چهارشنبه, 14 آذر 1403

شناسه پیام‌رسان‌ (ایتا، روبیکا و سروش)
h_shad_ir@

 کانال سایت در پیام‌رسان سروش
hshadir@

علاقه به هم‌جنس زیبارو

یوسف علیه‌السلامبسم الله

در این مقاله سه مطلب بیان می‌شود:

۱. علاقه به انسان زیبارو نه تنها بد نیست؛ بلکه خیلی هم خوب است؛

۲. این علاقه با همه‌ی خوبی‌اش می‌تواند بستر آسانی برای گرفتاری و آلودگی و انحراف باشد، پس باید مراقب بود؛

۳. این علاقه را نباید سرکوب کرد؛ بلکه باید آن را مدیریت کرد و به آن جهت داد؛

در ادامه به توضیح این سه مطلب می‌پردازیم.

توضیح مطلب اول (علاقه به انسان زیبارو نه تنها بد نیست؛ بلکه خیلی هم خوب است)

علاقه به انسان هم‌جنس زیبارو یک گرایش طبیعی است که در دل هر انسان سالمی وجود دارد. این گرایش نه تنها نشانه‌ی بد بودن نیست؛ بلکه نشانه‌ی بلوغ عاطفی و معنوی است و کسی که چنین علایقی در درون دارد، کامل‌تر از کسی است که از چنین احساس‌های زیبایی محروم است. دلیل آن این است که هم آن زیبایی و هم این زیبادوستی هر دو از خدا است و از او سرچشمه دارد.

در سوره‌ی اعلی، آیه‌ی ۲ می‌خوانیم: «الذی خَلَقَ فَسَوّٰی»؛ یعنی خداوندی که آفرید و نیکو و زیبا گردانید. و در سوره‌ی تین، آیه‌ی ۴ می‌خوانیم: «لقد خلقنا الانسانَ فی احسنِ تقویمٍ»؛‌ یعنی ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم.

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: زیبایی صورت مؤمن به‌خاطر لطف و عنایت خدا به او است.۱

کسی که به انسان زیبارو علاقه‌مند است، در حقیقت دل‌باخته‌ی خدا است؛ هرچند خودش متوجه این حقیقت نباشد. چون نور و جمالی جز نور و جمال خداوند در عالم وجود ندارد. هر کسی و هر چیزی که درجه‌ای از زیبایی دارد، چیزی از خودش ندارد، بلکه آینه‌ای است که در حد خودش جمال و زیبایی آفریدگارش را منعکس می‌کند. دانشمندان بزرگی مثل ابن سینا و ملاصدرا معتقدند حقیقت وجود از محبت است و هستی مساوی با عشق است و عشق در کل کائنات جریان دارد.۲ ملاصدرا می‌گوید: «اگر عشق نبود، نه آسمانی به وجود می‌آمد و نه زمینی؛ نه خشکی و نه دریایی!»۳ و می‌گوید: «اگر عالم هستی لحظه‌ای از عشق و محبت تهی شود، نیست و نابود می‌گردد!»۴ و می‌گوید: همه‌ی موجودات عاشق خداوند سبحان هستند و مشتاق لقای او.۵ هان! آگاه باش که همه چیز به سوی خدا در حرکت است۶ و انتهای جاده خداوند است.۷

خداوند متعال همان‌طور که نامه‌هایی محبت‌آمیز (کتب آسمانی) توسط انسان‌هایی برگزیده (پیامبران) برای انسان‌ها فرستاده است تا خود را به آن‌ها بشناساند و راه رسیدن به خود را به آن‌ها بیاموزد، همان‌طور پیک‌هایی از جنس حُسن و زیبایی به سوی انسان‌ها فرستاده است تا با انعکاس حسن و جمال خداوند، دل زیباپرستشان را تحریک کند و در جاده‌ی عشق و محبت به حرکت وادارد و به تدریج آن را برای دربرگرفتن سترگ‌ترین و سهمگین‌ترین عشق؛ یعنی عشق خودِ خدا آماده کند.

ما آفریده نشده‌ایم مگر برای عشق خودِ خدا؛ ولی دل ضعیف و خرد ما کجا و عشق عظیم و بی‌نهایت خدا کجا؟! اینَ التُّرابُ و رَبُّ الارباب؟! خاک کجا و آفریدگار افلاک کجا؟! به‌خاطر همین فاصله‌ی زیاد که بین دل و دلدار هست، خداوند ما را به کارگاه دنیا فرستاده است تا در این‌جا دل‌هایمان را رشد دهیم و برای آن عشق والا آماده شویم.

دل ناشی و ناآشنای ما باید در هنر عشق به مهارت و استادی برسد تا بتواند در معرکه‌ی عشق در برابر خداوندِ عشق درآید. باید آن‌قدر تمرین عشق کند تا در این کار ورزیده و هنرمند شود. همه‌ی عشق‌های ریز و درشت این دنیا وسیله‌ی تمرین و ورزش دل ما هستند؛ از عشق نوزاد به آغوش مادر و مکیدن شیر گرفته تا عشق طفل دو ساله به عروسک؛ تا عشق بچه‌ی پنج ساله به بستنی و شکلات؛ تا عشق کودک ده ساله به دوچرخه و توپ؛ تا عشق نوجوان پانزده ساله به پسر یا دختر زیبارو؛ تا عشق جوان بیست ساله به همسر و ازدواج! که این روند هم‌چنان ادامه دارد...؛ تا برسد روزی که محبوبی جز خدای متعال نتواند این دل تشنه و عاشق را سیراب و آرام کند. یا غایةَ آمالِ العارفین؛ ای آخرین آرزوی اهل معرفت!۸

بعضی از عاشقان، عالم هستی را «عشق‌آباد» نام نهاده‌اند.۹ آری «عشق» روی دیگر سکه‌ی «هستی» است و چیزی غیر از آن نیست و همان‌طور که سرچشمه‌ی هستی خداوند متعال است؛ مبدأ عشق هم خود او است. او است که عشق مطلق است و با تجلی عاشقانه‌ی خود، ماسوی را آفریده است و آتش عشقش را در دل آن‌ها نهاده است. و چنین است که همه‌ی موجودات عالم عاشق خداوندند و عاشقانه به سوی او در حرکت .امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «هرچیزی او را می‌پرستد و او را قصد می‌کند»۱۰ یعنی حتی کسانی که در پی شهوت و ثروت و قدرت و مقام و منصب و اعتبارند، آن‌ها هم ـ بدون آن که توجه داشته باشند ـ در واقع به دنبال خدا هستند؛ هرچند شاید خودشان متوجه این حقیقت نباشند.

پس ما آفریده نشده‌ایم مگر برای عشق خود خدا و نیرویی جز عشق خدا و انگیزه‌ای جز لقاءُالله وجود ندارد تا عالم را به تحرک و تکاپو وادارد.

در ازل پرتو حُسنت ز تجلی دم زد       عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

انسان زیبارو دامی است که صیاد دل‌ها برای شکار کردن دل زیباپرست ما پهن کرده است، تا دل عاشق ما را که سرشار است از عشق صیاد، اما در اثر جهل و غفلت خیال می‌کند عاشق چیز دیگری است، با عشق خود آشنا کند و به سوی خود هدایت کند.

اگر دوست داشتن انسان زیبارو زشت و ناپسند بود، هرگز خداوند متعال در وصف زیبایی‌های بهشت به نوجوانان و جوانان زیبارو اشاره نمی‌کرد و به پیامبر خود نمی‌فرمود: بر گِرد اهل بهشت پسرانی زیبا می‌گردند که همیشه در اوایل جوانی‌اند (و هرگز پیر نمی‌شوند). وقتی به آن‌ها بنگری، گمان بری که مروارید و لؤلؤ پراکنده و تازه از صدف خارج شده‌اند!۱۱

حضرت پیامبر (ص) نیز می‌فرماید: خیر و نیکی را در نزد زیبارویان بجویید؛ زیرا کردار آنان به زیبایی شایسته‌تر است۱۲؛ یعنی بین زیبایی ظاهری و زیبایی معنوی و درونی ارتباط هست و انسان زیبارو از شخصیت زیباتری برخوردار است.۱۳

صدرالمتألهین شیرازی در تبیین علاقه به انسان زیبارو می‌گوید:

«نظر دانشمندان درباره‌ی این عشق و علاقه مختلف است؛ عده‌ای آن را نکوهش کرده‌اند و از رذایل اخلاقی خوانده‌اند و گفته‌اند که علاقه به انسان زیبارو کار بیکاران و لهوپیشگان است؛ عده‌ای دیگر آن را یک فضیلت روحی خوانده‌اند و آن را مدح و ستایش کرده‌اند؛ عده‌ای دیگر گمان کرده‌اند که یک بیماری روانی است و عده‌ای دیگر آن را یک جنون غیبی معرفی کرده‌اند.

نظر دقیق این است که لذت بردن از زیبایی صورت انسان زیبارو و علاقه‌ی شدید داشتن به کسی که از شمایل لطیف و اعضای متناسب و ترکیب زیبا بهره‌مند است، به صورت طبیعی در جان اکثر انسان‌ها قرار دارد؛ لذا یک امر الهی است که دربردارنده‌ی مصلحت و حکمت است. پس حتماً باید خوب و نیکو باشد؛ به‌ویژه این‌که از سرچشمه‌ای ارزشمند و برای هدفی شریف برآمده است.

اغلب انسان‌ها از ذوق زیبادوستی برخوردار هستند و انسان زیبارو را صرفاً از روی عشق و عاطفه دوست دارند؛ ولی عده‌ای زمخت و بی‌ذوق هستند که جز به شهوت و نیازهای جنسی فکر نمی‌کنند و اگر کسی را هم دوست بدارند، مانند حیوانات صرفاً برای رفع نیازهای غریزی است.

این عشق و علاقه به انسان زیبارو اگر برانگیخته از شهوت حیوانی نباشد، بلکه برآمده از احساس پاک زیبادوستی و زیباپرستی باشد، دل را نرم و ذهن را هشیار و روح را برای درک معارف بلند آماده می‌کند. البته این خوبی و فایده برای علاقه به انسان زیبارو، تنها در حد پلی است برای عبور به سمت سرچشمه‌ی زیبایی؛ وگرنه کسی که از این پل عبور کرده و با زیبایی خداوند زیبایی‌ها آشنا شده است، دیگر نباید به عقب برگردد و در کنار پل توقف کند. اگر علاقه به انسان زیبارو تبدیل به یک وابستگی فزاینده شود، مذموم و ناپسند است. شاید دلیل مخالفت بعضی از اندیشمندان گذشته با چنین عشقی همین باشد.

برخی گفته‌اند: عشق به انسان زیبارو یک اشتیاق شدید است نسبت به اتحاد و یکی شدن با معشوق. این سخن هرچند خوب است، اما نیاز به توضیح دارد. اگر مَجازی بودن عشق به انسان زیبارو (نسبت به حقیقت عشق الهی) و معبر بودن آن را نادیده بگیریم، و تنها روی جسمانی این عشق را بنگریم، اتحاد و یکی شدن با معشوق نمی‌تواند سرمنشأ علاقه به انسان زیبارو باشد؛ زیرا:

اولاً اتحاد و یکی شدن برای دو جسم امکان‌پذیر نیست. دو جسم حداکثر می‌توانند در کنار هم و چسبیده به هم قرار بگیرند ولی هرگز نمی‌توانند حقیقتاً با هم متحد شوند.

ثانیاً همین مقدار از قرب و نزدیکی نیز رضایت‌بخش نیست و عطش و اشتیاق عاشق با نزدیک شدن به معشوق آرام نمی‌شود. زیرا نزدیک شدن به معشوق را هرگونه که در نظر بگیریم (از نگاه و لمس و بوسه گرفته تا آغوش کامل) نه‌تنها عطش عشق را آرام و خاموش نمی‌کند، بلکه آن را شعله‌ورتر و فروزان‌تر می‌کند. پس آرامش این طوفان و برآورده شدن این نیاز را باید در جای دیگر جست‌وجو کرد.

سخن همان است که پیش‌تر گفتیم: عشق به انسان زیبارو در حقیقت عشق به سرچشمه‌ی زیبایی‌ها یعنی خدا است و نیرویی که انسان را به سوی انسان زیبارو می‌کشد، جاذبه‌ی حُسن و جمال خود خداوند است که در چهره و اندام آن فرد، تجلّی و تبلور کرده است. اشتیاق به نزدیک شدن به معشوق و اتحاد با او، در حقیقت اشتیاق به قرب الهی و وصال با معبود است که هم شدنی است و هم آرام‌بخش است.

نتیجه آن‌که محبوب اصیل و معشوق حقیقی در عشق به انسان زیبارو، بدنی تشکیل شده که از گوشت و پوست و استخوان، نیست؛ بلکه پرتو حُسن و جمالی است که از روی درخشان آفریدگار تابیده و در آیینه‌ی روی این محبوب انسانی منعکس شده و در چشم زیبابین ما نقش بسته است.»۱۴

توجه به این حقیقت می‌تواند چشم مؤمن و خداپرست ما را بیناتر کند و ما را یاری کند تا محبوب زیبارویمان را با چشم پاک الهی بنگریم و با دیدن زیبایی‌اش «ما شاء الله» و «تبارکَ اللهُ احسنُ الخالقین» بگوییم و از نگاه آلوده و منحرف مصون بمانیم.

توضیح مطلب دوم (این علاقه با همه‌ی خوبی‌اش می‌تواند بستر آسانی برای گرفتاری و آلودگی و انحراف باشد، پس باید مراقب بود)

علاقه به هم‌جنس زیبارو دو آفت بزرگ دارد که باید به شدت مراقبش بود:

آفت نخست، وابستگی شدید و افراطی است که ممکن است منجر به افسردگی و بی‌انگیزگی و گوشه‌گیری و در شرایط حادتر منجر به پوچ‌گرایی و بی‌ایمانی و بی‌اعتقادی و حتی خودکشی شود.

وقتی کسی در مسیر سفر خود با دیدن تابلوی درخشان و زیبای کنار جاده ـ که اطلاعات مسیر را به مسافران می‌دهد ـ مجذوب آن می‌شود و از هدف غافل می‌شود و در کنار تابلو توقف می‌کند و به تماشای آن می‌نشیند و دورش طواف می‌کند و خود را اسیر و بسته‌ی آن می‌کند، طبیعی است که بعد از مدتی خسته شود و سرگیجه بگیرد و احساس سرگردانی و پوچی کند. او باید سرش را بلند کند و آن تابلو را به عنوان هدف و مقصد از چشم و ذهنش پاک کند و آن را دوباره با عنوان «تابلو» ببیند و از او جدا شده، در مسیری را که نشان می‌دهد حرکت کند.

اسارت در دام وابستگی عاطفی گاه به عنوان مجازاتی از طرف خداوند تعیین می‌شود که بنده‌های سرکش و گنهکارش را به آن محکوم می‌کند. مفضل می‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام درباره‌ی عشق پرسیدم، فرمود: دل‌هایی هستند که از یاد خدا خالی می‌شوند، در نتیجه خدا هم عشق غیر خدا را در آن می‌نهد و آن‌ها را به درد وابستگی گرفتار می‌کند.۱۵

راه‌کارهای جلوگیری از ایجاد وابستگی‌های افراطی را در ادامه بیان خواهیم کرد.

آفت دوم، آلوده شدن به ناهنجاری‌های اخلاقی و روابط نامشروع و حرام است. این آفت درجات مختلفی دارد و از نگاه ناپاک و گفت‌وگوهای شهوت‌آلود گرفته تا گناه کبیره‌ای مثل هم‌جنس‌بازی و لواط را دربرمی‌گیرد.

چه بسیا دوستی‌هایی که آغازش پاک و سالم بوده؛ ولی در ادامه با یک شیب ملایم و نامحسوس به گناه و روابط حرام آلوده شده است! پس باید هوش و حواس خود را جمع کرد و نباید گول پاک و سالم بودن روابط فعلی را خورد. باید خود و علایق خود را با مدیریت عاقلانه و مؤمنانه برای همیشه بیمه کنیم.

توضیح مطلب سوم (این علاقه را نباید سرکوب کرد؛ بلکه باید آن را مدیریت کرد و به آن جهت داد)

همان‌طور که در بخش‌های پیشین گفتیم، علاقه به هم‌جنس زیبارو یک علاقه‌ی فطری و طبیعی است که نشانه‌ی سلامت روح و روان است. بنابراین نمی‌توان با آن مقابله کرد و اگر کسی با ترفندهایی بتواند با آن بجنگد و آن را به خیال خودش سرکوب کند، دچار آسیب‌های دیگری می‌شود که ضررش می‌تواند خیلی بیش‌تر باشد.

نیز قطع ارتباط کامل با محبوب، حل مسأله نیست؛ بلکه پاک کردن صورت مسأله است. با حذف عنصر «الف»، اصل مسأله‌ی علاقه به انسان زیبارو حل نمی‌شود؛ بلکه در ظرفی دیگر در قالب علاقه به عنصر زیباروی دیگری مانند «ب» و «ج» و «د» نمایان می‌شود. با همه‌ی انسان‌ها هم که نمی‌شود قطع رابطه کرد! پس باید فکری اساسی کرد و مسأله را برای همیشه از ریشه حل کرد. البته قطع رابطه تنها در دو صورت کار خوبی است:

۱. در جایی که احتمال می‌دهیم رابطه با محبوب منجر به گناه می‌شود، در این‌جا باید ابتدا با قطع رابطه، جلوی ارتکاب گناه گرفته شود، سپس با روش‌های دیگر، پدیده‌ی علاقه به هم‌جنس زیبارو را در درون خود مدیریت کرد و مسأله را از ریشه حل کرد.

