم باید از نامحرم بپوشونند و با ناز و غمزه باهاشون حرف نزنند.

  • #1907

    فاطمه

    با سلام من یک سوال یا بهتر بگم یک ابهام دارم
    در مواجهه با نامحرم من جدی، با صدای بلند حرف می زنم و ناز و عشوه ای اصلا تو صدام نیست شکر خدا البته نباید اینقدر هم بلند حرف بزنم!

    ولی من احساس می کنم دخترهایی که آروم حرف می زنن مورد پسندآقایان برای ازدواج قرار می گیرن!!! نه کسانی که مثل من با نامحرم حرف می زنن!!! خواهش می کنم منو راهنمایی کنید آیا من درست متوجه شدم؟ واقعا آقایان قلبا از چه جور طرز صحبتی خوششون میاد جهت ازدواج ؟ اگه دختران به شیوه ای که شما گفتید صحبت کنن آیا مورد پسند برای ازدواج واقع می شن؟ دختران نسل جدید خیلی شمرده و آروم و با ناز حرف می زنن ولی دختران نسل ما اینجوری نیستن معمولا منتظر راهنمایی تون هستم

    ***** پاسخ *****

    سلام
    ۱. توصیه به ناز صحبت نکردن با نامحرم‌ها و مغرور بودن در برابر اون‌ها سفارش قرآن و امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام هست، بنابراین خیالتون از درست بودنش راحت باشه!
    آیه ۳۲ سوره احزاب و حکمت ۲۳۴ نهج‌البلاغه

    ۲. برای مرد مواجهه با یک دختر مغرور و بی‌ناز و عشوه در وهله اول سخت و تلخ و ناپسنده و باعث می‌شه از اون خانم خوشش نیاد، و اگه می‌خواسته لحظات خوشی رو باهاش بگذرونه، بی‌خیالش می‌شه و می‌ره سراغ خانم‌هایی که نرم‌تر و مهربون‌تر باشند؛ اما همین مرد اگه با اون خانم کار جدی داشته باشه، کاری مثل ازدواج یا استخدام برای شغلی مهم، از این روحیه سخت و نفوذناپذیرش خوشش می‌یاد و می‌فهمه که این خانم هم با این‌که بلده ناز و عشوه کنه، ولی کنترل عواطف و احساسات نرم و ظریفش رو در دست داره و در جایی که نباید، افسارش رو می‌کشه و شخصیت و مناعت خودش رو حفظ می‌کنه.
    فکر کنید از کنار یک بوستان (پارک) عبور می‌کنید. یک بچه ناز می‌بینید و به‌ش نزدیک می‌شید. صداش می‌کنید و یک شکلات خوشمزده به‌ش تعارف می‌کنید. اون هم به لبخندتون لبخند می‌زنه و شکلات رو از شما می‌گیره و می‌یاد پیشتون و چه بسا بغلتون هم می‌شینه. شما از این رفتارش خیلی خوشتون می‌یاد و لذت می‌برید. اما اگه ببینید به‌تون محل نمی‌گذاره و با دیدن لبخندتون لبخند نمی‌زنه و شکلات رو ازتون نمی‌گیره و پیشتون نمی‌یاد، حالتون گرفته می‌شه اما با اندکی تأمل تو دلتون به‌ش و به پدر و مادرش آفرین می‌گید که این بچه رو طوری آموزش دادند که به غریبه‌ها اعتماد نمی‌کنه و گول شکلاتشون رو نمی‌خوره. اگه قرار باشه شما یکی از این بچه‌ها رو به فرزندی قبول کنید، از لبخند ناز و رفتار نرم اولی صرف‌نظر می‌کنید و دومی رو انتخاب می‌کنید.

    پسرهای بی‌تقوا هم این چیزها رو می‌فهمند و برای دوستی‌های موقت و خوشی‌ها و رفیق‌بازی‌هاشون می‌رن سراغ دخترهایی که اهل ناز و عشوه و نرمی و مهربونی هستند، همین پسرها برای ازدواج دیگه ملاک و معیارشون عوض می‌شه و اگه بتونن سراغ دخترهایی می‌رن که در برخوردهای اجتماعی متین و جدی و مغرور هستند.

    البته غرور و تکبر در برابر نامحرم نباید بیش از حد باشه، بلکه باید همراه با ادب و احترام و نزاکت باشه. مثلاً همون بچه نازی که گول نگاه و لبخند شما رو نمی‌خوره و شکلات رو از دستتون نمی‌گیره دو حالت می‌تونه داشته باشه؛ در حالت اول با بی‌ادبی به شما بی‌محلی می‌کنه و با قیافه‌ای نامناسب بهتون پشت می‌کنه و می‌ره، ولی در حالت دوم خیلی جنتلمن یک لبخند کوچک می‌زنه و جدی ولی با ادب می‌گه: ببخشید من شما رو نمی‌شناسم. مادرم گفته نباید از غریبه‌ها چیزی بگیرم. خداحافظ.
    بالا بودن شخصیت و خودباوری می‌تونه همراه با ادب و احترام باشه، و ممکنه توأم با بی‌ادبی و توهین باشه. معلومه که دومی خواستگارها رو فراری می‌ده!

  • #1962

    Zahra

    در پاسخ به: فاطمه

    سلام مطالبتون مفیدبودکلی آرامش گرفتم ولی حتی مادرپسرهاهم دیگه تواین دوروزمونه دنبال دخترمتین نمیگردن واسه پسرشون ازنظراونا دختری که آرایش کرده وبه قول خودشون روابط اجتماعی بالایی داره به دردزندگی میخوره البته بماندکه طلاق هم زیادشده ولی به هرحال دغدغه دخترای متین وباحیا این شده که دخترایی که هرروزبا یه نفرن چراموردتوجه همن

  • #1889

    ف ع ن

    با سلام خدمت شما . من دختری 15 ساله هست و سه مشکل دارم.
    1- من از معلم های مرد درس را بهتر یاد میگیرم (دلیلش میتوانم حدس بزنم) اما مدتی است که ترس از به گناه افتادن در من افزایش پیدا کرده. یکی از نتایجش عدم گوش کردن به ویدیو های تدریس معلمان مرد است . من از شما میخواهم یک راه حلی به من بفرمایید .
    در همین حیطه مشکل دیگری هم وجود دارد من با پسر ها راحت تر از دخترها ارتباط برقرار میکنم. در اصل با آدم های بزرگتر از خودم و معلم های خوب و ادم های عاقل ارتباط بهتری دارم. دلیل دیگر ارتباط بهترم با پسرها فکر میکنم دو برادرم باشند که باعث شده من سختگیر تر باشم اما چون پسرها همچین روحیه ای ندارند حتی مذهبی هایشان. من هم با آنها راحت ترم. البته خدا را شکر ارتباط غیر مشروع با نامحرم نداشته ام این اطلاعات و نتیجه گیری هایم از زمانی است که از احکام نامحرم چیزی نمی دانستم والبته کوچکتر هم بودم .
    مثالش این است که وقتی 11 ساله بودم پسر دایی کنکوریم (با دختر داییم بودیم) داشت با من درد و دل میکرد .
    با این وجود من وقتی ادم های دور ورم ویژگی های مثبت بالا را داشته باشند مهری از ایشان به دلم میفتد . مرد یا زنش فرقی ندارد .حتی وقتی مذهبی نباشند اما یک محدودیت هایی داشته باشد .
    من با این مهر نسبت به نامحرم چه واکنشی باید داشته باشم؟
    2- من طی 5-6 ماه یک تحولاتی در من ایجاد شد که کلا نگرشم به دین اسلام عوض کرد .و باعث شد من یک سری رفتارهایم را عوض بکنم. مثلا نماز 3-4 دقیقه ای من الان 20 دقیقه ای شده .
    مادرم را به عنوان یک خانم مسلمان میانه رو عالی می شناسم . ایشان چادری هستند . اما مدتی است که مادرم مدام به من میگویید دارم افراط میکنم . ایا باید به حرفهایش گوش کنم؟
    یکی از درگیری های مان سر روسری رنگی بوده . من به شک افتاده ام که ایا روسری رنگ روشن ادم های سبزه را زیبا تر میکند؟ یا مثلا میگویند این رنگ به تو می آید نباید آن رنگ را جلوی نامحرم پوشید؟
    و خندیدن جلوی نامحرم(نه هنگام صحبت با او ) و لبخند زدن هنگام صحبت با وی اشکال دارد؟
    لطفا به سوالات بالا پاسخ دهید
    خسته نباشید
    با تشکر

    ***** پاسخ *****

    سلام خدا بر شما

    ۱. درباره علاقه به جنس مخالف کتابچه «دوستش دارم» رو از همین وب‌سایت دانلود کنید و با دقت بخونید. کتابی کم‌حجم و نُقلیه.

    ۲. طول کشیدن یک نماز به اندازه ۲۰ دقیقه برای شما به نظر من هم کمی زیاده‌رویه. نظر من اینه که نماز رو کوتاه‌تر بخونید و اگه باز حس عبادت و مناجات و تفکر در محراب عبادت دارید، در سجاده بشینید و دعا بخونید و تفکر کنید.

    اگه می‌خواید شناختتون به نماز عمیق‌تر و بهتر باشه، سخنرانی حاج آقا پناهیان رو در این باره گوش کنید. این سخنرانی‌ها رو هم از بخش دانلود همین وب‌سایت می‌تونید دریافت کنید.

    ۳. درباره چگونگی ارتباط با نامحرم هم توصیه می‌کنم رمان «دختران آفتاب» نوشته امیرحسین بانکی رو تهیه و مطالعه کنید. پاسخ همه پرسش‌هاتون در این کتاب داستان جذاب و پرمغزه.

    این‌که به‌جای پاسخ مستقیم، کتاب به‌تون معرفی کردم، به این دلیله که حدس قوی می‌زنم اهل مطالعه باشید.
    پیروز و سربلند باشید!

  • #1853

    سرباز کوچک امام

    سلام خسته نباشید
    ممنونم از سایت خوبتون
    حقیقتش من خیلی ناراحتم. من ۱۳ سالمه و عاشق چادر هستم. با افراد زیادی مشورت کردم که چادری بشم اما...
    مخالف هستن. مثلا با یک خانمی که محجبه و مبلغ دین بودند صحبت کردم. ایشون هم ۳ دلیل برای مخالفتشون آوردن .
    ۱ بین شما و مادرتون تبعیض هست چون مادرتون چادری نیست.
    ۲ شما در سن نوجوانی هستی و ممکنه تصمیمات رو براساس هیجاناتت و احساساتت بگیری پس الان زوده و هروقت بزرگتر شدی باید تصمیم بگیری چون ممکنه بذاریش کنار.
    ۳ الان در روزهای کرونایی هستی و این موجب شده که معنویاتت بالا بره ولی شاید اگر دوباره وارد جمع دوستانت بشی تحت تاثیر قرار بگیری و چادر رو کنار بگذاری
    ۴ هنوز به ثبات عقلی نرسیدی و کمی دمدمی مزاج هستی پس باید صبر کنی تا بزرگتر بشی
    خب میدونید منم مثل هر دختر دیگه ای دوست دارم چادر بپوشم الگوم زهرایی باشه پیش امام زمان علیه السلام و خدا سربلند باشم
    هروقت میرم بیرون احساس شرم و کمبود میکنم که چادر تنم نیست
    خیلی ممنون میشم راهنماییم کنید
    مادرم هم نظرشون مثل این خانم هست
    و میگن نپوش زوده
    تشویق هم نمیکنن و بیشتر سکوت میکنند(مادرم )
    واقعا خیلی با خودم درگیر هستم لطفا کمکم کنید

    ***** پاسخ *****

    سلام بر فرشته ۱۳ ساله خدا!
    من درباره چادری شدنتون با نظر شما موافقم و اشتیاق معنوی شما رو بر همه موانع ترجیح می‌دم.
    اما نگرانی‌ها و استدلال‌هایی هم که از دیگران مطرح کردید، نادرست و بی‌جا نیست. نکته مهم اینه که این موانع قابل رفعه و باعث نمی‌شه شما چادر و حجاب برتر رو کنار بگذارید. برای رفع این موانع و برطرف کردن این نگرانی‌ها باید فکری کرد.

    به نظر من بهترین راهش اینه که شما سطح آگاهی‌تون رو از حجاب و چادر بالاتر ببرید. اگه اطلاعات و آگاهی شما بالاتر بره بُعد عقلانی این تصمیم پررنگ‌تر می‌شه و از آسیب دگرگونی‌های احساسی سطحی در امان می‌مونه. بعد از بالاتر بردن سطح آگاهی، یا شما درباره چادر به نتیجه منفی می‌رسید و اون رو کنار می‌گذارید یا این‌که اشتیاقتون پررنگ‌تر و تصمیمتون جدی‌تر می‌شه. اگه دومی بود، دیگه هرگز نمی‌شه کار شما رو سطحی و ناپخته و برآمده از احساس و جوگیر شدن تلقی کرد.

    درباره تفاوت شکل و شمایل شما و مادرتون، من مشکل خاصی نمی‌بینم؛ بله، اگه از یک مادر و دختر که کنار هم هستند، یکی به‌شدت بی‌حجاب و دیگری به‌شدت باحجاب باشند، کنار هم بودن اون‌ها از نظر سلیقه عرفی قابل قبول نیست و تناسبی احساس نمی‌شه، ولی اگه یکی باحجاب غیرچادری و دیگری باحجاب چادری باشه، هیچ اشکالی نداره و چنین تفاوتی فراوان دیده می‌شه و هرگز جلب توجه نمی‌کنه.

    پیشنهاد من برای ارتقای آگاهی شما درباره حجاب و چادر اینه:

    ۱. کتاب رمان «دختران آفتاب» رو بخونید. این کتاب نوشته امیرحسین بانکی و همکارانشه و انتشارات سروش منتشرش کرده.
    ۲. کتاب «جواهرانه» رو بخونید. این کتاب نوشته نعیمه اسلاملو و مربوط به انتشارات تلاوت آرامشه.
    ۳. کتاب «خاطرات سفیر» رو بخونید. این خاطرات مربوط به خانم نیلوفر شادمهریه که انتشارات سوره مهر چاپش کرده.
    ۴. مستند «از لاک جیغ تا خدا» رو ببینید. قسمت‌های مختلف این برنامه جالب رو از سایت جنبش سایبری ۳۱۳ دانلود کنید. از این لینک:
    http://www.jc313.ir/31389-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%D8%A7%DA%A9-%D8%AC%DB%8C%D8%BA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AE%D8%AF%D8%A7.html
    ۵. برنامه کوله‌پشتی شبکه سه با حضور خانم سهیلا آرین رو هم تهیه کنید و ببینید.
    ۶. مطالب زیر رو هم از همین وب‌سایت بخونید:
    ـ من چادر را دوست دارم اما...
    http://www.h-shad.ir/index.php/writings/best-questions/458-chador
    ـ از نظر پوشش و حجاب می‌خواهم تغییر کنم اما...
    http://www.h-shad.ir/index.php/writings/best-questions/466-hijab-evolution
    ـ ده تلنگر درباره‌ی حجاب و عفاف + عکس و فیلم
    http://www.h-shad.ir/index.php/writings/hand-writings/thought/424-10flips-hijab

    درسته که بسیاری از این مطالب درباره برتری حجاب بر بی‌حجابیه، مسأله مقایسه حجاب معمولی با حجاب برتر (چادر) هم شبیه مقایسه حجاب و بی‌حجابیه و این مطالب درباره انتخاب چادر هم کمکتون می‌کنه.
    وقتی این‌ها رو دیدید و خوندید و درباره‌شون تفکر و تأمل کردید و در صورت لزوم چیزهایی رو یادداشت کردید، اون‌وقت با کنار هم گذاشتن مطالب به دست اومده، می‌تونید تصمیمی جدی و به‌دور از احساسات سطحی بگیرید و دیگران رو درباره درستی تصمیمتون متقاعد کنید.
    به لطف خدا بهترین انتخاب رو داشته باشید!

  • #1847

    زهرا

    سلام خسته نباشید من یه دختر نوزده ساله هستم که که جدیدا بی حجاب شدم همش میخوام چادری شم ولی باز نظرم عوض میشه از یه طرف دوست ارم زیبا باشم از طرفی هم نمیتونم نگاه بد مرد های نامحرم رو تحمل کنم و عذاب وجدان شدید میگیرم چند باری خواب دیدم ک امام علی چادر دستم داده و یه جوری احساس میکنم ک باید چادری شم ولی الان از اینکه اطرافیانم چه برداشتی کنند میترسم یعنی اینکه تو دانشگاه بگت این که حجاب نداشت الان اینجوری شده ادم خوبی نیست میشه لطفا راهنماییم کنید من خیلی تحت فشارم

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما!
    مشکل شما چادر و حجاب و بی‌حجابی و این چیزها نیست. مشکل شما ضعف شخصیتتونه. شما هنوز خودتون رو نساختید و هنوز نقش بازی می‌کنید و برای دیگران زندگی می‌کنید.
    باید خود خودتون رو پیدا کنید و برای خودتون زندگی کنید. هر وقت به این‌جا رسیدید، تکلیف حجاب یا بی‌حجابی‌تون رو هم به‌آسونی می‌تونید مشخص کنید.
    بهترین کمک برای یافتن و ساختن خود، مطالعه و تفکر و تأمل و دقته. کتاب‌های خوب بخونید و درباره‌شون تفکر کنید. درباره خودتون و انسان‌های پیرامونتون و حوادثی که می‌بینید و می‌شنوید دقت و تأمل کنید.

