با نام خدا
میگوییم خداوند ما را به دعا توصیه کرده است؛
«بگو پروردگارتان برای شما ارزشی قائل نبود اگر دعایتان نبود؛ قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلا دُعَاؤُكُمْ»1
«خدا را از روی نگرانی و امید بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است؛ وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»2
و میگوییم خدا به ما و دعاهایمان وعدهی اجابت قطعی داده است؛
«پروردگارتان گفته است مرا بخوانید که اجابتتان میکنم؛ وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»3
«کسی که مرا بخواند اجابتش میکنم؛ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»4
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«خدا چنین نیست که در دعا را به روی بنده باز کند و در اجابت را به رویش ببندد؛ مَاكَانَ اللَّهُ لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَاءِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَةِ»5
ولی وقتی در عمل نگاه میکنیم، میبینیم این وعدهی الهی بهطور کامل رعایت نمیشود و دعاهایی که اجابت نمیشوند از دعاهایی که اجابت میشوند بیشترند. آنگاه این سؤال را مطرح میکنیم که:
چرا خدا به وعدهاش عمل نمیکند و اغلب یا برخی دعاهای ما مستجاب نمیشود؟
خداوند دربارهی وعدههایش میفرماید:
«خداوند هرگز از وعدههایش تخلف نمیکند ولی بیشتر مردم نمیدانند. آنها تنها ظواهری از حیات دنیا را میبینند و میدانند ولی از حیات باطنی و اخروی غافلند؛ وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ. يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ».6
یعنی اگر علم و بینشی عمیق و حقیقی به دست بیاوریم، میبینیم که خداوند هرگز از وعدهی اجابت دعا تخلف نکرده و نمیکند. من در این نوشتار سعی میکنم نگاهی عمیق و حقیقی از مسألهی دعا و اجابت ترسیم کنم.
در طرح این سؤال یک سوءتفاهم و مغالطه رخ داده است؛ مثل این است که کسی ما را به خانهاش دعوت کند؛ ما هم برویم؛ ولی برخلاف میل ما که چایی دوست داشتیم، به ما شربت انبه بدهد و برخلاف میل ما که هندوانه هوس کرده بودیم، با خربزه از ما پذیرایی کند؛ آن وقت ما با تعجب از خودمان بپرسیم: اگر نمیخواست به ما چایی و هندوانه بدهد، پس چرا ما را دعوت کرد؟!
«دعوت» هرگز به معنای «پذیرایی با چایی و هندوانه» نیست و پرسیدن چنین سؤالی نشان از بیدقتی ما دارد. اگر میزبان نهتنها از چایی و هندوانه که از هرپذیرایی دیگری دریغ میکرد، باز طرح این سؤال بیجا بود؛ چون او میتواند بگوید: من شما را دعوت کردم چون خودم با خودتان کار داشتم، نه اینکه دعوتتان کردم تا نوشیدنی یا خوراکی به شما بدهم. «پذیرایی» چیزی غیر از «دیدار» و زائد بر آن است.
در مسألهی دعا، ما بهاشتباه دعا را «طلب حاجت» معنا کردهایم، در نتیجه معنای اجابت هم شده است «رفع حاجت»؛ آنگاه وقتی میبینیم اغلب یا گاهی خدا با وجود دعای بسیار، حاجاتمان را برآورده نمیکند، سؤال میکنیم: چطور شد خدایی که قول اجابت داده بود اجابت نکرد؟!
وعدهی اجابت مطلق و بیکم و کاست از طرف خداوند، وعدهای نامناسب و ناشدنی است؛ زیرا از طرفی با رابطهی عبد و مولا تناسب ندارد، و از طرفی دچار تعارضاتی برآمده از ضعف وجودی عالم مادی است که رفع همهی نیازهای درخواستی بندگان را محال مینماید.
توضیح بیشتر:
اگر قرار بود خدا همهی درخواستهای ما را بیکم و کاست اجابت کند، دیگر خدا نبود. چنین وضعی با وضع عبد و بنده سازگار است نه با جایگاه رفیع خداوندگاری. خدا یعنی قدرت و ارادهی مطلق. اجابت و اطاعت و حرف گوش کردن با چنین جایگاه بلندی بیگانه است.