۲. در جایی که روش‌های دیگر به هیچ وجه جواب ندهد و تنها راه خلاصی از بحران، قطع ارتباط کامل باشد.

در این دو صورت، قطع ارتباط می‌تواند کاری موجه و صحیح و گاه لازم و بایسته باشد؛ اما در غیر این دو صورت، باید خود و علایق خود را مدیریت کرد و به آن جهت داد.

برای مدیریت این پدیده‌ی روحی، چند حقیقت را باید آموخت و باور کرد و چند عمل را باید انجام داد و به کار بست.

حقایقی که باید آموخت و باور کرد:

۱. کسی که به انسان زیبارو علاقه‌مند است، در حقیقت دل‌باخته‌ی خدا است؛ هرچند خودش متوجه این حقیقت نباشد. کسی که از ابتدای عمر در یک سیاه‌چال تاریک و ظلمانی زیسته است و از دنیای نور و روشنایی، جز یک پرتو نازک و کم‌سو که از روزنه‌ی باریکی می‌تابد، بهره‌ی دیگری نداشته است، آن نور حقیر و ناچیز را عاشقانه و با تمام وجود دوست خواهد داشت؛ غافل از این‌که او در حقیقت عاشق آن پرتو باریک و کم‌سو نیست، بلکه عاشق نور جهان‌گیر و عالم‌تاب خورشید است؛ اما چون نه به نور آزاد خورشید دسترسی دارد و نه حتی از آن خبر دارد، همه‌ی توجهش به آن پرتو تابیده از روزنه‌ی باریک است. او خیال می‌کند جز لذت بردن از این نور ضعیف، خواسته‌ی دیگری ندارد و همه‌ی معشوقش همان نورباریکه‌ی کم‌سو است.

در بخش اول این مقاله، این حقیقت را به تفصیل توضیح دادیم و دیگر نیازی به تکرار نیست. کسی که به این آموزه باور داشته باشد، دیگر در وادی عشق مجازی خود را گم نخواهد کرد و رشته‌ی کار از دستش در نخواهد رفت. با اعتماد به نفس مثبت بر اوضاع مسلط خواهد بود و به‌خوبی خود و دل عاشقش را در مسیر درست اداره خواهد کرد.

۲. ورود به وادی محبت و عشق و تلاش برای رشد عاطفی و احساسی، سختی‌ها و درد و رنج‌های خاص خود را دارد که اجتناب ناپذیر است. کسی که می‌خواهد از بُعد عاطفی و احساسی رشد کند و به کمال برسد، باید درد فراق و دلتنگی را تحمل کند و بر تلخی آن صبر کند. تحمل فراق و صبر بر دلتنگی‌ها شرط لازم و غیرقابل اغماض برای رشد عاطفی و احساسی است. نمی‌شود لذت عشق را چشید ولی تلخی هجران را نچشید.

درد عشقی کشیده‌ام که مپرس         زهر هجری چشیده‌ام که مپرس!۱۶

عاشق شدن و دوست داشتن، لزوماً به معنای واصل شدن و رسیدن به معشوق نیست. گاه خدا عشق را برای کسی تجویز می‌کند و آن را بر دلش نازل می‌کند، بدون این‌که وصالی برایش مقدّر کرده باشد و صرفاً تحمل درد فراق و دلتنگی را برای او می‌پسندد. زیرا تنها چیزی که دل او اکنون برای سیر در جاده‌ی عشق نیاز دارد، چند واحد فراق و دلتنگی است.

گاه باید عاشق شد، ولی نباید عشق را ابراز کرد. باید آن را در دل پنهان کرد و با دردش سوخت و ساخت. در چنین شرایطی اگر عاشق تاب بیاورد و به زیبایی با درد عشق بسوزد و بسازد و دم نزند، دلش رشد می‌کند و به خدای عشق نزدیک‌تر می‌شود و دلش برای عشق حقیقی آماده‌تر می‌شود. اما اگر بی‌تابی کند و برای به چنگ آوردن معشوق و وصال او، خود را به آب و آتش بزند، علاوه بر این‌که دل و عشقش را تلف می‌کند و مانع رشدش می‌شود، به معشوق هم نمی‌رسد و از دو جهت زیان می‌کند؛ خَسِرَ الدنیا و الاخرة!

از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده: «هر کس که عاشق شود ولی عشقش را ابراز نکند و آن را در دلش پنهان دارد و پا از مسیر عفت بیرون نگذارد و در آن حال بمیرد، شهید است.۱۷

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: صبر دو گونه است؛ صبر بر آن‌چه بدت می‌آید و صبر بر آن‌چه دوستش داری.۱۸ گاه خدا دل انسان را به محبتی مبتلا می‌کند و از او انتظار دارد بر این محبت و علاقه صبر کند و برای رسیدن به محبوبش خودش را به آب و آتش نزند و اگر دوستی با محبوب به صورت طبیعی و هموار فراهم نشد، از آن چشم بپوشد و با صبر بر درد فراق، دلش را جلا بدهد و روحش را تربیت کند و برای کارهای بزرگ‌تر آماده کند.

۳. انسان یک نیروی خاصی در درونش دارد به نام «تخیّل» که توانایی‌های شگفت‌انگیزی دارد و می‌تواند از کاه کوه بسازد! وقتی کسی با انسانی زیبارو مواجه می‌شود، چشمش اِلِمان‌های زیبایی را از چهره و اندام او دریافت می‌کند و به ذهن می‌دهد. گاه ذهن تصویر دریافتی را مورد پردازش قرار می‌دهد و آن را طبق آمال و آرزوهایش جلا می‌دهد و برق می‌اندازد و از آن چیزی می‌سازد که با صاحب تصویر از زمین تا آسمان فرق دارد. اما جالب این‌جا است که آن تصویر خیالی خودساخته را به جای آن انسان زیباروی واقعی به دل قالب می‌کند و دل ساده‌لوح هم گول می‌خورد و آن تصویر خیالی را می‌گیرد و به هوای رسیدن به معشوق واقعی، دور صورت خیالی او می‌گردد و آن را می‌پرستد و با آن حال می‌کند!

آری بسیاری از احساس‌های عاشقانه، محصول خیال‌پردازی ذهن عاشق است، نه محصول زیبایی واقعی معشوق! نشان به آن نشان که وقتی چند صباحی با محبوب واقعی نشست و برخاست می‌کند و همه‌ی زوایای زندگی او را از نزدیک می‌بیند، نقاب خیالی محو می‌شود و چهره‌ی واقعی رخ می‌نماید؛ در نتیجه آن معشوق زیبای رؤیایی به یک انسان خوب عادی تبدیل می‌شود.

آری، آواز دُهُل شنیدن از دور خوش است. یعنی تا وقتی که دستت به محبوب نمی‌رسد و تنها تصوری وهمی و خیالی از او داری، خیلی زیبا و دلربا جلوه می‌کند؛ ولی وقتی به او نزدیک می‌شوی و تصور خیالی جایش را به تصور واقعی می‌دهد، می‌بینی که او هم یک انسان عادی است مثل انسان‌های دیگر با اندکی تفاوت.

به همین دلیل است که می‌گوییم قطع رابطه با محبوب، راه حل مناسبی نیست و کار را بدتر می‌کند. اما اگر رفاقت و ارتباط با محبوب به صورت معمولی و با رعایت حدود و ضوابط ادامه پیدا کند، کم‌کم این علاقه‌ی شدید و وابستگی افراطی جایش را به علاقه‌ای معمولی و محبتی عادی می‌دهد و اوضاع آرام می‌شود.

کارهایی که باید انجام داد:

۱. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: هنگامی که کسی را دوست می‌داری، احساست را به او اعلام کن؛ که این کار، دوستی شما را پایدارتر می‌کند.۱۹

علاقه‌ی خود را به طرف مقابل اعلام کنید، اما فقط در حد یک محبت و علاقه‌ی معمولی. عشق و شیفتگی خود را هرگز بروز ندهید و اجازه ندهید طرف مقابل متوجه وابستگی شما به او شود.

مراقب باشید برای ابراز علاقه از حرف‌های عاشقانه مثل «خیلی دوستت دارم!»، «دلم برایت تنگ شده بود!»، «عزیزم!»، «فدایت شوم!» و مانند آن استفاده نکنید. می‌توانید از جملاتی مثل: «من از تو خوشم می‌آید. تو آدم خوبی هستی.» و «از این‌که با دوست خوبی مثل تو آشنا شده‌ام خوشحالم و خدا را شکر می‌کنم.» استفاده کنید.

ابراز نکردن علاقه و محبت باعث شکل‌گیری اضطراب و نگرانی از ترسِ از دست دادن او می‌شود؛ در مقابل، ابراز کردن علاقه، به شما آرامش و اطمینان نسبی می‌دهد و همین آرامش باعث می‌شود روابط درست و معقولی داشته باشید. اما لو دادن شدت علاقه و شیفتگی، کار را خراب می‌کند؛ اولاً فضا را ناامن و حساس می‌کند؛ ثانیاً بستر پیدایش آفت و انحراف می‌شود.

۲. ارتباط با محبوب، اعم از ارتباط چشمی (نگاه کردن) و ارتباط کلامی (مثل گفت‌وگو) و ارتباط رفتاری (مثل ورزش و بازی در کنار هم) و ارتباط مجازی (مثل ارتباط‌های پیامکی و اینترنتی) باید کاملاً محترمانه و به دور از بی‌حیایی و بی‌ادبی باشد. از خیره شدن و نگاه طولانی بپرهیزید که نگاه، تیری از تیرهای ابلیس است. از شوخی بدنی کاملاً بپرهیزید و شوخی‌های غیربدنی را هم به شدت کنترل کنید. اما این باعث نشود که رفتاری خشک و بی‌روح نشان بدهید. در یک کلام، مهربان و مؤدب باشید!

۳. مدت، زمان، و مکان ارتباط‌هایتان را کنترل کنید. هرگز گفت‌وگوهای حضوری یا تلفنی‌تان را طولانی نکنید و از ارتباط در مکان‌ها و زمان‌های غیرعادی پرهیز کنید. روابطتان را بیش‌تر در جمع قرار دهید تا در خلوت.

اگر پیش از این، کیفیت و مدت و زمان و مکان ارتباط را کنترل نمی‌کردید، از این به بعد به تدریج این روابط را اصلاح کنید تا به حالت متعادل و مطلوب برسد.

۴. اعتماد به نفس داشته باشید و هرگز اجازه ندهید علاقه به کسی، باعث بروز رفتارهایی ذلیلانه و خفت‌بار از شما شود. داشتن اعتماد به نفس و باشخصیت بودن، شما را برای دیگران دوست‌داشتنی‌تر می‌کند و باعث می‌شود برای رفاقت با شما رغبت بیش‌تری نشان بدهند. در مقابل، التماس محبت و گداییِ توجه، ارزش شما را پایین می‌آورد و محبوب را از شما فراری می‌دهد.

مغرور و خودخواه نباشید؛ بلکه همواره با تواضع و احترام رفتار کنید؛ اما طوری باشید که دیگران احساس کنند حضور و عدم حضور محبوب برای شما اهمیت فوق‌العاده ندارد. گاه علی‌رغم علاقه‌ی شدید به بودن در کنار محبوب، او را عمداً ترک کنید.

۵. برای ایجاد ارتباط، ظریف و هنرمند باشید. از ایجاد موقعیت‌های ساختگی پرهیز کنید و برای ایجاد ارتباط نقشه نکشید. اگر محبت شما حق باشد، ارتباطتان به شکل طبیعی و ملایم شکل خواهد گرفت. اجازه بدهید کارها به شکل طبیعی پیش برود و از دست‌کاری روند طبیعی امور اجتناب کنید، هرچند این روند، کند و آهسته باشد.

۶. ذهن و خیالتان را تا می‌توانید به کارهای جذاب و مفید (مثل درس و مطالعه و ورزش و کارهای هنری و فعالیت‌های فرهنگی و کمک به دیگران مخصوصاً اعضای خانواده و...) مشغول کنید تا فرصتی برای سیرهای خیالی و توهم‌های عشقی نداشته باشید. ذهن و دلی که گرفتاری‌های مهم و جدی داشته باشد، هرگز خود را درگیر توهم و خیال‌پردازی بیهوده و توخالی نمی‌کند.

۷. از بیکاری و بطالت فرار کنید! برای همه‌ی کارهای شب و روزتان برنامه داشته باشید. حتی تفریح و سرگرمی‌تان با برنامه باشد. برنامه‌ای دقیق و کامل داشته باشید و یک لحظه از شبانه‌روز را بیکار نباشید. لیستی از کارهای ریز و درشت خود تهیه کنید و آن‌ها را بر اساس اهمیت مرتب کنید و با توجه به توانایی‌ها و اوضاع و شرایط زندگی‌تان، برای انجام آن‌ها برنامه‌ریزی کنید. اگر تا کنون اهل برنامه‌ریزی و زندگی بر مبنای برنامه نبوده‌اید، برای این کار نیاز به یک راهنما و مشاور دارید.

۸. به نماز و دعا و توسل توجه ویژه داشته باشید. ارتباط عملی با خداوند متعال و اهل بیت علیهم‌السلام علاوه بر این‌که الطاف و عنایات آسمانی را برایتان به ارمغان می‌آورد، توجه شما را به سرچشمه‌ی زیبایی معطوف می‌کند و مدیریت دل را برای شما آسان می‌کند.

۹. اگر به گناه و عمل زشتی عادت دارید، با توبه و بازگشت به تقوا، خود را اصلاح کنید تا اگر خدای‌ناکرده وابستگی عاطفی شما از جنس مجازات و عقوبت الهی بود، این بلا برطرف شود و جان شما از این قفس جهنمی آزاد شود.

۱۰. اگر در سن ازدواج هستید و شرایط آن برایتان مهیا است، کمر همت را ببندید و آستین‌های پدر و مادرتان را بالا بزنید و برای ازدواج اقدام کنید. ازدواج یک فعالیت بی‌نظیر عاطفی است که همه‌ی فعالیت‌های عاطفی دیگر را تحت الشعاع قرار می‌دهد و تنظیم می‌کند.

مطالبی که تا کنون بیان کردیم بر این فرض استوار بود که عاشق و فرد علاقه‌مند، از علاقه و وابستگی خود احساس ناراحتی می‌کند و در صدد درمان و مدیریت آن برآمده است. اما اگر جناب عاشق هیچ احساس ناخوشایندی از وابستگی خود نداشته باشد و هیچ برنامه‌ای برای کنترل خود و احساسش نداشته باشد، بلکه فرد محبوب و مورد علاقه از این وضعیت احساس ناآرامی بکند و در مقام حل مسأله برآید، او چه‌کار باید بکند؟

پاسخ این است که بسیاری از توصیه‌ها و راه‌کارهای مذکور در این نوشتار، به گونه‌ای است که اختصاصی به فرد مُحِب ندارد؛ بلکه فرد محبوب را هم شامل می‌شود و رعایت این نکات از طرف محبوب نیز می‌تواند رابطه را اصلاح کند. با این حال نکاتی مخصوص برای محبوب‌ها عرض می‌کنیم:

۱. همه‌ی چیزهایی که درباره‌ی زیبایی و زیبادوستی بلدید، به طرف مقابل آموزش دهید. این آموزش می‌تواند با گفت‌وگوی صریح درباره‌ی موضوع‌های مورد ابتلا باشد و می‌تواند به‌طور غیرمستقیم و به صورت عملی به طرف مقابل القا شود. یعنی شما می‌توانید با انجام رفتارهای درست و مدیریت شده، به طرف مقابل بفهمانید که چگونه باید با شما رفتار کند. اگر در مواردی احساس کردید صحبت کردن با مُحب برایتان سخت است، می‌توانید از نوشتن نامه و رایانامه به جای گفت‌وگوی مستقیم استفاده کنید.

۲. اگر می‌بینید یا فکر می‌کنید کلام یا رفتار شما نمی‌تواند تأثیری روی طرف مقابل بگذارد، موضوع را با احتیاط با کسی دیگر در میان بگذارید و از او بخواهید نکات مورد نظر را به مُحب تذکر بدهد و آموزش‌های لازم را به او ارائه کند. این فرد سوم باید حداقل این سه ویژگی را داشته باشد: ۱. بزرگ‌تر و باتجربه‌تر باشد؛ ۲. خیرخواه و دل‌سوز باشد؛ ۳. امانت‌دار و درست‌کار باشد.

۳. اگر دیدید این جناب محب با همه‌ی تلاش‌های مستقیم و غیرمستقیم شما هم‌چنان بر رفتارهای غلط خود اصرار می‌ورزد و با وجود آگاهی از بایدها و نبایدها، باز رفتارهای نامناسب از خود بروز می‌دهد، این اصرار و سماجت به‌روشنی نشانه‌ی هوا و هوس و خودکامگی است؛ یعنی خطرناک‌ترین آفت در دوستی و رفاقت! قطع رابطه در چنین موقعیتی بهترین راه حل است.