  • #1835

    P

    سلام
    من یه دختر۱۵ ساله هستم
    من نماز میخونم و روزه هم میگیرم
    من با حجابم یعنی سعی می کنم که باشم عاشق امام حسین و امام رضا و شهادتم...
    ولی متعسفانه نمی تونم اینا رو به خانواده ام بگم
    مهمترین مشکلمم این هستش که دوست دارم چادری باشم ولی نمی تونم به خانواده ام بگم
    کلا با خانواده ام خیلی راحت نیستم و بیشتر با دوستام راحتم(البته دوستام رفیق ناباب نیستن)
    چند باری هم این بحثو غیر مستقیم به مادرم گفتم ولی موافقت نکردن
    مادرم خودشون چادری هستن و دو تا خواهر بزرگتر و یه خواهزر کوچکتر دارم
    خواهر بزرگم چادریه ولی همیشه چادر سر نمیکنه(بهتره بگم فقط بعضی وقتا چادر سر میکنه و البته متاهله)خواهر بعدیم هم که ۷ سال از من بزرگتره چادریه ولی علاقه‌ای به چادر نداره و الان کم کم داره چادرشو بر می داره و حتی چند وقت پیش که مانتویی بیرون رفت مادرم هیچ مخالفتی نشون نداد(البته با اینکه من چادی نیستم ولی از خواهرم با حجاب تر هستم و اصلا دوست ندارم که حتی یکی از مو هام هم بیرون باشه)
    من فلسفه حجاب رو می دونم و واقعا با تمام قلبم دوست دارم که چادری باشم
    من هر چقدر سعی کردم که به مادرم مستقیم این حرفا رو بزنم نتونستم و دنبال یه راهی میگردم که غیر مستقیم به مادرم این حرفا رو بزنم
    و حس می کنم اگه بتونم یه کم منظورمو بهشون برسونم مخالفت نکنن
    ممنون میشم راهنمایی ام کنین

    ***** پاسخ *****

    سلام به شما فرشته خدا!
    احسنت به این همه آگاهی و آزادگی و زیبایی معنوی!

    توصیه من اینه که چند تا کتاب خوب درباره حجاب و چادر بخونید تا آگاهی‌تون در این باره بیش‌تر بشه، بعد برای مادرتون یک نامه کاغذی زیبا و خوش‌خط بنویسید و همه حرف دلتون رو اون‌جا براش بیان کنید، بعد نامه رو تو یه پاکت شیک و قشنگ بگذارید و دو دستی به‌ش تقدیم کنید و ازش بخواهید که تنهایی بخونه.
    می‌تونید این نامه‌نگاری رو برای بقیه اعضای خانواده یا حتا کسانی از فامیل و آشناهای دیگه هم انجام بدید.
    به خدا توکل کنید و مطمئن باشید نتیجه مثبت می‌گیرید!
    بعضی از کتاب‌های خوب درباره حجاب و پوشش اسلامی رو تو بعضی از کامنت‌های دیگه معرفی کردم.

  • #1814

    Yasmin

    سلام خدمت شما بندهء مهربان خدای عزیزم
    شرمندم من یه دختر ۱۴ سالم حدودا از زمانی که به سن تکلیف رسیدم سعی کردم حجاب کنم الانم تابستون و بهار تا اواسط پاییز چادر میپوشم یه دوسالی میشه
    خدارم خیلی دوست دارم شده بعضی وقتا بی تابی کنم ناراحت باشم چرا این مشکل برام پیش امده اما باور کنید هرگز از ته دل خدارو کفر نکردم و اکثر اوقات شکر گزارشم
    حجاب دارم اما حس نمیکنم اونقدر مرتبو زیبا باشم و احساس غرورم گاهی اوقات خورد میشه از طرف دوستام و هم کلاسیام گاهی خودم
    راستیتش من سعی کردم نمازام کامل بخونم حجاب کنم به حرف اطرافیانم گوش کنم
    مشکل من اینجاست من حس پاک بودنو میکنم اما مادرم همیشه انگار حسرت میخوره تا بحال اونجور به روم نیورده
    ماجرا اینه یکی از اشناهامون دختر ساکتی داره و محجبه و نماز خونه و داره قران حفظ میکنه مثل مادرش میخواد حافظ کل قران شه اما من رفتاراشو دوست ندارم به هنر علاقه داره اما درسش عالی نیست در حد خوب خیلی ارومه میخواد یکاری کنه دوساعت طول میکشه مدرسه قرانی درس میخونه و دبیراش همش رو قران پافشاری میکنن
    مادرم فکر میکنه اون فوق العادس درحالی که اینجور حسو من روش ندارم فکرم به این رفته یه خانم درکنار نماز قران و حجاب ایندشم مهمه شرمندم این حرف رو میزنم اما قران حفظ کردن باعث نمیشه تو دکتر فوق تخصص باشی یا مثلا به یجای خوب برسی
    در واقع من حس میکنم مادرمم عاشق قرانه و دوستداره من حفظ کنم
    من میخونم قرانو معنیشو دوست دارم دعا بلدم پایه تمام مراسمات مذهبی مدرسه‌م اما نمیدونم چرا اینجوری حس میکنم درست نیست ادم باید یه بخشی برا خودش وثت بزاره درکنار خدا خودتم باید دریابی من درسم خیل عالیه معدلم بالاست معلمام دوسم دارن اخلاقم مثل یه خانوم با وقار در کنار یه نامحرمه ولی اهنگ خیلی دوستدارم خدارو خیلی دوست دارم
    متاسفانه اگه ازکسی خوشم نیاد یا باکسی بحثم بشع باید جواب طرف مقابل رو بدم تا دوباره تکرار نشه و خیلی نسبت به غریبع حتی اطرافیانم سعی میکنم سرد رفتار کنم که اونا هم نتونن بیان و مشکلاتی کع از نظر من مشکل نیست مثل خوندن داستان و دیدن فیلن رو بهم بگن و ناراحتم کنن پس سعی مسکنم سرد باشم
    مشکلاتم اینه
    ۱ چطور باید نمازامو سر وقت بخونم
    ۲ چطور با اینکه مرتبم اما هر وقت چادر میپوشم ضعیف میشم و بقیه راحت تحقیرم میکنن (با اینکه زمستونا با پالتو بلند و شال و کلاه و روسری کامل بیرون میرم)
    ۳ چطور باید مادرم رو متقاعد کنم من خوبم و عوض اینکه بگه حنانحافظ قرانه ولی دخترم اصلا قران حفظ نمیکنه بگه دخترم شاگرد اوله دخترم بین همکلاسیاش مرتب و باوقاره
    ۴ اگه اهنگ گوش کنم مشکلی پیش میاد ؟
    ۵ این حس سرد بودنو دوست دارم با اینکه قلبم مهربونه و احساساتیم و حس پاکی دارم ایا این حس از نظر شما منطقی نیست ؟ و میتونم ادامش بدم ؟
    ممنونم بازم متاسفم که وقتتون رو گرفتم
    امید وارم خدا پاداش خوبی برای شما صاحب این صفحه در نظر گرفته باشه
    ممنون ....

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما خانم عاقل و فهمیده!
    ۱. درباره اصطکاک کم‌رنگی که بین شما و مادرتون وجود داره، توصیه جدی من «گفت‌وگوی مستقیم و صریح» هست؛ یعنی در عین ادب و صمیمیت، نگرانی خودتون رو شفاف و بی‌پرده و بدون لاپوشانی و رودرواسی بیان کنید و کاری کنید که خودتون و مادرتون درباره این موضوع، صریح فکر کنید و صریح حرف بزنید؛ به‌جای این‌که مبهم و آشفته بیندیشید و گمان کنید.
    مثلاً از مادرتون بخواهید حسرت‌هایی که درباره شما داره، به زبان بیاره و براتون بگه و درباره‌ش صحبت کنید. یا نظرتون رو درباره بهتر نبودن حنانه از شما صریح بیان کنید و با اشاره به خوبی‌ها و امتیازهای خودتون درستی این ادعا رو اثبات کنید و بعدش از مادرتون بخواهید که شما رو با کسی مقایسه نکنه و به‌شون بگید که از این کار خوشتون نمی‌یاد. این حقیقت تربیتی و روان‌شناختی رو به مادرتون یادآور بشید که «هیچ وقت نباید کسی رو با دیگری مقایسه کرد؛ بلکه هر کسی رو باید با خودش مقایسه کرد»؛ یعنی شمایی رو که الآن هستید با شمایی که می‌تونستید باشید ولی نیستید می‌شه مقایسه کرد؛ البته اگه این کار باعث کشف اشکال‌ها و اشتباه‌های گذشته و برنامه‌ریزی بهتر برای آینده باشه.
    اگه گفت‌وگوی صریح درباره این مسایل سخته، می‌تونید از نوشتن به‌جای گفتن استفاده کنید.

    ۲. قرآن مهم‌ترین کتابه و حتماً ما درباره‌ش وظیفه و تکلیف داریم. وظایف ما درباره قرآن متعدد و متنوعه و می‌شه اون‌ها رو در درجه‌های مختلف دسته‌بندی کرد. وظایفی مثل «احترام و تکریم»، «مراقبت و نگهداری»، «تلاوت»، «حفظ کردن»، «مطالعه و تدبر»، «عمل به دستورها و توصیه‌ها»، و...
    در این باره که کدوم وظیفه از همه مهم‌تره و این‌که حفظ کردن چه درجه‌ای از اهمیت و چه فوایدی داره و برای چه کسانی لازمه، خوب فکر کنید و با دیگران به‌ویژه مادرتون درباره‌ش صحبت و هم‌فکری کنید. این کار باعث می‌شه ابهام‌ها کنار بره و درست و نادرست بودن کار شما هم برای شما و هم برای دیگران روشن‌تر بشه.
    نظر من اینه که حفظ قرآن اولاً مهم‌ترین وظیفه ما نسبت به قرآن نیست؛ ثانیاً کار همه نیست؛ اما با این حال خیلی کار خوب و مفیدیه. اگه کسی نتونست یا نخواست همه یا بخش زیادی از قرآن رو حفظ کنه، انس با قرآن و تلاوت روزانه و مطالعه و تأمل و تدبر درباره معانی و آموزه‌های قرآنی رو نباید تعطیل کنه. در کنار این کارها اگه خواستیم و شد، آیات و سوره‌هایی رو هم حفظ کنیم ولی اگه نشد، عیبی نداره.

    ۳. درباره علاقه به موسیقی و آهنگ، سعی کنید ۱. آهنگ‌های ناسالم و نامناسب از نظر سازنده و خواننده و شعر و محتوا و ریتم رو گوش نکنید؛ ۲. در گوش دادن به کارهای خوب و مناسب هم زیاده‌روی نکنید و اجازه ندید این کار به‌صورت اعتیاد و وابستگی دربیاد.

    ۴. درباره سرد و خشک بودنتون با اطرافیان و کنترل رفتارهای ناپسند اون‌ها با این روحیه سرد و خشک، اصل این کار منع خاصی نداره و می‌تونه یک روش معقولی باشه؛ اما حواستون به ارزش‌های اخلاقی مثل مهربانی و صمیمیت و تواضع و فروتنی و خوش‌اخلاقی و نرم‌خویی هم باشه که این روحیه‌تون اون‌ها رو تحت‌الشعاع قرار نده. اگه قرار باشه سرد و خشک بودن شما ازتون یک خانم بداخلاق و متکبر بسازه، خیلی بده، ولی اگه متعادل باشه و دیگران بدونند و احساس کنند که شما خانم خوش‌اخلاق و مهربان و متواضعی هستید ولی در زندگی شخصی‌تون یک حد و مرز و چارچوب مشخص و حساب‌شده‌ای هست که اجازه نمی‌ده هر کسی بتونه تو زندگی‌تون دخالت کنه، این خوب و قابل قبوله. باید این سرد بودنتون رو برای خودتون بازتعریف کنید و براش حد و مرز تعیین کنید و این حس و روحیه رو تحت کنترل بگیرید و اجازه ندید بی‌حساب ظهور و بروز داشته باشه.

    همیشه سربلند و پیروز باشید!

  • #1809

    Faezeh

    با سلام و عرض ادب
    من یه دختر ۱۳ ساله هستم و در یک خانواده ی مذهبی بزرگ شدم ولی مدتی هست که زیاد از حجاب خوشم نمیاد با این حال دوست دارم حجابم رو حفظ کنم ولی نمی دونم چجوری حجاب رو حفظ کنم؟؟؟

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما!
    این‌که آدم بعد از مدتی از محیط یک‌نواخت خودش خسته می‌شه کاملاً طبیعیه؛ حتا اگه محیطی خوب و سالم باشه؛ پس فکر نکنید که حس ناخوشایند شما نسبت به حجاب نشانه بد بودن شما است.
    برای حفظ حجاب باید علاقه و اشتیاقتون رو به حجاب تقویت کنید.
    چند کار:
    ۱. خستگی و زدگی‌تون از حجاب رو آسیب‌شناسی کنید و بررسی کنید ببینید چه عامل یا عواملی بیش‌تر از همه باعث این زدگی شده‌اند؛ مثلاً ممکنه نشست و برخاست و ارتباط با خانم‌های محجبه ولی شلخته و نامهربان، رویی نازیبا از حجاب رو براتون ترسیم کرده و دل شما رو زده. در این صورت ارتباطتون رو با چنین خانم‌هایی کم کنید و در صورت امکان خانم‌های باحجاب خوش‌اخلاق و زیباکلام و نیکوسیرت رو جایگزین دسته اول کنید.
    ۲. درباره حجاب و زیبایی‌هاش مطالعه کنید و تلاش کنید روزبه‌روز آگاهی‌تون از حجاب و زیبایی‌هاش بیش‌تر بشه و قهرمان‌های ملی و فراملی حجاب و پوشش اسلامی رو بهتر و بیش‌تر بشناسید. (در لابه‌لای کامنت‌های همین صفحه منابعی برای افزایش اطلاعات معرفی شده)
    ۳. دوستان و گروه‌های دوستی خودتون رو بازنگری کنید و در صورت لزوم تغییراتی در اون‌ها ایجاد کنید؛ از دوستی فاصله بگیرید و به دوستی نزدیک‌تر بشید و از گروهی خارج بشید و عضو گروهی جدید بشید.
    ۴. با هنرمندی طبیعی که خدا در نهادتون قرار داده، زندگی سالم و عفیفانه خودتون رو شاداب و با طراوت کنید و با ایجاد جذابیت‌های سالم و حلال، خستگی و پژمردگی رو از خودتون دور کنید.

  • #1771

    Setare

    سلام.خسته نباشید.من یه دختر ۱۷ سالم که چادری و در عین حال شیک پوشم.از ۱۰ سالگی هم چادر سر کردم.نمی خوام از خودم تعریف کنم امو خیلی بی حجابی بهم میاد.و خیلی وقته که دارم با نفسم مبارزه میکنم ک حجابمو از دست ندم.خیلی در جمنگ با نفسم و کسایی که بهم میگن بی حجاب قشنگتری هستم و واقعا دارم اذیت میشم.چون همه دوستان اطرافم بی حجابن.وقتی یه پروفایل زیبا از خودشون میزارن واقعا وسوسه میشم که منم با حجاااب ولی یه پروفایل بزارم اما تو اینتزنت می خونم که حرامه.اصن همه چی حرامه.اخه چرا مردا نباید کنترل کنن خودشونو.چرا ما همش باید از خودمون مایه بزاریم که حتی نمی تونیم یه پیج تو ایسنتا داشته باشیمو عکسای با حجابمونو بذاریم یا یه پروفایل با حجاب بزاریم از چهرمون و خیلی محدودیت های دیگ.خواهش میکنم کمکم کنید.

    ***** پاسخ *****

    سلام و احسنت بر شما که چادری و شیک‌پوش هستید و از ده سالگی چادر سر کردید! (کاش از نه سالگی و بلکه از هشت سالگی چادر سرمی‌کردید!)

    ـ شما فکر می‌کنید خانم‌های باحجاب دیگه، با آرایش و بدون حجاب زشت می‌شن که مجبور شدن حجاب رو انتخاب کنن؟!
    ـ شما فکر می‌کنید مؤمنی که چشمش رو کنترل می‌کنه و به صحنه‌ها و تصاویر حرام نگاه نمی‌کنه، شهوت نداره و از دیدن چنین صحنه‌هایی لذت نمی‌بره؟!
    ـ شما فکر می‌کنید مؤمنی که عذرخواهی رو می‌پذیره و از حقش می‌گذره، از انتقام لذت نمی‌بره؟!
    ـ شما فکر می‌کنید کاسب مؤمنی که به مشتری‌هاش دروغ نمی‌گه و براشون قسم دروغ نمی‌خوره، از پول بیش‌تر بدش می‌یاد؟!
    ـ شما فکر می‌کنید راننده مؤمنی که با سرعت غیرمجاز رانندگی نمی‌کنه و سبقت بی‌جا نمی‌گیره، بی‌کاره و هیچ عجله‌ای نداره؟!
    ـ شما فکر می‌کنید فقیر مؤمنی که سر راهش یه طلا پیدا می‌کنه و برای پیدا کردن صاحبش خودش رو به دردسر می‌ندازه، نمی‌فهمه طلا چیه و چه‌قدر می‌ارزه؟!
    ـ شما فکر می‌کنید جوان مؤمنی که برای حمایت از دین و کشورش به جنگ با دشمن می‌ره و جونش رو به خطر می‌ندازه، خانواده نداره و از زندگی خسته شده؟!

    حقیقت اینه که «خدا به شما زیبایی داده فقط برای این‌که اونو مثل یک راز حفظ کنید و در دسترس نااهل قرارش ندید.» (روی این جمله خیلی فکر کنید!)

    یکی از مهم‌ترین هدف‌های شیطان از راه‌اندازی این شبکه‌های اجتماعی، کم‌رنگ کردن عفت و آسون‌تر و در دسترس‌تر کردن بی‌عفتی و گناهه. مؤمن آگاه و بینا، گول این جلوه‌ها و بزک‌ها رو نمی‌خوره!
    آیا کسی که گواه و نشانه‌ای از پروردگارش دارد، همانند کسی است که پیرو هوا و هوس خویش است و شیطان کارهای زشتش را تزیین کرده و آن‌ها را برایش زیبا و جذاب جلوه می‌دهد؟!
    أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ‏ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُم‏ (محمد ص، ۱۴)

  • #1762

    tarane

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام
    خسته نباشین ... !
    میدنین من یه دختر ۱۵ ساله ام ... جدیدا از حجاب خیلی خوشم اومده ... من داخل یه خانواده ازاد که نه ولی راحت بزرگ شدم ... الان که از حجاب خوشم اومده .. نمیدونم چیکار کنم .... خجالت میکشم حجاب کنم .. از اینکه مسخره ام کنن میترسم ... الان نمیدونم چیکار کنم ... اینم بگم که از حجاب و نماز هیچی سر در نمیارم .... لطفا راهنماییم کنین

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما!
    این نامه کوتاه رو داشته باشید:

    «پدر عزیزم... مادر مهربانم... دوست خوبم... و...
    من به شما افتخار می‌کنم و از این‌که شما رو دارم خوشحالم و خدا رو شکر می‌کنم. از این‌که همیشه به‌خوبی همراه و حامی و نگران من بودید از شما ممنونم!
    مدتیه که شرایطی پیش اومده که من به همراهی و همدلی و حمایت شما بیش‌تر نیاز دارم و از شما می‌خوام بیش‌تر هوامو داشته باشید.
    من مدتیه به معنویت دینی، به نماز و دعا علاقه‌مندتر شدم. مدتیه نسبت به چادر و حجاب احساس مثبت‌تری پیدا کردم و دوست دارم این‌ها رو تجربه کنم، اما کمی نگرانم... نگران واکنش شما و سایر اطرافیان...
    من هنوز درباره این چیزها که گفتم، تصمیم کاملی نگرفتم ولی دوست دارم بدون استرس و نگرانی از واکنش اطرافیان، فقط خودم باشم و این‌ها رو تجربه کنم.
    لطفاً مثل همیشه همراه و حامی خوب من باشید تا به درست‌ترین و بهترین انتخاب برسم. مطمئنم کمکم می‌کنید. از شما ممنونم!»