بر فرض که خدا بخواهد هرکس هرحاجتی درخواست کرد، اجابت کند، باز تعارضهایی در جانب بندگان و حاجاتشان هست که مانع میشود خدا حاجت همه را همانطور که خواستهاند عطا فرماید.
وقتی دو پسر دم بخت هردو به خواستگاری یک دختر بروند و در نماز خود دست دعا بلند کنند و از خدا وصلت او را بخواهند، خدا چگونه حاجت هردو را همانگونه که خواستهاند اجابت نماید؟! اگر دختر هم در نماز خود وصلت با پسر سومی را طلب کند، آنوقت چگونه میشود دعای هرسه مستجاب شود؟! اگر پسری که دختر وصلتش را از خدا میخواهد، دختر دیگری را بخواهد و برای رسیدن به او دعا کند، و... آنوقت چه؟!
وقتی کشاورز دعا میکند باران ببارد تا مزرعهاش سیراب شود و کوزهگر دعا میکند باران نبارد تا کوزههایش در گرمای آفتاب خشک شود، خدا چگونه میتواند دعای هردو را همانگونه که خواستهاند اجابت کند؟!
اینکه خدا نمیتواند همهی حاجات ما را اجابت کند، نه بهخاطر عجز و ناتوانی او است ـکه خدا قادر مطلق و توانای بینهایت استـ بلکه بهخاطر ضعف و کمظرفیتی عالم ماده و نیازهای مادی است. تعارض و اصطکاکی که مانع اجابت همزمان همهی خواستهها میشود، مربوط به ما و خواستههای ما است که برآورده کردن همهی نیازها را غیرممکن میکند. خواستههای ما یکسو و یکجهت و یکهدف و موازی نیستند تا تحقق هرکدام از آنها مانع تحقق دیگری نباشد؛ بسیاری از خواستههای ما با خواستههای دیگران درگیر است و تحقق آن منوط به لغو خواستهی دیگران است. در چنین فضایی فرض وجود نیرویی که بتواند همهی خواستهها را اجابت کند، فرض محال است.
در ابتدای مقاله خواندیم آیاتی را که خداوند در آن وعدهی اجابت دعا بدون قید و شرط داده است؛ «ادعونی استجب لکم» و «اجیب دعوة الداع اذا دعان»؛ اما چند سطر پیش گفتیم که چنین کاری نه بهجا و سزا است و نه مقدور و ممکن. حال سؤال این است که چگونه خداوند وعدهی کاری را میدهد که از طرفی شایستهی مقام الهی نیست و از طرف دیگر اصلاً عملاً قابل اجرا نیست؟! اگر این درست است، پس آن چیست؟ و اگر آن درست است، پس این چیست؟
پاسخ این است که خدا هرگز وعدهی رفع حوایج درخواست شده به کسی نداده است تا چنین وعدهای با جایگاه ربوبی منافات داشته باشد یا در عمل غیرقابل اجرا باشد.
وعدهای که خداوند داده و بیبروبرگرد به وعدهی خود عمل میکند، وعدهی اجابت دعای خدا است، نه وعدهی رفع حوایج. «ادعونی» یعنی «مرا بخوانید»؛ یعنی «مرا به خانهی دل خود دعوت کنید»؛ مدعو (دعوت شده) خود خداوند است نه حوایج و نیازهای ما. خداوند وعده داده است اگر کسی مرا به خانهی دل خود دعوت کند، امکان ندارد من دعوتش را اجابت نکنم و به سوی او نروم.
«و اذا سألک عبادی عنی» یعنی هرگاه بندگانم به دنبال خود من بودند...، «اجیب دعوة الداع اذا دعان» دعا و دعوت دعاکننده را هنگامی که خود مرا به سوی خودش دعوت کند اجابت میکنم. کسی هست که ادعا کند من خدا را به خانهی دلم دعوت کردم ولی خدا اجابت نکرد و نیامد؟!
خدای مهربان ما را به دعا امر کرده است نه برای اینکه دعا وسیله و ابزاری باشد برای رفع حوایج کوچک و بزرگ ما؛ بلکه دعا خود هدف است. دعا یعنی دعوت خدا به سوی خود و این یعنی ارتباط با خدا که هدف زندگی ما است. حیات ما در اتصال به حیات خداوند است.