و آخِرُ دعوانا اَنِ الحمدُ لِلهِ ربِّ العالمین

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. حسن وجه المؤمن من حسن عنایة الله به (غررالحکم).

۲. ابن سینا در رساله‌ی عشق و ملاصدرا در مواضع متعددی از کتاب معروفش الاسفار الاربعه به این نکته پرداخته‌اند.

۳. لو لا العشق ما يوجد سماء و لا أرض و لا بر و لا بحر (اسفار، ج 2).

۴. لا يخلو شي‏ء من الموجودات عن نصيب من المحبة الإلهية و العشق الإلهي و العناية الربانية و لو خلا عن ذلك لحظة لانطمس و هلك‏ (اسفار، ج 7).

۵. ان جمیع الموجودات عاشقة لله سبحانه مشتاقة الی لقائه (اسفار، ج 7، ص 148؛ شرح الاشارات خواجه نصیرالدین طوسی، ج 3، ص 361).

۶. الا الی الله تصیر الامور (شوری، 53)/ وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصير (نور، 42).

۷. و ان الی ربک المنتهی (نجم، 43).

۸. دعای کمیل.

۹. علامه حسن‌زاده آملی در کتاب الهی‌نامه می‌گوید: الهی، با کسب اجازه از حضور انور شما نام کشور پهناور هستی را عشق‌آباد گذاشتم.

۱۰. یَعبُدُه کلُّ شیءٍ و یَصمُدُ الیهِ کُلُّ شیءٍ (الکافی، ج 1).

۱۱. و یطوف علیهم ولدان مخلدون اذا رأیتهم حسبتهم لؤلؤاً منثوراً (انسان، ۱۹).

۱۲. اطلبوا الخیرَ عند حِسانِ الوجوهِ فإنَّ فِعالَهم اَحرٰی ان تکونَ حُسناً (میزان الحکمة).

۱۳. روشن است که این معنا مطلق نیست؛ بلکه مشروط است به نبود عوامل زشت کننده‌ی باطن. کم نیستند کسانی که ظاهر بسیار زیبایی دارند ولی شخصیت و باطن خود را در معرض آلودگی‌ها قرار داده‌اند و زشت و آلوده شده‌اند.

۱۴. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‏7، صص 172-179، الفصل في ذكر عشق الظرفاء و الفتيان للأوجه الحسان.

۱۵. عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ‏ الْعِشْقِ‏ قَالَ قُلُوبٌ خَلَتْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَيْرِهِ (امالی صدوق، ص 668).

۱۶. حافظ.

۱۷. مَن عَشِقَ فَکَتَمَ و عَفَّ و صَبَرَ فَماتَ ماتَ شهیدًا (شرح نهج‌البلاغه، ابن حدید، ج 20، ص 233؛ منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح).

۱۸. الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَى مَا تَكْرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِب (نهج البلاغه).

۱۹. إِذَا أَحْبَبْتَ رَجُلًا فَأَخْبِرْهُ بِذَلِكَ فَإِنَّهُ أَثْبَتُ لِلْمَوَدَّةِ بَيْنَكُمَا (کافی ، ج 2 ، ص 644 ، حدیث 2).

امتیاز کلی این مطلب (11)

5 از 5 ستاره
  • #2355

    یک آدم

    استاد یه نکته ای هست...این که در کامنت اشاره شده درسته.اما پسران بزرگی هستند که عاشق پسران سیزده چهارده ساله زیبا و سفید میشوند که قطعا بیریش هستند.پس راه حل شما نمیتونه در مورد اونها پیاده بشه چون غیرممکنه پسر بچه بتونه ریش بزاره، .این هم اسمش همجنسگرایی هست؟
    نکته دوم بنظرم همجنسگرایی واقعی ،عشق مردان، به پسربچه های زیبا نیست.بلکه علاقه دو تا پسر بالغ مثلا سی ساله به همدیگر هست .یعنی پسری که به بیریشی و زنانگی علاقه مند نیست و جذب ریش و پشم همجنس خود میشود.این مورد فکر کنم بسیار بسیار نادر باشه.ولی علاقه و شهوت مردان،نسبت به پسربچه های زیبا و سفید و نازنازی، میتونه خیلی شایع باشه و غیر عادی نیست اصلا

    ***** پاسخ *****

    ممنون از شما ولی متوجه نمی‌شم دقیقاً به کدوم بخش از مطلب اشاره دارید. کجا من درباره ریش و ریش گذاشتن چیزی گفتم؟ گشتم ولی پیدا نکردم.

  • #2295

    محمد

    درود حاج آقا ممنون بابت مطلب مفیدتون.
    بنده حدود ۱۵سالگیم بود که یکی از همکلاسی هام که خیلی باهم رفت و آمد نداشتیم و توجه و دوستی خاصی بینمون نبود اومد و پرسید از بچه های کلاسمون که بهترین دوست من کیه،هرکسی هم یه اسمی برد و آخرش خودش اسم منو گفت .
    شاید یکم شوکه شدم از این حرفش چون ارتباطی باهم نداشتیم ولی خب اینجا شد شروع دوستی ما و اون زمان اون خیلی به من اهمیت می‌داد و از خودش می‌گفت یا درد و دل میکرد منم می‌نشستم گوش میکردم به حرفاش،و البته از این دوستی خوشحال بودم چون فرد بسیار با ادب و شخصیت و خوب از هر لحاظی بود و خب کی بهتر از اون برای دوستی؟
    خلاصه ادامه پیدا کرد و دوستیمون همینطور گرم تر و صمیمی تر میشد جوری که حدوداً هر روز بهم پیام می‌دادیم و در مورد چیزای مختلف حرف می‌زدیم.
    این دوست من تقریبا از همون زمانی که با من شروع کرده بود رفاقتشو توی فضای مجازی یه گروه داشت و با اونا هم ارتباط داشت ولی اون زمان بیشتر به من اهمیت می‌داد.الان من نزدیک۱۷سالگیم و دوستی ما چند ماهی میشه که داره سرد تر میشه ولی نه از طرف من بلکه از طرف اون.
    و انگار داستان برعکس شده ، حساسیتم روش خیلی شده و همیشه سعی میکنم کمکش کنم و پشتش باشم.و اون دقیقا داره حس و کاراش برعکس من میشه جوری که کم اهمیت میده و خیلی سرد رفتار میکنه.
    قبلا شاید یه چیزی میگفت من ناراحت میشدم ولی با خودم میگفتم اشکالی نداره یا اگه بحثی بود می‌ ذاشتم حق با اون باشه و احترام و ادبو نگه می‌داشتم پیشش.
    و الان که میام تو اون گروه می بینم که واقعا بهترین رفتار هارو با اونا داره جوری که وقتی با خودم فکر میکنم ممکنه با منم اینجور رفتار کنه خندم میگیره.
    خیلی عجیبه.فکر میکنم اونا جای منو گرفتن چون هرچی فکر میکنم من کار اشتباهی انجام ندادم که بخواد اینجوری بامن رفتار کنه.همیشه صبر میکردم و میگفتم اشکال نداره ولی وقتی این تبعیض و رفتارش با اعضای اون گروه مخصوصا یکیشون که خیلی فرد سردیه و کلا اهمیت زیادی به کسی نمیده اعصابم بهم می‌ریزه.
    چند بار هم سر این قضیه گریه کردم.و حالم خیلی بد شد.
    فکر میکنم اون منو به چند تا آدم مجازی فروخت.
    چند وقت پیش دلیل رفتارشو پرسیدم ازش و گلایه کردم.
    ولی اون هیچ جواب خاصی نداد و گفت دلیل این رفتارارو نمیدونه.
    درضمن دوستم بنظرم فرد عاقلیه.
    راه چاره من چیه ؟
    و بنظرتون ممکنه منکه دوست حضوریشم و یه مدت خوبیو خیلی باهم صمیمی بودیم رو به اون افراد مجازی فروخته باشه و ارزش اونا براش بیشتر باشه؟
    ممنون میشم جواب بدین دستتون درد نکنه.

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    در دلبستگی‌های سطحی که ریشه مستحکمی ندارند و به بهانه‌هایی ساده شکل گرفته‌اند، بروز چنین فراز و نشیب‌ها و تلاطم‌هایی کاملاً طبیعیه و نباید ازش تعجب کنید.
    مگه آغاز این علاقه و دلبستگی، چقدر منطقی و مستدل بود که انتظار دارید مثل یک علاقه ریشه‌دار و منطقی، استمرار داشته باشه؟
    ضرب‌المثل معروف «بادآورده را باد می‌برد» گویای این حقیقت هست که علاقه‌های سطحی، زیاد دوام ندارند و به‌آسونی با علاقه‌هایی جدید جای‌گزین می‌شوند.
    شما خودتون رو ناراحت نکنید و فکر نکنید ایراد از شماست. اصل این علاقه و دلبستگی، سطحی و بی‌ریشه بوده. شما خیلی جدی نگیریدش. با این فرد هم عادی باشید. درباره‌ش حساس نباشید و سعی کنید احساس مثبت و منفی‌تون به‌ش عادی باشه. ممکنه بعد از مدتی دوری از شما، دوباره برگرده و علاقه بیش‌تری به‌تون نشون بده. اگه این‌طور شد، باز هم دچار اشتباه نشید و فکر نکنید که این دوستی قراره دوام داشته باشه. دوستی‌های سطحی مثل امواج دریا رفت و برگشت دارند. نباید اونا رو بیش از حد جدی گرفت.
    اگه توجه اصلی و تمرکزتون به خودتون و موفقیت‌های بزرگتون باشه، این جور تلاطم‌ها و فراز و نشیب‌ها کم‌تر اذیتتون می‌کنه و راحت‌تر می‌تونید از این مراحل بگذرید.

  • #2285

    hmZ

    سلام من۶ماه پیش جلو هیأت نشسته بودم که چند پسر نوجوان داخل کوچه مشغول فوتبال بازی کردن شدن ۱پسری۱۴ساله باصورتی بسیار زیبا صدای دلنشین وبسیار مودب مرا محو تماشای خودش کردووقتی به من نزدیک شد متوجه شد که اورا تماشا میکنم، وقتی بمن نگاه کرد لبخند زدوبامن سلام و احوالپرسی کرد،وبمن گفت عمو میشه برا ما داوربازی باشی،گفتم حتما اخر بازی تیم دوست من باخت واین اقا پسر کلی جر زنی کرد وشرطی که باخته بود را نداد و کلی با دوستاش قهر کرددر عوض دوستاش پولوانداختنزمین پاره کردن که من وساطت کردم گفتم عزیز تو روخدا دعوا نکنین ارزش قهرو کدورت نداره همه رفته بودن دستشو گرفته بودم ازش خواستم به اونا زنگ بزنه و باختو قبول کنه واشتی کردو گذشت،الان همیشه سعی میکنم از محل بازی اونا رد شم،وفقط به سلام و احوالپرسی ختم میشه،نمیدونم چیکار کنم دوستیمو باهاش توسعه بدم .اخه اون۱۴سالشه ومن۳۰سال ولی مطمئن هستم که اونم دوسم داره وبهم اعتماد کامل داره،تو کجا وبه چه بهانه باهاش باشم،ایا میتونم شماره تلفنشو بگیرم؟من هر لحظه بهش فکر میکنم،تورو خدا کمکم کنین.

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    این مورد از اون مواردی هست که باید کریمانه از کنارش عبور کنید و گیر نکنید.
    این بذر محبتی رو که تو دلتون جوانه زده، رشدش بدید و از دل خاک زمین بیرون بیاریدش و تا ملکوت آسمون‌ها بالا ببریدش. زیبایی‌ای که این آفریده داره، پرتوی ناچیز از زیبایی نامحدود آفریدگاره. فکر کنید معبود محبوب دونه‌ای جلوی پای شما پاشیده تا شما رو صید کنه و دلتون رو متوجه خودش کنه.
    با صد هزار جلوه برون آمدی که من
    با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

  • #2283

    محدثه

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام خسته نباشید خیلی خوشحالم که مطالب شمارو دیدم و جوابی سوالی رو که سالها بود منتظرش بودم رو پیدا کردم اما چند تا سوال هست که خواستم بپرسم.
    اگر به نامحرم نگاه کنیم گناهه دیگه درسته
    و اگه دختر و پسر باهم ارتباط داشته باشند چه از لحاظ اینترنتی که خوب امروزه خیلی زیاد شده و چه از لحاظ گفتاری گناهه ؟
    بعد یکی دیگه اینکه من خیلی دوست دارم از این مسائل دفاع کنم و خوب دیگران رو هم آگاه کنم مخصوصا پدر مادرم
    پدر مادرم میگن تو خیلی حساسی من الان تازه میخام وارد حوزه بشم ولی خوب پدر مادرم میگن اگه بری نمیدونم حساس میشی هی گیر در واقع گیر بدم دوست دارم امر به معروف و نهی از منکر کنم ولی خوب اونا نمیفهمن و میگن این چیزا درسته مثل رقص زن بر زن و خ ب من اعصابم خورد میشه و اصلا با حرفایی که میزنن موافقت نمیکنم و خوب اونا منو همش به چشم ی انسان بد که با پدر مادرش بد رفتاری میکنه میدونن لطفا راهنماییم کنیو در رابطه با این موضوعات ممنونم.

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما نوجوان مؤمن و باتقوا
    ۱. نگاه به نامحرم اگه از روی شهوت باشه یا به جاهایی از بدن باشه که پوشوندنش واجبه، گناهه وگرنه گناه نیست، هرچند می‌تونه زمینه‌ساز گناه بشه؛ بنابراین محدود کردن نگاه در برخورد با نامحرم به‌طور کلی خوبه و توصیه می‌شه.
    ۲. درباره ارتباط دختر و پسر، دوستی و رفاقت حرامه، حتی اگه گناه دیگه‌ای در میان نباشه. اینترنت و فضای مجازی هم چیزی رو عوض نمی‌کنه.
    ۳. بی‌احترامی و بدرفتاری با پدر و مادر گناهه و به هیچ بهانه‌ای جایز نیست؛ حتی اگه اون‌ها اهل گناه باشند یا حتی اگه کافر و بی‌دین باشند. اگه پدر و مادری فرزندشون رو به گناه دعوت می‌کنند، نباید حرفشونو گوش کنه، اما حق بی‌ادبی و بی‌احترامی هم نداره. شما هم مراقب باشید به اسم امر به معروف و نهی از منکر، یه وقتی مرتکب بی‌ادبی و بی‌احترامی به پدر و مادرتون نشید.

  • #2275

    Ma

    وقتی که نمیتونی فرق عشق واقعی و الهی و هوس ایجادشده از ترشح هورمون های جنسی رو تشخیص بدی همین میشه نتیجش.
    چطوری ممکنه این احساس ، احساس خوب و پاکی باشه درحالی که عموما با لذت و تمایل به برقراری تماس فیزیکی همراهه؟

    ***** پاسخ *****

    ۱. گرایش به انسان زیبارو می‌تونه پرتوی از عشق الهی باشه و می‌تونه میلی جنسی و شهوانی باشه. چنان‌که می‌تونه آمیزه‌ای از هر دو باشه. اگه پای شهوت در میون باشه، خطرناکه. درباره این خطرها به اندازه کافی هشدار داده‌ام.
    ۲. وقتی پدری فرزندش رو و فرزندی پدر یا مادرش رو دوست داره، اونو با اشتیاق شدید بغل می‌کنه. به نظر شما این تمایل به برقراری تماس فیزیکی نشونه بد و ناپاک بودن این محبته؟!

  • #2227

    محمد

    سلام
    ببخشید پیامد های سرکوب این موضوع دقیقا چیه ؟

    ***** پاسخ *****

    سلام. سرکوب کردن همه نیازهای طبیعی به‌ویژه نیازهای روحی روانی، پیامدهای منفی داره؛ مثل مشکلات عصبی، فقر و کمبود روحی روانی، عقده‌ای شدن، افسردگی، پوچ‌گرایی و حتی خودکشی.

  • #2211

    مهدي

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام علیکم
    وقتی این نوشته را خواندم حدس زدم ونویسنده هم واقعا عالم است وهم شاید عملا عشق را تجربه کرده است،زبرا من که اینگونه چیز ها را تجربه کرده ام ،از دقت این مطالب به حیرت می افتادم،گپ دل من را نوشته بود،
    به هر حال ده افغانستان یک مثل است میگه بد بخت ها تجربه میکنه،خوش بخت ها عبرت میگیرد،
    من که در این بخش تجربه وافر دارم وتا هنوز کسی را ندیده ام که به اندازه خودم زیبایی را درک کند مخصوصا زیبایی شاهد بچه ها را،به خواننده گان این نظر توصیه میکنم هم چنان که قبلا در نظر دیگری به نام مستعار نیز توصیه کرده بودم: اگر اهل دست وپا زدن در دجله نیستی خود را در آن میفگن ،عشق به همجنس را هر طوری شده از شدت آن کاهش بده وآن را در قالب دوستی عادی جلوه بده وبهترین راه برای دلسردی هم نشست وبر خاست های دور از مزاح ودر قالب شریعت با معشوق است،نکته باریک آنست که مزاح ممنوع!باید با حوصله از عشقت بکاهی وآنرا مسیر بده.
    در غیر این صورت یا سر از افتضاح در خواهی آورد ،ویا کوچکترین اثرش افسرده گی وبی میلی به زنده گی است.
    البته راه حل سوم برای بعضی افراد است وکه من نام اینگونه افراد را دیوانگان میگذارم،اگر از دیوانه گانی عشق خود را در کمال جهش آن سر ببر(نه معشوق را)
    آنانی که دریا دل اند ودیوانه این گونه عشق گوارای شان باد!