    شبیه این نامه رو با زبان خودتون برای تک‌تک کسانی که از طرف اون‌ها احساس نگرانی می‌کنید (از پدر و مادر و خواهر و برادر گرفته تا اعضای فامیل و سایر دوستان و آشنایان) بنویسید و از طریق رایانامه یا پیام‌رسان یا حتا به‌صورت نامه کاغذی به دستشون برسونید.
    بعد با خیال راحت خودتون باشید و با اعتماد به نفس کامل آهسته آهسته قدم بگذارید به فضای جدیدی که دوست دارید تجربه‌ش کنید.

    شما در این مسیر، به دو چیز نیاز جدی دارید؛ ۱. شناخت و آگاهی؛ ۲. یار و همراه و مشوق.

    برای بالا بردن شناخت و آگاهی‌تون درباره حجاب، این‌ها رو بخونید و ببینید:
    ۱. رمان «دختران آفتاب»، نوشته امیرحسین بانکی و همکاران، انتشارات سروش؛
    ۲. کتاب «جواهرانه»، نوشته نعیمه اسلاملو، انتشارات تلاوت آرامش؛
    ۳. کتاب «خاطرات سفیر»، نوشته نیلوفر شادمهری، انتشارات سوره مهر؛
    ۴. مستند «از لاک جیغ تا خدا»
    قسمت‌های مختلف این برنامه جالب رو از سایت جنبش سایبری ۳۱۳ دانلود کنید. از این لینک:
    http://www.jc313.ir/31389-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%D8%A7%DA%A9-%D8%AC%DB%8C%D8%BA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AE%D8%AF%D8%A7.html
    ۵. برنامه کوله‌پشتی شبکه سه با حضور خانم سهیلا آرین

    برای بالا بردن شناخت و آگاهی‌تون درباره نماز، این‌ها رو بخونید و گوش بدید:
    ۱. کتاب «چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟» اثر علیرضا پناهیان، انتشارات بیان معنوی؛
    ۲. سخنرانی حاج آقا پناهیان درباره نماز.
    این سخنرانی رو از بخش «دانلود» همین وبسایت دریافت کنید.

    برای برطرف کردن نیاز دوم (یار و همراه و مشوق) باید به دنبال دوستان جدیدی از جنس جدید باشید. سعی کنید با فرشته‌های خوب و دوست‌داشتنی رفاقت و نشست و برخاست داشته باشید و با جاهایی که پاتوق این جور فرشته‌ها است، ارتباط برقرار کنید.

    یه هدیه هم من تقدیمتون می‌کنم: بعد از این که نماز رو یاد گرفتید و نماز خوندن رو شروع کردید، بعد از هر نماز، به چهارده معصوم سلام بدید. روش این کار رو در این صفحه از همین سایت بخونید:
    http://www.h-shad.ir/index.php/writings/hand-writings/culture/139-salam-14masum

    درود بر شما و همه فرشته‌های خوب خدا!

  • #1741

    Faeze

    سلام مطالبتون خیلی خوب و آرامش دهنده بود من یه سوالی داشتم چیکار کنم‌ علاقه مندیم به چادر باقی بمونه آخه من وقتی چادر میپوشم اولاش تا یه هفته انگار عاشق چادرم هر کیم هرچی میگه محترمانه جوتبشو میدم ولی بعد یه هفته کمکم از چادر زده میشم دوباره یه ماه بعدش هوایی میشم چادر بپوشم تورو خدا راهنماییم کنید اخه من ۱۶ سالمه دوس دارم از الان مهر چادر تو دلم همیشگی باشه نه هوایی شما خیلی قشنگ حرف میزنید مطمئنم یه پاسخ عالی بهم میدید

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما دختر خانم خوب!
    برای انس با چادر و زیبایی‌هاش:
    ۱. باید شناخت و آگاهی‌تون درباره چادر بالاتر بره.
    برای این منظور:
    ۱/۱. باید کتاب مطالعه کنید، کتاب‌های خوب و خوشمزه مثل رمان «دختران آفتاب» اثر امیرحسین بانکی و همکاران، انتشارات سروش؛ و مثل «جواهرانه»، اثر نعیمه اسلاملو، انتشارات تلاوت آرامش؛ و مثل مقالک «ده تلنگر درباره حجاب و عفاف» از همین سایت. (برای آشنایی با کتاب‌های ناز در این باره، با مجموعه «مقر کتاب» در قم و تهران و مشهد و برخی شهرهای دیگه مرتبط بشید.)
    ۱/۲. باید مستندها و فیلم‌های مربوط به سرگذشت خانم‌هایی که بعد از مدتی جست‌وجو، حجاب و چادر رو به عنوان گمشده خودشون پیدا کرده‌اند، با تأمل و تفکر تماشا کنید؛ برنامه‌هایی مثل «از لاک جیغ تا خدا»، «برنامه کوله پشتی با حضور خانم سهیلا آرین» و مانند آن.
    ۲. باید با اهل چادر و فرشته‌هایی که به زیبایی چادر عمیقاً پی برده‌اند و باهاش واقعاً زندگی می‌کنند، رفاقت و نشست و برخاست کنید.

    دو مطلب «من چادر را دوست دارم اما...» و «از نظر پوشش و حجاب می‌خواهم تغییر کنم اما...» رو هم از همین سایت مطالعه کنید.

    درود خدا و فرشتگانش بر دل زیبای شما!

  • #1707

    فاطمه

    سلام من ۱۷ سالمه و خیلی دوس دارم ک چادری شم عاشق چادرم اما وقتی چادر میپوشم شلخته م و نمیتونم چادرم درست بگیرم از ی طرف هم دوس دارم کاملا باحجاب باشم وقتی چادر میپوشم. اما حجاب اصلا بهم نمیاد و بلد نیستم ک باحجاب باشم وقتی چادر میپوشم حتما باید موهام معلوم باشه لطفا راهنمایی کنید ک چکاری انجام بدم حجاب بهم بیاد. ممنون

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    اگه شما کلاً از چهره‌های محجبه و چادری خوشتون نمی‌یاد و فکر می‌کنید همه‌ی دخترها با پوشیدن چادر نازیبا می‌شن، این نشون می‌ده که ذوق و سلیقه‌تون جهت پیدا کرده و از حالت طبیعی خارج شده؛ چون بسیاری از چهره‌های محجبه و چادری از نظر انسان‌های زیادی، زیبا و دوست‌داشتنی هستند. این جهت‌گیری و خارج شدن از حالت طبیعی عوامل مختلفی می‌تونه داشته باشه که با شناسایی اون‌ها می‌تونید به حالت طبیعی برگردید. مثلاً یکی از عوامل، محیط و دوستان هستند که باعث شکل‌گیری این ذائقه در شما شده‌اند. با تغییر و اصلاح محیط و دوستان می‌تونید به ذائقه‌ی سالم و طبیعی دست پیدا کنید.
    اما اگه شما به همه‌ی چهره‌های چادری نگاه منفی ندارید و بعضی از اون‌ها رو زیبا و دلنشین می‌دونید، اما درباره‌ی خودتون احساس می‌کنید که چادر به‌تون نمی‌یاد، به احتمال زیاد دلیلش اینه که شما و دیگران به چهره‌ی بدون چادر خودتون عادت دارید، بنابراین وقتی چادر می‌پوشید، چهره‌تون در نظرتون عجیب و غریب می‌یاد، درحالی که از نظر کسی که با چهره‌ی قبلی شما آشنا نباشه، این طور نیست.
    مثل کسی که تا حالا عینک نزده و اولین باری که عینک می‌زنه، احساس می‌کنه عینک به‌ش نمی‌یاد، اما وقتی مدتی می‌زنه و به‌ش عادت می‌کنه، دیگه اون احساس منفی از بین می‌ره.
    در این باره با چند خانم محجبه و چادری خوش‌سلیقه مشورت کنید و ازشون کمک بخواهید.
    به این نکته هم توجه کنید که بخش عمده‌ای از جذابیت ظاهری انسان‌ها، ناشی از اعتماد به نفسشون هست. وقتی شما چادر می‌پوشید، اگه دیگران در چهره و اندام شما اعتماد به نفس بالایی ببینند، احساس خواهند کرد که چادر به شما می‌یاد، ولی اگه احساس کنند که اعتماد به نفستون پایینه، ممکنه برداشت مثبتی نداشته باشند.

  • #1662

    زهرا

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام... مطالبی که فرمودید و پاسخ هایی که دادید عاااالی و قانع کننده است... خدا پشت و پناهتون

  • #1305

    Fateme

    سلام من دختر ۲۷ساله هستم قبلا مانتویی و باحجاب بودم اربعین که رفتیم کربلا تصمیم گرفتم چادری بشم و به امام حسین گفتم از این سفر برگشتم چادری میشم الان تقریبا دو هفته ست چادر میپوشم ولی نمیدونم چرا وقتی چادر میپوشم افسردگی میگیرم و اعتماد به نفسم به شدت میاد پایین احساس میکنم خیلی زشت و شلخته شدم چون نمیتونم چادرو جمع کنم مخصوصا الان که همش بارون میباره و هوا سرده و وقتی زیر چادر پالتو میپوشم حس خفگی بهم دست میده نمیدونم چیکارکنم دلم میخاد باز مانتویی بشم و حجابم رو با مانتو رعایت کنم از طرفی اگه چادر نپوشم عذاب وجدان میگیرم خیلی سخته تو دو راهی گیر کردن الان چندروزه تو اتاق میشینم از صبح تا شب به این مسئله فکر میکنم مامانم میگه چرا اینجوری شدی افسردگی گرفتی شما بگید چ کنم

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    کتاب «خاطرات سفیر» نوشته‌ی خانم نیلوفر شادمهری و رمان «دختران آفتاب» نوشته‌ی امیرحسین بانکی رو مطالعه کنید و مستند «از لاک جیغ تا خدا» رو تماشا کنید. قسمت‌های قبلی رو از این سایت دریافت کنید و ببینید:
    http://www.jc313.ir/31389-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%D8%A7%DA%A9-%D8%AC%DB%8C%D8%BA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AE%D8%AF%D8%A7.html
    برنامه‌ی کوله‌پشتی با حضور خانم سهیلا آرین رو هم در اینترنت جست‌وجو کنید و دانلود کنید و ببینید.
    از سایت من هم این مطالب رو بخونید:
    چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟
    http://www.h-shad.ir/index.php/writings/best-questions/328-hijab-beauty
    من چادر را دوست دارم اما...
    http://www.h-shad.ir/index.php/writings/best-questions/458-chador
    از نظر پوشش و حجاب می‌خواهم تغییر کنم اما...
    http://www.h-shad.ir/index.php/writings/best-questions/466-hijab-evolution
    ده تلنگر درباره‌ی حجاب و عفاف + عکس و فیلم
    http://www.h-shad.ir/index.php/writings/hand-writings/thought/424-10flips-hijab

  • #1122

    shima

    بار دیگه سلام عرض میکنم خدمت شما راستش من ماهی یه بار سر میزنم اینجا... . مچکرم از لطفتون در واقع حقیقتو گفتم...مشکلی نیست همین که جواب دادین واقعا مچکرم!...
    خب در واقع همه اینا رو مادرم خیلی بهم یادآوری میکنه و اینکه باید خانم باشم و از این حرفا.... راستش من وقتی میرم بیرون بعضی وقت ها مثلا موهام خیلی کم بیرون میذاشتم اما الان دیگه نمیذارم...خب قطعا آدم خودش احساس بهتری داره که نامحرم نمیتونه زیبایی های خدادادیش رو ببینه منم تو این چن وقته این حسه بهم دست داده مشکلی که من دارم اینه که خیلیا حجاب رو به چادر میشناسن در حالی که بعضی از خانم های چادری به راحتی مو هاشون بیرون هست ولی بهشون میگن باحجاب...ولی خب من یه چیزی رو به خودم فهموندم اونم این که آدم بدون چادر هم میتونه باحجاب باشه و محجبه بودن به حرف مردم نیست.....ممنونم از اینکه کمکم کردین که بهتر بتونم در راه بنده خوبی بودن برای خدا قدمی بردارم...
    درباره موضوع دوم و اینکه من کمی موضع گیری کردم در برابر چادر خب فرهنگ شهرم بهم اینجور یاد داده...مثلا امسال شب قدر رفته بودیم شاهچراغ خانمای چادری هم بودن خیلی بافرهنگ و روشن فکر اونجا بودن درواقع من منظورم اکثرشون بود نه همشون...
    ولی خب شما درست میگید ارزش انسان به تقوا هست...من نباید اینطور درباره کسی قضاوت کنم!!
    خب آره دیگه ولی اونا خودشون انتخاب کردن و خدا هم راه برتر رو نشون داده ولی انتخاب به عهده انسانه و چه خوبه که ما از اول مسلمان بودیم...
    چشم!!ممنونم از اینکه راهنماییم کردین واقعا خیلی مچکرم سعی میکنم از این به بعد در راه هرچه بهتر شدن قدم بردارم...

    ***** پاسخ *****

    بار دیگه سلام و احسنت و آفرین!

  • #1121

    Nil

    سلام من هفده سالمه و خیلی دوست دارم چادری بشم وحتی مدتی شدم اما اصلا کسی حمایتم نکرد همه گفتن بت نمیاد فلانه بهمانه چادر چیه گرمت نمیشه انقد گفتن وگفتن که درش آوردم خیلی دوست دارم با حجاب باشم اما اطرافیانم نمیذارن و از طرفی خیلی بهش فکر میکنم نمیدونم باید چکار کنم کمکم کنید

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    شما در هر عرصه‌ای که بخواهید رشد خاص داشته باشید، با چنین مشکلاتی (حمایت نشدن، سنگ‌اندازی، بهانه‌تراشی، سرزنش، و...) مواجه خواهید شد. اگه بخواهید به همه‌ی حرف‌های دیگران توجه نشون بدید، هیچ حرکتی نباید بکنید!
    به نظر دیگران توجه داشته باشید اما برای مردم زندگی نکنید. برای خودتون درست زندگی کنید و بدونید که شما گاهی وقت‌ها وظیفه دارید سبک زندگی مردم رو هم تغییر بدید و اصلاح کنید.
    پرسش و پاسخ «من چادر را دوست دارم اما...» رو هم مطالعه کنید:
    http://h-shad.ir/index.php/writings/best-questions/458-chador

  • #1120

    نسیم

    سلام باتشکر از حرفای صمیمانه وبدون تعصب شما راستش من چادریم عاشق چادرم هم هستم من حافظ قرآنم وکاملا از دوران کودکی به عنوان یک چهره قرآنی دیده شدم من از اینی کی هستم خیلی خوشحالم عاشق چادرمو قرآنمم اما یه سری چیزها منو خیلی آزار می ده اینکه هنوز چادریها تصویر فقط مشکی بودن وعزادار بودن رومردم حک کردن پارسال وقتی قراربود برای کلاسهای تربیت معلم شرکت کنم مربی ما می گفت شما نباید لباسهای رنگی وروسری رنگی بپوشید باید همیشه بیرون بالباسهای مشکی ظاهرشده بعد توی کلاس عوض کنید خب یعنی چی؟خب بااین کارا فک می کنید کسی به سمت چادر میره من جوونم وقنی اینهمه بی حجابی رو توجامعه می بینم خب منم دوستدارم خوب ظاهربشم اما نه بی حجاب چون می دونم فایده ی حجاب چیه من قصدم نیست جلب توجه کنم اما می خوام با استفاده از روسریهای زیبا هم خودم لذت ببرم از حجابم وهم باعث جذب دخترای هم سن خودم بشم وسوال دومم اینکه یه سری کارها همینطور که می دونین انجام دادنش حرامه من به عنوان یه حافظ قرآن حواسم هست که یه سری کارها رو انجام ندم خب من که معصوم نیستم بعضی کارها براثر عادت واقعا سخته انجام ندادنش مثلا آهنگ گوش دادنم چی کار کنم می ترسم که مجازات سنگینی به دنبال داشته باشم

    ***** پاسخ *****

    سلام
    پاسخ سؤال اول:
    حجاب و عفاف فقط پوشاندن بدن نیست؛ بلکه باید پوشش و رفتار و گفتار یک خانم طوری باشه که برای نامحرم جذابیت جنسی نداشته باشه. از آن‌جایی که بعضی رنگ‌ها جذابیت بیش‌تری داره و می‌تونه به‌صورت منفی جلب توجه داشته باشه، توصیه می‌شه که خانم‌های عفیف در پوشش خود از این رنگ‌ها استفاده نکنند. اما این حرف که خانم باید حتماً رنگ‌های تیره بپوشه و از به‌کاربردن رنگ‌های روشن پرهیز کنه، درست نیست. هر رنگ روشنی جلف و زننده نیست؛ بلکه بعضی رنگ‌های روشن مثل سفید و بعضی طرح‌های شاداب و باطراوت می‌تونه متین هم باشه. تشخیصش با خودتونه. اگه در تشخیص رنگ یا طرحی به نتیجه نرسیدید، از چند نفر آگاه و خوش‌سلیقه کمک بگیرید.
    پاسخ سؤال دوم:
    یکی از یاران اهل بیت علیهم‌السلام به نام شقران بود که فردی مؤمن و خوب و نزدیک به اهل بیت بود ولی گاه‌گاهی شراب می‌خورد. روزی امام صادق علیه‌السلام به او فرمود: ای شقران، کار خوب از هر کسی سر بزند خوب است اما از تو سر بزند خوب‌تر است و کار زشت از هر کسی سر بزند بد است اما از تو سر بزند بدتر است؛ به‌خاطر نسبتی که با ما و جایگاهی که در نزد ما داری. (بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۵۰)
    شما که خانمی مؤمن و عفیف هستید و حافظ قرآن هم هستید، باید در کارهای خودتون دقت بیش‌تری داشته باشید. آدم هرچه به خدا نزدیک‌تر باشه، خدا به‌ش سخت‌تر می‌گیره. خوب بودن هزینه داره!