انسان وقتی زنده میشود که با سرچشمهی زندگی ارتباط داشته باشد و به او متصل باشد. دعا هدف است و نباید برای دعا دنبال هدف باشیم. به تعبیر فلسفی دعا بالذات مطلوب است و چیزی که بالذات مطلوب است، دیگر ورای ذات خود، هدف و مقصدی نمیتواند داشته باشد.
اجابت چنین دعایی قطعی است. در واقع چنین دعایی پیشاپیش اجابت شده است؛ زیرا خدا انسان را برای رسیدن به خودش آفریده است. وقتی هدف آفرینش انسان رسیدن به قرب و جوار خداوند متعال باشد، چگونه میتوان تصور کرد که انسانی طالب این نزدیکی باشد ولی خدا طلب او را بیپاسخ بگذارد؟!
در ادامهی آیات گذشته (آیهی 186 سورهی بقره) نکتهی ظریفی نهفته است؛ بعد از اینکه خداوند میفرماید: «هنگامى كه بندگان من از تو دربارهی من سؤال كنند، بگو: من نزديكم. دعاى دعاكننده را بههنگامى كه مرا مىخواند، پاسخ مىگويم.» ادامه میدهد: «فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي؛ پس دعوت مرا اجابت کنید!»، یعنی حقیقت امر این است که خدا دعا میکند و بنده باید اجابت کند. درست است که در ظاهر بنده دعا میکند و از خدا اجابت میخواهد، ولی در حقیقت خدا دعا میکند و از بنده طلب اجابت میکند. این خدا است که با توفیق دعا و ایجاد محبت و علاقه در دل بنده برای دعوت خدا به سوی خودش، او را به سوی خود میخواند و از او اجابت میطلبد؛ فلیستجیبوا لی. وقتی میگوییم: دعوت خود خدا به خانهی دل، دعایی است که پیشاپیش اجابت شده است، یعنی همین.
سؤال:
توصیههای خداوند به دعا، منحصر به عبارتهایی مانند «ادعونی» و «دعانی» نیست تا شما بگویید: مدعو و مطلوب فقط خدا است. عبارتهای مختلفی از منابع دینی به دست میآید که نشان میدهد خدا به طلب حاجت و درخواست رفع حوایج نیز توصیه کرده است. مانند: دعاهای مختلفی که خداوند در قرآن از زبان انسانها بیان میفرماید و به این شکل، طلب حاجت از او را به ما آموزش داده، ما را به این کار تشویق میکند.
«پروردگارا، در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا فرما؛ ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة...»7
«پروردگارا، به ما نور چشمهایی از همسر و فرزند عطا فرما؛ ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین...»8
در یک حدیث قدسی میخوانیم که خداوند به حضرت موسی علیهالسلام میفرماید:
«ای موسی، هرچه نیاز داری از من بخواه، حتی علف گوسفندت و نمک غذایت را؛ يَا مُوسَى سَلْنِي كُلَّ مَا تَحْتَاجُ إِلَيْهِ حَتَّى عَلَفَ شَاتِكَ وَ مِلْحَ عَجِينِك»9
پاسخ این است که اولاً خدا هرگز در چنین دعاهایی وعدهی اجابت قطعی نداده است. ثانیاً دعا برای رفع حاجت بهانه است برای روآوردن به سوی خدا و ایجاد ارتباط با او؛ اساساً خدا انسان را به همین دلیل محتاج و نیازمند آفریده است.
انسان یک نیازمندی ذاتی دارد که جزء ذات او و ناشی از وجود امکانی10 او است. فارغ از این نیاز و فقر ذاتی، خدا میتوانست انسان را مثل فرشتگان نسبت به بسیاری از نیازهای عارضی (نیاز به آب و غذا و امنیت و سلامت و آموزش و تربیت و...) بینیاز و مستغنی بیافریند، اما خدا او را غرق در نیاز و فقر و حاجت آفریده است تا حرکت برای رفع نیازها او را به سوی منبع ثروت و دارایی سوق دهد. بسیاری از انسانها از چنان روح بلندی برخوردار نیستند که مبدأ هستی و قلهی کمال را بیواسطه بشناسند و در پی وصال او برآیند؛ برای چنین کسانی نیازهای محسوس و ملموس میتواند انگیزهای قوی برای جستوجوی مبدأ ثروت و دارایی و توانایی ایجاد کند. پس فقر انسان و تلاش برای رفع نیازها هدف نیست، وسیله است برای رسیدن به هدف، که شناخت و وصال ذات متعال خداوند است.