  • #2192

    سعید

    حقیقتا من تا به حال ندیده بودم یک روحانی اینقدر واقع بین، روشن اندیش و مثبت نگر باشد. متاسفانه چون در مواردی علاقه به هم جنس زیبا با انگیزه های جنسی و....بوده، مذهبیون و روحانیون خیلی قضاوت یک طرفه و مطلقی در مورد این قضیه دارن.
    این باعث میشه کسی که دارای چنین احساساتی است، خودش بپذیرد که شیطان مجسم است و از خدا و دین دورتر شود.
    اما شما ضمن اشاره به جنبه های منفی شهوانی، جنبه مثبت زیبادوستی رو خیلی خوب تبیین کردید.
    احسنت به نگاه زیبا و زیبابین شما

  • #2187

    سرتیر افغان

    هیچ چیز مطلقا خوب یابد نیست میتوان دوگونه استفاده کرد ولی قوه ای این چنین سرکش مسیر دادنش کار بز نیست گاو نر میخواهد ومرد کهن،بنا باید از این گرداب خوش وآب رنگ پرهیز شود زیرا غریق این گرداب امثال رستم زال است
    پیش خوبان قوت بازوی تقوی مفروش
    که اینجا حصاری به سواری گیرند
    شیطان هیچ گاه مستقیم حمله نمیکند بلکه اول مهار میزند
    از مردان میدان که زخم این نبرد را خورده وهنوز ازدرد بهم میپیچد سوال کنید

  • #2186

    saeed

    سلام و عرض ادب خدمت شما
    الآن ک دارم این مطلب رو مینویسم ۲۲ سالمه
    تک تک کامنت ها و پاسخ های شما رو خوندم و واقعا تحسینتون میکنم
    خداوند خیر در دنیا و آخرت بهتون عطا کند
    بریم سر مسئله خودم
    من از حدودای کلاس چهارم بود ک کم کم متوجه علاقه ام به همجنس شدم و اولین کسی رو که بهش علاقه پیدا کردم یه همکلاسی داشتم که اتفاقا زیبایی ظاهری آنچنانی نداشت ولی دله دیگه یهو نمیدونی چطور ولی وابسته میشه من سر کلاس و توی زنگ تفریح با این دوستمون صحبت و بازی اینا میکردیم ولی هیچوقت چیزی رو ابراز نکردم بعد از یکی دوسال که مدرسه مون جدا شد یادمه شبا اینقدری بهش فکر میکردم که خوابشو ببینم و یا به یادش زیر پتو چه گریه ها ک نکردم... گذشت و تا بیست سالگی ی افراد دیگه ای هم سر راهم اومدن و رفتن (اینم عرض کنم ک هیچ شهوتی در کار نبود)ولی همه به طوری ک وقتی نفر دوم میومد محبت نفر اول به کل محو میشد یعنی اون وابستگی و دلدادگی خیلی کمرنگ میشد و با ندیدن حتی چند ماهه اون شخصای قبل مشکل خاصی نداشتم
    دوسال پیش بود که یکی از فامیل های دورمون که ۱۲ سالش بود رو سر یه مسائلی خیلی میدیدم و در هفته سه چهار باری توی جمع باهاش روبرو میشدم و کم کم فهمیدم ک بهش علاقه دارم و این رو توی رفتار و نگاه های ایشون هم میدیدم
    تا این ک یک روز بهش گفتم ک ازت خوشم میاد و دوستت دارم و اون هم ابراز علاقه خودشو نشون داد دوستی عاشقانه طور ما شکل گرفت و من این رو از کسی پنهان نکردم و دیگران حتی خانواده ها هم از علاقه ما اطلاع داشتن
    وابستگی و پیامک های آخر شب و تماس و اینها ادامه‌ی داشت تا اینکه
    بعد از مدتی اون دوستمون کم کم وارد مسائل جنسی شد و منم خب لغزش کردم و یه مقداری فقط در حد شوخی بینمون ادامه داشت تا اینکه وقتی ک فهمیدم قبل از من با همسالان خودش هم روابطی داشته به خودم اومدم یه با هم عهد کردیم ک دیگه اون سبک روابطی با هم نداشته باشیم و اونم قول داد که با دیگران هم قطع کنه کم کم دوستی ما بیشتر و بیشتر شد و عشق و علاقه هم شدیدتر به طوری ک گاهی اوقات شب رو کنار هم میخوابیدیم و بغل و بوس هم پیش میومد (ن از نظر جنسی) ولی کم کم یه سری اتفاقاتی افتاد و بعد از قهر و آشتی های بسیار رابطه ما هم سرد تر و سردتر شد و حالا در حد دوست معمولی باهم ارتباط داریم

    منتها الآن باز یه پسر دیگری وارد زندگیم شده ولی دیگه خسته شدم و تحمل دوباره این چرخه رو ندارم چون یه مسئله ادامه داری نیست و اینو خوب فهمیدم

    بنده مذهبی هستم و تا بحال با جنس مخالف رابطه عاشقانه ای نداشتم تمام واجبات و گاهاً مستحبات رو به جا میارم ولی آنچه ک شما میفرمایید رسیدن به معبود واقعی رو درک نکردم و برای ازدواج هم میترسم مثل این مواردی ک عرض کردم زودگذر باشه و از نظر موقعیت اجتماعی و شغلی به شکر خدا تونستم به یه جایگاه قابل توجهی برسم و مشکلی از این بابت ندارم

    خیلی ببخشید طولانی شد خواستم کلیات رو بگم تا کامل آشنا بشین با مسأله
    یه لطفی بفرمایید و یه راهنمایی جامع به بنده کنید
    با تشکر

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما دوست عزیز
    از نوشته‌تون پیداست که آدم پخته و آگاهی هستید. خودتون هم بعد از طی کردن برخی فراز و نشیب‌ها به برخی حقایق پی بردید. من مطلب جدیدی جز آنچه در این مقاله نوشتم، برای شما ندارم. توصیه می‌کنم یک بار دیگه این مقاله رو با دقت مطالعه بفرمایید و در کنارش کتاب «دوستش دارم» رو هم بخونید. این کتاب رو هم می‌تونید از بخش دانلود همین وب‌سایت دریافت کنید.

    نگرانی از ازدواج اگه باعث بشه در انتخاب همسر دقت بیش‌تری داشته باشید و درست عمل کنید، خوبه، اما اگه باعث بشه به ازدواج بدبین باشید و ازش فرار کنید، خوب نیست. من فکر می‌کنم ازدواج با یک همسر خوب و شایسته، خیلی به‌تون کمک می‌کنه. کتاب «جوانان و انتخاب همسر» نوشته علی‌اکبر مظاهری رو حتماً تهیه کنید و بخونید.

    امیدوارم دل زیبادوست و زیباپرستتون رو از سقوط در دره‌های هلاکت‌بار نجات بدید و صحیح و سالم به قله سعادت برسونید!

  • #2166

    اسماعیلی

    سلام. اگر یه نفر این مورد براش پیش اومد مثلا یکی دوسال گذشت دیگه با اون طرف ارتباط نداشت، باید کلا رابطه رو قطع کنه؟ یا میتونه هرازگاهی ملاقاتی یا پیامی داشته باشه؟ البته خودم فکر میکنم هنوز اون اعتماده ۱۰۰ درصد نشده (اعتماد ایشون به من که خودتون در مقاله راجع بهش صحبت کرده بودید)

    ***** پاسخ *****

    سلام خدا بر شما
    اگه ضرورتی برای قطع رابطه وجود نداره، نیازی به این کار نیست. یعنی لازم نیست بر قطع رابطه اصرار باشه و با هر گونه ارتباط و مقدمات ارتباط، مقابله بشه.
    تصمیم بر قطع رابطه نداشتن هم معناش این نیست که به ایجاد رابطه اقدام بشه. ممکنه اون هم حساسیت‌زا باشه.
    توصیه من اینه که نه بر قطع رابطه و نه بر ایجاد رابطه اصرار نباشه، بلکه در جریان طبیعی زندگی اگه ارتباطی شکل گرفت، به‌صورت منطقی مدیریت بشه، ولی اگه ارتباطی به‌صورت طبیعی روی نداد، سعی نشه ارتباط تصنعی و ساختگی شکل بگیره.
    کار رو به دست تقدیر بسپارید و خودتون یه گوشه بشینید و تماشاگر تقدیر خدا باشید. اگر هم قرار شد کاری بکنید و حرفی بزنید، رفتار طبیعی و گفتار منطقی خودتون رو هم تماشا کنید!

  • #2165

    داوود

    سلام حاج اقا من راهنمایی تحت اثر فضای القایی که بزرگترها نسبت به پسرهای کوچکتر داشتند و اونا رو دوست داشتند یا میخواستند دوست بشند منم عاشق یه همکلاسیم شدم و این عشقم از روزی که باهاش قهر کردم بیشتر شد تا اینکه چندسالی در عشق و عاشقی بدون حرف زدن باهاش وجودم رو گرفته بود و من چون بعد دیدم این وضع غیرطبیعیه عشقمو سرکوب کردم تاحدی که ازبین رفت ولی بجاش به پسران نوجوان خوشرو حساس شدم بعد هم که شهوت هم الودش شد و نگاهم تو بیرون عاشقانه تو سایت ها شهوت الود شد تو بیرون خیلی نزدیک اونا نمیشم چون حساسم به اونا و از خودم هراس دارم ولی سایتا چون به هیشکی ضرر نمیرسه معتاد سایتهای انحرافی درهمین موضوع شدم دیگه حسم نسبت به غیر هم جنس کمرنگ شده چون همه ی خودارضایی هامو این سایتها باعث شدن میترسم این سایتا رو ول کنم تو زندگی واقعی دنبال گناه بیفتم واقعا وضعیتم وخیمه قیافه خودمم نمیدونم بخاطر هورمون هامه یا نظر خودمه خوبه و این باعث میشه بیرون بعضیا به دیده بد نگام کنند کلا درهم برهم شدم عمرم پوسیده شده ذهن قدرتمندم بجای کارای فوق العاده مشغول هرزیات شده فکر میکردم با نگاه به غیر همجنس و خودارضایی با اونا حالم بهتر شه ولی کار سختیه حالا تنها دفاع از زندگیم اینه که به کسی ضرر نزنم چون دستم برا خوبی کاملا بسته شده واقعا دنیا آدمو به چه کارایی که نمیرسونه.میخواستم دعا کنید چون درمان هزار تا شرایط میخواد که من ندارم ازدواج پول امید خونه ....

  • #2123

    رهاد

    سلام
    چطوری میشه از این پل که شما فرمودید عبور کرد ؟ چطوری میشه بعدش عاشق خدا بشیم ؟
    و چه زمانیه که میشه گفت ما عاشق خدا هستیم و از اون عشق مجازی دیگه عبور کردیم ؟ از کجا اینو باید فهمید ؟

    ***** پاسخ *****

    سلام
    راه عبور از این مرحله، خویشتن‌داری و مدیریت رفتارهای خود هست. اگه به دستورالعمل‌های دینی و توصیه‌های اخلاقی که بخشی از اون‌ها در همین مقاله بیان شده، به‌درستی عمل کنید، با سلامت از این مرحله عبور می‌کنید و به مقصد اصلی می‌رسید.
    محبت و عشق یک امر درونیه و با تأمل درونی درک می‌شه. عشق و محبت خدا روشن‌تر از اونه که در دل کسی وارد بشه ولی او نفهمه. پس هر وقت این اتفاق رخ بده، خود فرد اونو به وضوح می‌بینه و درک می‌کنه.

  • #2053

    هارون

    من خودم دو سه سال پیش به ذکر خداوند خیلی مشغول بودم تا حدی که دلم در یاد الله و محبت او غرق شد ولی متاسفانه با نوجوانان نشست و برخواست کردم و اولش به گمانم به خاطر خدا بود ولی اکنون چند ماهی است که فهمیده ام در اشتباه بودم چون اکنون هرچند بعد از سالها مرتکب گناه کبیره نشده ام ولی دلم مشغول به نوجوانان شده و نمی تواند به طور کامل به رب خود پیوند بخورد و اکنون فهمیده ام که اصلا نوجوانان را نمی شود بدون شهوت بوسید یا نگاه کرد چون هرچند گناه کبیره نکردم ولی اکثر شبها شهوتم ناخواسته بالا می رفت و خودارضایی می کردم و عموما نماز صبحم قضا می شد به خاطر ضعف بدنم با وجودیکه از محبت هم اینکار ها را میکردم و همچنین بعضی اوقات قلبم درد می گرفت چون با نگاه چربی ها دردقلب ذخیره می شوند و چندین ضرر دیگر هم دیدم. در حقیقت این وسوسه شیطان است که دل انسان را می خواهد از ربش به غیر معطوف کند. هرچه دل انسان به ربش وابسته تر باشد از غیرالله دورتر می شود.
    البته بعضی روزها هم که تصمیم قطعی برای زیر پا گذاشتن نفس می گذارم و نگاه و لمس نمی کنم می بینم که رابطه ام با خدا بهتر شده است ولی حیف که پایداریم کم است. این را گفتم تا کسی فریب نخورد.

  • #1967

    محمد

    سلام حاج آقا خسته نباشید
    کنجکاو شدم که راجع یه مضرات روابط نامشروع بدونم... رابطه با هم جنس یا دوست دختر یا دوست پسر داشتن چه ضرر هایی می تونه داشته باشه؟
    مطلبی در این باره دارید؟ سرچ کردم تو سایتتون چیزی به دستم نرسید

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    این سه مطلب رو ببینید:

    ۱. مقایسه‌ی فرهنگ محرم و نامحرم اسلامی با فرهنگ بی‌بندوباری غربی (دوستش دارم 4)
    http://h-shad.ir/index.php/writings/hand-writings/culture/384-i-love04

    ۲. چند حقیقت تلخ درباره‌ی دوستی با نامحرم (دوستش دارم 6)
    http://h-shad.ir/index.php/writings/hand-writings/culture/386-i-love06

    ۳. چرا نباید در آزادی جنسی از غرب و اروپا که الگوی پیشرفت و تمدن هستند پیروی کنیم؟
    http://h-shad.ir/index.php/writings/best-questions/402-western-setual-freedem

  • #1949

    Parsa

    سلام حاج اقا
    من نزدیک دو ساله یه پسری رو میشناسم که الان ۱۳ سالشه و من ۲۱ سالم من خیلی بهش علاقه دارم و نه از روی شهوت بلکه از روی دوستی و اینکه دوست ندارم مثل بقیه ی دوستاش به گناه کشیده بشه و دوست دختر و کارایی مثل خودارضایی کنه میخوام بهش نزدیک بشم و آگاهش کنم و حواسم بهش باشه ولی روم نمیشه نمیدونم چیکار کنم

    ***** پاسخ *****

    سلام عزیزم
    هرگز به شکل مصنوعی و غیرطبیعی به‌ش نزدیک نشید و هرگز به‌ش ابراز علاقه نکنید.
    سعی کنید شخصیتی عاقل، دانا، متین، باکلاس، خوش‌سلیقه، و جذاب از خودتون به نمایش بگذارید. کاری کنید که خودش به‌صورت طبیعی جذبتون بشه و به شما با چشم یک جوان کامل و الگو نگاه کنه.
    وقتی به سمتتون تمایل پیدا کرد، بدون ذوق‌زدگی و شتاب، در فرصت‌های مناسب مطالب تربیتی رو که براش لازمه به ترتیب اولویت مطرح کنید و کاری کنید که خودش پیگیر مطلب باشه و احساس کنه شما می‌تونید در مسیر زندگی خوب، مثل یک برادر، یار و همراهش باشید.

  • #1915

    احسان

    آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم !!
    با خوندن این مقاله ناخودآگاه این مثل به ذهنم اومد یه لحظه احساس کردم جواب سوالات تو ذهنم تو این همه سال با این تفسیر جنابعالی پیدا شد ! ولی با اندکی تامل میبینم که نه آدرس اشتباه دادین !! لپ کلام به نظرم مسله شاهد بازی و همجنسگرایی رو چن بار بارانداز و فیتیله پیچ کردید و حالا تحویل مخاطب میدید،
    نه اخه هنگم به خدا یه ذره منطقی هم داشتم برا خودم الان دیگه منحل شد جزیی تر بگم یه عمر دست و پنجه و کلنجار با خودم در مورد مسله زیبا رویی نوجوان و دوستی و ارتباط و ... که به این مرحله رسیدم که ترک این فعل و خودم و قانع کرده بودم حالا اینجا میبینم مجوز داشته این امر ، و ما خبر نداشتیم ! یا غیر از اینه ؟
    به این اسونی حدیث امام صادق ع رو ربطش بدیم به مسله زیبا رویی نوجوان و ابراز علاقه بهش و والسلام و ختم بخیر !! بعید به نظر میاد نصف مطلب تفسیر شما با نصف دیگه به هم نمیخونه من که همچین برداشتی دارم ! یعنی وقتی من یه پسر نوجون زیبا رو میبینم نگاه درست و طبیعی و به دور از گناه داشته باشم بد نیست که خوب هم هست و به گونه ای نظر به قدرت افرینش زیبایی خداست ! اصلا داریم !کیه که به همچین موردی برخورده و افکار گناه تو ذهنش نبوده !! مثلا در حد بوسیدن ! یعنی بوسیدن همجنس زیبا رو به قصد غیر گناه ایرادب نداره ،بله روبوسی تبریک عید مثلا ،اون روی سکه یه چیز دیگستا !با این فرض خودمونو گول نمیزنیم آیا ! حرفم زیاده ولی حالم خوب نیست ادامه بدم

    ***** پاسخ *****

    وقتی کسی نه از سر مرض و هوس بلکه برای امرار معاش به اموال مردم چشم دارد و اگر شرایط فراهم باشد، دست‌درازی هم می‌کند، به او باید گفت:
    ۱. به دنبال ثروت و درآمد بودن و در پی تصاحب اموال دیگران بودن نه تنها بد نیست، خیلی هم خوب است.
    ۲. این کار اصول و قواعد خود را دارد که باید رعایت شود وگرنه فساد و افتضاح به بار می‌آورد.
    شما می‌توانید در چارچوب درست چشم به اموال مردم داشته باشید و در قالب خرید و فروش و اجاره و شراکت و... از آن‌ها بهره‌مند شوید یا آن‌ها را مال خود کنید.