  • #1119

    shima

    سلام و خسته نباشید خدمت همه کارکنان!واقعا سایت بسیار آموزنده و تآثیرگذار دارید..من میخواستم ازتون کمک بخوام..من 1 سال از بقیه کوچیک ترم و یه سال هم جهشی خوندم بنابراین من در سن 9سالگی کلاس پنجم بودم.تا اون زمان مادرم زیاد اصرار نداشت که مثلا درست برم بیرون و حتی با پیرهنم میرفتم..ولی امسال که من دارم میرم هفتم و 11 سالمه مانتو میپوشم و خودمم حواسم هست که مانتو یا لباس بازی نپوشیده باشم...الان من یه دوست دارم 1سال و نیم ازم بزرگتره و ماشاءالله خیلی باحجاب هستن ایشون منو به باحجاب بودن تشویق میکنن ولی خودم علیرغم علاقه ام نمیتونم باحجاب باشم...اصلا شما خودتون فکرش رو بکنید دختری مثل من که در سنی که تازه 11 سال داره بره راهنمایی و خانواده ای باحجاب هم داره اما اونا فقط به خاطر علاقه شون چادر نمیپوشن بلکه یه جور تعصبه که 2 یا 3 نسل قبل به ارث رسیده!خب حالا من نمیخوام چادر بپوشم چون آدم بدون چادر هم میتونه باججاب باشه و چادر برای دهاتی هاس سعی نکنین انکار کنید چون حقیقته و اینکه من تماما معلمایی داشتم که فقط از هوشم تعریف میکردن و اصلا تحمل اینو نداشتم که امسال معلمم بهم گفت من با داشتن خانواده ای که کمابیش مذهبین چرا باحجاب نیستم.....ببینید حالا من میخوام فقط باحجاب باشم با مانتو و البته تواناییشم دارم چون جدیدا مانتوهای بلند میپوشم و ساق دست میذارم و مقنعه میپوشم...لطفا کمکم کنید باحجاب باشم چادر نه ها!!!فقط یه جوری که حتی به میزان خیلی کمی محجبه باشم...

    ***** پاسخ *****

    سلام خدا بر فرشته‌ی ۱۱ ساله‌ش!
    از نظر لطفتون درباره‌ی سایت و مطالبش ممنونم!
    شما بدون چادر هم می‌تونید حجاب درستی داشته باشید؛ کافیه:
    ۱. همه‌ی جاهایی که باید از نامحرم پوشیده باشه، بپوشونید؛
    ۲. لباس‌هاتون نازک و بدن‌نما یا تنگ و چسبان نباشه؛
    ۳. رنگ و مدل لباس‌هاتون جلف و جیغ نباشه.
    با رعایت این سه شرط شما می‌تونید حجاب کامل اسلامی داشته باشید؛ بدون این‌که مجبور باشید چادر بپوشید!
    اما درباره‌ی چادر هم موضع تدافعی نداشته باشید. شاید بعضی از چادری‌هایی که شما دیدید، شخصیت و اندیشه‌های جالبی براتون نداشته‌اند، اما چادری‌های فرهیخته و دانشمند و هنرمندی هم هستند که اگه یک بار ببینیدشون عاشقشون می‌شید. این‌طور نیست که چادر برای دهاتی‌ها باشه و این‌طور هم نیست که هر دهاتی‌ای عقب‌مونده و کم‌استعداد و کج‌فهم باشه. خیلی از دهاتی‌ها هستند که از بعضی از شهری‌ها خیلی باادب‌تر و بافرهنگ‌تر و متمدن‌تر هستند. ارزش انسان به فکر و اخلاق و فرهنگ و شخصیتشه؛ به تعبیر قرآن، بزرگوارترین و باکرامت‌ترین انسان، باتقواترین انسانه. «تقوا» هم یعنی خویشتن‌داری و مدیریت خود و افکار و احساسات و تمایلات خود بر اساس معیارهای علمی و منطقی.
    این‌که کسی فقط خودش و خواسته‌های شخصی خودش رو ببینه و به هیچ چیز و هیچ کس دیگه‌ای توجه نداشته باشه، این روحیه روحیه‌ی حیوانیه وگرنه انسان بدون ارزش و احترام و کرامت و تعقل و تعالی، انسان نیست. امروزه بسیاری از مدعیان تمدن و پیشرفت، زندگی حیوانی دارند و این زندگی حیوانی رو به اسم زندگی پیشرفته‌ی انسانی ترویج می‌کنند.
    خدا به ما «عقل» داده، به ما «معنویت» داده، به ما «سرشت حق‌جو و پاکیزه‌طلب» داده، به ما «حس زیبایی‌دوستی فرامادی» داده، و راه رشد و شکوفایی مادی و فرامادی رو در قالب «اسلام» به ما نشون داده. پس ای فرشته‌ی خدا، با خدایی که شما رو این‌همه خوب و زیبا و باهوش و کامل آفریده، همراه باشید تا خوبی و زیبایی و هوش و کمال بیش‌تری به‌تون بده!

  • #1118

    فهیمه

    سلام من 24 سالمه ازدواج کردم و بچه دارم. من چادری هستم اما انتخاب چادر تحت تاثیر شرایط و محیط بوده اما خودم نیز پیوند و الفت با چادر گرفته ام و به هیچ وجه حاظر نیستم از این انتخابم روی برگردانم. اما سوال من از شما این است که در زمانه ای که انقدر بدحجابی و فساد رواج پیدا کرده و از طرفی همسرم در عین مذهبی بودن خیلی دقیق به اطراف شان نگاه میکنند البته دست خودشان نیس ایشان در همه امور ریز بین و دقیق هستند انا به هر حال این ویژگی ایشان باعث قیاس شده و ایشان را تحت تاثیر قرار داده. حتی چند روز پیش هم به من گفتند که من ارایش تو خونه ات رو نمیخواهم بیرون مرتب باش و به خودت برس.حالا به نظر شما چکاری انجام دهم؟

    ***** پاسخ *****

    سلام. همسر شما حق داره که شما رو در بیرون از خانه هم مرتب و تمیز و شیک ببینه؛ اما این ویژگی‌ها باید طوری باشه که با ارزش‌های عقلی و اخلاقی و دینی ناسازگار نباشه. شما با رعایت نکاتی که در این پرسش و پاسخ مطرح شده، می‌تونید حتا در بیرون از خونه خانمی شیک و جذاب و باارزش باشید، بدون این‌که لکه‌ی کوچکی از بی‌عفتی و گناه دامن‌گیر شما بشه. همسر شما بدون توجه به فرهنگ غلط و عرف نامناسب و بدون گرفتار شدن در دام چشم و هم‌چشمی و بدون اهتمام بیش از اندازه به حرف و حدیث و نظر و توقع دیگران، باید به شخصیت انسانی شما و ارزش‌های واقعی و فرهنگ درست اجتماعی توجه داشته باشه.
    پوشش محترمانه و مناسب و رعایت حریم جنسی مخصوص اسلام و مسلمان‌ها نیست؛ انسان‌های فرهیخته و عاقل و دانشمند حتا اگه متدین نباشند، می‌فهمند که در روابط اجتماعی و بین زنان و مردان حریم‌هایی هست که برای رسیدن به زندگی زیبا و آرام و رضایت‌بخش، باید این حریم‌ها را جدی گرفت و رعایت کرد. بی‌توجهی به حریم‌های پوششی و رفتاری بین زنان و مردان در جامعه نشانه‌ی رشد و پیشرفت نیست. حتا در جوامع بی‌مبالاتی مثل غرب و اروپا، انسان‌های باشخصیت و عاقل و فهمیده به حریم‌های پوششی و رفتاری اجتماعی اهمیت می‌دهند و اون رو رعایت می‌کنند. برای نمونه می‌توان به نامه‌ی چارلی چاپلین به دخترش جرالدین اشاره کرد.
    خودتون کتاب رمان «دختران آفتاب» رو بخونید و به همسرتون هم این کتاب رو هدیه بدید و ازش بخواهید که اونو با دقت تا آخر بخونه.

  • #1117

    سارا

    سلام . من چند وقتیه میخوام تلاش کنم دخترای چادری رو زیبا و .....نشون بدم . مثلا خودم تلاش کنم لباسای مارک بخرم و ...... که حالا فهمیدم این مدل حرکت ها هم درست نیست و تجمل گراییه .
    یه چند وقتیه تو اینستا انواع و اقسام روسری و ساق های دست ست مد شده
    خیلی هاشون رنگ خیلی روشنی داره که واقعا تو سیاهی چادر جلب توجه میکنه یا مثلا چون میخوان معلوم بشه ست هستن . استین چادر رو کمی بالا میدن که البته با معلوم شدن دست ارتباطی نداره ولی حجم دست رو نشون میده و جدا از اون احساس میکنم زشته و همون جلب توجهه . در حالی که طرف این قصد رو نداره اما دوست داره این زیبایی و یا حتی زیبا بودن دختران چادری رو از این راه نشون بده.
    حالا از طرفی منم میخوام این کار رو بکنم . از طرف دیگه با مشکلاتی که گفتم درگیرم .
    میشه یخورده جزئی تر و با مصداق درباره حدود جلب توجه تا زیبایی حرف بزنید اخه مثال هایی که زدین برای یه دختر چادری نبود واقعا . من احساس میکنم اون مثال ها واضح بود . این ها یه کمی سخته

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    شکی نیست که چادر و چادری باید زیبا و پرجاذبه باشه؛ اما زیبایی و جاذبه دو نوعه: ۱. سبک و جلف؛ ۲. متین و فاخر.
    می‌شه رنگ‌های جیغ و تند، مدل‌ها و طرح‌های کودکانه و ژیگول و پرزرق و برق رو نشانه‌های زیبایی سبک و جلف دونست. در مقابل، رنگ‌های متین و ملایم، مدل‌ها و طرح‌های منسجم و معنادار، تمیزی و اتو داشتن و مرتب و منظم بودن نشانه‌های زیبایی متین و فاخره. مثلاً مدل چروک در مقایسه با صافی و اتوکشیدگی، می‌تونه سبک و جلف تلقی بشه.
    در کل شاید با کمی تسامح بشه تفاوت زیبایی و جاذبه‌ی سبک و متین رو به تفاوت سبک رئالیسم و کوبیسم در نقاشی و تفاوت سبک کلاسیک و سپید در شعر تشبیه کرد.
    این نکته هم مورد غفلت قرار نگیره که انسان‌ها از نظر سن و سال و موقعیت اجتماعی و روحیات شخصی و وسعت ایمان و درجه‌ی تقوا و عمق معرفت تفاوت دارند و زیبایی‌ها و جاذبه‌هاشون متناسب با این تفاوت‌ها تفاوت پیدا می‌کنه؛ مثلاً ممکنه یک طرح و رنگی برای دختری متین و فاخر باشه ولی برای مادرش سبک و جلف باشه. مثلاً به نظر من برخی مدل‌های جدید چادر، با این‌که می‌تونه برای یک دانشجو، متین و فاخر باشه اما برای یک استاد متشخص و جاافتاده سبک و جلف تلقی می‌شه و ارزش و جایگاهش رو پایین می‌یاره. برای چنین خانمی همون چادر ساده و سنتی، بسیار زیباتر و جذاب‌تر است.

  • #1116

    مهرانا

    سلام.خیلیییییییییییییییی ممنون که واقع بینانه اطلاعات مینویسین. .. من چند تا سایت دیگر رو رفتم... بلا استثنا توی نظرات و گاهی هم توی خود متن نوشته بودن چادری نباید خوش لباس باشه... یکی نظر داده بود وقتی چادر سرت می کنی که نخواب نظر جلب کنی...اون وقت دنبال تیپ زدنی.... خانواده هم همین رو میگن... بابا به خدا من فقط ۱۳ سالمه. ..آخه برا کی باید بخوام جلب توجه کنم؟... خسته شدم آنقدر هر جا رفتم هم سن هام مسخره م کردن ... هر جا میشینم همه مانتویی ها خیره میشن بهم و اخم میکنن... اون وقت میگن مملکت داره حق مانتویی هارو پایمال میکنه... انصافا حق مانتویی ها پایمال میشه یا حق من که هر وقت آمدم ابراز نظر کنم دور و بری ها زدن تو دهنم؟؟؟ به خدا تو هرجا ی جدیدی میرم تمام تلاشم رو میکنم که کسی نفهمه چادری ام.... به والله سخته... یه خرده هم که میام به تیپم برسم بابا م مسخره ام میکنه... داداشم چپ چپ نگام میکنه... خسته شدم از این نگاه ها به خدا.... به کی بگم دردم رو؟؟؟بابا م مدافع حرمه.... چار ماهه خونه نیومده. .. اعصاب مامانم خرد.... اعصاب داداش م هم که همیشه خرد.... آبجی م هم که حامله س مامانم نمیذاره برم خونش میگه اذیت میکنی.... دارم می پوسم به والله .... ای خدا......

  • #1115

    صدف

    با سلام و خسته نباشی
    واقعا سایتتون عالیه و بیشتر از همه اینکه به سوالیای همه جواب های مفید عالی و قانع کننده دادید ب من که خیلی کمک کرد و به شخصه ازتون خیلی ممنونم
    راسش من چادری شدن رو خیلی دوست دارم و چند بار تجربش کردم ولی هی گذاشتم کنار جوری که بعضیا تا دوباره چادر رو سرم میبنند میگن عه تو دوباره جو گیر شدی خخخ
    بابام ومامانم دوست دارن من چادری باشم ولی ازادم گذاشتن که خودم انتخاب کنم مامانم میگه اگه چادری بشی تا اخر عمرت باید چادری بشی مانتویی با حجاب باش بابامم موافقه اما الان همه فک میکنن دختری که چادر داره سالمه و پاکه و البته من یکم شیطونم و چادر دست و پامو میبنده .....از یه لحاظ هیجانات دوران جوونی و از یه لحاظ عفت و امر خدا ... واقعا گیج شدم ... جوری که به خانوادم میگم منو به یه مدل پوشش اجبار کنن من نمیخوام تو این تصمیم ازاد باشم ..واقعا موندم ... مانتویی هم اگه بشم که هع .. الان همه مانتو ها چاره داشتن تا زیر سینه بود ... اصلا مانتو خوب تو بازار نیست البته هست اون مدلااا ... ولی مناسب سنم نیست همه رنگ تیره و زشت ساده ادم افسردگی میگیره ... کاش منو به عنوان یه خواهر نصیحت کنید مثل همه با همون لحن منطقیتون ...البته خودتونو جای منم بذارید ... من 16سالمه تو اصفهان که بخشیش مسیحیه و وضعیت پوشش اصلا مناسبی ندارن و من تحت تاثیر جو قرار میگیرم و خانوادم منو ازاد گذاشتن ... کتابایی رو هم که گفتین خوندم ولی..... ممنون میشم از راهنماییتون نمیدونم چرا .. ولی یه حسی میگه شما میتونید منو از این سردرگمی نجات بدید .. از پاسخ هایی که قبلا دادید تا همین که هنوز سایتتون بازه .. خودش خیلیه ...ممنونتون میشم