اگر ما رفع حوایج و نیازهای ریز و درشت خود را هدف ندانیم بلکه بهانهای برای توجه به خدا و ارتباط با او قرار بدهیم، دیگر فرقی نمیکند حاجتمان برآورده شود یا نه. وقتی هدف (ارتباط با خدا و نزدیک شدن به او) حاصل شد، دیگر بهانه و وسیله (رفع حاجت) رنگ میبازد و از اهمیت میافتد.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«کسی که از همهی علایق رها شده و تنها به خدا روکند، خدا همهی نیازهایش را به عهده میگیرد؛ مَنِ انقَطَعَ إِلَى اللهِ كَفاهُ اللهُ كُلَّ مَؤُنَةٍ».11
و نیز: «هرکس که همّ و غم و نیاز و حاجتش یک چیز (یعنی خود خدا) باشد، خدا نیازش را برآورده میکند؛ مَنْ كَانَ هَمُّهُ هَمّاً وَاحِداً كَفَاهُ اللهُ هَمَّهُ».12
نیز: «کسی که یک همّ و غم و یک نگرانی داشته باشد، خدا نگرانیها و نیازهای دنیا و آخرتش را برطرف میکند؛ مَنْ أَصْبَحَ وَ هَمُّهُ وَاحِدٌ كَفَاهُ اللهُ هَمَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة».13
وقتی ما باور داشته باشیم که:
1. خدا حتی بیشتر از خودمان به ما محبت دارد و بیشتر از هرکسی خیر و سعادت ما را میخواهد؛
2. خدا داشتهها و نداشتههای ما و نیازمندیهای ما برای پیمودن راه سعادت را بهتر از هرکسی میداند؛
3. خدا از هرکسی به رفع نیازهای ما تواناتر است و به آسانی و به بهترین شکل میتواند نیازهای ما را برآورده کند؛
آنگاه هرگز برای رفع نیازهای خود جوش و خروش نمیکنیم. حاجت خودمان را به محضر پروردگار عرض میکنیم و با رسیدن به هدف اصلی دعا، دیگر منتظر رفع حاجت نمیمانیم. دوستی و انس و ارتباط حقیقی با خداوند و زیستن در برابر نگاه محبتآمیز و خیرخواه و توانای او، ما را از حوایج دیگر خود میرهاند و وقتی به خود مینگریم، میبینیم که تنها یک نیاز داریم؛ نیاز ذات ما به ذات مقدس الاه. میبینیم از همهی بندها رها هستیم و تنها بند نیاز و فقر ذاتی به خدا (یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله) را در پای داریم که بزرگترین نعمت و افاضهی خدا به ما است. این بند نه مانند غل و زنجیر سیاه و سنگین، که مانند دو بال سفید و سبک ما را بالا میبرد؛ چنانکه حضرت رسول فرمود: فقر فخر من است و به آن میبالم! الفقرُ فَخری و بِهِ اَفتَخِرُ.14
عرض کردیم که خدا برای رفع حوایج ما که به درگاهش عرضه میداریم، هیچ وعده و قولی نداده است. این سخن برای این است که ما حد و اندازهی خود را نگه داریم و از خدا طلبکار نباشیم و اگر نیازهایمان طبق میلمان برطرف نشد، از خدا گله و او را به خلف وعده متهم نکنیم؛ وگرنه خدا بنایش بر این است که نیازهای ما را برطرف کند و با برطرف کردن نیازهای ما، واسطه و بهانه بودن نیازها برای ارتباط با خود خدا، کامل شود. یعنی همانطور که خدا ما را نیازمند آفریده و نیازهای ما را بهانهای برای روی آوردن ما به سوی خود قرار داده، رفع نیازهای ما را هم در همین راستا اراده کرده است. اگر قرار باشد عرض حاجت بین ما و خدا پیوند برقرار کند، برآوردن حاجات هم این پیوند را استحکام میبخشد.
