پرسش
با سلام خدمت شما. بنده یک دانش آموز 17ساله هستم. رشته فنی حرفه ای کامپیوتر. از یک سال پیش این فکر به سرم خطور کرده که چرا اسلام؟ مگر ادیان دیگری وجود ندارد؟ مگر به وسیله آنها نمی شود به کمال رسید؟ هر موقع به آن فکر میکنم بیشتر از اسلام دور میشوم. اصلا نمیتوانم با خودم کنار بیایم. نماز نمیخوانم ولی مادرم من را مجبور به این کار میکند. با واژهها و اسامی عربی مشکل دارم. هر جا یک آخوند میبینم سریع محل رو ترک میکنم. از معلم پرورشیمان متنفرم (گاهی دلم میخواهد خفه اش کنم.) به هیچ عنوان نمیتوانم با اسلام کنار بیایم. اصلا دوسش ندارم. مگر ما خودمان دین نداشتیم؟! خیلی قبلتر از تازیها خدا را پرستش میکردیم. اگه راهنماییم کنید خیلی خوشحال میشوم.
پاسخ
سلام! ممنونم از اینکه به من خوشبین هستید!
دین و مذهب مهمترین و سرنوشتسازترین انتخاب در زندگی انسان است. اینکه شما به این موضوع فکر میکنید، نشانهی رشد عقلانی و روحی شما است. قدرش را بدانید و مراقبش باشید.
سؤالی که برایتان پیش آمده است، ناشی از این است که فکر میکنید دین هم مثل لباس و غذا انواع مختلفی (در عرض هم) دارد که هر کسی متناسب با سلیقه و روحیاتش هر کدام را بخواهد انتخاب و استفاده میکند. وقتی انتخاب دین مثل انتخاب خوراک و پوشاک و مانند آن باشد، آنوقت این سؤال مطرح میشود که پس چرا تنها دین اسلام؟! چرا اسلام و مسلمانان مدعی هستند تنها با دین اسلام میتوان به سعادت رسید؟! آیا این خودخوهی و حرف زور نیست؟!
برای روشن شدن مطلب، ابتدا باید نگاه درستی به حقیقت دین داشته باشیم.
دین در طول حیات بشر؛ از حضرت آدم علیهالسلام گرفته تا کنون یک حقیقت بیشتر نداشته، اما یک حقیقتی پویا و در حال رشد و تکامل. دین یعنی «برنامهی زندگی انسان که از سوی خالقش تهیه و تنظیم شده و تنها کسانی میتوانند به سعادت دنیا و آخرت نائل شوند که طبق این برنامه زندگی کنند». اگر دین برنامهی زندگی انسان است، پس باید از نظر ثبات و تغیّر مثل خود انسان و هماهنگ با آفرینش او باشد. اگر انسان موجودی ثابت و تغییرناپذیر است، دینش هم باید چنین باشد؛ و اگر او موجودی متغییر و پویا است، دینش هم باید قابل تغییر و انعطاف باشد.
وقتی انسان را مورد مطالعه قرار میدهیم، میبینیم که برخی از ابعاد انسانی ثابت و لایتغیرند و برخی دیگر متغیر و پویا. برخی از اندیشهها و باورها و اخلاقیات جزء اصول ثابت انسانی هستند که با گذشت زمان ـ هرچهقدر که بگذرد ـ تغییر نمیکنند؛ مانند اصل عدالت؛ اصل آزادی؛ اصل عشق به خوبیها و زیباییها؛ اصل نامحدودطلبی؛ اصل وفا؛ اصل زشتی ظلم و دروغ و نیرنگ و مانند آن. ولی برخی دیگر با گذشت زمان تغییر میکنند و شکل عوض میکنند؛ مثل بسیاری از فنون و صنایع؛ مثل برخی آداب و رسوم؛ مثل زبانها و اصطلاحات و سبکهای خواندن و نوشتن؛ مثل هنر و سلیقه و...
با این حساب دین هم از جهتی باید دارای اصولی ثابت و تغییرناپذیر باشد که ابعاد ثابت و لایتغیر انسان را پوشش دهد و از جهتی باید پویا و انعطافپذیر باشد تا در جریان تکامل و پیشرفت زندگی انسانی قرار بگیرد و در اثر عقب ماندن از انسان، کارایی خود را در جهتدهی به زندگی او از دست ندهد.
وقتی داستان نبوت و هدایت و کتب آسمانی را از ابتدا مطالعه میکنیم، میبینیم که دقیقاً دین همان چیزی است که باید باشد؛ یعنی هم ابعاد ثابتی دارد که در طول تاریخ بشریت هرگز تغییر نکرده است و هم ابعاد متغیری دارد که با گذشت زمان رشد کرده و عصربهعصر نو شده است. وقتی قرآن را مطالعه میکنیم میبینیم که از یک طرف دین را یک حقیقت ثابت معرفی میکند؛ آنجا که میفرماید:
«ان الدین عند الله الاسلام».1
یعنی دین در نزد خدا فقط اسلام است. البته اسلام در این آیه به معنای اصطلاحی آن (دین حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله) نیست؛ بلکه به معنای تسلیم و اطاعت است. یعنی حقیقت دین در نزد خدا، اطاعت از خدا و تسلیم امر او بودن است که این معنا برای همیشه ثابت بوده و هرگز تغییر نکرده است.