    ***** پاسخ *****

    سلام
    چند چیز در شما خوب و ستودنی و تبریک گفتنیه:
    ۱. علاقه‌تون به عفت و حجاب و چادر؛
    ۲. تحرک و نشاط و جنب‌وجوشتون (به قول خودتون: شیطون بودنتون)؛
    ۳. رفتار پدر و مادرتون با شما و اختیار و آزادی‌ای که به شما داده‌اند و شخصیت و احترامی که برای شما و انتخابتون قائلند.
    درباره‌ی این سه داشته‌ی مهم و ارزشمند به‌تون تبریک می‌گم و امیدوارم قدرشونو بدونید!
    اما درباره‌ی چادری شدنتون، متأسفانه یا خوشبختانه من هم مثل پدر و مادرتون براتون تعیین تکلیف نمی‌کنم و به‌تون مستقیماً توصیه نمی‌کنم که چادر بپوشید! همه‌ی قشنگی کار در اینه که شما به این دودلی و تردید گرفتار بشید و بعد از سپری کردن فراز و نشیب‌هاش کم‌کم عاشق چادر بشید و به جایی برسید که نتونید چادری نشید! با این روحیه‌ای که شما دارید، مطمئن باشید که چنین روزی خواهد رسید! پس عجله نکنید!
    این دودلی مثل قلقلکه؛ از جهتی اذیت کننده و نامطلوبه و از جهتی شیرین و دوست داشتنیه. ازش فراری نباشید!
    حجاب و چادر یک امر فطریه؛ یعنی در سرشت انسان هست و نیاز به آموزش نداره؛ خدا علاقه به چادر رو در درون شما قرار داده، فقط باید زمانش برسه و حسش کنید! مثل رشد کردن و شکوفا شدن برای گل!
    شما هیچ وقت لازم نیست به یک گل یاد بدید که چه‌طوری رشد کنه و شکوفا بشه؛ چون خودش اینو بلده. خدا گل رو طوری آفریده که بدون نیاز به آموزش، به‌صورت فطری رشد می‌کنه و به سمت شکوفه دادن و شکوفا شدن حرکت می‌کنه. چیزی که یک گل نیاز داره و باید شما براش تأمین کنید، ۱. نیازمندی‌هاشه، مثل خاک خوب و آب و آفتاب و دمای مناسب و محیط سالم و تمیز؛ ۲. برطرف کردن موانع رشد و چیزهایی که می‌تونه مزاحم رشدش باشه، مثل علف‌های هرز و حشرات موذی.
    به یک دختر خانم گل هم لازم نیست چادری شدن رو یاد بدیم؛ چادر گم‌شده‌ی اونه و او به‌صورت فطری عاشق چادره؛ فقط باید ۱. نیازمندی‌هاش رو تأمین کرد؛ نیازهایی مثل شناخت درست از خودش و ارزش‌هاش و آینده‌ش و سعادتش، و درک درست از حجاب و چادر، و احترام و شخصیت و آزادی لازم برای انتخاب آگاهانه و ۲. موانع و خطرهای مسیرش رو برطرف کرد و از بین برد؛ موانعی مثل فرهنگ غلط و محیط ناپاک و رفیق ناسالم و همراه ناباب و داده‌های اشتباه و اندیشه‌های زیرکانه‌ی نادرست و شیطانی. اگر برای دختر خانم گلی این دو کار انجام شد و این دو خدمت براش فراهم شد و او سالم و طبیعی زندگی کرد، حتماً و با نرمی و آسانی به سمت چادر خواهد رفت و اون رو با میل و علاقه بغل خواهد کرد و خودش رو عاشقانه به آغوش چادر خواهد انداخت.
    قشنگی و زیبایی یک جور نیست؛ دو جوره! همون‌طور که رحمت و مهربانی خدا دو جوره. «رحمان» و «رحیم» هر دو به معنای «مهربان و بامحبت» هستند، اما مهر و محبت رحیم با مهر و محبت رحمان فرق داره؛ مهر و محبت رحمان، عمومیه و همه رو حتا انسان‌های بد و حتا شیطان رو شامل می‌شه، اما مهر و محبت رحیم، خصوصیه و فقط مؤمنان نیکوکار رو شامل می‌شه.
    قشنگی هم دو جوره؛ یه‌جورش رو همه درک می‌کنند؛ مثل قشنگی خوردن بستنی؛ ولی یه‌جورش رو همه درک نمی‌کنند؛ بلکه فقط کسانی که به درجه‌ی بالاتری از درک و فهم و ذوق و احساس رسیدند درک می‌کنند؛ مثل قشنگی نماز خوندن و فداکاری کردن. قشنگی چادر هم این‌جوریه. حتا بعضی از چادری‌ها هم با این‌که چادر می‌پوشند اما هنوز قشنگی خاص اون رو به‌درستی حس نکرده‌اند. تنها بعضی از چادری‌ها این قشنگی رو احساس می‌کنند و ازش لذت می‌برند. این‌ها این قشنگی رو با دنیا عوض نمی‌کنند! یکی از این چادری‌ها خانم سهیلا آرین هست. سال‌ها پیش ایشون در یک برنامه‌ی تلویزیونی با نام کوله‌پشتی حاضر شد و از خودش و زندگی‌ش و حجاب و چادرش حرف زد. فیلم این برنامه رو می‌تونید در بعضی سایت‌ها پیدا کنید و ببینید. توصیه می‌کنم حتماً ببینید! (تو سایت آپارات هست)
    قشنگی چادر مثل قشنگی یک لباس خوش‌رنگ و جذاب و تحریک کننده نیست که همه بتونند درکش کنند. بخشی از قشنگی چادر در اینه که یه کم حال آدمو می‌گیره؛ مثل وضو که یه وقت‌هایی حالگیره! بخشی از قشنگی چادر در اینه که گاهی‌وقت‌ها دست‌وپاگیر می‌شه؛ مثل همراهی با پدربزرگ و مادربزرگ در یک سفر تفریحی! بخشی از قشنگی چادر در پنهان ماندن زیبایی‌ها و جاذبه‌ها است؛ مثل این‌که مجبور هستی بستنی‌ت رو مخفی کنی و یواشکی بخوری تا بچه‌ی همسایه نبینه و دلش نسوزه! بخشی از قشنگی چادر در اینه که بعضی از آدم‌نماها رو از تو دور می‌کنه؛ مثل چهره‌ی زمخت و رنجور کارگر زحمت‌کشی که شیک‌پوش‌های مفت‌خور و سبک‌مغز رو از خودش دور می‌کنه!
    چادر مثل یک خانه، امن و مثل یک کویر، آرامش بخش و مثل یک آسمان، باعظمت و مثل یک مادر، دل‌سوز و مثل یک پیامبر، خیرخواه و سختی‌کشیده است...
    چادر مثل حضرت زهرا است... حضرت زهرا هم برای بعضی‌ها حالگیر و دست‌وپاگیر بود... همان‌ها که شهیدش کردند...
    انتخاب چادر مثل ایمان آوردن به خدا است (برای کسی که قبلاً کافر بوده)؛ با کمی نگرانی و دلهره و تردید همراهه. زیبایی خدا هم جنسش با سایر زیبایی‌ها فرق می‌کنه؛ نادیدنیه؛ برای درک کردنش باید حس خاصی داشته باشی؛ وقتی اون حس رو داشته باشی، شاید با کمی دلهره و دودلی، ولی می‌تونی زیبایی‌های دیگه رو نادیده بگیری و به درون این حس غریب شیرجه بزنی! همه‌ی قشنگی کار هم در همینه که این انتخاب همراه با هیجانه؛ یک انتخاب خشک و بی‌استرس نیست! هرچند در ادامه، آرامش و اطمینانی رو به دنبال داره که با هیچ آرامشی قابل مقایسه نیست.
    کتاب‌چه‌ی «دوستش دارم» رو هم بخونید (از سایتم دانلود کنید). به آگاهی‌تون درباره‌ی دختر و ثروت‌های دخترانه کمی عمق می‌ده.
    درباره‌ی شیطنت و جنب‌وجوش و شادابی هم نکته‌ای عرض می‌کنم: تحرک و پویایی و نشاط و شادی و هیجان و بازی و رقص و پایکوبی و مستی و پرواااز... حد و اندازه نداره و محدود شدنی نیست! هرچه بزرگ‌تر و کامل‌تر بشی، شادی و آزادی‌ت بیش‌تر می‌شه! اصلاً همین‌ها نشانه‌ی رشد و کماله! اگه این‌ها نباشه، رشد و تکاملی نیست!
    اما مسأله این‌جا است که شادی و نشاط در هر مقطع و سنّی متناسب با اون مقطع و سنه! بیش‌ترین جنب‌وجوش کودک سه‌ساله پریدن از روی میزه؛ اما همین پسربچه وقتی ۱۸ ساله شد، به کم‌تر از تک‌چرخ زدن با موتور هزار رضایت نمی‌ده! شما هم تحرک و طراوت و جنب‌وجوشتون رو حفظ کنید، اما توجه داشته باشید که همیشه باید متناسب با سن و سال و شرایط و اوضاع روزتون شادمانی و دست‌افشانی کنید! یک زمانی شما قاشق دست می‌گرفتید و چهاردست‌وپا وسط سفره می‌رفتید و به اسم غذا خوردن، همه‌ی برنج و خورشت و ماست و سالاد رو به سر و روتون می‌ریختید. پدر و مادرتون هم از این ریخت‌وپاش شما کیف می‌کردند و قه‌قه می‌خندیدند و چه‌بسا فیلم می‌گرفتند و با هیجان به این و اون نشون می‌دادند؛ اما آیا الآن هم در سن ۱۶ سالگی می‌تونید از این اداها دربیارید؟ اگه الآن برید وسط سفره و خوراکی‌های وسط سفره رو به سر و روتون بریزید، فکر می‌کنید صحنه‌ی بامزه و جالبی درست می‌شه؟ آیا مادرتون باز هم به رفتار شما می‌خنده؟ یا این‌که این دفعه با کف‌گیر می‌زنه تو سرتون و کلی دعواتون می‌کنه؟! اگه این بار هم ازتون فیلم بگیرند، آیا باز هم با عنوان «بچه‌ی شیرین و بامزه» تماشاتون می‌کنن یا با عنوان «آدم دیوانه و عقب‌مانده»؟!
    پس نشاط و شادمانی و هیجان همیشگی است، اما در شکل‌ها و رنگ‌های متعدد و متناسب با زمان و شرایط. غزل‌های حافظ رو بخونید! حافظ یک پیرمرد آرام و بی‌آزار بود؛ اما غزل‌هاش چنان طوفانی و لبریز از هیجان و حماسه است که دنیا رو به هم ریخته!
    حافظ خلوت‌نشین دوش به میخانه شد... از سر پیمان گذشت بر سر پیمانه شد! (این غزل رو با صدای حسام‌الدین سراج گوش کنید!)
    دیوان اشعار امام خمینی رو هم یک بار از این زاویه بخونید: من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم... در میخانه گشایید به رویم شب و روز، که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم!
    اگه اهل باشید و خوب رشد کنید و بالا بیایید، خواهید دید که چه شور و نشاط و هیجان و طربی در «قرآن» به‌پا است! الذینَ اِذا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَت قُلوبُهُم... و یُحَذِّرُکُمُ اللهُ نَفسَه! ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری، برحذر باش که سر می‌شکند دیوارش!
    سرمست‌ترین و سرشارترین و شوخ‌ترین و خندان‌ترین و شاداب‌ترین انسان‌ها، انبیا و ائمه بوده‌اند! ما از «کربلا» فقط روضه و اشک و ماتمش رو بلدیم، غافل از این‌که کربلا زیباترین و حماسی‌ترین و تپنده‌ترین صحنه‌ی شور و نشاط و دست‌افشانی و عشق‌بازی است! حضرت زینب چشمی بینا داشت و این چهره‌ی پرنشاط و طربناک کربلا را می‌دید که فرمود: در کربلا جز زیبایی چیزی ندیدم! (مارأیتُ الا جمیلاً)
    حضرت «الله» که خدای مهربانی‌ها و بخشش‌ها است، خدای هیجان و شادی و بازی و ترس و اضطراب‌ها هم هست! اگر خدا این‌کاره نبود، آیا هرگز این عالم رو با همه‌ی فراز و نشیب‌ها و چالش‌ها و تلاطم‌ها و رمز و رازش می‌آفرید؟! اگر خدا این‌کاره نبود، خود شما رو می‌آفرید؟! همه چی زیر سر خدا است! هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن...

  • #1114

    غزل

    سلام من دختره 13ساله ای هستم و در خوانواده تقریبا آزادی بزرگ شدم به طوری که هم فامیلای طرف مادر وهم پدر اصلا باحجاب وچادری نیستن ولی من بخاطر نشست وبرخواست هایی که با دوستانه با حجاب وچادریم داشتم به حجاب ومخصوصا چادر علاقه ی زیادی پیدا کردم وخیدی دوست دارم چادری بشم امامشگل اینجاست که مادرم شدیدا با چادری شدنه من مخالفه ولی پدرم تشویقم کرد آخه یه کوچولو غیرتیه روم دوست نداره منم مثله فامیلا بی حجاب باشم همونطور که گفتم اجازه پوشیدنه چادرو مادرم بهم نمیده بخاطر همین موضوع دعوای شدیدیم راه افتاد لطفا کمکم کنید بتونم چادری شوم با تشکر

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما فرشته‌ی خدا!
    شما برای راضی کردن مادرتون اولاً باید از گذشته مهربان‌تر و بامحبت‌تر باشید؛ ثانیاً باید اطلاعاتتون رو درباره‌ی حجاب و چادر بالاتر ببرید.
    توصیه‌های من:
    ۱. بعد از امتحان‌های آخر سال، کتاب رمان «دختران آفتاب» نوشته‌ی امیرحسین بانکی رو تهیه کنید و مطالعه کنید.
    ۲. مقاله‌ی «مقایسه‌ی فرهنگ محرم و نامحرم اسلامی با فرهنگ بی‌بندوباری غربی» رو از سایتم مطالعه کنید. لینک این مقاله:
    http://www.h-shad.ir/index.php/writings/hand-writings/culture/384-i-love04
    ۳. مستندهای «از لاک جیغ تا خدا» رو ببینید.
    قسمت‌های مختلف این مستند رو از این سایت دریافت کنید:
    http://www.jc313.ir/31389-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%D8%A7%DA%A9-%D8%AC%DB%8C%D8%BA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AE%D8%AF%D8%A7.html
    اگه نظر من رو بخواهید، من این قسمت‌ها رو از بقیه بهتر می‌دونم: آتسوکو هوشینو/ آذر غمین/ آرزو/ آزفنداک/ پریسا دهقان/ جلال‌پور/ حسنا/ خدیجه اسدی/ دریا و فریبا/ راحله/ زهرا دمیرچیلو/ زهرا سادات میرسلطانی/ زهرا صادقی/ زهرا/ زهره فرح‌روز/ زینب پاشایی/ زینب هاشمی/ سپیده پوررجب/ سپیده/ سرایی/ سلیمانی‌مقدم/ سمانه نحوی/ سمیرا/ سمیه ایجادی/ سیما جهان‌باز/ شمیم/ عیسی/ فاضله/ فاطمه عبدالوند/ فائزه بایون/ فائزه/ گلندا/ گلی/ لادن/ لیدا/ لینه متیه سن/ مرضیه/ مرضیه نعمتی/ مریم/ مریم غلامعلیان/ معصومه/ مهتاب/ مهدیه رستگار/ مهدیه/ مهسا قاسم‌زاده<br /><br />۴. بعد از انجام توصیه‌های سه‌گانه‌ی پیشین، هر چیزی از اون‌ها که براتون قشنگ و دلچسب بود، یک‌جا جمع کنید و در قالب یک بسته همراه با یک دل‌نوشته‌ی صمیمی برای مادرتون، به‌ش تقدیم کنید تا ببینه و بخونه و فکر و دلش با شما همراه و همسو بشه ان‌شاءالله!

  • #1113

    ݐریا

    سلام من زنی ۳۰ ساله هستم
    همسرم پوشش من رو به اختیار خودم گڎاشته ان من قدیم خیلی بد حجاب بودم واز این موضوع ناراحتم و شرمنده
    دو سال پیش توبه کردم و چادری شدم اما زود سست شدم یکی از دوستانم گفت مثل ترک اعتیاد باید کلاس بری و جلسه شرکت کنی چون من خونه پدرم از اول راهنمای تا سوم راهنمایی که ازدواج کردم چادری بودم خانواده من چادرین اما الگوی بدی بودم و باعڽ شدم دوتا از خواهرام مانتویی بشن از سیزده سالگی تا الان مانتویی بودم اما الان یک ماهه دوباره چادر میپوشم اما میترسم دوباره سست شوم
    عاشق چادرم اما تیکه ها و متلک ها حتی نگاه اطرافیانم شکنجه میکنه منو

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    اگه اهل مطالعه هستید، رمان «دختران آفتاب» رو مطالعه کنید تا شناخت ومعرفتتون نسبت به حجاب و چادر بالا بره. نوشته‌ی امیرحسین بانکی و انتشارات سروش.
    مستندهای جذاب و تأثیرگذار «از لاک جیغ تا خدا» رو هم ببینید. قسمت‌های گذشته‌ی این مستند رو از این سایت دریافت کنید:
    http://www.jc313.ir/31389-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%D8%A7%DA%A9-%D8%AC%DB%8C%D8%BA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AE%D8%AF%D8%A7.html
    اگه نظر من رو بخواهید، من این قسمت‌ها رو از بقیه بهتر می‌دونم:
    آتسوکو هوشینو/ آذر غمین/ آرزو/ آزفنداک/ پریسا دهقان/ جلال‌پور/ حسنا/ خدیجه اسدی/ دریا و فریبا/ راحله/ زهرا دمیرچیلو/ زهرا سادات میرسلطانی/ زهرا صادقی/ زهرا/ زهره فرح‌روز/ زینب پاشایی/ زینب هاشمی/ سپیده پوررجب/ سپیده/ سرایی/ سلیمانی‌مقدم/ سمانه نحوی/ سمیرا/ سمیه ایجادی/ سیما جهان‌باز/ شمیم/ عیسی/ فاضله/ فاطمه عبدالوند/ فائزه بایون/ فائزه/ گلندا/ گلی/ لادن/ لیدا/ لینه متیه سن/ مرضیه/ مرضیه نعمتی/ مریم/ مریم غلامعلیان/ معصومه/ مهتاب/ مهدیه رستگار/ مهدیه/ مهسا قاسم‌زاده

  • #1112

    مریم

    سلام، خسته نباشید
    من 20سالمه و تقریبا چهارساله که کاملا جدی چادری شدم، تا قبل از اون هم حجاب نسبتا خوبی داشتم. و خب یه مشکلی این وسط وجود داره،
    من چادری شدم چون مامانم دوست داشت و دلم نمیخواست ناراحتش کنم و بار ها و بار ها گفته که از اینکه من چادریم خوشحاله و به بهم افتخار میکنه ولی چیزی که هست اینکه من به معنای واقعی کلمه از چادر خوشم نمیاد!! چه اشکالی داره با مانتو و پیراهن های بلند باحجاب باشیم؟چرا چادر؟پوششی که هیچ ربطی به اسلام نداره و از زنان قدیم ایران نسل به نسل و سینه به سینه اومده و به دست ما رسیده!
    حالا بعد از چهار سال وقتی میگم دیگه نمیخوام چادر بزارم مامانم طوری عصبی میشه که اخر مجبور به غلط کردن بشم! و توی دانشگاه هم با صفات آمل و عقب مونده و غیره و غیره باید سرو کله بزنم و درکل به یه نتیجه رسیدم،دلم نمیخواد این حجاب رو!ولی، این فقط حرفه،در عمل که میرسه عذاب وجدان میگیرم که بخوام بیحجاب باشم بیچادر باشم...نمیدونم چیکار کنم...