اما ارادهی خدا برای اجابت «دعاهای حاجتخواه» ما برخلاف اجابت «دعاهای خداخواه» ما مطلق و همیشگی نیست؛ بلکه آداب و شرایط و ضوابطی دارد. با مطالعهی آیات و روایات میتوان بخشی از شرایط استجابت دعای حاجتخواه و موانع آن را چنین بیان کرد:
آداب دعا:
ـ شروع با نام خدا
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «دعایی که با بسم الله الرحمن الرحیم شروع شده باشد، رد نمیشود؛ لایُرَدُّ دُعاءٌ اوّلُهُ بسم الله الرحمن الرحیم».15
ـ گفتن حمد و ثنای الهی
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «هردعایی که قبلش حمد و ثنای الهی نباشد، ناتمام است؛ اِنَّ کُلَّ دُعاءٍ لایکونُ قَبلَهُ تمجیدٌ فهو اَبتَرٌ».16
ـ گفتن صلوات
امام صادق علیهالسلام: «دعا در حجاب است و از پشت پرده بیرون نمیآید تا وقتی که بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده شود؛ لایَزالُ الدعاءُ مَحجوبًا حتی یُصَلّی علی محمدٍ و عَلی آلِ محمدٍ».17
ـ توسل به خوبان
امام کاظم علیهالسلام: «هرگاه حاجتی به خدا داشتی، بگو: خدایا تو را به حق محمد و علی میخوانم که آن دو نزد تو جایگاه رفیعی دارند؛ اِذا کانَتْ لَکَ حاجةٌ اِلَی اللهِ فَقُل: اللهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ بِحَقِّ مُحمدٍ و عَلیٍّ فَاِنَّ لَهُما عندَکَ شَأنًا مِنَ الشَأنِ».18
ـ اقرار به گناه
امام صادق علیهالسلام: «دعا عبارت است از مدح و ثنای خدا، سپس اقرار به گناهان سپس درخواست حاجت؛ اِنَّما هِیَ المِدحَةُ ثمَّ الاقرارُ بِالذَّنبِ ثمَّ المَسأَلَةُ».19
ـ تضرّع و زاری
حدیث قدسی: «ای عیسی، مرا مثل انسان غمدیده و مثل غرق شدهای که نجات دهندهای ندارد دعا کن... مرا نخوان مگر با حالت تضرع و التماس؛ یا عیسی اُدعُنِی دُعاءَ الحزینِ الغریقِ الذی لَیسَ لَهُ مُغیثٌ... و لاتَدعُنی اِلّا مُتَضَرِّعًا اِلَیَّ».20
ـ زیاد نشمردن خواسته
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «از خدا حاجت بخواهید و زیاد بخواهید که هیچ چیزی در نظر خدا بزرگ نیست؛ سَلُوا اللهَ و اَجزِلُوا فَاِنَّهُ لایَتَعاظَمُهُ شیءٌ».21
ـ تعمیم و گسترش دامنهی دعا
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «هرگاه کسی دعا میکند، دعایش را تعمیم و گسترش بدهد که این کار بیشتر موجب تأثیر دعا میگردد. هرکس دعا برای چهل نفر از برادران دینیاش را بر دعا برای خودش مقدم کند، دعایش هم در حق آنها مستجاب میشود و هم در حق خودش؛ اِذا دَعا احدُکُم فَلْیُعِمْ فَاِنَّهُ اَوجَبُ لِلدُّعاءِ و مَنْ قَدَّمَ اربَعینَ رُجلًا مِن اِخوانِهِ قَبلَ اَنْ یَدعُوَ لِنِفسِهِ اُستُجیبَ لَهُ فیهِم و فی نَفسِهِ».22
ـ دعا در خلوت
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «یک دعای پنهانی و در خلوت برابر است با هفتاد دعای آشکار؛ دعوةٌ فی السِّرِّ تَعدِلُ سَبعینَ دَعوَةً فی العَلانیةِ».23
ـ دعای دستهجمعی
امام صادق علیهالسلام: «هرگاه گروههای مختلف برای یک کار جمع شوند و متّحدانه دعا کنند، دعایشان مستجاب است؛ مااجتَمَعَ اَربَعَةُ رَهطٍ قَطُّ عَلَی اَمرٍ واحدٍ فَدَعَوُا اللهَ اِلّا تَفَرَّقُوا عَن اِجابَةٍ».24
ـ حسن ظن به اجابت