    در این‌جا هم داستان همین است.
    با یک عاشق دلباخته نمی‌شود تند و ضربتی صحبت کرد. او را و احساسش را باید درک کرد و خوبی‌ها و جنبه‌های مثبت احساسش را برایش گفت و در کنارش باید خطرها و آسیب‌های آن را نیز گوشزد کرد.

    وقتی حقیقت این است که منشأ همه زیبایی‌ها از خداست و هر زیبایی پرتوی از درخشش او است، و وقتی حقیقت این است که همه انسان‌ها وقتی کسی را دوست دارند، خواه‌ناخواه در جست‌وجوی زیبای مطلق و خورشید زیبایی‌ها هستند، پس چرا نباید این حقیقت را جار زد و همه زیبادوستان را از آن آگاه کرد؟!
    آیا دانستن این حقیقت عقلی و دینی، گرفتاران عشق مجازی را بیدار و هشیار و ایمن می‌کند یا این‌که آن‌ها را در ارتکاب خطاهای احتمالی جسورتر می‌کند؟! آیا گوشزد کردن لغزشگاه‌های عشق به زیبارویان در کنار بیان این حقیقت، برای جلوگیری از ارتکاب خطاها کافی نیست؟ آیا به این بهانه باید اصل حقیقت را کتمان کرد؟ آیا کتمان کردن حقیقت و نگاه منفی و گناه‌وار به اصل زیبادوستی باعث رمیدن پرسش‌گران و احساس غریبگی آن‌ها نمی‌شود؟

  • #1920

    امیر

    در پاسخ به: احسان

    سلام آقا احسان عزیز . من نمیدونم شما چند سالته ولی من وقتی متن حاج آقا رو خوندم خیلی خوب درکش کردم و فهمیدم که زیبایی یعنی چی . میدونی ماجرای عذاب قوم حضرت لوط چی بود ؟ یک روز خدا ۲ فرشته ی خودش رو به صورت دو پسر نوجوان زیبا رو به وسط شهر محل اقامت قوم لوط فرستاد ، میخواست برای آخرین بار قوم حضرت لوط رو آزمایش کنه، این دو نوجوان بسیار زیبا رو مقدار زیادی راه رو جلوی چشم قوم لوط حرکت کردن تا به خانه حضرت لوط برسند و از قصد هم این کار رو کردن.وقتی دو نوجوان زیبا به خانه ی حضرت لوط رسیدن و وارد خونش شدن مردمی که تعقیبشون کرده بودن جلوی در خونه حضرت لوط تجمع کردن و گفتن ما اون دو پسر نوجوون رو میخوایم و حضرت گفت آبرو ریزی نکنید اینها مهمون من هستند ، شرم کنید ، بیایید من دختران رو به ازدواج با شما در میارم ولی چنین گناهی نکنید . این قوم گوشش بدهکار نبود و اون دو نوجوون رو میخواست و اینجا بود که عذاب نازل شد . ببین ما هم مثل این قومیم ، باید ببینیم نگاهمون چطوره . تا کی میخوای نگاه نکنی به بقیه پسر ها . قوم لوط نگاهش ایراد داشت نگاه زیبا دوست نداشت بلکه نگاه شهوت دوست داشت ، اون ها اگر نگاهشون درست بود و به دنبال زیبایی برای رهایی شهوت نبودن عذابی براشون نازل نمی شد . آدم باید چشمش رو به جمال و وجود زیبایی باز کنه نه به لذت زود گذر و شهوت زیبایی ، چرا چون اون زیبایی نیست که تورو به گناه می کشه، بلکه تصویر و دیدی هست که شیطان به ما داده ، پس چرا ما با دیدن یک جنگل و آبشار زیبا به فکر گناه نمیوفتیم،چون شیطان نمیتونه از اون تو ذهن ما یک شهوت بسازه، چون او عامل تحریک شهوانی رو نداره . نگاه ما هم به یک پسر زیبا رو باید مثل یک منظره زیبا باشه نه مثل یک عامل تحریک چون هر چیزی که غریزه جنسی داره عامل تحریک هست مثل ازدواج هایی که با حیوانات میشه ، اون جا که دیگه زیبایی نیست پس چرا شهوت و گناه هست ؟ این شهوت رو باید کنترل کرد و به زیبایی ها به چشم یک زیبایی در خلقت نگاه کرد نه لذت زود گذر ، یعنی باید از چهره آن ها زیبایی حقیقی رو گرفت نه لذت جنسی ، انگار که آدم داره به یک منظره زیبا نگاه میکنه . اگر نشه شهوت رو که از سر اتفاق با تمام این زیبایی ها و لذت ها چه زود گذر و چه حقیقی در ارتباط هست کنترل کنیم هرز میشه و دیگه از پیچ بودن در میاد و دیگه شل و سفت نداره و با هر چیزی ، چه زیبا و چه زشت و چه حیوون و چه جسم و حتی صدا و ... تحریک میشه و اونجاست که .... به گفته امام علی شهوت اولش لذت است و پایانش نابودی ، پس باید آدم هواسش به لذتاش باشه چون ممکن هر لذتی که کنترل نشه به گناه تبدیل شه ، پس باید لذت هارو به سوی خدا هدایت کرد تا به سوی نفس . باز هم به گفته امام علی کسی که شهوتش بر عقلش غلبه کند از چهار پایان پست تر است . امیدوارم منظور حرفام رو گرفته باشی

  • #1911

    علیرضا

    سلام بنظرمنادم باید خودشوارزشمند بدونه..وبه جای اینکه دنبال زیبایی صورت باسه دنبال زیبایی سیرت باشه مفاهیمی مثل شجاعت ورزش اخلاق تو ادم تولید ادرنالین میکنن و ادم رو خیلی بیستر وابسته میکنن.به این فک کنید که زیبا باشید ولی اخلاق نباشه یا بی عرضه باشید.مثلا ...شاید اونی که زیباس اصلا علاقه ای بهم دوستی نداشته باشه ..بیشتر دنبال ازدواج باشیم و دوستیهارو رو اخلاق پایه بزاریم نه چهره

  • #1914

    امیر

    در پاسخ به: علیرضا
    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام دوست عزیز. حرف شما به نظر زیاد هم درست نیست چون روح به جسم وابسته هست و اصلا غیر از این چرا میگن بهتره که چهره امام ها و رسول خدا رو نقاشی نکنیم و نمایش ندیم ، پس زیبایی چهره هم مهم هست . آدم همیشه به دنبال زیبایی هست . درسته که زیبایی باطنی و پاکی روح ملاک هست ولی زیبایی ظاهری نیز آدم رو جذب میکنه چون زیبایی تو سرشت همه هست.

  • #1884

    ب

    سلام من متوجه نشدم شما در جایی میگین افراط در دوستی بده و حدیثی رو نقل میکنین که خدا عشق غیرخدا رو در دل میندازه. بعد یه جایی میگین که عشق فراق و رنج داره و باید تحمل کرد. ارتباط بین افراط و عشق رو نمی فهمم. دقیقا منظور شما از افراط در دوستی چیه؟ تحمل فراق آیا به افراط در دوستی ارتباطی داره؟

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    فرمایش شما رو درست متوجه نمی‌شم. لطفاً واضح‌تر توضیح بفرمایید و اگه به جایی از عرایض بنده اشاره دارید، لطفاً عین عبارت رو هم ذکر کنید.
    خدا حفظتون کنه

  • #1886

    ب

    در پاسخ به: ب

    شاید بهتر باشه بپرسم منظورتون دقیقا از افراط در دوستی چیه؟ آیا رنج فراقی که گفتید خداوند بر سر راه انسان میذاره (دقیقتر فرمودید: "گاه خدا دل انسان را به محبتی مبتلا می‌کند و از او انتظار دارد بر این محبت و علاقه صبر کند و ...") در تناقض با چیزی که معمولا افراط در دوستی می‌نامیم نیست؟

    ***** پاسخ *****

    خدا خیلی وقت‌ها کارها و برنامه‌هاش رو با استفاده از سوءاختیارها و انتخاب‌های غلط ما انجام می‌ده و پیش می‌بره.
    ممکنه کسی در دوستی‌هاش افراط کنه که طبیعتاً کار غلطیه، اما در عین حال خدا می‌تونه با کمک این کار غلط، برنامه‌ای رو با هدف هدایت یا گمراه کردن این فرد بچینه و پیش ببره.
    درباره ارتباط کارهای انسان و خدا و استفاده خدا از کارهای انسان برای پیش‌برد کارهای خودش، مقاله «شب قدر و معمای سرنوشت» رو از همین وب‌سایت مطالعه کنید. این‌جا:
    http://h-shad.ir/index.php/writings/articals/articlak/136-destiny

  • #1872

    محمدی

    سلام علیکم
    من هم به یکی از دوستانم که از نظر ظاهری زیباست علاقه مندم و همین زیبایی اش بود که من را برای رفاقت با او سوق میداد.
    عرضم به حضورتان ما دو نفر چند سالی هست که با هم دوستیم و خدارو شکر رفاقت ما تا الان خوب پیش رفته و هر دو از نظر اعتقادات دینی تقریبا مانند هم هستیم و به خدای یگانه ایمان داریم.
    حدودا چند ماه پیش من از این دوستم خواستم که یک کاری برام انجام بده،( البته خدای ناکرده کاری نبود که منجر به گناه بشه) دوستم هم نتونست حرف من را زمین بیندازد و از روی رودربایستی حرفم را قبول کرد. اما بعد دیدم یک مدت اصلا ازش خبری نیست. و مانند گذشته دیگه رفتار گرم و صمیمی با من نداره. من پی بردم که مشکل از همون جایی بود که درخواست نا به جای خودم را با او مطرح کردم و اون چون نمیخواست من ناراحت شوم حرفم را قبول کرد اما الان.....
    حاجی آقا الان که رفتار دوستم باهام سرد شده و این احتمال میره که ناراحتی اش به خاطر همون مساله بوده چه راهکاری به من پیشنهاد میدهید؟؟؟؟
    حقیقتش من نمیتونم بهش بگم که آیا تو به خاطر همون مساله ناراحتی یا نه چون شاید خجالت بکشه، چند باری هم بهش گفتم از دستم ناراحتی میگفت نه ولی از رفتارش معلومه برخلاف حرفش هس خودش هم دیگه راجع به اون موضوع حرفی با من نزد
    همش خودم رو دارم سرزنش میکنم که نتونستم دوستمو نگه دارم و با درخواست نا به جا دوستم را از دست دادم.
    شما چه نظری دارید تا دوباره رابطه ام با او گرم شود؟؟؟

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    «اعتماد» بنایی است که به‌سختی ساخته می‌شود اما به آسانی فرومی‌ریزد!
    رفتار ناپخته‌ای کردید و اعتماد رفیقتون رو به باد دادید. برای بازگشت اعتماد و بازسازی اون باید صبور باشید و با رفتارهای متین و باوقار خودتون مسیر بازگشت اعتماد رو در بلندمدت هموار کنید. اگه برای حل مشکل عجله نشون بدید، به احتمال زیاد کار رو بدتر خواهید کرد.

  • #1875

    محمدی

    در پاسخ به: محمدی

    میشه یکم بیشتر توضیح بدید حاجی آقا
    رفتار های با وقار و متین یعنی چه رفتار هایی؟؟
    و اینکه منظور از عجله کردن یعنی اینکه زیاد پیگیر نباشیم؟؟
    و آخرین سوال اینکه من الان باید به رفیق چی بگویم؟؟
    این را قبول دارم که رفتار من به دلیل بی تجربگی ام بوده ولی انسان جایز الخطاست و باید راهی برای بازگشت وجود داشته باشد.
    ممنون از شما که برای ما نوجوانان وقت میگذارید اجرتان با خدا.

    ***** پاسخ *****

    رفتار متین و باوقار یعنی رفتار معمولی و محترمانه که باعث نشه دیگران با دیدنش احساس کنند شما نسبت به این فرد حساسیت و اشتیاق خاصی دارید.
    عجله نکردن یعنی این‌که اصلاً پیگیر نباشید و به ایشون درباره اتفاقی که افتاده گیر ندید. بی‌خیال بشید و اگه ایشون مایل نیست در اون باره حرفی بزنه یا بشنوه، شما هم بی‌خیال بشید.
    شما چیزی به‌ش نگید. اگه خیلی اصرار دارید که حرفی بزنید و فکر می‌کنید حرف‌های خیلی مهمی هست که حتماً باید به‌ش بگید، اون‌ها رو خیلی محترمانه و به دور از هیجانات مثبت و منفی روی یک برگه کاغذ بنویسید و به دستش برسونید.

  • #1870

    فرهاد

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام حاج آقا
    مطالبتون خوندم
    الان خودم ازش دور کردم وقطع ارتباط کردم حالم خیلی بهتر شد ولی یادش همیشه تو دلم بود ولی گاهی اوقات اتفاقی به هم بر میخوریم واون خودش احساس شرم میکنه که دررابطه کم گذاشته واز من فرار میکنه به نظر من از دوحال خارج نیست 1.میدونه من دوستش دارم ولی نمیخاد بامن باشه برای همین احساس شرم میکنه واز من فرار میکنه 2.یاشاید از رفاقت با من احساس شرم داره واز نگاه دیگران خجالت میکشه
    وقتی اتفاقی میبینمش دوباره تا یک مدتی به هم میریزم دوباره حالم بد میشه چون دوباره درگیر درد فراق ودوری میشم
    چیکار کنم حاج آقا ؟؟تورو خدا کمکم کنید ؟؟؟

    ***** پاسخ *****

    صبر و تحمل تلخی‌ها! همین!
    همین فرمون رو پیش برید و اجازه ندید ارزش و شخصیتتون توسط دیگران زیر سؤال بره. وقتی شما به خودتون احترام می‌گذارید و خودتون رو به بهانه محبت و علاقه پیش دیگران خوار و خفیف نمی‌کنید، شخصیتتون ارزشمندتر و جذاب‌تر و دوست‌داشتنی‌تر می‌شه.
    اگه خودباوری و اعتماد به نفستون بالا باشه (البته بدون این‌که به غرور و تکبر تبدیل بشه) روزی می‌رسه که دیگران حتا این فرد خاص به شما متمایل می‌شن و حسرت رفاقت با شما رو می‌خورن.

  • #1869

    امیر

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام حاج آقا واقعا به خاطر مقالتون متشکرم خیلی مفید بود . ببخشید یک سوال داشتم ممنون میشم اگه جوابم رو بدید من تازه ۱۷ سالم شده و حدود ۶ ماه پیش یک فیلم خارجی تو تلویزیون دیدم که یکی از بازیگراش یک پسر نوجوون خوش بر و رویی بود که حدودا هم سن و سال خودم میشد . حقیقتش من خیلی وقت ها میشه که میخوام برم و اون فیلم رو ببینم تا اون پسر رو هم ببینم ولی وجدانم نمیزاره و سریع از نگاه کردنش دست می کشم اصلا احساس گناه میکنم وقتی میخوام ببینمش نه تنها برای اون حتی برای پسرای دیگه که هم سن و سال خودم هستن و زیبا رو هستن ، موقعی که موتوجهشون میشم سریع سرم رو برمیگردونم و نمیبینمشون، با وجود این که حتی من هیچ میلی به گناه با این پسر ها و خدایی نکرده لواط ندارم و فقط بخاطر زیباییشون هست که دلم مقلوبشون میشه ولی باز هم سعی میکنم نگاهشون نکنم . میشه لطفا کمکم کنید حاج آقا ، هم بابت اون فیلم و هم بابت افراد دیگر واقعا الان نمیدونم با اون پسر تو فیلم چی کار کنم ممنون میشم کمکم کنید.