و آنجا که میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ».2
یعنی: اى انسان، قلب و ذهن خود را متوجّه دين و آیين پاك توحيدى بدار. خداوند ذات و فطرت بشر را سرشار از عشق الهى و خداپرستى خلق فرموده و هيچ دگرگونى در آفرينش الهى وجود ندارد. اين دين توحيدى، پايدار و ابدى است امّا اكثر مردم از اين حقيقت بزرگ آگاهى ندارند.
نیز میفرماید: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»3
یعنی: ای پیامبر بگو: اى اهل كتاب! شما را دعوت میکنم به سخنى كه ميان ما و شما يكسان است و همهی كتابهاى آسمانى و پيامبران آن را ابلاغ كردهاند كه: جز خداى يگانه را نپرستيم و چيزى را شريك او قرار ندهيم و هیچ انسانی انسان دیگر را بهجای خدا به اربابی نگیرد.
و از طرفی دیگر سخن از ادیان مختلف یهود و نصاری و... به میان میآورد و میفرماید:
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ.4
یعنی: كسانى كه [به اسلام] ايمان آوردهاند و يهودیان و مسیحیان و صابئیان و هر كس [از ادیان دیگر] كه به خداوند و روز قيامت ايمان بياورد و كار نيك و شايسته كند، اجرشان نزد پروردگارشان محفوظ است و نه بيمى بر آنان خواهد بود و نه اندوهگين خواهند شد.
در این آیه میبینیم که خداوند از ادیان مختلف سخن میگوید و پیروان راستین همهی ادیان را در ظرف زمانی خودشان (در زمانی که جدیدترین و کاملترین دین بودند؛ نه در زمانی که کهنه و منسوخ شدهاند) اهل نجات و سعادت معرفی میکند. پس نتیجه آنکه حقیقت لایتغیر دین از اول خلقت آدم تا قیامت یکی بیش نیست؛ اما برخی مسائل که ناظر به ابعاد متغیر زندگی انسانی است، تغییر میکند که با عناوینی مثل یهودیت و مسیحیت و اسلام، هر کدام با برنامههایی متفاوت و جدید در قالب کتاب آسمانی (مثل زبور و تورات و انجیل و قرآن) ظهور میکند.
با گذشت زمان و با به وجود آمدن تغییرات اساسی در شرایط زندگی انسانها مخصوصاً از بُعد اجتماعی، دین جدید میآید و با برنامههای جدیدش دین قبلی و برنامههایش را منسوخ میکند. روشن است وقتی که خداوند برنامهی جدیدی برای زندگی سعادتمندانهی بشر میفرستد، دیگر زندگی بر مبنای برنامههای کهنه و منسوخ، جاهلانه و احمقانه خواهد بود. مانند کسی که بعد از کشف و اختراع مصالح ساختمانی بهتر (ارزانتر و آسانتر و امنتر و زیباتر) برگردد و با مصالح ساختمانی مرسوم در چند قرن پیش ساختمان بسازد!
از نظر پیروان همهی ادیان، آخرین وجدیدترین دینی که از طرف خدا آمده، دین مبین اسلام است. دینی که تعالیم والایش قابل مقایسه با تعالیم کهنهی ادیان دیگر نیست. تفاوت معارف اسلامی با معارف ادیان دیگر چنان آشکار است که با اندک مطالعه و تأملی قابل تشخیص است.
خداوند در مقایسهی دین اسلام و کتاب آسمانیاش با ادیان و کتب آسمانی پیشین میفرماید:
وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْه.5
یعنی: ما اين كتاب (یعنی قرآن) را بهحقّ به سوى تو فروفرستاديم؛ کتابی كه تصديق كنندهی كتابهاى پيشين و حاكم و مسلّط بر آنها است.
حال ممکن است این سؤال به ذهن شما برسد که طبق قاعدهی بیان شده، دین اسلام هم باید روزی منسوخ شود و دین جدیدی بیاید؛ اما چرا قرآن کریم اسلام را به عنوان آخرین دین معرفی میکند و پیشوایان اسلامی ظهور هرگونه پیامبر و دین جدیدی بعد از اسلام را تکذیب و تخطئه کردهاند؟!
شهید مطهری پاسخ این سؤال را در دو کتاب ارزشمندش «خاتمیت» و «ختم نبوت» و در بخشهایی از کتاب «اسلام و نیازهای زمان» بهزیبایی داده است. اجمال آن این است که تعالیم اسلام با تعالیم ادیان دیگر یک تفاوت اساسی دارد و آن این است که تعالیم اسلامی، «قانون» است درحالیکه تعالیم ادیان دیگر «برنامه» بودند.