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «دعا کنید با حالتی که یقین به اجابت دارید؛ اُدعُوا اللهَ و انتم مُوقِنونَ بِالاِجابَةِ».25
ـ دعا در زمانهای مناسب
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «بهترین زمان دعا، سحر است؛ خیرُ وقتٍ دَعَوْتُم اللهَ فیهِ الاَسحارُ».26
امام صادق علیهالسلام: «سه وقت است که دعا در آنها از رسیدن به خدا محروم نمیماند؛ دعا بعد از انجام یک فریضه و واجب دینی (مثلاً بعد از نمازهای واجب)؛ دعا هنگام بارش باران؛ و دعا هنگام ظهور معجزه و کرامتی خارقالعاده در زمین (مثلاً هنگامی که مریضی با عنایت الهی بهطور غیرعادی شفا پیدا میکند)؛ ثلاثةُ اَوْقاتٍ لایَحجُبُ فیها الدُّعاءُ عَنِ اللهِ: فی اِثرِ المَکتوبَةِ و عِندَ نُزُولِ القَطْرِ و ظهورِ آیةٍ مُعجزةٍ لِلّهِ فی اَرضِهِ».27
ـ اصرار و جدیّت و دوری از سستی و تنبلی
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «رحمت خدا بر بندهای که حاجتی را از خدا طلب کند و در دعای خود پافشاری و جدّیّت داشته باشد؛ چه دعایش مستجاب شود یا نه؛ رَحِمَ اللهُ عَبداً طَلَبَ مِن اللهِ حاجَةً فَاَلَحَّ فی الدُّعاءِ، اُستُجیبَ لَهُ اَو لَمیُستَجَبْ».28
ـ دوری از عجله و شتابزدگی
امام صادق علیهالسلام: «مؤمن در خیر و آسایش و رحمت خدا است مادامی که در رسیدن به حاجتش عجله نکند که این کار آسایشش را به هم زده، موجب ناامیدی و ترک دعا میشود. سؤال شد: منظورتان از عجله در دعا چیست؟ فرمود: مثلاً اینکه بگوید: از فلان زمان و فلان وقت دارم دعا میکنم ولی هیچ اجابتی ندیدهام!؛ لایَزالُ المؤمنُ بِخیرٍ و رَخاءٍ و رَحمةٍ مِنَ اللهِ مالَمْیَستَعجِلْ فَیَقْنُطْ فَیَتْرُکِ الدُّعاءَ. قُلتُ لَهُ: کیفَ یَستَعجِلُ؟ قال: یقولُ: قَددَعَوْتُ مُنذُ کذا و کذا و لااَرَی الْاِجابَةَ».29
امام صادق علیهالسلام: «مؤمن وقتی که پاداش دعاهای اجابت نشده در دنیا را میبیند، آرزو میکند کاش هیچ یک از دعاهایم مستجاب نشده بود؛ یَتَمَنَّی المؤمنُ اَنَّهُ لَمْیُستَجَبْ لَهُ دَعوَةٌ فی الدّنیا مِمّا یَرَی مِن حُسنِ الثّوابِ».30
ـ پرهیز از حالت تعلیم و آموزش به خدا
حدیث قدسی: «فرزند آدم، در آنچه امر کردهام مرا اطاعت کن و هرگز صلاح و مصلحتت را به من نیاموز!؛ یَابْنَ آدمَ اَطِعْنِی فیما اَمَرتُکَ و لاتُعَلِّمنِی ما یُصلِحُکَ».31
ـ ایمان به توانایی خدا در برآوردن حاجت
حدیث قدسی: «هرکه از من چیزی بخواهد و بداند که سود و زیان همه از سوی من است، اجابتش میکنم».32
ـ دعا به هنگام دلشکستگی
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «هنگام دلشکستگی و رقت قلب، دعا را مغتنم شمارید که دعا در چنین حالی رحمت و لطف خدا است؛ اِغتَنِمُوا الدُّعاءَ عِندَ الرِّقَّةِ فَاِنَّها رَحمةٌ».33
موانع اجابت دعا:
گاهی دعایی شرایط اجابت را دارد ولی مانعی بر سر راه اجابت است که نمیگذارد آن دعا مستجاب شود. از جمله موانعی که از روایات به دست میآید میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ مصلحت نبودن و مخالفت داشتن با حکمت الهی
امیرالمؤمنین علیهالسلام: «لطف و کرم خداوند سبحان هرگز حکمت او را نمیشکند، به همین خاطر همهی دعاها مستجاب نمیشود؛ اِنَّ کَرَمَ اللهِ سُبحانَهُ لایَنقُضُ حِکمَتَهُ فَلِذلکَ لایَقَعُ الاِجابَةُ فی کُلِّ دَعوَةٍ».34