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    شما بخواهید یا نخواهید شیفته روی خود خدا هستید و هرگز به زیبایی‌هایی که در چهره بعضی انسان‌ها می‌بینید راضی و قانع نمی‌شوید.
    اگر بخواهید از نگاه درست و سالم به زیبایی‌های خلقت پرهیز کنید، این حس در درون شما در همین مرتبه محدود، توقف می‌کنه و عطش شما در همین درجه ساکن می‌شه، اما اگه خوب بنگرید و عمیق تماشا و تأمل کنید، می‌یابید که شما و دل شما از این مظاهر زیبایی بالاتر و بزرگ‌تر هستید، در نتیجه حرکتتون به سوی مبدأ زیبایی و درخشش متوقف نمی‌شه.
    قرآن می‌فرماید: فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ؛ به آثار لطف و رحمت خدا نیک بنگرید (روم، ۵۰)

    تکرار این تذکر لازمه که تماشای جلوه‌های زیبای خدا در خلقش تنها در صورتی خوب و مفیده که ضرر و آسیب دیگه‌ای مثل تشدید عشق و وابستگی افراطی یا تحریک شهوت و غفلت از خدا در پی نداشته باشه. اگه از این آسیب‌ها در امان نباشه، دستور خدا و عقل اینه که:
    چشمت فروبند و سر به زیر آر!

  • #1867

    حامد

    با سلام
    سوالی که از محضر جنابعالی دارم اینه که آیا رفاقت و دوستی با
    این انسانهای زیبارو میتواند مانند رفاقت های معمولی باشه؟؟ یعنی سر انجام این رفاقت ها چی میشه؟؟
    چون بالاخره با ازدواج و بزرگتر شدن این حس علاقه به انسان زیبا در وجود انسان کمتر میشه.
    من خودم یه چند سالی میشه که به یک انسان زیبارو علاقه مندم و روابط ما خوبه خیلی باهم صمیمی هستیم. و این را هم بگویم که علت گام برداشتن من برای رفاقت با این شخص،مسئله زیبایی اش بود. ولی چند سال دیگه با تشکیل خانواده و ... این علاقه تعدیل میشه. آیا این یعنی اینکه رفاقت هم تمام میشه؟؟

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    علاقه و دوست داشتن چند سطح و چند نوعه. یک نوعش خیلی هیجانی و رمانتیکه و نوع دیگه‌ش متین و عقلانیه. مثلاً علاقه یک دختر و پسر عقد کرده در دوران نامزدی از نوع اوله ولی علاقه یک پدر با پسر جوانش از نوع دومه.
    علاقه هیجانی و رمانتیک سرشار از «عزیزم»ها و «دوستت دارم»ها و هدیه‌دادن‌ها و لوس‌بازی‌ها است، اما علاقه متین و عقلانی از این جور کارهای ظاهری نداره هرچند ممکنه خیلی عمیق و ریشه‌دار باشه. هیچ پدری به پسر جوانش نمی‌گه «دوستت دارم عزیزم!» اما اگه پسر نیاز به حمایت پدر داشته باشه، پدر مردانه تا پای جان ازش حمایت می‌کنه.

    درباره دو دوست همجنس هم داستان همینه. در ابتدا ممکنه روابط و علایق، هیجانی و رمانتیک باشه اما در ادامه هیجان‌ها کم‌کم فروکش می‌کنه و اگه شرایط مناسب باشه و مسیر رفاقت درست پیموده بشه، این رفاقت به نوع دوم (متین و معقول) تبدیل می‌شه.
    این تغییر به معنای تعطیل شدن رفاقت نیست، بلکه به معنای پخته شدن و واقعی‌تر شدن اونه.

  • #1864

    ممکن

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام بر شما
    کاش این متن شما رو دوسه سال پیش خونده بودم که مبتلا به هزارجور مرض و وسواس فکری و اضطراب نمیشدم. یک سال پیش سعی خودمو کردم تا با یکی از هم مدرسه ای هام دوست بشم ولی بلد نبودم! خیلی بهش وابسته شده بودم. کلاس نهم همکلاسی بودیم و کلاس دهمدوسمدرسه ای. به طور غیر مستقیم طوری باهاش رفتار کردم که از من زده شد من هم دچار افسردگی شدم. چون نمیدونستم در چنین موقعی که دچار عشق و وابستگی اونم به همجنس شدم باید چکار میکردم! هر روز میدیدمش و هرروز در حسرت دوستی با اون به پایان میرسید و من حالم بدتر میشد. کمکم وسواس فکری گرفتم در رابطه با اعتقاداتم. البته از قبل به صورت خیلی کم وسواس داشتم. ولی از دوسال پیش اوج گرفت. کسی نبود که به سوالاتم پاسخ بده. این که میگم نبود واقعا نبود. پدر من مذهبیه ولی طوری با من رفتار نکرد که بتونم یوالی ازش بمرسم. میترسیدم ازش سوال کنم!
    از بحث خارج نشم ، روز به روز وابستگیم بیشتر میشد. هر روز به هم اخم میکردیم از دور. روزای سختی بود و من که اهل خودارضایی نبودم به چندین دلیل به خودارضایی مبتلا شدم. به دلیل تنهایی، درک نشدن، وسواس فکری و تحصیل تو رشته تجربی که بهش بی علاقه بودم. خلاصه دوسال در سختی گذشت. امسال هم که با وجود کرونا کمتر میبینمش. خییلی کمتر. حال من ازون موقع خیلی بهتر شده. ولی بازم حالم خیلی بده. فقط بعد از خوندن این متن گفتم کاش حداقل پارسال اینو میخوندم. لطفا یه چیزی بنویسین تا بدونم پیاممو خوندین. باتشکر از شما.
    ممکن.

    ***** پاسخ *****

    سلام خدای زیبایی‌ها بر دل زیباپرست شما!
    می‌گن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است!
    ان‌شاءالله که دیر نیست!
    تلخ‌کامی‌ها و شکست‌ها هم همیشه بد نیست.

  • #1860

    سید محمد مهدی هاشمی

    رتبه بندی 2.5 از 5 ستاره

    سلام خسته نباشید.
    چرا واقعا علاقه به هنجنس زیبارو خوبه من در یه مدرسه ای هستم که مذهبی هست . و اینکه من به نظر خودم زیبا نیستم نه موی رنگی دارم و نه چشم بزرگ . ولی تو فامیل و مدرسه اذیت می شوم . یعنی همیشه ده نفر دور من هستن و من همین طوری کنارمن هستن ولی انصافا تقاضای گناه نمی دهند. ولی من آرامش ندارم . خیلی تو مدرسه پشت من حرفه و حتی تو فامیل و اینکه رفته بودم بیمارستان پرستار یجوری به من خیره شده بود جلوی بقیه که معذب شدم . و اینکه داخل پرانتز 4و 5 بار به من تقاضای بد دادند. و اخه هرکی تو مدرسه ی ما هست نماز می خونه و یعنی مذهبیه . واینکه به من خیلی دست می زنند. و اینکه من نسبت به اونا احساس تنفر دارم .

  • #1850

    محمد

    یکی از بدترین حس‌های دنیا، اینه که یکی رو دوست داشته باشی ولی اون با کم محلی و آدم حساب نکردنت، شخصیتت رو خرد کنه و تو رو زیر پاش له کنه
    من دوبار در دام رفاقت افراطی افتادم و هر دو بار جز خرد شدن اعتماد به نفسم چیزی برام نداشت
    لعنت بر این حس زیبا دوستی مفرط
    لعنت بر حس دوست داستن هم‌جنس

    اونایی که دارید پیام منو می‌خونید اینو بدونید که ته این رفاقت‌های افرلطی چیزی جز له شدن شخصیت و عزت نفستون نداره
    بخدا تا دیر نشده دل بکنید
    من فکر می‌کردم اونی که دوستش دارم خیییلی خوشگله
    اما حالا که مجبوراً ازش دل کنم فهمیدم نه اصلا اون توهمی که داشتم درست نبود
    من که هرچی دعا کردم فایده‌ای ندیدم فقط باید خودتو بسازی، شخصیتت رو قوی کنی تا خفت و خواری رفاقت افراطی رو تحمل نکنی بعدش دعا کنی

    رفیق همین الان بیخیال اون پسر به قول حاج‌آقا حامد شاد، زیبارو بشو
    به درک که محل نمیذاره، به درک
    تو خیلی ارزش داری، کلی ادمهای دیگه هستن که دوست دارن تو باهاشون رفیق بشی پس خودتو مثل من بیشتر از این خرد نکن

  • #1842

    بنده خدا

    با سلام خدمت شما و تشکر از مقاله خوبتان
    راستش برای من هم این مشکل وجود داره من به یک همجنس زیبارو علاقه مند هستم و متاسفانه گاهی اوقات برای من واقعا مشکل ساز شده دیگه موندم چیکار کنم که از این گرفتاری رها بشم،حاجی آقا من الان یک مدتی هست که این رفیقمو ندیدم یعنی بهم اجازه نمیدن برم پیشش،از یه طرف هم از نظر مجازی زیاد مثل گذشته باهاش در ارتباط نیستم،راستشو بخواین خودم بهش پیام نمیدمیا بهش زنگ نمیزنم،خود شما هم در مقاله تان عرض کردید که قطع رابطه کار خوبی نیس بلکه بد تر هم میکنه قضیه رو،ولی من این حرف شمارو نادیده گرفتم و گفتم یه مدت ازش خبری نداشته باشم شاید از سرم بپره ولی نتیجه معکوس داد،الان هم اجازه ندارم پیشش برم ولی هنوزم که هنوزه بهش وابسته ام و خیلی واسم مشکل ساز شده. پس این جمله چیه که میگن «از دل برود هر آنکه از دیده برفت».شما در جایی از مقاله تا فرمودید که این موضوع با گذشت زمان حل میشود،این حرف شما درسته ولی باید حساس ترین و بهترین زمان زندگی رو که نوجوانی و جوانی هست را از دست بدیم و در نتیجه از درس خوندن و... بیفتیم.
    این وابستگی من به خانواده ام لطمه رسانده و واقعا الان تو گل گیر کردم.آیا خدا راضی هست که این کار باعث آزار و اذیت بقیه بشه؟؟
    از شما میخام که کمکم کنین چیکار کنم،آیا این که من بهش پیام بدم یا تماس بگیرم خوبه یا نه؟؟؟ این کار باعث فزونی وابستگی میشه یا نه؟؟؟

    ***** پاسخ *****

    سلام!
    این ضرب‌المثل که «از دل برود هر آن‌که از دیده برفت» درسته ولی گاهی ممکنه زمان بیش‌تری مورد نیاز باشه.

    حالا که راهکار فراموش کردن رو انتخاب کردید، باید به‌تون عرض کنم که فراموش کردن دو شرط مهم داره:
    ۱. عمداً به فکر ایشون نیفتید و کاری نکنید که دل شما درگیر و گرفتار باقی بمونه؛ مثلاً عکس و یادگاری و هر چیزی رو که متعلق به ایشونه یا یاد ایشون رو زنده می‌کنه، با خودتون نگه ندارید و اون‌ها رو از خودتون دور کنید.
    ۲. با بیرون کردن یاد ایشون از ذهن و دلتون، جاش رو نباید خالی نگه دارید، بلکه باید جای خالی ایشون رو در ذهن و دلتون با چیزهای خوب دیگه‌ای پر کنید. فعالیت‌ها و دل‌مشغولی‌های مفید و جذاب دست و پا کنید و خودتونو باهاش مشغول کنید تا کم‌کم این ضرب‌المثل درباره شما تحقق پیدا کنه.

  • #1783

    محمدحسین

    باسلام. سال نوی شما مبارک، سالی توأم با سلامتی و نشاط را برایتان از ایزد منان خواستارم.

    مقاله شما را خواندم، خیلی ممنون از این مقاله خوب شما، بهترین جایی بود که توانستم جوابم را در آن پیدا کنم.

    عرضم به حضورتان ماجرای من به زمانی بازمی‌گردد که در مدرسه ام با یک نوجوان زیبارو که یکسال از من کوچکتر بود، آشنا شدم و خیلی تلاش میکردم تا یه جوری خودم را به این فرد نزدیک کنم. خیلی برای دوستی با این فرد رغبت پیدا کردم. تا قبل از اینکه ببینمش، من و اون هفت پشت غریبه بودیم، ولی از زمانی که دیدمش، تلاش زیادی کردم تا با او رفیق شوم، به گونه های مختلف از طریق همکلاسیات سعی می‌کردم با او ارتباط برقرار کنم. این تلاش ها و البته دعا هایم برای برقراری ارتباط با این فرد جواب داد.،و خوشبختانه بگم یا متاسفانه من با این فرد رفیق شدم،الان دوسالی است که با او رفیقم. توی این مدت علاوه بر زیباییش، اخلاق خوبش هم من را شیفته خود کرده، زیرا او خیلی مهربون است. اما الان دیگر در یک مدرسه نیستیم، برای همین گاه گاهی او را می‌بینم، ولی از طریق فضای مجازی با او در ارتباط هستم. الان بعد از گذشت دو سال بهترین رفقای همدیگر حساب میشیم. برایم خیلی عجیب است که ما دونفر که با هم غریبه بودیم، الان خیلی صمیمی هستیم، و خوشبختانه هر دوی ما آدم های مذهبی هستیم، بعضی مواقع برای نماز به مسجد میرویم، ی مثلا در مجلس عزای امام حسین با همیم و.... ،اما من احساس میکنم کمی به او وابسته شده ام، برای همین برای کار هایی را برای دوری از این وابستگی انجام داده ام، مثلا مدتی ارتباطم را باهش قطع کردم، اما هر دفعه، یه چند روزی که بگذرد، بهم پیام می‌دهد و حالم را می‌پرسد که چطوری و ازین حرفا.. دوباره من یاد ایشان میفتم و این موضوع کمی مرا اذیت می‌کند،چون اگر جوابش را ندهم شاید ناراحت شود، البته خودمم دوس دارم که با ایشان در ارتباط باشم.
    این را هم بگویم که این رفیق من جدا از هرگونه مسائل زیبایی و... خیلی خوش اخلاق و مهربون است و من نمی‌خواهم که او را از دست بدهم.
    فقط یه سوال از شما داشتم:

    *الان که امکان برقرای ارتباط به صورت حضوری را نداریم و در کل ایجاد ارتباط برای ما سخت است، چه چیزی را باید مدیریت کنم که این وابستگی من به دوستم کم شود؟؟؟من که از نظر حضوری و مجازی زیاد با او در ارتباط نیستم، ولی هنوز به او وابسته ام چه چیزی را باید مدیریت کنم؟؟
    *بعضی ها میگن که این یه انحراف جنسی است و در آینده برایت مشکل ساز می‌شود، آیا این مطلب درسته؟؟؟
    *(همین موضوع باعث شده که من به فکر قطع ارتباط با او باشم، اما به نظر شما از دست دادن دوستی به این مهربونی درست است؟؟

    من سه سوال از شما پرسیدم و امیدوارم که به طور کامل به آنها پاسخ دهید. چون من بر سر دوراهی مانده ام که آیا دوستی را ادامه دهم یا خیر.هرچند در مقاله تان گفتید که قطع ارتباط خوب نیس، اما حالا که از اوضاع ما با خبر شدید میخواهم نظرتان را بدانم

    بعد یه سوال دیگر در مورد حدیث پیامبر مبنی بر پنهان کردن عشق که در مقاله تان آمده ثواب شهید را دارد: این که من مشکلم را به شما گفتم،آیا دیگر پنهان محسوب نمی‌شود؟؟

    خیلی ممنونم از شما

    ***** پاسخ *****

    سلام خدا بر فکر آگاه و دل زیبای شما!

    ۱. وقتی رابطه‌تون ناخواسته محدود شده، دیگه نیازی به مدیریت رابطه نیست. چیزی که باقیه، مدیریت دل هست. برای این‌که انسان دست‌پاک و امانت‌دار تربیت بشه، لازم نیست که اول دزد باشه یا در شرایط دزدی قرار بگیره و بعد با کنترل خودش بتونه به فضیلت دست‌پاکی و امانت‌داری برسه. با «بالا بردن شناخت و آگاهی» و با «رشد دادن انگیزه و گرایش» می‌شه ریشه دزدی رو در درون خشکاند. توفیق اجباری دوری و محرومیت از مجاورت که نصیبتون شده، هرگز به معنای رشد یافتن دل شما نیست. برای رشد دادن دل و روحتون باید سطح آگاهی‌هاتون رو ارتقا بدید و انگیزه‌ها و گرایش‌های الاهی‌تون رو تقویت کنید. بهترین چاره برای ارتقا دادن آگاهی و معرفت، مطالعه و انس با کتاب‌های خوبه. برای تقویت گرایش‌ها هم بهترین کار، نماز و دعا و توسل و مراوده با علما و بنده‌های مؤمن خدا است. سخنرانی‌های استاد فاطمی‌نیا رو دانلود و گوش کنید!

    ۲. اگه بخواهم با تکیه بر همین توضیحات شما نظر بدهم، من اثری از گرایش شهوانی و انحراف جنسی نمی‌بینم و از این جهت، نگران شما نیستم.

    ۳. راز عشق باید از خود محبوب و همه کسانی که او رو می‌شناسند، پنهان بمونه وگرنه آشکار کردنش برای کسی که او رو نمی‌شناسه، مخصوصاً اگه با هدف راهنمایی و مشاوره باشه، اشکالی نداره.

    یا علی!