    ***** پاسخ *****

    سلام. رمان «دختران آفتاب» رو بخونید. خوب و با دقت بخونید!
    امیرحسین بانکی و همکاران
    انتشارات سروش

  • #1111

    فقط خدا

    سلام من یه دختره13ساله هستم که به خاطر رعایت حجاب بچه های کلاس و فامیل من مسخره میکنن ومیگن چادر دست و پا گیره و هرکی چادریه توانایی انجام هرکاری رو نداره . لطفا کمکم کنید که چیکار کنم

    ***** پاسخ *****

    سلام
    ۱. شما هر کاری بکنید، ممکنه کسانی پیدا بشن که شما رو مسخره کنند؛ پس نباید به مسخره کردن دیگران خیلی اهمیت داد. به درستی و نادرستی کار نگاه کنید و اگه کاری رو با عقل و شناخت خودتون درست دونستید انجامش بدید، حتا اگه دیگران مسخره کنند. افراد بی‌عقل و نادان همیشه انسان‌های عاقل و دانا رو مسخره می‌کنند. عاقل‌ترین و داناترین انسان‌های روی زمین پیامبران و امامان هستند و همین‌ها هستند که بیش‌تر از همه مورد تمسخر و استهزای افراد جاهل و بی‌خرد قرار گرفته‌اند. این مطلب در قرآن به صراحت بیان شده.
    ۲. چادر برای کسی که بلد نیست ازش استفاده کنه یا هنوز به‌ش عادت نکرده و تازه‌کاره، می‌تونه دست‌وپاگیر باشه؛ اما برای یک چادری حرفه‌ای و کسی که کاربلده و دست‌وپاچلفتی نیست، اصلاً هم دست‌وپاگیر نیست. بعضی از چادری‌های حرفه‌ای با چادرشون کوه‌نوردی هم می‌کنند و هیچ هم اذیت نمی‌شن. من خودم با عبای روحانیت که بر دوش دارم و مثل چادره، قله‌ی سبلان رو تا آخر بالا رفتم و خدا شاهده به خاطر عبایم یک ذره هم اذیت نشدم. بله! اگه بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی باشی، یک دمپایی ساده رو هم نمی‌تونی توی پات نگه داری ولی اگه حرفه‌ای و هنرمند باشی، با چادر تک‌چرخ هم می‌تونی بزنی!
    ۳. اصلاً فرض کنید که چادر دست‌وپاگیره و باعث محدودیت می‌شه؛ مگه این بده؟! مگه یک دختر قراره با چادر چی‌کار کنه که محدودیت چادر جلوشو می‌گیره؟! آیا می‌خواد زنگ در مردمو بزنه فرار کنه؟! یا این‌که می‌خواد ظرافت‌ها و زیبایی‌های بدنش رو به نمایش بگذاره؟! از این جهت اگه نگاه کنیم، می‌بینیم محدودیتی که چادر برای یک دخترخانم ایجاد می‌کنه، اتفاقاً خیلی هم خوبه. یک دخترخانم چادری، با وقار و متانت رفت و آمد می‌کنه و خیلی سنگین و متین و با احترام رفتار می‌کنه، ولی دختری که چادر رو مانع جنگولک‌بازی‌ها و رفتارهای جلف و سبک خودش می‌دونه، با کنار گذاشتن چادر، ارزش و احترام و شخصیت خودش رو کنار می‌گذاره و جایگاه ارزشمند انسانی خودش رو از دست می‌ده.
    ۴. اگه قرار باشه به بهانه‌ی محدودیت و سلب آزادی و دست‌وپاگیر بودن، هر چیز باارزشی رو کنار بگذاریم، پس باید درس خوندن و کار کردن و تشکیل خانواده و خیلی کارهای دیگه رو هم کنار بگذاریم. از مسخره‌کنندگان بپرسید: آیا شما اجازه می‌دید کسی به‌بهانه‌ی دست‌وپاگیر بودن پدر و مادر و خانواده، از خانواده‌ش جدا بشه و آزادانه بره هر غلطی می‌خواد بکنه؟!
    ۵. این بهانه (محدودیت و دست‌وپاگیر بودن) بهانه‌ی خیلی خطرناکیه که با برداشتن چادر تموم نمی‌شه! بعد از چادر، نوبت لباس‌های دیگه می‌رسه! اون‌ها هم با همین بهانه کم‌کم تنگ‌تر و کوتاه‌تر و نازک‌تر می‌شن و کم‌کم کنار گذاشته می‌شن! بهانه‌ی محدودیت در پوشش، به محدودیت در رفتار و ارتباط سرایت می‌کنه و...
    اگه کسی همین سنگر اول (چادر) رو حفظ کرد، امید هست که در برابر بقیه‌ی خطرها و فشارها مقاومت کنه؛ اما اگه این سنگر رو واگذار کرد و عقب‌نشینی کرد، امیدی به استقامت و پیروزی در برابر فشارها و از دست ندادن سنگرهای دیگر نیست!

  • #1110

    مهدیس

    سلام
    عالی بود
    من ۱۷ سالمه خیلی تحت تاثیر قرارگرفتم ولی همه مسخره می کنن میگن چادر امروزی نیست تیکه می ندازن

    ***** پاسخ *****

    سلام و درود خدا بر شما!
    شما هر کاری کنید و و هر سبکی رو برای زندگی انتخاب کنید، مطمئن باشید عده‌ای خواهند بود که شما و سبک زندگی‌تون رو مسخره کنند. مسخره کردن اغلب یک رفتار منفعلانه و نشانه‌ی خودباختگی و ضعف نفس شخص مسخره کننده است. شما نباید از تمسخر دیگران باکی داشته باشید و مسخره کردن یا نکردن دیگران رو ملاکی برای ارزیابی درستی و نادرستی کارهاتون قرار بدید. برای تشخیص درست و نادرست باید ملاک‌ها و معیارهای منطقی و عاقلانه‌تری داشت. اگر شما اهل مطالعه باشید و بیش از دیگران درس بخونید و کتاب‌های مختلف مطالعه کنید و شاگرد اول کلاس و مدرسه باشید، حتماً عده‌ای شما و روشتون رو مسخره خواهند کرد. آیا این مسخره کردن‌ها رو باید جدی گرفت یا باید به آن‌ها محل سگ هم نگذاشت؟!
    آیات آخر سوره‌ی مطففین رو بخونید:
    بدکاران همواره در دنيا از روى ريشخند و استهزا به مؤمنان مى‏‌خنديدند.(29)
    و هنگامى كه از کنار آنان عبور می‌کردند آنان را با اشاره‌ی چشم و ابرو به مسخره مى‏‌گرفتند.(30)
    و چون به نزد خانواده‌ی خود بازمى‏‌گشتند، به خاطر تمسخر مؤمنان‏ خوشحال و شادمان بازمى‏‌گشتند.(31)
    و هنگامى كه مؤمنان را مى‏‌ديدند، مى‏‌گفتند: اينان گمراه‏‌اند و راه زندگیشان خطا است.(32)
    درحالی‌که به آنان ربطی ندارد و آنان مسؤول و مراقب گمراهی یا هدایت مؤمنان نیستند.(33)
    پس (به تلافی آن تمسخرها) امروز در بهشت همواره مؤمنان به كافران مى‏‌خندند.(34)
    بر تخت‏‌هاى آراسته و باشکوه تكيه می‌زنند و به بدکاران مى‏‌نگرند؛(35)<br />و به این می‌اندیشند كه آيا كافران و بدکاران جزای کارهای ناپسند خود را می‌بینند!(36)
    هیچ کسی در دنیا زیباتر و کامل‌تر از پیامبران و امامان نبوده‌اند و سبک زندگی هیچ کس به زیبایی و خوبی زندگی آن‌ها نبوده است؛ اما با این‌حال همه‌ی پیامبران و ائمه مورد تمسخر و استهزای کافران و بدکاران قرار گرفته‌اند. قرآن بارها و بارها این مطلب رو بیان کرده که مسخره کردن مؤمنان و انسان‌های خوب یکی از حربه‌های بدکاران بوده و هست و مؤمنان نباید در این باره نگران باشند و استهزای بدکاران رو مانعی جدی برای ادامه‌ی زندگی مؤمنانه‌ی خود بدونند.
    به شما خواهر آگاه و باشخصیت توصیه می‌کنم مجموعه‌ی مستندهای «از لاک جیغ تا خدا» رو هم تهیه کنید و ببینید. از این سایت می‌تونید دانلود کنید:
    http://www.jc313.ir/31389-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%D8%A7%DA%A9-%D8%AC%DB%8C%D8%BA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AE%D8%AF%D8%A7.html

  • #1109

    مبینا

    سلام
    من یک دختر ۱۳ساله هستم. از وقتی به سن تکلیف رسیدم اصلا نماز نمیخوندم ولی الان دارم مرتب نمازامو میخونم .
    حجاب من هم معمولی بود ولی الان دوست دارم چادری بشم خونواده مادرم کاملا تشویقم میکنن ولی میترسم از مسخره کردن خانواده پدرم
    ولی مادرم راضیه خودمم دوست دارم و پدرم هم مجبورم نکرده که چادری بشم
    ممنون

  • #1108

    الناز

    من دوست دارم همیشه تمیزو مرتب باشم اما ازبس که بدنم صورتم موه داره دلم میخواد که بمیرم من چه کنم

    ***** پاسخ *****

    زیاد بودن مو منشأ هورمونی داره که با دارو و تغذیه‌ی مناسب قابل درمانه. می‌تونید به پزشک مراجعه کنید؛ ترجیحاً پزشکی که با طب سنتی و اسلامی نیز آشنا باشه. با مطب خانم دکتر شریف (در قم) تماس بگیرید:
    02532908543

  • #1107

    Fatima

    با سلام و احترام
    من دختری چادری هستم و همیشه سعی کردم مرتب و تمیز باشم در عین اینکه آرایش هم نکنم. چند ماه پیش ازدواج کردم. همسرم از من میخواهد تا برای بیرون رفتن به قیافه ی خود برسم ...واقعیت خودم هم دوست دارم وقتی در کنار همسرم قرار میگیرم زیبا باشم و بگن چقدر بهم میان!
    ولی وجدانم از اینکه باعث حسرت کسی بشم یا اینکه برای مردان نامحرم جلب توجه بشه بدرد میاد.
    ولی خوب از طرفی دوست دارم همسرم هم ازم راضی باشه. ممنون میشم راهنماییم کنید چطور باید این مسئله رو حل کنم. آیا آرایش ملایم هم گناه داره؟

    ***** پاسخ *****

    سلام
    ۱. همون‌طور که در این پرسش و پاسخ عرض کردم، «ساده و بی‌آلایش و بی‌آرایش بودن» و «تمیز و مرتب بودن» و «ادب» و «غرور و اعتماد به نفس» و «آرامش و وقار» داشتن اموری هستند که می‌تونند به یک خانم بیش‌ترین جذابیت و محبوبیت رو هدیه کنند، بدون این‌که کم‌ترین لطمه‌ای به عفت و حیای او وارد کنند و بدون این‌که کوچک‌ترین نیازی به آرایش و بدحجابی باشه.
    ۲. مهم‌ترین جاذبه‌های انسانی، جاذبه‌های شخصیتی و کمالات حقیقی و هنرهای انسانی است. همه‌ی ما شیفته‌ی اهل بیت علیهم‌السلام هستیم؛ بدون این‌که چهره و اندام اون‌ها رو دیده باشیم! درباره‌ی شهید مصطفی چمران نوشته‌اند که همسرش چنان شیفته‌ی اخلاق و روحیات آسمانی ایشون بود که تاس و کچل بودن سرش رو اصلاً متوجه نشده بود. وقتی دوستان همسرش به‌ش طعنه زدند که چرا با این مرد کچل ازدواج کردی، انکار کرد و گفت: نه، مصطفی کچل نیست! شهید چمران می‌گه: یه روز دیدم همسرم با عجله اومد پیشم و منو وراندازی کرد و خوب نگاه کرد و با خنده گفت: واقعاً تو کچلی! دوست‌هام راست می‌گفتند! من از بس که محو شخصیت بزرگ تو شده بودم، اصلاً تاس بودن سرت رو ندیدم!
    ۳. شما و همسرتون یا به حرف مردم کاری ندارید و صرفاً ارزش‌های واقعی و فرهنگ درست، ملاک و معیار زندگی شما است؛ یا این‌که اسیر حرف و قضاوت مردم هستید و برای دیگران زندگی می‌کنید نه برای خودتون و برای خدا. اگه اسیر حرف مردمید و برای اون‌ها زندگی می‌کنید، مطمئن باشید حرف مردم تمومی نداره و توقع مردم پایان‌پذیر نیست. اگه طوق هماهنگی با حرف و حدیث دیگران رو بر گردن انداختید، تا آخر عمر باید به دنبال سلایق ضد و نقیض و حرف‌ها و خواسته‌های عجیب و غریبشون بدویید و هرگز روی آسایش و آرامش نخواهید دید! اما اگه به حرف مردم کاری ندارید و می‌خواهید برای خودتون زندگی کنید، خب همین‌جا باید نشون بدید و همین‌جا باید در برابر حرف و حدیث دیگران مقاومت کنید. اگه این‌جا نتونید خودی نشون بدید، یقین داشته باشید در جاهای دیگه هم کم خواهید آورد و کوتاه خواهید اومد و کم‌کم خواهید دید که همیشه دارید به ساز دیگران می‌رقصید و در واقع برای خودتون زندگی نمی‌کنید.
    ۴. ندای وجدانتون جدیه؛ نه تنها باید به‌ش بی‌توجه نباشید، بلکه باید کاری کنید که همسر محترمتون هم این ندا رو بشنوه.
    ۵. مسؤولیت اصلی در این‌جا بر عهده‌ی همسرتونه. همسر محترمتون باید دو کار انجام بده:
    ۱. به کمالات حقیقی شما بیش‌تر توجه کنه و جاذبه‌های ظاهری رو در تنها در محیط خانواده بخواد و با عفت و تقواش در بیرون از خانه شما رو با خانم‌های دیگه مقایسه نکنه و اجازه نده فرهنگ خراب جامعه بر او تسلط داشته باشه؛ بلکه فراتر از جامعه باشه و خودش رو در برابر اصلاح فرهنگ مسؤول بدونه.
    ۲. به شما توجه کافی داشته باشه تا شما دچار خلأ عاطفی نشید و این‌طور نباشه که خیال کنید برای جلب توجه همسرتون باید حرمت خودتون و خدا رو زیر پا بگذارید. همسرتون باید با رفتار و گفتار صادقانه‌ش به شما اطمینان بده که شما براش جذاب هستید و برای جلب توجه ایشون نیاز نیست دست به دامن جاذبه‌های مصنوعی و ساختگی بشید.

  • #1106

    س

    سلام، شايد اينجا جايي براي من و حرفام نباشه، چون همه ي كساني كه كامنت گذاشتن همه كسايي بودن كه حجاب كامل داشتن و حالا ميخوان يه مشكل ريز و حل كنن، واي به حال من كه از صفر شروع كردم . من در گذشته ام خيلي اشتباهات كردم. به خاطر وضعيت باز و غير اجباري خونواده حتي من سيگاري هم بوده ام اما مدتيست كه فقط با يك خواستن از خدا ، خدا انچنان مرا تكان داده كه حتي سيگار هم نميكشم. من الان تا اين مرحله پيش امده ام كه مانتويي شده ام ، و جزو افراد متوسط جامعه شده ام در صورتي كه قبلا زير صفر بوده ام ، الان ميخواهم كه چادري شوم ، چون علاقه ام به در دسترس نبودن براي مرداني كه به انها تعلق ندارم برايم جذابتر از قبل شده . مشكل من اين است: من خجالت ميكشم.... از گذشتهي خودم. از اينكه ديگران بي حجابي قديمم را بزنند سرم. و اينكه تنها شوم. چون من هيچ دوست محجبه اي ندارم . و اگر اين ها تردم كنند ان وقت خيلي تنها ميشوم. اين را ميدانم كه اين از سختي هاي راهم هست و بايد براي رسيدن به ان ارامش ، از همچين راهي عبور كنم. ولي ترس من از اين است كه حرف هايشان مرا بلرزاند. عصبي ام كند و شيطان ازين راه وارد شود..... من خيلي ميترسم. دوست دارم يك دفعه نا مرئي شوم براي دوستانم و خودم همينطوري كه دوست دارم زندگي كنم .... من صاف و صادق همه چيزو گفتم ... چون به اين افتخار ميكنم كه الان در اين شرايطم ( نسبت به محيطي كه در ان بوده ام ) پس خواهشن گذشته ي من را سرزنش نكنيد..... ممنون . منتظر راهنماييتونم .