امام سجاد علیهالسلام: «مؤمن نسبت به اجابت دعایش سه حالت دارد: یا فوری اجابت میشود، یا برایش ذخیره میشود و در آینده (یا در آخرت) اجابت میشود، یا اینکه به جای آن بلایی که قرار بود به او برسد، از او دور می شود؛ المؤمنُ مِن دُعائِهِ عَلَی ثَلاثٍ: اِمّا اَن یُدَّخَرَ لَهُ و اِمّا اَن یُعَجَّلَ لَهُ و اِمّا اَن یُدفَعَ عنه بَلاءٌ یُریدُ اَن یُصیبَهُ».35
ـ شناخت نادرست و ناقص از خدا
از امام صادق علیهالسلام سؤال شد: چرا دعاهای ما مستجاب نمیشد؟ فرمود: «چون شما کسی را میخوانید که شناخت درست و شایستهای از او ندارید؛ لِاَنَّکُم تَدعُونَ مَن لاتَعرِفُُونَهُ».36
ـ آلودگی به گناه
اگر خدا لطف و رحمت بر بندگان را بر خود واجب کرده و عهد کرده است بندگانش را یاری برساند37، ترک گناه و رو نیاوردن به شیطان و هوای نفس نیز عهدی است که خدا از هر انسانی گرفته است.38. پس به حکم آیهی 40 سورهی بقره39، خدا وقتی به عهدش وفا میکند و حوایج ما را برآورده میکند که ما هم به عهدمان وفا کنیم و از گناه و هواپرستی دوری کنیم.
امام باقر علیهالسلام: «گاه بنده از خدا حاجتی میطلبد و جا دارد که دعایش زود یا دیر اجابت شود، ولی بنده گناهی مرتکب میشود؛ به همین خاطر خداوند متعال به فرشته میگوید: حاجتش را نده و او را محروم کن؛ زیرا او خود را در معرض خشم من قرار داده است و مستحق محرومیت است؛ اِنَّ العَبدَ یَسأَلُ اللهَ الحاجَةَ فَیَکونُ مِن شَأنِهِ قَضاؤُها اِلَی اَجَلٍ قَریبٍ اَو اِلَی وَقتٍ بَطیءٍ فَیَذنِبُ العَبدُ ذَنباً فیَقولُ اللهُ تبارک و تعالی لِلمَلَکِ: لاتَقضِ حاجَتَهُ و احْرُمهُ اِیّاها، فَاِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطی و اسْتَوْجَبَ الحِرمانَ مِنّی».40
ـ ترک امر به معروف و نهی از منکر
یکی از مصادیق مهم گناه که مانع اجابت دعا میشود، ترک امر به معروف و نهی از منکر است.
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «امر به معروف و نهی از منکر کنید وگرنه خدا بَدان شما را بر نـیـکان شما مسلط میکند و دعای نیکان شما در آن هنگام به اجابت نمیرسد».41
ـ ناپاک بودن کسب و درآمد
یکی دیگر از مصادیق گناه که مانع اجابت است، بیمبالاتی به احکام شرعی کسب و کار است.
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «بنده دستش را به سوی خدا بلند میکند در حالی که خوراکش حرام است، چگونه دعایش مستجاب شود در حالی که حال او این است؟!؛ اِنَّ العبدَ لَیَرفَعُ یَدَهُ اِلَی اللهِ و مَطعَمُهُ حرامٌ فکیفَ یُستَجابُ لَهُ و هذا حالُه؟!».42
ـ ابتلا به حق الناس
یکی دیگر از مصادیق گناه که مانع اجابت است، خوردن حق مردم و بیتوجهی به حقالناس است.
امام صادق علیهالسلام: «کسی که میخواهد دعایش مستجاب شود، کسبش را حلال کند و بدهیها و حقالناسها را ادا کند. دعای بندهای که شکمش از حرام پرشده و حقالناس بر گردن دارد، تا خدا بالا نمیرود؛ اِذا اَرادَ احدُکم اَن یُستَجابَ لَهُ فَلیُطَیِّبْ کَسبَهُ وَ لْیَخرُجْ مِن مَظالِمِ الناسِ وَ اِنَّ اللهَ لایَرفَعُ الیهِ دُعاءُ عبدٍ و فی بَطنِهِ حرامٌ اَو عِندَهُ مَظلَمَةٌ لِاَحَدٍ مِن خَلقِهِ».43
ـ غفلت و لهو و لعب
علاوه بر گناه که رویگرداندن از خدا است، غفلت و بیتوجهی به خدا هم میتواند مانع اجابت دعا باشد.