  • #1801

    محمدحسین

    در پاسخ به: محمدحسین

    یعنی شما میفرمایید که رفاقت ما اگه ادامه داشته باشه بهتره؟؟
    آخه من خدمت شما عرض کردم یه مدت نه بهش پیام میدم و نه زنگ میزنم. حتی چند روز پیش فرصتی پیش اومد که برم ببینمش، اما این فرصت را نادیده گرفتم و پیشش نرفتم.(با توجه به این که گفتم برقراری ارتباط برایم سخت است، اما به خاطر خودم که راحت باشم از این فرصت چشم پوشی کردم) اما تاثیر زیادی در حال من نداشت.
    همانطور که فرمودید« معشوق با رسیدن به عاشق سیر نمی‌شود»
    به نظر شما من پیش اون برم یا نرم؟؟؟یا بهش پیام بدم یا نه؟

    اگه حرف دلمو بخواین منو اون هردو آدمای مذهبی هستیم، نمیخوام از دستش بدهم.
    لطفا به این دو سوال بنده پاسخ دهید و مرا راهنمایی کنید.
    با عرض پوزش

    ***** پاسخ *****

    بله، نظر من اینه که رفاقت شما طوری نیست که توصیه به قطع رابطه بهترین توصیه باشه. حالا که خطر مهمی رابطه شما رو تهدید نمی‌کنه، بهتره این فرصت تمرین مدیریت دل و هوس رو از دست ندید!

  • #1782

    بشیری

    درود فراوان بر شما استاد گرامی، بنده هر چند وقت یکبار مقاله شما را می خوانم و خیلی به من آرامش و امیدواری میدهد. توفیق روز افزون مرهون سوادتان باد.

  • #1775

    آرمین

    سلام
    من این مقاله شمارو دیر دیدم،موقعی که وابستگی ام به دوستم به حد خودش رسیده بود، وگرنه با این روشهایی که داده بودین میتونستم از وابستگی افراطی بهش جلوگیری کنم.ولی متاسفانه الان جوری شده که از موقعی که از خواب بلند میشم تا موقعی که میخوابم به فکرشم والان برام مشکل ساز شده،احساس میکنم خیلی تنهام،اگه هم الان حالم خراب نمیبود بهتون پیام نمیدادم،ولی واقعا حالم خرابه. خیلی دوست دارم که خدا این وابستگی رو ازم بگیره، من چند تا سوال دارم که میخوام جوابشو کامل برام شرح بدید:
    ۱_ الان که من بهش وابستگی پیدا کردم،الان چه راهکاریی رو انجام بدم تا کلا وابسگیم از بین بره؟؟؟؟؟
    این راهکار هایی رو که گفتین مال زمان قبل از وابستگی افراطی هس.
    ۲_بعد شما گفتین که قطع رابطه خوب نیس،خب پس من چیکار کنم؟؟؟!!!
    ۳_آیا خدا پاداش این گریه ها،صبر و دعا کردن هامو میده یا نه؟؟
    من خودم میخوام که از این وابستگی رها بشم،راهکارهایی هم انجام دادم برای دوری ازش،ولی تا حالا این اتفاق نصیبم نشده

    از شما میخواهم که به سوالات من به طور کامل و واضح جواب بدین،تا من هم بتوانم ازاین مشکل رها بشم.
    والسلام علیکم ورحمته الله و برکاته

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما دوست عزیز
    درسته که پیش‌گیری بهترین درمانه ولی هیچ وقت جوری دیر نیست که نشه هیچ کاری کرد.
    یک بار دیگر مقاله رو با دقت بیش‌تر بخونید. این‌جا راهکارهایی برای گرفتارها هم بیان شده و فقط صحبت از پیش‌گیری نیست.
    درباره اجر و پاداش معنوی داشتن صبرها و دعاها و گریه‌ها، گفتنی است که اگه شما این محبت و علاقه رو خدایی کنید و اون رو در جهت توحید و خداخواهی جهت‌دهی کنید، حتماً مورد توجه و عنایت خدا خواهد بود؛ ولی اگه بدون توجه به خدا و توحید، درد بکشید و تحمل کنید، طبق قاعده اجر و پاداشی از سوی خدا نخواهید داشت.
    از امام صادق علیه‌السلام درباره عشق پرسیدند، فرمود: دل‌هایی از یاد خدا تهی می‌گردد و خداوند محبت غیرخود را به آن‌ها می‌چشاند: قلوبٌ خَلَت عن ذکرِ اللهِ فاَذاقها اللهُ حبَّ غیرِه. (امالی صدوق، ج ۳، ص ۵۳۱)

  • #1767

    محمدرضا

    سلام علیکم
    من هم مانند این دوستان این مشکل رو دارم،موندم چیکار کنم،سه سال هستش که من با یه پسر که یه سال از خودم کوچیکتره آشنا شدم به خاطر نعمت زیبایی که خدای متعال بهش عطا کرده و باعث شد تا دل زیبا دوست من به سمت اون کشیده بشه، تلاش زیادی کردم تا یه جوری باهاش رفیق بشم،خدا هم با عنایتی که داشت، ما دوتا رو باهم رفیق کرد،با گذشت سه سال از اون آشنایی(اواسط بهمن سال۹۵)،الان به مرحله ای رسیدیم که صمیمی ترین دوستان همدیگه به شمار میریم،ولی یه مدت هستش که دوستی یه طرفه شده،ینی تا وقتی که من ازش خبری نگیرم،اون ازم خبری نمیگیره.قبلنا یه مدت که بهش پیام نمیدادم،اون خودش بهم پیام میداد و حالمو میپرسید،منم خوشحال میشدم که توی تنهایی یک همدم از جنس خودم دارم که باهاش درد و دل کنم،اگه یه مدت ازش خبر نمیگرفتم خودش میگفت چیشده از دستم ناراحتی ولی حالا نه.البته این رو هم بگم زمانی که میبینمش رفتارش خیلی باهام خوبه، ولی برای برقراری ارتباط، من باید این ارتباط رو بوجود بیارم(چه حضوری چه مجازی) اون هیچ رغبتی برای برقراری ارتباط مثل قبل از خودش نشون نمیده. بهش پیام میدم جواب نمیده،میگم چرا جواب نمیدی میگه خسته ام.هرروز سر نماز دعا میکنم تا این مسئله حل بشه

    من هیچ کار بدی که باعث ناراحتی اون بشه انجام ندادم.هر روز خواه ناخواه بهش و به اتفاقات خوشی که قبلاً اتفاق افتاده بود فکر میکنم،حالم بد میشه،
    به نظر شما چیکار کنم که رابطمون مثل قبل دوطرفه بشه؟؟؟
    الان سه ساله که میشناسمش،نمیخوام باهاش قطع رابطه کنم،فقط میخوام ازین رابطه آسیب نبینم.اونم برای برقراری با من اشتیاق داشته باشه.

    لطفاً کمکم کنین که انصافاً برام مشکل ساز شده

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    محبت و علاقه هم مثل سایر چیزها در این دنیا، مشمول گذر زمان و کهنگی و فرسودگی می‌شه. این‌که بعد از چند سال علاقه ایشون به شما کم‌رنگ‌تر شده و دیگه اون گرایش قبلی رو به شما نداره، طبیعیه و چیز عجیبی نیست. شما هم خوبه با این واقعیت کنار بیایید و دوستی و رفاقتتون رو در حد یک دوستی خوب معمولی ادامه بدید و توقع نداشته باشید که هیجان‌های عاطفی و احساسی به همون شدت سابق باقی بمونه. چنین توقعی حتا بین زن و شوهر هم به‌جا نیست چه برسه به شما!
    در عین حال که به دوستتون وفادار هستید، ازش دل ببرید و دلتون رو ارتقا بدید. آره، بیایید بالاتر!

  • #1751

    Ali

    با سلام
    این روش‌هایی که گفتین رو انجام دادم فقط تا حدی از مشکلمو حل کرد(حدود ٢٠%) حتی برای یه مدت طولانی باهاش از همه لحاظ(حضوری، مجازی و...) قطع رابطه کردم که شاید حالم خوب بشه ولی اثری نداشت. تو این مدت طولانی بازم دلم براش تنگ میشد. دیگه هیچ راهی به ذهنم نمیرسه، از یه طرف رفیقمو دوس دارم نمیخوام باهاش قهر کنم و از یه طرف هم میخوام خودم آرامش داشته باشم به خصوص که الان وقت مدارس است. لطفا راهنمایی کنید و بگید چیکار کنم، چون زیاد نمیتونم ببینمش دلم براش تنگ میشه، خودم دوس دارم متعادل باشه زیاد اذیت نشم

    خیلی خیلی ممنون میشم کمک کنین???

    ***** پاسخ *****

    سلام
    من نمی‌دونم چقدر و چگونه به توصیه‌های بیان شده عمل کردید ولی اگه احساس و وابستگی شما یک‌طرفه نیست و هر دو این مشکل رو دارید و هر دوتون می‌دونید که چنین وابستگی‌ای به‌تون آسیب می‌زنه، در این صورت خوبه که با هم و با کمک هم برنامه‌ی مدیریت روابطتون رو در پیش بگیرید و با نظارت متقابل بر همدیگه، در عمل کردن به توصیه‌ها پیروزتر باشید. هر دو تون این مقاله رو مطالعه کنید و درباره‌ش با هم بحث و گفت‌وگو کنید و بعد از بررسی همه‌جانبه‌ی موضوع و تطبیقش بر رابطه خودتون، برای کنترل وابستگی و مدیریت اون، برنامه‌ریزی کنید و برای اجرای اون با هم عهد و پیمان ببندید و برای حالت تخلف هم جریمه و تنبیه در نظر بگیرید.

    با این برنامه مشترک، هم رفاقت و ارتباطتون محفوظ باقی می‌مونه و هم نگرانی لغزش و اشتباه با نظارت و مراقبت دوطرفه به حداقل می‌رسه.

  • #1748

    علی

    سلام من اسمم علی و اسم دوستم میگه نگو
    ما ی اپارتمان نو ساز ی واحدشو زمانی ک 13سالم بود خریدم نزدیک مدرسمون من 15سالمه امسال ولی پارسال یکی وارد اپارتمانمون شد و ی واحدو خریدن و امدن تابستون بود و پسرشونم ... امدن پارسال جفتمون هم هم سنیم 14 بودیم
    کم کم با هم دوست شدیم قبلش ک مدرسه میرفتم بچهای مدرسه خیلی ازیتم میکردن میگفتن بچهای خوشگل چش سبزو ... ولی بعد دوستی با دوست جدیدم جفتمونو ازیت میکنن ولی ما خیلی با همیم و همو دوست داریم طوری ک ... وقتی خونه تنهام یا اون تنهاس طاقت نداریم فورا پیش همیم الان ک 15سالمونه و این رفتارمون خیلی شدید شدع ... و خیلی راحت بهم قول دادیم تا اخر عمرمون با هم باشیم
    وقتی ... تحریک میشیم ولی کاری نمیکنیم
    این گناهه ؟؟خب ما همو دوست داریم و نمیتونیم جدا بشیم الانم کنار همیم .

    ***** پاسخ *****

    سلام
    همون‌طور که در این نوشتار توضیح داده‌ام، چنین رفتارهایی نادرسته و لغزشگاه بسیار خطرناکیه. رفتارهایی که اشاره کردید، هم نادرست و مضره و هم گناه و حرامه و اگه فکری برای کنترلش نکنید، می‌تونه به مراحل پشیمان کننده‌ای منجر بشه.
    الآن در این سن، گرایش‌های شهوانی شما هنوز قوی و پرالتهاب نشده ولی اگه از الآن مدیریتش نکنید، به مروز زمان تندتر و وحشی‌تر می‌شه و اون‌وقت دیگه نمی‌تونید این قدر خونسرد و راحت از شوخی‌ها و رفتارهای بودار حرف بزنید و بعدش محکم بگید: تحریک می‌شیم ولی کاری نمی‌کنیم!
    این‌که صادقانه و بدون ملاحظه خودتون و روابطتون رو توصیف می‌کنید و از گناه بودن یا نبودنش می‌پرسید، خیلی خوبه، ولی کاش این خوبی رو با تقوا و کنترل غرایز طبیعیتون و حرکت سالم و پاک در جاده زندگی تکمیل کنید و خوب‌تر بشید!
    خدا از همه بدی‌ها و زشتی‌ها حفظتون کنه!

  • #1724

    محمدمهدی

    باسلام،میخواستم بدونم اگر فرد مورد نظرم بدون دلیل خاصی رفتارش با من تغییر کرد و مانند گذشته رابطه گرمی با من نداشت، آیا این بدین معنی است که میخواهد دوستیش با من را خاتمه دهد یا نه؟ خیلی نگرانم نمیدونم چرا رفتارش تغییر کرده،لطفا کمک کنید. باتشکر

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    در دنیای دوستی و رفاقت، دلسردی و تغییر رفتار ناگهانی چیز عجیبی نیست. علت آن نیز لزوماً مشکلی در شما نیست؛ ممکن است طرف مقابل در درون خود یا در زندگی شخصی‌اش دچار حالتی شده که آن حالت منشأ دلسردی از بعضی چیزها از جمله رفاقت با شما شده.
    برای روشن شدن وضعیت،‌ بهترین راه، گفت‌وگوی ساده و صریحه؛ یعنی شما خیلی راحت و ساده و بدون بزرگ‌نمایی و ابراز آشفتگی و نگرانی، از او بپرسید مشکلی پیش آمده که دچار دلسردی و بی‌انگیزگی شده؟ اگر پاسخ منفی و سربالا داد، بدون پافشاری و اصرار، بگید اگه چیزی هست که به شما ربطی داره و اگه کمکی از دست شما بر می‌یاد، خوشحال می‌شید که کمکش کنید. بیش از این پی‌گیر نباشید و اجازه بدید راحت و آزاد باشه. گیر دادن و پیگیر بودن بیش از حد چیزی رو حل نمی‌کنه و بلکه دلسردی رو بیش‌تر می‌کنه.

  • #1711

    بشیری

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام بر شما تشکر از مقاله بسیار عالی که نوشتید واقعا حرف نداشت. معلومه که فردی خیلی باسواد و با تجربه ای هستید.

  • #1812

    محمد

    در پاسخ به: بشیری
    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    دقیقا....بقیه سایتا فقط بلدن حرف خودشونو بزنن در حالی که ( اون همه کامنتایی که مردم میزارن و میگن این حس عاطفی از روی شهوت نیست و واقعا هم از روی شهوت نیست-- حالا ممکنه برا برخی شهوانی هم باشه یا نهایت با اهتمام بر این قضیه کار به اینجا هم کشیده شه یا نشه) ، اصلا نمیفهن و یک ذره درک ندارن که ما چی میکشیم...ولی دست این نویسنده درد نکنه وقتی که میگه باید این حسو مدیریت کرد و جهت داد (و نه سرکوب کرد).. به عنوان کسی که همین مدلی هستم باید بگم که نویسنده راهنمایی هایی لازم رو داده و بقیه کار و همت برمیگرده به خودمون حالا بخوایم بهتر بشیم یا تو این احساسات بمونیم و ناراحت تر و افسرده تر بشیم. قبول دارم واقعا سخته اما شدنیه اگرچه سخته برا اونایی که مثل خودم علاقه به جنس مخالف ندارن و این مسئله اینگونه رفتار ها رو طبیعتا تشدید میکنه و امیدوارم که منشا اینها محیطی باشه یعنی افکار، احساسات و کارهایی که تو گذشته داشتین و افراطی بودن و در ذهن ناخودآگاه نهادینه شدن و هنوزم میشه امیدوار بود و نه ژنتیکی! چرا که اگر ژنتیکی باشه (و اگه طرف همجنسباز باشه ) اون قضیش یه چیز دیگس کلا و شاید نشه کاریش کرد که <<متاسفانه>> تو ایران برخوردها و قانون ها متفاوته ..بگذریم ولی تا اونجایی که میدونم چون خودمم اینجوری هستم خداروشکر به شهوت ختم نشده ولی همینطوری هم این وضعیت نمیتونه ادامه پیدا کنه چرا که تهش هیچی نیست و فقط عذاب روحیه. پس مدیریت افکار و احساسات قدمه اوله و با عمل این موضوع رفته رفته به عینیت میپیونده .... ممنون از شما بابت این مقاله نسبت به سایر.

  • #1704

    عبدى رهگذر

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    بسم اللّه الرحمن الرحیم
    سلام اللّه علیکم و رحمته و برکاته

    سجده کردم!
    سجده شکر!
    حقا مطلب شما متفاوت با تمام مطالبی بود ک در عمر 30 ساله ام دیده بودم
    هرچند بسیاری از آیات و روایات و نگاه عرفانی ای را ک در مطلب شما بود به واسطه سابقه طلبگی و دغدغه های زندگی ام قبلا دیده و بعضا در آنها اندیشیده بودم اما هیچ گاه با این نظم و منظومه ی شما در ذهنم بلکه در قلبم خانه نکرده بود

    خدا را صدهزار بار شکر میکنم
    و از شما بی نهایت و صمیمانه سپاسگزارم

    امروز عید غدیر و سالروز تولد قمری من بود
    که به لطف خدا و نفسِ قلم شما روز تولد دوباره ام شد

    الحمد للّه الذي جعلنا من المتمسکین بولایة أمير المؤمنين وأولاده المعصومين عليهم السلام

  • #1683

    امیر سام

    با سلام من از لحاظ عاطفی وابسته به دوستم بودم و هربار که اون رو میدیدم دچار تحریک جنسی میشدم و فکر میکردم مایعی که خارج میشه اسمش منی هست اما حالا فهمیدم اسم اون مایع مذی هس و غسل بهش واجب نیست میخواستم بدونم درسته یا نه و بعد اینکه یعنی رابطه ما مسیرش درست هست با این شرایط یا باید کمرنگش کنم که همین مایع مذی هم خارج نشه لطفا راهنمایی بفرمایید سپاس گذارم

    ***** پاسخ *****

    سلام
    هنگام تحریک جنسی، دو نوع مایع می‌تواند از آلت تناسلی ترشح شود. یک نوع که با صرف تحریک و پیش از رسیدن به اوج لذت (ارگاسم) حاصل می‌شود، پاک است و غسل ندارد؛ اما نوع دوم که بعد از رسیدن به اوج لذت خارج می‌شود، نجس است و بعد از خارج شدن آن غسل جنابت واجب می‌شود.