«برنامه» برای پیشبرد کار در جهت خاصی و برای زمانی محدود و مشخص ارائه میشود؛ برخلاف «قانون» که از همهی جهات و برای همیشه تنظیم میشود. بشر قبل از ظهور اسلام، هنوز در دوران بچگی و ناپختگی خود است و هنوز در مسیر متعادل زندگی قرار نگرفته است؛ یا دچار افراط میشود و یا دچار تفریط. هنوز شایستگی دریافت قانون ثابت زندگی سعادتمندانه را به دست نیاورده است. خالق بشر او را با ارائهی برنامههای خاص از انحراف و افراط و تفریط نجات میدهد و به مسیر تعادل نزدیک میکند. تا اینکه بالاخره در مسیر تعادل و میانه قرار میگیرد و از افراطها و تفریطها خلاص میشود. اینجا است که زندگی متعادل او محتاج قانونی ثابت و لایتغیر است. قانونی که با نام دین اسلام و در قالب قرآن کریم به او هدیه میشود.
اگر همهی جامعهی بشری از آغاز شریعت (از حضرت آدم علیهالسلام) تا پایان را یک انسان فرض کنیم، آن را به دو دورهی کودکی و بلوغ تقسیم میکنیم. دورهی قبل از اسلام دورهی کودکی آن است و همانطور که والدین باید کودکان خود را با توجه به روحیات مختلفشان (یکی پرجنبوجوش است و یکی ساکت و منزوی؛ یکی کنجکاو و فضول است و یکی بیخیال و بیتوجه؛ یکی بیشفعال است و یکی تنبل و بیحال؛ و...) با برنامهها و دستورهای متفاوت تربیت کنند و به حالت تعادل برسانند، خدا هم بشر کودک را با توجه به روحیات متفاوتش در دورههای مختلف تاریخ با برنامههای موسمی و دستورهای موقتی (که هرکدام در قالب یک دین جلوهگر شدند) به سمت بلوغ و تعادل هدایت کرد. و دورهی اسلام دورهی بلوغ و رشیدی بشریت است و همانطور که انسان بعد از رسیدن به بلوغ (بلوغ جسمی و روحی) دیگر در ریل ثابت زندگی استقرار مییابد و توانایی زندگی بر مبنای قوانین ثابت آن را دارد، بشر بعد از اسلام هم آمادگی دریافت قوانین ثابت زندگی را پیدا کرده است که همان تعالیم دین جاوید اسلام است.
در قانون کامل اسلام، اصول تعالیم مورد نیاز انسانها تا قیام قیامت تبیین شده است و از چیزی فروگذار نشده است (تبیانًا لکل شیء)6. برای امور متغیر و پدیدههای جدید نیز فکری اساسی شده است. از آنجایی که امور متغیر ریشه در امور ثابت دارند، دستورالعمل آنها نیز از اصول و ریشهها قابل استخراج و استنباط است. این کار اصالتاً توسط خود پیامبر و جانشینان معصومش و بالتبع توسط علما و دانشمندان دینی انجام میشود؛ چیزی که امروزه «اجتهاد» نام دارد. به این ترتیب، اسلام و تعالیمش ابدی و جاودانه میشوند و دیگر نیازی به دین و پیامبر جدید نخواهد بود.
دربارهی خاتمیت دین اسلام مسائل دیگری هم مطرح است که بررسی آنها در این مختصر نمیگنجد. در این باره مطالعهی کتابهای شهید مطهری را شدیداً توصیه میکنم.
اما دربارهی احساس بدی که نسبت به اسلام و نماز و عربی و آخوند دارید، احتمالاً در محیطی نفس میکشید که ویروسهای بدبینی و شک و شبهه پراکنده است. اگر شرایطی فراهم شود تا بتوانید زیباییهای اسلام و نماز و عربی و روحانیت را ببینید، یقیناً شیفته و دلباخته خواهید شد. بهترین راه برای شناخت درست اسلام و تعالیم اسلامی «مطالعه» است. در هر موضوعی از تعالیم دینی که مایل بودید مطالعهای داشته باشید، بگویید تا بهترین کتابهای آن موضوع را معرفی کنم.
دربارهی نماز، چند سخنرانی خوب از حاج آقا پناهیان هست که با گوش دادن به آنها، نگاهتان به نماز تغییر میکند و انشاءالله از آثار عظیم آن محروم نمیشوید. این سخنرانیها را میتوانید از بخش دانلود دریافت کنید.
ضمناً من این پاسخ را به آدرس رایانامهتان هم فرستادم ولی آدرسی که نوشته بودید درست نبود و برگشت خورد.
در پناه حق!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران، 19
2. روم، 30
3. آل عمران، 64
4. بقره، 62
5. مائده، 48
6. نحل، 89
نظرات (4)