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله: «بدانید که خدا هیچ دعایی را از دل غافل لهوزده اجابت نمیکند؛ اِعلَمُوا اَنَّ اللهَ لایَستَجیبُ دُعاءً مِنْ قَلبٍ غافلٍ لاهٍ».44
امام صادق علیهالسلام: «هرکس خوش دارد که در حال سختی دعایش به اجابت برسد، در حال راحتی غافل نباشد و دعا کند».45
ـ سنگدلی و قساوت قلب
امام صادق علیهالسلام: «خداوند دعای انسان سنگدل و قسیُّالقلب را اجابت نمیکند؛ اِنَّ اللهَ لایَستَجیبُ دُعاءً بِظَهرِ قلبٍ قاسٍ».46
خلاصه
دعا دو گونه است:
1. صدا زدن خود خدا و دعوت او به سوی خود؛
2. طلب حاجت از خدا و عرض نیاز به درگاهش.
هدف خدا از تشریع دعا، ایجاد ارتباط بین ما و خدا و نزدیک شدن ما به او است؛ از این رو نیازهای مادی و معنوی ما و رفع آنها بهانهای است برای نزدیک شدن ما به خدا و رسیدن به هدف خلقت.
وعدهای که خدا برای اجابت دعاهای ما داده است، مربوط به دعا از نوع اول است. یعنی اگر خود خداوند متعال را به خانهی وجودمان و به کلبهی دلمان دعوت کنیم، خدا مطلقاً و بیقید و شرط دعایمان را اجابت میکند. اما خدا دربارهی اجابت دعاهای حاجتخواه ما و رفع مطلق نیازهای ما هیچ وعدهای نداده است؛ زیرا اولاً این کار با جایگاه و شأن عبد و مولا تناسب ندارد؛ ثانیاً چنین چیزی در عمل غیرممکن است.
با این حال خدا برای تقویت رابطهی بندگان با او، اراده کرده است که حوایج آنها را برطرف کند ولی این اراده مطلق نیست و شرایط و ضوابطی دارد.
ما هم باید نیازها را بهانه و وسیلهای بدانیم برای خواستن خود خداوند و تقرب به خود او. زبان حال ما در هنگام دعا باید چنین باشد: «خدایا من چنین حاجتی دارم که برآورده کردن آن فقط به دست تو است. از تو میخواهم که مرا دریابی و حاجتم را اگر صلاح میدانی روا سازی؛ اگر هم صلاح ندانستی، من مطیع توام؛ هرچه تو بخواهی! من تو را میخواهم!»
ـــــــــــــــــــــــــــ
1. فرقان، ٧٧
2. اعراف، ٥٦
3. غافر، ٦٠
4. بقره، 186
5. نهجالبلاغه صبحیصالح، ص 553
6. روم، 6 و ٧
7. بقره، 201
8. فرقان، 74
9. وسایل الشیعه، ج 7
10. وجود امکانی یک اصطلاح فلسفی است و در برابر وجود وجوبی است که مخصوص خداوند متعال است.
11. مصباح الشریعه
12. کافی، ج 3
13. الخرائج و الجرائح، ج 3
14. عدة الداعی
15. میزان الحکمه
16. همان
17. همان
18. همان
19. همان
20. همان
21. همان
22. همان
23. همان
24. همان
25. همان
26. همان
27. همان
28. همان
29. همان
30. همان
31. همان
32. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
33. میزان الحکمه
34. همان
35. همان
36. همان
37. خدا لطف و رحمت بر بندگان را بر خود واجب کرده است؛ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (انعام، ١٢)
38. ای فرزندان آدم، آیا از شما عهد نگرفتهام که بندهی شیطان نباشید؟!؛ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ(یس، 60)
39. به عهدم وفا کنید تا من هم به عهد شما وفا کنم؛ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ (بقره، 40)
40. میزان الحکمه
41. سفینة البحار
42. میزان الحکمه
43. همان
44. همان
45. اصول کافی، ج 4
46. میزان الحکمه
نظرات (27)