    درباره‌ی رابطه‌تان با فرد مورد نظر، همان‌طور که خودتان تشخیص داده‌اید، شهوانی شدن رابطه یک زنگ خطر جدی است و باید رفاقت را جوری مدیریت کنید که ذره‌ای گرایش شهوانی در میان نباشد. چه بسا لازم باشد رابطه‌تان با این افراد خاص به‌طور کامل قطع شود.
    جزئیات بیش‌تر در متن بیان شده است.

  • #1679

    مهیار

    سلام، من تقریبا دچار وابستگی عاطفی به دوستم شدم که متاسفانه همسایمون هم هست و همین دلیل باعث میشه من نتونم خودمو کنترل کنم، تا حالا چندین بار خواستم ارتباطم رو باهاش قطع یا محدود کنم ولی چون هم پسر خوبیه و هم همسایمونه و هر روز خواه و یا نا خواه باهم در ارتباط هستیم، ولی خب این اواخر به خاطر وابستگی من مدام عصبی و زودرنج شدم به حدی که اگه مثلا جواب تلفنش رو هم نده بعد که دیدمش کلی سروصدا میکنم، مشکل دیگه ای هم که وجود داره اینه که من دچار بی اختیاری در کنترل شهوت شدم و هر موقع دوستم رو میبینم به صورت کاملا غیر ارادی متاسفانه جنب میشم واصلا دلیلشو نمیفهمم، ازتون خواهش میکنم پاسخ صحیح و کارسازتون رو برام بفرستید تا هم دوستمو از دست ندم و هم اینکه وابستگی و حس شهوتم از بین بره، یا حق

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    پاسخی که به دنبال آن هستید، در این مقالک بیان شده؛ کافی است یک بار دیگر با دقت آن را بخوانید و نکته‌های عملی‌اش را به کار ببندید.

  • #1673

    بنده ی خدا

    سلام
    ممنون از مقاله خوبتون
    و تشکر بیشتر بخاطر پاسخ گویی به این همه دیدگاه
    من هم مثل بقیه بچه ها داستانی کمو و بیش شبیه به اونهارو داشتم
    بعد از فراز و نشیب های فراوان و قهر و آشتی ها
    و تلاش زیااااد...
    تقریبا به نقطه ی متعادلی در ارتباط با محبوبم رسیدم...
    و در ادامه ی همین راه راهنمایی لازم دارم:
    من جمعی از دوستان قدیمی دارم که محبوبم رو هم در آن جمع میبردم
    و قبلا هرجا با جمع میرفتم به اون هم میگفتم
    ولی بعدا دیدم متاسفانه عکس اون صادق نیست
    مثلا با جمع دوستانش بیرون میرفت ولی به من نمیگفت...
    (یکم تو مرام رفاقت جالب نیست دیگه)
    خلاصه چون یک خلا ناآشنا با این کارش احساس کردم
    دیگه منم رغبتو برای این کار از دست دادم
    سال ها گذشته،
    و من با کمک خدای عزیزم تونستم به یک نقطه ی تعادل برسم
    ضمن حفظ ارتباطم با ایشون و سایر دوستانم
    (البته بصورت تفکیک)
    ولی شخصیتم، شخصیت وفادار گونه ای است
    ... این موضوع، همیشه اذیتم کرده
    گاهی تصمیم میگیرم دوباره و کم کم تو جمع دوستان خودم بیارمش و هرجا رفتیم بهش بگم
    (به هر حال آدم رفیق فابریکشو که قال نمیزاره)
    (و بیشتر بدلیل متعادل سازی ارتباطم و کمتر شدن ارتباط دونفریمون)
    (البته با اونم کم بیرون نمیرم ها)
    ولی بیشتر اوقات به شدت خودمو از این کار نهی میکنم
    (چون اولا میدونم عکس این موضوع قطعا اتفاق نخواهد افتاد، یا درصدش واقعا کمه و دوما بخاطر اینکه قبلا بصورت خیلی جزئی با جمع دوستانم دچار تعارض شدم)
    ولی به هر حال در ادامه شخصیت سازی ام به این دوگانگی برخوردم
    از طرفی وفاداریم به دوست صمیمیم و محبوبم
    (که البته این وفاداری رو نسبت به جمع دوستانمم دارم، بنابر این
    مثلا اگه با دوست صمیمیم اگه بیرونی رفته باشم ترجیح میدم جمع دوستانم که با اون ها هم صمیمی هستم از اون با خبر نشن و برعکس
    _چون ازم انتظار دارن_)
    و از طرفی حساسیت هایی که ممکنه با حضور محبوبم در جمع برای من پیش بیاد.
    یک نکته مهمم اینه که :
    ما تو این سالها، گاهی مورد سوء ظن هایی توسط دیگران قرار میگرفتیم
    بطوریکه ارتباطمون واقعا در پس یک پرده قرار گرفتش
    مثلا ما در ایستاگراممون از همه چیز میتونیم بگیم، ولی بخاطر همین سوء ظن ها، عکسی یا حرفی یا کامنتی و غیره از رفاقتمون نمیتونیم بزنیم یا بزاریم(نه اون نه من)
    یکی از دلایلی که میخوام در جمع باشیم از بین بردن این سوء ظن ها ست
    ولی اون مواردی که گفتم دچار تردیدم کرده
    خلاصه سردرگم آقا...سردرگم
    پیشاپیش ممنون بابت راهنماییتون

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    ابراز علاقه‌ی شدید و غیرعادی به دیگران همیشه پرچالش و دردسرسازه و شما به هیچ وجه نمی‌تونید علاقه و رابطه‌ی عاطفی رو بروز بدید اما از دردسرها و نگاه‌های منفی و تهمت‌ها و سوءظن‌ها و حاشیه‌های اون در امان باشید.
    همون‌طور که در این مقالک توصیه شده، اظهار علاقه باید فقط در حد یک علاقه‌ی محترمانه‌ی عادی ابراز بشه و بیش‌تر از اون باید مثل یک راز در دل، پنهان باقی بمونه. هر گونه عشق و اشتیاق فراعادی از حوزه‌ی روابط اجتماعی عادی، خارجه و مربوط به بُعد درونی حیات انسانه. فاش کردن رازهای پنهان زندگی در فضای عادی و عمومی، هم خیانت به اون رازهاست و هم مایه‌ی دردسر و زحمته.
    مثل اولیای خدا باشید که در روابط اجتماعی و معمولی زندگی، مثل مردم عادی رفتار می‌کنند، اما در خلوت خود دنیای دیگری دارند و حیات متفاوتی!
    در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
    کان شاهد بازاری، وین پرده نشین باشد. (حافظ)

  • #1676

    بنده خدا

    در پاسخ به: بنده ی خدا

    پس یعنی در جمع دوستانم دعوتش نکنم و دوستیمون رو بصورت تفکیک ادامه بدیم؟
    ضمن تشکر از پاسخگوییتون باید بگم که من ایمیل گذاشته بودم و نخواستم که پیامم منتشر بشه

    ***** پاسخ *****

    ابراز علاقه و محبت کردن‌هاتون در حد رفاقت عادی باشه، چه در جمع، چه در بین خودتون. اگه این رو رعایت کنید، فکر می‌کنم تو جمع بودنتون خوبه و از سایر گروه‌های دوستی جدا شدن خوب نیست.

    درباره انتشار پرسش شما، نگفته بودید که منتشر نکنم. من هم منتشرش کردم تا شاید برای دیگران هم مورد استفاده باشه. خیلی‌ها با خوندن پرسش و پاسخ‌های مربوط به دیگران جواب خودشون رو می‌گیرند و دیگه نیازی به پرسش و پاسخ جداگانه نمی‌شه.

  • #1448

    shmn

    رتبه بندی 5 از 5 ستاره

    سلام
    خدا قوت
    این مطلب واقعا مفید و متقن بود ، اما متاسفانه برخی (همونطور که شما گفتین) این مسائل رو درک نمیکنن، همیشه سوء ظن دارن و محبت و رابطه ی جنسی رو یکی میدونن، در مقابل این افراد باید چه برخوردی از خودمون نشون بدیم ؟؟
    ممنون

    ***** پاسخ *****

    سلام بر شما
    اگر ظرفیت و شرایط توضیح و تبیین وجود داشت، توضیح دهید و تبیین کنید؛ وگرنه با مدارا و احترام و بدون ایجاد تنش و اصطکاک با چنین افرادی رفتار کنید.

  • #1433

    علی

    سلام
    من ۶ ۷ ساله احساس خاصی نسبت به یکی رفیقم پیدا کردم
    اوایل این احساس خیلی شدید و ناهموار بود ولی به مرور هموارتر و معقولتر شد
    اولش علت چهره زیبا و دلنشینش بود ولی پس از گذشت زمان فهمیدم که فقط این نیست این احساس هوس نیس
    با اینکه چند ساله دوستیم و همیشه سعی کردم باهاش صمیمی باشم و نزدیکش بشم ( البته ارتباط خوبی باهم داریم ) هنوزم وقتی میرم ببینمش دلم یجوری میشه
    خونوادشم خیلی خوب منو میشناسن و به منم خیلی لطف دارن
    یه بارم مفصل در این باره باهم صحبت کردیم در واقع سر صحبتم خودش باز کرد و پرسید چرا اینقدر به فکر منی ( فکر میکرد فضولی میکنم ) منم کامل بهش توضیح دادم و علتشو گفتم
    ولی بعدش ذوقی تو چهرش ندیدم نمی‌دونم
    البته یبارم ازش پرسیدم صمیمی ترین دوستت کیه گفت ندارم همه برا من یکین
    در ضمن دوست دختر هم زیاد داشته ( الآن فکر کنم نداره ) و تلاش های منم برای ول کردن اونا نتیجه ای نداشت
    فکر میکنم طبعش اینجوریه سردمزاجه به نظرم گرایش به جنس موافق نداره یا خیلی کم گرایش داره
    با من راحته و رودر بایستی نداره حرفاش رو از من پنهان نمیکنه ( همیشه هم تو دوران دبیرستان منو به عنوان همدرس خونش انتخاب میکرد و برای درس زیاد به خونشم رفتم )
    خونوادشم با من راحتن و بامن خودمونین ( یجورایی مادرش منو مثل پسرش حساب می‌کنه )
    ولی مشکلم اینه که
    احساس میکنم آدم بیخیالیه و خیلی هم به من توجه نداره ( البته اونطور که فهمیدم با همه همینطوره )
    من همه جوره بهش محبت کردم ولی اون ...
    خیلی دوست دارم بغلش کنم و ببوسمش ولی هیچ وقت نتونستم این کار رو کنم هم روم نشده هم نمی‌دونم واکنشش چیه
    نمی‌دونم واقعا حسش نسبت به من چیه ؟
    از طرفی نمی‌دونم باهاش مستقیم حرف بزنم و ازش بپرسم کار درستیه یا نه ؟
    نگرانم
    نمی‌دونم مستقیم ازش بپرسم یا نه؟
    خیلی درگیرم
    لطفاً دقیق راهنمایی کنید

    ***** پاسخ *****

    سلام دوست گرامی
    از این‌که این وب‌سایت را لایق درددل و پرسش دونستید ممنونم؛ ولی پاسخ همه‌ی پرسش‌های شما در این مقالک بیان شده. لطفاً با دقت مطالعه نمایید.

  • #1427

    مهدی

    سلام، من دو سال پیش به یکی از دوستانم وابستگی داشتم و هر موقع اون رو میدیدم جنب میشدم تا اینکه مطالب شما رو خوندم و حرم امام رضا رفتم و دعا کردم و شفا گرفتم و وابستگیم خوب شد، اما بعد از گذشت چندماه با یه پسر دیگه آشنا شدم هرچند خیلی تلاش کردم وابسته نشم ولی متاسفانه بعد از یکی دوماه رابطه هر سری که میبینمش جنب میشم و کلا دوباره بیماری قدیمی من سراغم اومده و راه های گذشته هم دیگه جواب نمیده چیکار کنم تو را به خدا کمکم کنید

    ***** پاسخ *****

    سلام. احتمالاً منظورتون از جنب شدن، تحریک شدن شهوته؛ وگرنه آدم عادی و سالم با دیدن کسی جنب نمی‌شه.
    جنب شدن در معنای دقیق چیزیه که باعث واجب شدن غسل جنابت می‌شه. تعریف دقیقش در رساله هست.

    برای کنترل شهوت در مواجهه با انسان‌های زیبارو به نکات مطرح شده در این مقاله بیش‌تر توجه کنید و اون‌ها رو به کار ببندید.
    ناامید نباشد و یقین داشته باشید شما که یک مرحله موفقیت رو تجربه کردید، پیمودن نردبان رشد و پیروزی براتون آسون‌تر خواهد بود. دوباره و چندباره از امام رضا علیه‌السلام کمک بخواهید و یقین داشته باشید حضرت کمکتون می‌کنه.

  • #1324

    محمد امین

    سلام طاعات و عبادات مورد قبول حق
    کسی را میشناسم ک کلا دنبال نوجوانان پسر زیبا رو هست و ب خیلی ها تجاوز کرده... روشش هم فکر کنم جمع آوری آتو یا تهدید بوده دقیق نمیدونم من دوستی دارم نوجوان ک چهره اش زیباست و خیلی مراقبش هم هستم تا ب دست آن طرف نیفتد تمام چیز هایی ک باید بداند را هم میداند و ب حرف هایم گوش میدهد ولی از ترس این آدم متجاوز ما نمیتوانیم در محله خود باهم باشیم..آن فرد بسیار آدم بی شعور و بی شخصیتی است ک اگر بهش بگویم با دوست من کاریت نباشد ب من حرف های رکیک و نا سزا میزند.. چند بارهم آن فرد متجاوز دوست مرا دیده و شوخی های بی مورد انجام داده ب نظرتون من چیکار کنم چند بار ب سرم زده زمین رو از وجود همچین آدم کثیفی پاک کنم تورو ب خدا راهنماییم کنید ممنون

    ***** پاسخ *****

    سلام. من جای شما باشم این احساس خطر و ناامنی رو به بزرگ‌ترها و ریش‌سفیدهای محل منتقل می‌کنم و ازشون می‌خوام که با خانواده و اطرافیان یا خود آن فرد خطاکار ارتباط بگیرند و درباره‌ی این نگرانی‌ها به‌شون هشدار بدهند. اگه نشانه‌های جدی در دست دارید، خوبه مسأله رو با پلیس و نیروی انتظامی و بسیج مسجد محل هم در میان بگذارید و ازشون بخواهید حداقل این فرد رو احضار کنند و به‌ش تذکر جدی بدهند تا یه کم دست و پاش رو جمع کنه.

بارگذاری بیشتر ...

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0 / 5000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 5000 حرف باشد

مطالب برگزیده

جمهوری اسلامی ایران تبیین ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت


زنان و ازدواج پاسخ به چند ابهام درباره‌ی زنان و ازدواج در آیین اسلام


حجاب ده تلنگر درباره‌ی حجاب و عفاف


شراب یک لحظه مستی، یک عمر پستی! (شراب‌خواری)


یوسف علیه‌السلام علاقه به هم‌جنس زیبارو


دوستش دارم دوستش دارم (سلسله مقالات)


آزادی جنسی غربی چرا نباید در آزادی جنسی از غرب و اروپا که الگوی پیشرفت و تمدن هستند پیروی کنیم؟


عصبانیت چگونه عصبانیت خود را کنترل کنم؟


خودشناسی چگونه می‌توانم خودم را بشناسم و بحران هویت را پشت سر بگذارم؟


استخاره، آری یا نه، چرا و چگونه؟ استخاره، آری یا نه؟ چرا و چگونه؟


چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟ چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟


چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟! چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟!


چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟! چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟!


حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس


رنج پُرارج (عادت ماهانه) رنج پُرارج (عادت ماهانه)


هدف آفرینش انسان هدف آفرینش انسان


حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!! حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!!


رجعت، افسانه یا حقیقت؟! رجعت، افسانه یا حقیقت؟!


حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟ حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟


آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟! آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟!


چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟ چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟


چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟ چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟


چرا امام خامنه‌ای؟ چرا امام خامنه‌ای؟


کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟! کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟!


شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن


بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ


هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر» هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر»


حقیقت دعا و اسرار اجابت حقیقت دعا و اسرار اجابت


شب قدر و معمای سرنوشت شب قدر و معمّای سرنوشت


20 راز در زندگی مشترک 20 راز در زندگی مشترک