    ***** پاسخ *****

    بسم الله
    سلام و درود خدا و بنده‌های خوب خدا بر شما خواهر ارزشمند!
    به این حدیث زیبا توجه بفرمایید:
    «دوست‌داشتنی‌ترين موجود پيش خدا، مؤمن گنهکاری است که از گناه خود توبه کرده است.» (بحارالانوار)
    وقتی خدا کسی را دوست داشته باشد، هرگز او را تنها نمی‌گذارد.
    شما با این تغییر زیبا که در زندگی خود ایجاد کرده‌اید، خدا را یاری کرده‌اید. خدا هم در آیه‌ی ۷ سوره‌ی محمد (ص) فرموده: « اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری و گام‌هایتان را استوار می‌کند؛ ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.»
    در سوره‌ی آل‌عمران آیه‌ی ۱۶۰ می‌فرماید:
    «اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس دیگری نمی‌تواند بر شما غلبه کند. اما اگر خدا دست از یاری شما بردارد، چه کسی غیر از او می‌تواند شما را یاری کند؟! مؤمنان تنها بر خداوند باید توکل کنند؛ إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون‏.»
    مؤمنان باید به خدا توکل کنند! توکل به خدا یعنی سپردن خود به خدا و اعتماد کامل به او و این کار طبیعتاً ریسک دارد! معامله با خدا در شرایط عالی و ایده‌آل هنر نیست؛ هنر آن است که در شرایط سخت خود را به خدا بسپاری و با او معامله کنی. هنر آن است که در بدترین شرایط که هیچ امیدی به کسی و چیزی نداری، خود را به خدا بسپاری و حرفش را گوش کنی و در راهش قدم برداری!
    به این داستان توجه کنید:
    غم و اندوه خانه را فرا گرفته است. اهل خانه کم‌حرف و بی‌حوصله شده‌اند. سه روز است پدر از دنیا رفته است. کسی که مردم به خاطر زهدش با عشق به او اقتدا می‌کردند. اویی که در کوچه‌های خاکی روستا به پیر و جوان و کودک سلام می‌کرد و انتظار احترام از هیچ‌کس نداشت. مقتدایی که با اخلاق خوبش، همه را مرید خود کرده و اخلاص وجودش در و دیوار را عطرآگین نموده بود.
    غم فراق، نه‌تنها اهل خانه، بلکه اهل روستا را هم فراگرفته بود و گویا همگی پدرشان را از دست داده بودند. پیرمردهای روستا دیگر شادابی قبل را نداشتند و به دیوار کاهگلی خانه‌ای تکیه می‌زدند و بی‌هیچ حرف و حدیثی در گرمای هوا کنار هم می‌نشستند و یاد خاطرات شیرین گذشته را در دل‌هایشان زنده می‌کردند.
    مشهدی حیدر که کمرش از تکیه زدن خسته شده بود تکانی به خودش داد و گفت: «خدا رحمتش کند! چه رونقی به مسجد داده بود! اما حالا نه امام جماعتی داریم و نه رمقی برای مسجد رفتن!»
    حاج یحیی که به تازگی سنش از ۵۰ سال گذشته بود، با صدایی گرفته و محزون گفت: «به همین راحتی هم نمی‌شود از خیرش گذشت. باید فکری کرد. من دیشب با خودم خیلی کلنجار رفتم و فکر کردم. تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که سراغ حسن، پسر حاج آقا برویم و از او بخواهیم جای پدرش را پر کند و امام جماعت مسجد شود.»
    قاسم آقا که از حرف حاج یحیی یکه خورده بود از جایش بلند شد و گفت: «چی می‌گی حاجی؟! مگر به همین سادگی است؟! سواد می‌خواهد. معلومات می‌خواهد. امام جماعت باید عادل باشد. حسن که درس نخوانده! مکتبی نرفته!»
    حاج یحیی با آرامش گفت: «فکر این مسائل را هم کرده‌ام. با خودم گفتم بالاخره حسن، پسر حاج آقا است و هرچی باشد، چیزی از او به ارث برده. از عهده‌ی یک نماز جماعت که برمی‌آید. ۲۰ سال در خانه‌ی حاج آقا زندگی کرده، مطمئناً خیلی از مسایل را یاد گرفته است. اگر موافق باشید همین حالا سراغش برویم تا مشکل بی‌رونقی مسجد را حل کنیم؟»
    قاسم آقا در ادامه گفت: «اگر قبول نکرد چه؟»
    حاج یحیی لبخندی زد و گفت: «نگران نباشید! من فکر همه چیزش را کرده‌ام. حسن آقا خیلی دوست داشت داماد من شود ولی من به خاطر مسایلی بهانه می‌آوردم و قبول نمی‌کردم. حالا از مسایلی که قبلاً بوده چشم‌پوشی می‌کنم و به او می‌گویم که در صورت قبول کردن جانشینی پدرش دامادیش را قبول می‌کنم.»
    مشهدی حیدر آهی کشید و گفت: «اجازه بدهید کفن خدابیامرز خشک شود بعد فکر عروسی و شادی بیفتید!»
    حاج یحیی که کمی پکر شده بود گفت: «حالا کی خواست عروسی بگیرد؟! ما فقط قرارش را می‌گذاریم. الآن هم بلند شوید برویم تا بلکه به این وسیله مشکل مسجد را حل کنیم.»
    حاج یحیی به همراه بقیه‌ی ریش‌سفیدها به صدای «یا الله» وارد خانه‌ی حسن آقا شدند. بعد از پذیرایی و تعارفات اولیه، حاج یحیی گلویش را صاف کرد و گفت: «خدا حاج آقا را رحمت کند! برای اهل روستا باعث خیر و برکت بود. شما هم که پسر ایشان هستی، نباید بگذاری جای خالی ایشان احساس شود. باید دقیقاً کارهایی را بکنی که پدرت انجام می‌داد. مثلاً تو هم بیایی مسجد، امام جماعت باشی. به سؤالات جواب بدهی. و در کل مسؤولیت‌های پدر خدابیامرزت را به عهده بگیری.»
    حسن هاج و واج مانده بود و نمی‌دانست حاج یحیی جدی می‌گوید یا شوخی می‌کند! خیلی محکم گفت: «من نه درس خوانده‌ام که بتوانم روحانی شوم نه کارهای یک روحانی را بلدم.»
    قاسم آقا اجازه نداد حسن حرفش را ادامه بدهد و با اطمینان گفت: «به هر حال شما بیست سال خدمت حاج آقا بوده‌اید. چیزهایی یاد گرفته‌اید و پسر ایشان هستید. حتماً از اخلاق و کمالات ایشات چیزهایی به ارث به شما رسیده است.»
    حسن هنوز گیج بود. اصلاً فکرش کار نمی‌کرد. جوابش معلوم بود ولی اصرار این بزرگ‌ترها...
    حاج یحیی کمی جابه‌جا شد و گفت: «حسن آقا، اگر قبول کردید ما هم خانه‌ای در اختیار شما می‌گذاریم و هم حقوق ماهیانه برای شما مقرر می‌کنیم و از همه مهم‌تر، دخترم را به عقد شما درمی‌آورم. یک نماز خواندن که کاری ندارد!»
    در بین صحبت‌های حاج یحیی، مشهدی حیدر از جایش بلند شد و به طرف عمامه‌ی حاج آقا که روی طاقچه بود رفت. همه‌ی چشم‌ها را هم دنبال خودش برد. عمامه را برداشت و مستقیم سراغ حسن آقا آمد و با فرستادن صلواتی عمامه را روی سر حسن آقا گذاشت و گفت: «ما برای نماز مغرب و عشا منتظر شما هستیم. یا الله! آقایان برویم که شیخ حسن خیلی کار دارد.»
    حسن آقا خشکش زده بود؛ حتا نمی‌توانست برای بدرقه‌ی آقایان تا دم در بیاید.
    آن‌ها رفتند و حسن آقا را با افکار پریشان تنها گذاشتند. وقت زیادی تا مغرب نمانده بود. نمی‌دانست چه کند. با خودش می‌گفت:
    «خیلی هم بی‌راه نمی‌گویند! به هر حال نمی‌شود از ثواب نماز جماعت چشم‌پوشی کرد. احتمالاً روح پدرم هم شاد بشود...»
    با صدای الله اکبر مؤذن، حسن آقا با لباس‌های پدر خدابیامرزش وارد مسجد شد. جمعیت به احترامش بلند شدند و با صلواتی او را روانه‌ی محراب کردند. او اهل نماز بود اما به این‌که شرایط امام جماعت را داشته باشد اهمیتی نمی‌داد.
    چند روزی به همین منوال گذشت. همه چیز به مذاق حسن آقا مزه کرده بود؛ احترام مردم؛ قول ازدواج با دختر حاج یحیی؛ مقرری که هر ماه باید پرداخت شود، و...
    روزی جوانی در کنار محراب مسجد به حسن آقا گفت: ببخشید حاج آقا اگر در نماز حواسمان نباشد و قنوت را نخوانیم آیا نمازمان باطل است؟
    حسن آقا که حکم این مسایل را نمی‌دانست، فکری کرد و گفت: خب معلوم است که باطل است. نماز بدون قنوت که نمی‌شود!
    روزها به همین منوال سپری شد. مراسم عقد و عروسی حسن آقا هم با دختر حاج یحیی به خوشی و خرمی برگزار شد تا وعده‌های بزرگان هم تحقق یافته باشد.
    وجوهات و پول‌های شرعی به عنوان خمس و زکات به عنوان واسطه به دست شخص حسن می‌رسید تا آن‌ها را در موارد خاص با تشخیص خودش به مصرف برساند؛ ولی او که با شرایط ویژه‌ی این مسایل آشنا نبود، همه را خرج زندگی شخصی خودش می‌کرد؛ هرچند می‌دانست که خمس و زکات به او تعلق نمی‌گیرد اما اهمال‌کاری می‌کرد و به مصرف آن‌ها عادت کرده بود.
    حدود دوازده سال گذشت. مردم باصفا و ساده‌ی روستا از روی عشقی که به پدر حسن آقا داشتند او را در هاله‌ای از احترامشان حفظ می‌کردند.
    روزی از روزها که حسن آقا عازم مسجد بود، به سفارش همسرش قبل از رفتن، نگاهی به آینه انداخت. در حال شانه زدن ریش‌هایش بود که متوجه شد تاری از ریش‌هایش سفید شده است. ریش سفید را در دست گرفت وبه فکر فرو رفت و با خود گفت: «حسن! آخرش چی؟! ریش سفید علامت پیری است. بعد از پیری هم مرگ به سراغ آدم می‌آید. بعد از مرگ هم عذاب قبر، برزخ، و حساب و کتابی در پیش است. این‌ها هم که دروغ نیست. چند سال خوشی توی این دنیا ارزش ناخوشی ابدی را در آن دنیا ندارد. خدایا چه کنم؟! من که می‌دانم اشتباه رفته‌ام؛‌نمازهای مردم را خراب کرده‌ام؛ به سؤالاتشان اشتباه پاسخ داده‌ام. حالا چه کنم؟! پدرم خیلی از مرگ و قیامت منقلب می‌شد و همیشه از مرگ بد و عاقبت شر به خدا پناه می‌برد. اما من همه‌ی زندگی‌ام شر شده است. خدایا، اگر فرشتگان از من سؤال کنند که پول‌ها را چه کردی چه بگویم؟! اگر بپرسند چرا با نماز مردم بازی کردی، چه جوابی بدهم؟!»
    این فکرها قطره‌ای از اشک را بر گونه‌های حسن آقا جاری کرد. تصمیم خودش را گرفت که به مسجد برود و همه‌ی جریان را برای مردم تعریف کند و از آن‌ها حلالیت بطلبد.
    با دلی پر از اضطراب و تنی لرزان عازم مسجد شد. کوچه‌های خاکی روستا را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت. با نگاهی خیره به زمین وارد مسجد شد. مثل همیشه صف‌ها پر از جمعیت بود. از میان صف‌ها خودش را به نزدیکی محراب رساند اما برخلاف روزهای قبل وارد محراب نشد. به سمت جمعیت رو کرد و نفس عمیقی کشید. مردم انگار بو برده باشند که خبر تازه‌ای شده است، همگی سکوت کردند.
    حسن آقا خیلی آرام زمزمه کرد: «بسم الله» و گفت: «من از اول هم راضی به این کار نبودم. منتها ریش‌سفیدهای روستا خیلی اصرار کردند. من از همان اول می‌دانستم که لیاقت امام جماعتی را ندارم. آقایان و خواهران محترم، این دوازده سالی که نمازهایتان را به من اقتدا کرده‌اید، نمازهایتان همه باطل است و باید همه را قضا کنید. هرچه سؤال پرسیده‌اید من از خودم جواب می‌دادم و نمی‌دانم درست بود یا نه. همه‌ی خمس و زکات‌ها را بی‌مورد خرج کرده‌ام و... حالا هم پشیمان شده‌ام و آمده‌ام که حلالم کنید و مرا به حال خودم واگذارید.»
    همه‌ی جمعیت از تعجب دهانشان باز مانده بود. مردم مانده بودند که شیخ حسن شوخی‌اش گرفته یا این حرف‌ها را جدی زده است. ۱۲ سال نماز مگر شوخی است که به همین راحتی قضا شود؟! کارد به مردم می‌زدی خونشان درنمی‌آمد. حسن آقا ساکت منتظر عکس‌العمل مردم بود. مردم هم منتظر هم‌دیگر.
    حاج یحیی پدرخانم حسن آقا از جایش بلند شد و رو به جمعیت گفت: «این حاج آقای ما اهل تواضع و شکست‌نفسی است... می‌خواهد...» حسن آقا حرف حاج یحیی را قطع کرد و خیلی جدی گفت: «خیر! حرف از این چیزها گذشته است و من واقعیت را گفتم. دیگر خودتان می‌دانید.»
    این را گفت و آمد تا از مسجد خارج شود اما در حلقه‌ی محاصره‌ی مردم خشمگین افتاد...
    تنها و بی‌کس با دست و پایی خونی و لباس‌های پاره شده از خشم مردم آواره‌ی بیابان شده بود... شهر شاهرود را پشت سر گذاشت و خسته کنار تخته سنگی نشست و به عاقبت و آینده‌ی خودش فکر می‌کرد؛ «خدایا، حالا که همه مرا از خودشان رانده‌اند، حتا زن و بچه‌ام نیز مرا بیرون کرده‌اند، به کجا بروم و چه کنم؟ چه آینده‌ای در انتظام خواهد بود؟ خدایا خودت می‌دانی که توبه کرده‌ام و از این مسیر شیطانی برگشته‌ام. خودت به دادم برس...»
    از جایش بلند شد تا حرکتش را ادامه دهد که متوجه شخصی از دور شد که در حال آمدن بود. خواست خودش را مخفی کند تا آن شخص وضع دلخراشش را نبیند اما مگر می‌شد در این بیابان کمین‌گاهی پیدا کرد؟!
    آن شخص به سمت حسن آقا آمد و به محض رسیدن سلام کرد. حسن آقا به حالتی شرمنده جواب سلامش را داد.
    ـ به کجا می‌روید؟
    ـ مقصد خاصی ندارم. در این بیابان آواره شده‌ام.
    ـ من به تهران می‌روم. اگر مایلید با هم همراه باشیم؟
    حسن آقا که تنهایی و غربت غم‌هایش را افزون کرده بود با خوشحالی جوابش را داد و وقتی آن شخص از حال و روز و اوضاع و احوال حسن آقا پرسید، او تمام جریان را برایش تعریف کرد. آن شخص به حسن آقا گفت: «خب حالا برای جبران کارت به تهران برو و درس طلبگی بخوان و یک طلبه‌ی باتقوا و فاضل شو!»
    حسن آقا با ناامیدی گفت: «خیلی دوست دارم اما من الآن حدود سی و چهار سالم است و دیگر نمی‌توانم درس بخوانم.»
    ـ توکلت به خدا باشد. ان‌شاءالله می‌توانی.
    اصرار وی حسن آقا را مصمم کرد تا به محض رسیدن به تهران به یکی از حوزه‌های تهران برود و درس طلبگی را شروع کند.
    به اوایل شهر تهران رسیده بودند که آن شخص به حسن آقا گفت: «حالا که می‌خواهی طلبه شوی به در خانه‌ی آیت الله کرمانشاهی برو و بگو کلید حجره‌ی ۹ مدرسه را به شما بدهد و از ایشان درخواست کن که کلاس درس شرح امثله (درس سال اول حوزه) را برای شما بگذارد و اگر گفت من وقت ندارم، بگو: نیم ساعت قبل از اذان که در خانه هستی، همان نیم ساعت را برای من درس بگو. در ضمن اگر با من کاری داشتی، من در مسجد فلان هستم.
    حسن آقا که از معلومات و لطف رفیقش بهره‌مند شده بود، دلش نمی‌آمد با او خداحافظی کند اما چاره‌ای نبود و باید می‌رفت. به سمت منزل آیت الله کرمانشاهی رفت. در خانه را زد و وقتی درخواست کلید حجرا را کرد، جناب آیت الله بدون هیچ پرسشی کلید را به حسن آقا داد. حسن آقا پس از گرفتن کلید گفت: «اگر می‌شود درس شرح امثله را برای من بگویید!»
    ـ وقت ندارم. من از صبح مشغول تدریس و کارهای حوزه هستم.
    ـ نیم ساعت قبل از ظهر که به منزل می‌روید، همین نیم ساعت را اگر مرحمت بفرمایید ممنون می‌شوم.
    با قبول کردن آیت الله، حسن آقا طلبگی را شروع کرد. گاه‌گاهی هم که دلش برای رفیقش تنگ می‌شد، به مسجد محل وعده می‌رفت و با او درد دل می‌کرد.
    هفته‌ای گذشت و همسر آیت الله متوجه شد که غیبت حاج آقا قبل از ظهر به خاطر این کلاس است. کتاب را مخفی کرد تا درس تعطیل شود و همان‌طور هم شد. حسن آقا که پیش رفیقش رفته بود جریان تعطیلی کلاس را هم گفت. آن شخص گفت: به آیت الله بگو کتابش را خانمش در بقچه‌ای قرمز‌رنگ زیر رخت‌خواب‌ها مخفی کرده است.
    حسن آقا خوشحال به منزل آیت الله رفت و او را از جای کتاب مطلع کرد. آیت الله وقتی رخت‌خواب‌ها را کنار زد با بقچه‌ای قرمزرنگ مواجه شد. به محض باز کردن بقچه و دیدن کتاب، لحظه‌ای همان جا خشکش زد که این پسر این مسایل را از کجا می‌داند؟!
    سریع خودش را به حسن آقا رساند و پرسید: شما این مسایل را از کجا می‌دانید؟ این‌که من نیم ساعت قبل از ظهر وقتم خالی است و این‌که کتاب را همسرم زیر رخت‌خواب‌ها مخفی کرده است؟ اصلاً عجیب‌تر از این‌که من خودم هم نمی‌دانم که چه‌طور شد قبول کردم به شما درس بدهم! شرح امثله را یک طلبه‌ی پایه‌ی دوم هم می‌تواند درس بدهد. و این‌که چرا من نشناخته کلید حجره را به شما دادم، این‌ها واقعاً عجیب است!
    حسن آقا لبخندی زد و گفت: این مسایل را رفیقم به من گفته است. آیت الله با تعجب پرسید: رفیقت کیست؟ اسمش چیست؟
    حسن آقا گفت: اسمش را یک بار پرسیدم گفت: سید مهدی.
    اشک در چشمان آیت الله جمع شد. خیلی سریع درخواست کرد: می‌شود از رفیقتان یک وقت ملاقات برای ما بگیری؟!
    حسن آقا با اطمینان گفت: وقت گرفتن نمی‌خواهد! این رفیق من آن‌قدر مهربان و دوست‌داشتنی است که برای دیدنش وقت قبلی نمی‌خواهد. تشریف بیاورید همین حالا برویم.
    آیت الله که جریان را فهمیده بود گفت: «نه شما لطف کنید امروز که رفتید یک وقت ملاقات بگیرید.» حسن آقا از استادش خداحافظی کرد و به سمت مسجد محل وعده رفت.
    بعد از سلام و احوال‌پرسی گفت: «آقا سید مهدی، استادمان یک وقت می‌خواهد شما را ببیند.» آقا سید مهدی فرمودند: «به استادتان بگو وقت گرفتن نمی‌خواهد. هر وقت شما هم مثل شیخ حسن خودتان را شکستید و پا روی نفس خودتان گذاشتید، من خودم به دیدن شما می‌آیم.»
    شیخ حسن که هنوز از جریان ملاقاتش با قطب عالم امکان خبردار نشده بود، فردای آن روز پیش آیت الله رفت تا پیغام رفیقش را برساند. وقتی پیغام را به آیت الله رساند، او هما جا روی زمین نشست و مثل ابر بهاری شروع به اشک ریختن کرد.
    شیخ حسن با تعجب پرسید: استاد، جریان چیست؟! آیا شما رفیق مرا می‌شناسید؟!
    آیت الله با همان حالت گفت: «عزیزم، رفیق شما در این مدت امام زمان بوده است!»
    شیخ حسن که حسابی گیج شده بود با تعجب گفت: «یعنی شما می‌گویید: من... من... امکان ندارد! مگر می‌شود؟!»
    دیگر ایستادن را جایز ندانست. با چشمانی پر از اشک مسیر تا مسجد را دوید اما دیگر هرگز رفیقش را در آن‌جا ندید.
    (از کتاب «امید آخر، داستان‌هایی از کرامات اما زمان علیه‌السلام»، حسن محمودی، به نقل از کتاب «عنایات حضرت مهدی علیه‌السلام به علما و طلاب»، محمدرضا باقی، ص ۱۳۰)

  • #1105

    فاطی

    سلام من قبلا مانتویی بودم و موهام کمی بیرون بود و کمی هم ارایش داشتم.الان ازدواج کردم و همسرم اوایل موافق بود. بعد از مدتی از من خواستن ک با حجاب بشم ... ولی این کار برام خیلی سخته .نمیدونم چیکار باید بکنم.لطفا راهنمایی کنید

    ***** پاسخ *****

    سلام
    درود خدا بر شما که به همسرتون و خواسته‌هاش اهمیت می‌دید و درود خدا بر همسرتون که به شما و حجابتون اهمیت می‌ده! ان‌شاءالله زیر سایه‌ی الطاف خداوندی همیشه و همه‌جا خوش‌بخت و سعادت‌مند باشید!
    شما این خواسته‌ی همسرتون رو بهانه‌ای قرار بدید برای آشنایی بیش‌تر با زیبایی‌های حجاب و چادر:
    ۱. مقالک «ده تلنگر درباره‌ی حجاب و عفاف» را از همین سایت مطالعه کنید. لینک مستقیم:
    http://h-shad.ir/index.php/writings/hand-writings/thought/424-10flips-hijab
    ۲. مستند «از لاک جیغ تا خدا» رو که از شبکه‌ی دو و چند شبکه‌ی دیگه پخش می‌شه، دنبال کنید. قسمت‌های قبلی رو هم از این سایت دانلود کنید و ببینید:
    http://www.jc313.ir/31389-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%D8%A7%DA%A9-%D8%AC%DB%8C%D8%BA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AE%D8%AF%D8%A7.html
    ۳. کتاب رمان «دختران آفتاب» رو تهیه و مطالعه نمایید.
    ۴. تو نمازهاتون از خدا بخواید شیرینی و حلاوت حجاب و چادر رو به دل شما هدیه بده و شما رو عاشق حجاب کامل کنه.

  • #1104

    دختری از شهر اهواز

    من ۲۹سالمه،ازدواج کردم و اصلا چادر را چون اجباری است دوست ندارم،و چند ماهی است در قم هم چادر سر نمی کنم.امیدوارم روزی شود که مانتویی بودن زنان در قم کاملا طبیعی شود.البته مانتوهای بنده بلند و پایین تر از زانوست،من از بدحجابی هم متنفرم،ولی از اجباری بودن چادر هم بدم می اید

    ***** پاسخ *****

    این‌که شما از حجاب خوشتون می‌یاد و از بدحجابی متنفرید، نشانه‌ی سلامت فطرت و طبیعت شما است.
    منظورتون رو از اجباری بودن چادر نمی‌فهمم! درسته که حجاب اجباریه ولی چادر که اجباری نیست!
    اگه منظورتون اجباری بودن چادر در حرم حضرت معصومه (س) است، خب این به خاطر حریم خاص این مکان مقدسه. اگه فضاهای نامناسب و شرم‌آور حرم‌هایی مثل حرم حضرت دانیال (ع) در شوش رو دیده باشید (که پوشیدن چادر اون‌جا اجباری نیست)، اون وقت به اهمیت اجباری بودن پوشیدن چادر در حرم‌هایی مثل حرم حضرت معصومه و حرم امام رضا پی می‌برید.
    و اگه منظورتون اجباری بودن چادر در فرهنگ عمومی مردم قم هست، خب این یک امر فرهنگی و عمومیه و ربطی به قانون و مسؤولان نداره. خوبه شما به فرهنگ و سلیقه‌ی عمومی احترام بگذارید و اونو بپذیرید!
    گذشته از این‌ها، اجباری بودن چیزی هرگز دلیل موجهی برای دوست نداشتن اون نیست! نماز و روزه اجباریه ولی یک انسان مؤمن اون‌ها رو دوست داره؛ درس خوندن اجباریه ولی یک دانش‌آموز و دانشجوی خوب عاشق درس خوندنه؛ غذا خوردن و خوابیدن اجباریه ولی همه‌ی ما با علاقه و اشتیاق غذا می‌خوریم و به رخت‌خواب می‌ریم؛ نفس کشیدن اجباریه ولی کسی از نفس کشیدن خسته و زده نمی‌شه؛ و صدها کار دیگه که اجباری هستند ولی اجباری بودنشون باعث نمی‌شه ما ازشون خوشمون نیاد!
    دلتون رو به وسوسه‌های شیطان ندید! حجاب و چادر هم با فطرت و طبیعت انسان سازگاره، هم مایه‌ی خوشبیختی دنیا و سعادت آخرته؛ چرا باید ازش خوشمون نیاد؟!
    شمایی که پاسخ این عزیز رو دادید به حملاتی که نوشتید دقت کنید.
    مردم شوش دانیال و زائران آقا دانیال نبی اصلا طوری که شما میگید نیستن.من اهل خوزستانم.بارها به زیارت رفتم ولی اصلا صحنه های شرم آور ندیدم.شاید فضا به اندازه قم مذهبی نباشه ولی مردمی که میان زیارت به اندازه زائران حضرت معصومه ماک هستن.
    لطفا توبه کنید و از خدا بترسید .شما که ظاهرا مذهبی هستید نگاهتان را نسبت به دیگران تغییر بدید و اگر خواهان حفظ حرمت خودتان هستید به دیگران بی حرمتی نکنید‌

    ***** پاسخ *****

    به‌تون برنخوره خواهرم! من هرگز درباره‌ی پاکی و نجابت اهالی شوش حرفی نزدم. درباره‌ی پاکی دل زائران حضرت دانیال نبی علیه‌السلام نیز چیزی نگفتم. من فقط ظاهر زوار اون حرم رو با ظاهر زوار حرم امام رضا علیه‌السلام و حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها مقایسه کردم. چیزی هم که عرض کردم، با چشم خودم دیدم (به چشمم خورده، نه این‌که عمداً نگاه کرده باشم). خوش به حال شما که در اون حرم صحنه‌های زننده ندیدید؛ اما ندیدن دلیل بر نبودن نیست؛ چون دیگرانی هستند که دیده‌اند.
    تصور کنید اگر داشتن حجاب و پوشیدن چادر در اون حرم هم اجباری بشه و خانم‌های بی‌حجاب مجبور باشند یک بار هم که شده حجاب رو امتحان کنند، چه خوب می‌شد! اولاً فضای حرم معنوی‌تر می‌شد؛ ثانیاً همین پوشیدن موقت حجاب می‌تونست آغازی باشه برای مؤمن‌تر و باخداتر شدن.
    درود بر اهالی خوب و دوست‌داشتنی خوزستان!

  • #1103

    faez

    سلام ببخشید چطوری میتونم عضو سایتتون بشم؟!
    من خیلی پیگیر نظرات و راهنمایی های کارشناسای محترم برای حفظ ایمان و حجابم توی این دوره حساس هستم
    اما راهنمایی های شما فوق العاده به دلم نشست و بسیار زیبا و قانع کننده بود
    دوس دارم بیشتر استفاده کنم

    ***** پاسخ *****

    سلام. ممنونم از لطفتون!
    عضویت سایت رو بستم چون نیازی به‌ش نیست. فعلاً همه‌ی مطالب و خدمات سایت عمومیه و هیچ بخشی مخصوص اعضا نیست. پرسش و پاسخ هم از طرق مختلف (مثل کامنت ذیل مطالب مرتبط، ارسال رایانامه، استفاده از فرم ارسال پرسش از بخش پرسش و پاسخ، و...) انجام می‌گیره که همه‌ی این راه‌ها در دسترس همه قرار داره.

  • #1102

    ساجدشاد

    بنام آفریننده زیبایی ها و زشتی ها
    سلام دوست عزیز در رابطه با بحثی که مطرح کردین من هم زمانی افکار وعقاید شما مد نظرم بود ولی پس از مدتی این مدلی زندگی کردن سزانجام به اینجا رسیدم که زیبایی در درون انسانهاست در ذاتشان نه در ظاهرشان.
    زیبایی ظاهری فانی و گذراست تا کی می توان از فیزنک ظاهری خود بهره برد؟ چند سال؟ آخرش کجاست؟ 30سال؟ 40سال؟ بالاخره به پایان خواهد رسید! به دوردستها فکر کن! دننا 2روزه. آخرت رو خدا می دونه .در پناه حق

  • #1101

    آوا

    سلام. من دختری ۱۵ ساله هستم و به گفته دیگران دختر خوبی هستم یعنی تو این سن و سال منو با دخترای بزرگتر مقایسه میکنن و میگن که من خوبم. ولی
    من چادریم ولی تنها مشکلی که دارم رفتار مردمه. فکر میکنن من از پشت کوه اومدم. یعنی چادر اینقدر زشته؟ من حجاب کامل رو برگزیدم ولی مردم ادم رو زده میکنه. سعی میکنم نادیده بگیرم ولی...
    خلاصه مردم اذیت میکنن. دیروز یه لباس مجلسی خوشگل دیدم که قیمتش ۲۰۰ هزار تومن بود. وقتی به فروشنده گفتم برام بیاره گفت که گرونه نمیتونم بخرم. منم از حرسم گرفتمش. خلاصه فکر میکنن اهل این دنیا نیستم. نمیدونم چیکار کنم.

  • #1100

    سحر

    سلام من دختری ۱۷ساله هستم در مورد حجابم واقعا ناراحتم از دوره راهنمایی تا به الان ۳بار تصمیم گرفتم دیگه بعد این حجابمو رعایت کنم ولی هر دفعه شل شدم ول کردم نمیدونم ولی با خودم میگم همه یه گناهی دارن گناه منم این که حجابم معمولی من بد حجاب نیستم اما از حجابمم راضی نیستم دوست دارم دیگه موقعی برم سراغ چادر که دیگه ولش نکنم نمیدونم چرا شل میشم خسته شدم از این وضعی که دارم هر روز یه چیزی میاد تو ذهنم جا میگیره لطفا راهنمایی کنین

    ***** پاسخ *****

    سلام
    ۱. شما نیازمند انگیزه‌ی نیرومند و پایدار هستید.
    ۲. مهم‌ترین عامل برای تقویت انگیزه، بالا بردن شناخت و آگاهی است.
    ۳. برای بالا رفتن آگاهی و شناختتون درباره‌ی حجاب و چادر، توصیه می‌کنم رمان «دختران آفتاب» رو بخونید و مستندهای «از لاک جیغ تا خدا» رو تهیه و با دقت و تأمل تماشا کنید.
    ۴. داشتن یک رفیق دوست‌داشتنی چادری هم مانند یک کاتالیزور می‌تونه روند رشد شما رو سرعت ببخشه.
    یقین داشته باشید که زیبایی چادر شما رو جذب خواهد کرد! درخشش حجاب اون قدر زیاده که کم‌سوترین چشم‌ها رو هم خیره می‌کنه!

  • #1099

    رها

    سلام من یه دختر چادری هستم تقریبا چهار ساله چادر می پوشم پدرم مذهبی ولی مادرم اصلا یعنی مادرم مانتو می پوشه اما من چادر والا چادر خیلی دوست دارم اما زیادی توی دست و پا هست من نمی تونم با چادر راحت باشم همیشه باید جمش کنم بعضی وقت ها از چادر کلافه میشم میگم کاش اصلا چادر نمی پوشیدیم به نظرتون چیکار کنم؟....

    ***** پاسخ *****

    سلام. احسنت بر شما چادرپوش چادردوست!
    چادر به خودی‌خود دست‌وپاگیر و مشکل‌ساز نیست. خیلی‌ها هستند که با چادر خیلی راحت هستند و هر کاری حتا کارهایی مثل کوه‌نوردی انجام می‌دهند و مشکلی احساس نمی‌کنند.
    به نظر می‌رسه شما باید فوت و فن و مهارت چادر پوشیدن رو از یک چادری حرفه‌ای یاد بگیرید یا این‌که از چادرهای خاص که آستین و بند و آپشن‌های دیگه داره استفاده کنید؛ مثل چادر ملی!
    این صفحه رو ببینید:
    http://esfahanhijab.ir/banki/product/chador

  • #1098

    سمیه

    من ۲۹سالمه،ازدواج کردم و اصلا چادر را چون اجباری است دوست ندارم،و چند ماهی است در قم هم چادر سر نمی کنم.امیدوارم روزی شود که مانتویی بودن زنان در قم کاملا طبیعی شود.البته مانتوهای بنده بلند و پایین تر از زانوست،من از بدحجابی هم متنفرم،ولی از اجباری بودن چادر هم بدم می اید

    ***** پاسخ *****

    این‌که شما از حجاب خوشتون می‌یاد و از بدحجابی متنفرید، نشانه‌ی سلامت فطرت و طبیعت شما است.
    منظورتون رو از اجباری بودن چادر نمی‌فهمم! درسته که حجاب اجباریه ولی چادر که اجباری نیست!
    اگه منظورتون اجباری بودن چادر در حرم حضرت معصومه (س) است، خب این به خاطر حریم خاص این مکان مقدسه. اگه فضاهای نامناسب و شرم‌آور حرم‌هایی مثل حرم حضرت دانیال (ع) در شوش رو دیده باشید (که پوشیدن چادر اون‌جا اجباری نیست)، اون وقت به اهمیت اجباری بودن پوشیدن چادر در حرم‌هایی مثل حرم حضرت معصومه و حرم امام رضا پی می‌برید.
    و اگه منظورتون اجباری بودن چادر در فرهنگ عمومی مردم قم هست، خب این یک امر فرهنگی و عمومیه و ربطی به قانون و مسؤولان نداره. خوبه شما به فرهنگ و سلیقه‌ی عمومی احترام بگذارید و اونو بپذیرید!
    گذشته از این‌ها، اجباری بودن چیزی هرگز دلیل موجهی برای دوست نداشتن اون نیست! نماز و روزه اجباریه ولی یک انسان مؤمن اون‌ها رو دوست داره؛ درس خوندن اجباریه ولی یک دانش‌آموز و دانشجوی خوب عاشق درس خوندنه؛ غذا خوردن و خوابیدن اجباریه ولی همه‌ی ما با علاقه و اشتیاق غذا می‌خوریم و به رخت‌خواب می‌ریم؛ نفس کشیدن اجباریه ولی کسی از نفس کشیدن خسته و زده نمی‌شه؛ و صدها کار دیگه که اجباری هستند ولی اجباری بودنشون باعث نمی‌شه ما ازشون خوشمون نیاد!
    دلتون رو به وسوسه‌های شیطان ندید! حجاب و چادر هم با فطرت و طبیعت انسان سازگاره، هم مایه‌ی خوشبیختی دنیا و سعادت آخرته؛ چرا باید ازش خوشمون نیاد؟!

  • #1097

    Masomeh

    سلام من یه دختر ۱۵ ساله هستم و به چادر دارم و فکر میکنم به خاطر این باشه که اون دسته از افراد چادری و ارامش و متانتشون رو دیدم و یه رمانی هم خوندم که بهم ارامش داد. واقعیتش من ماه محرم چادر سر میکنم به احترام امام حسین ولی وقتی میخام دائمی کنم حس میکنم خسته میشم و دلم برای مانتو و اون ارایش کردن ها و خلاصه بقیه چیزا تنگ میشه لطفا منو راخنمایی کنید .اینم بگم من خانواده ی معتقدی دارم اما خودم از خانوادم معتقد تر هستم و واقعا به کمکتون نیاز دارم.

    ***** پاسخ *****

    سلام و درود خدا بر شما دختر پاک و آگاه و اهل مطالعه!
    حجاب و چادر برای حضور در برابر نامحرمه. شما می‌تونید در خونه و پیش اعضای خانواده و محارمتون مانتوهایی که دوست دارید بپوشید و در حد مناسب خودتون رو آرایش کنید.
    اگر در خانواده و بین محارم در حد مناسب خودآرایی و خودنمایی داشته باشید، دیگه نسبت به حجاب و چادر در برابر نامحرم احساس خستگی و زدگی نخواهید کرد.
    محارم یک خانم عبارتند از: پدر، پدربزرگ، برادر، عمو، و دایی.

  • #1096

    مشهد-فاطمه

    سلام اگه همراه با چادر خیلیییییی کم موهام بیرون باشه اشکالی داره؟

    ***** پاسخ *****

    سلام. موی خانم‌ها این‌قدر ارزشمند و تأثیرگذار هست که خدا اجازه نمی‌ده حتا یک تار از این رشته‌های طلایی و معجزه‌آسا بیرون از حجاب و در معرض دید نااهل باشه!

بارگذاری بیشتر ...

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0 / 5000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 5000 حرف باشد

مطالب برگزیده

جمهوری اسلامی ایران تبیین ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت


زنان و ازدواج پاسخ به چند ابهام درباره‌ی زنان و ازدواج در آیین اسلام


حجاب ده تلنگر درباره‌ی حجاب و عفاف


شراب یک لحظه مستی، یک عمر پستی! (شراب‌خواری)


یوسف علیه‌السلام علاقه به هم‌جنس زیبارو


دوستش دارم دوستش دارم (سلسله مقالات)


آزادی جنسی غربی چرا نباید در آزادی جنسی از غرب و اروپا که الگوی پیشرفت و تمدن هستند پیروی کنیم؟


عصبانیت چگونه عصبانیت خود را کنترل کنم؟


خودشناسی چگونه می‌توانم خودم را بشناسم و بحران هویت را پشت سر بگذارم؟


استخاره، آری یا نه، چرا و چگونه؟ استخاره، آری یا نه؟ چرا و چگونه؟


چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟ چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟


چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟! چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟!


چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟! چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟!


حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس


رنج پُرارج (عادت ماهانه) رنج پُرارج (عادت ماهانه)


هدف آفرینش انسان هدف آفرینش انسان


حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!! حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!!


رجعت، افسانه یا حقیقت؟! رجعت، افسانه یا حقیقت؟!


حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟ حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟


آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟! آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟!


چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟ چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟


چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟ چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟


چرا امام خامنه‌ای؟ چرا امام خامنه‌ای؟


کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟! کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟!


شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن


بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ


هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر» هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر»


حقیقت دعا و اسرار اجابت حقیقت دعا و اسرار اجابت


شب قدر و معمای سرنوشت شب قدر و معمّای سرنوشت


20 راز در زندگی مشترک 20 راز در زندگی مشترک