با نام خدا
نقش حیاتبخش امر به معروف و نهی از منکر
در آیهی 71 سورهی مبارکهی توبه میخوانیم:
مؤمنان ولیّ یکدیگرند و نسبت به یکدیگر مسؤولیت دارند. یکدیگر را به کارهای نیک امر میکنند و از کارهای بد نهی میکنند. نماز را بهپامیدارند و زکات میدهند و از خدا و رسولش اطاعت میکنند. خداوند دست رحمت و مهربانی خود را بر سر آنها خواهد کشید که خداوند عزتمند و فرزانه است.
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.
در این آیهی شریفه چند مطلب به صورت پیدرپی ذکر شده است که مطلب قبلی علت مطلب بعدی است. دقت کنید:
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ --> بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ --> يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ --> وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ --> أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
ایمان --> ولایت و محبت و علاقه به سرنوشت یکدیگر --> خیرخواهی و راهنمایی --> اقامهی دین و تحقق بندگی خدا و قرار گرفتن در مسیر رشد --> رسیدن به رحمت نامتناهی الهی و هدف خلقت
اشتراک مؤمنان در ایمان و اعتقاد به باورهای دینی، یک نوع علاقه و پیوند بین آنها ایجاد میکند که سبب میشود نسبت به سرنوشت همدیگر دغدغه داشته باشند. نتیجهی داشتن چنین احساسی نسبت به یکدیگر، سبب میشود نسبت به هم خیرخواه باشند و در مسائل و مشکلات به هم کمک کنند و همدیگر را راهنمایی کنند. نتیجهی این خیرخواهیها و راهنماییها، داشتن یک جامعهی دینی و اقامهی دین در سطح جامعه است که آن هم سبب رسیدن به رحمت لایزال الهی و محقق شدن هدف خلقت است.
همانطور که میبینیم یکی از حلقههای این سلسله، امر به معروف و نهی از منکر است که بیتوجهی به آن سبب قطع شدن این سلسله و در نتیجه محروم ماندن از رحمت الهی و نرسیدن به هدف آفرینش است.
امام باقر علیهالسلام در اهمیت امر به معروف و نهی از منکر میفرمایند:
به وسیلهی آن فرائض و واجبات دینی برپا میشود؛ راهها امن میشود؛ کسب و کار حلال میشود؛ حقالناسها ادا میشود؛ زمین آباد میشود؛ با دشمنان مقابله و از آنها انتقام گرفته میشود؛ و بهطور کلی کارها روبهراه میشود.
بِها تُقامُ الفَرائِضُ و تَأمَنُ المذاهِبُ و تَحِلُّ المَکاسِبُ و تُرَدُّ المَظالِمُ و تُعمَرُ الارضُ و یُنتَصَفُ من الاَعداءِ و یَستقیمُ الاَمرُ1
هنر امر به معروف و نهی از منکر
بسیاری از ما مسلمانان از وظیفهی خطیر امر به معروف و نهی از منکر و از نقش کلیدی آن در اصلاح و تربیت جامعه غافلیم و در انجام آن کوتاهی میکنیم. آنهایی هم که امر به معروف و نهی از منکر میکنند، اغلب آن را ناقص و گاه غلط انجام میدهند. در حالی که این فریضهی سرنوشتساز یک «هنر» است و ما در حد یک هنر باید به آن توجه داشته باشیم و هرگز نباید آن را در حد یک کار ساده بانگاریم.
با پیشرفت جوامع بشری و توسعهی امور اجتماعی و پیچیدهتر شدن روحیات بشری و روابط اجتماعی، هنر امر به معروف و نهی از منکر هم حساستر و ظریفتر میشود و نیاز به برگزاری کلاسها و دورهها و کارگاهها و همایشها و کارگروههای تخصصی برای آموزش این هنر ضرورت بیشتری پیدا میکند.
انتظار بیش از حد از زبان و گوش
یکی از اشتباههایی که دربارهی امر به معروف و نهی از منکر در بین معتقدان و عاملان به این فریضه شایع است، انتظار بیش از حد از زبان و گوش است. ما خیال میکنیم با استفاده از دو ابزار «زبان» و «گوش» همهی مشکلات فرهنگی و تربیتی حل میشود. زبان و گوش ابزار بسیار مهم و کارامدی هستند ولی توانایی آنها محدود است و هرگز نمیتوانند یکتنه بار سنگین فریضهی امر به معروف و نهی از منکر را به دوش بکشند.
وقتی ما همهی امر به معروف و نهی از منکر را در پند و نصیحت و صحبت و سخنرانی خلاصه میکنیم و در بسیاری موارد نتیجه نمیگیریم، با تأسف زمزمه میکنیم:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهی من آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
و این یعنی «ناامیدی از اصلاح جامعه و تربیتناپذیری آن» که نتیجه و تبعاتش روشن است.
مراحل امر به معروف و نهی از منکر
در روایات آمده است که امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله دارد: مرحلهی قلب، مرحلهی زبان، و مرحلهی عمل.
اغلب ما مرحلهی قلب را به «خشم و تنفر و انزجار از کسی که مرتکب منکر شده است» تفسیر میکنیم و مرحلهی زبان را به «سرزنش و پند و اندرز تحکّمآمیز و کوبنده و حالگیر» و مرحلهی عمل را به «اعمال زور و گوشمالی»!
تنفر و انزجار قلبی و سرزنش و سخنهای کوبنده و اعمال زور و گوشمالی از دایرهی امر به معروف و نهی از منکر بیرون نیستند و نمیتوان بهطور مطلق آنها را خارج از این فریضه دانست؛ ولی قطعاً این رفتارها وظیفهی اصلی و درجهی اول نیستند؛ بلکه فرعی و درجهی دوم و سوم هستند.
در درجهی اول، منظور از امر و نهی قلبی، داشتن اخلاص و حسن نیت و علاقه به سرنوشت دیگران و خیرخواهی است نه جوش و خروش و عصبانیت و نفرت بیجا و منفعلانه.
و منظور از امر و نهی زبانی در درجهی اول، بیان روشنگر و منطقی است؛ همان موعظهی حسنهای که قرآن امر میفرماید؛ نه موعظهها و پندهای تحکمآمیز و تحقیرکننده.
و منظور از امر و نهی عملی در درجهی اول، حسن عمل خویش است نه اعمال زور و گوشمالی؛ همان چیزی که حدیث شریف (کونوا دُعاةً لِلناسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم؛ دیگران را نه با زبان که با رفتار نیکتان به راه راست دعوت کنید)2 بیان میکند.
صاحب جواهر رحمةاللهعلیه میگوید:
«بزرگترین و بالاترین و متینترین و پرتأثیرترین مصداق امر به معروف و نهی از منکر ـمخصوصاً نسبت به بزرگان و شخصیتهای ادیان دیگرـ این است که خود لباس کارهای پسندیده (اعم از واجب و مستحب) به تن کنی و لباس کارهای ناپسند (اعم از حرام و مکروه) را از تن بیرون کنی و با اخلاق بزرگوارانه نفست را تکامل بخشی و آن را از اخلاق پست پاکیزه کنی.
نعم، من اعظم افراد الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اعلاها و اتقنها و اشدها تأثیرا خصوصا بالنسبة الی رؤساء الدین هو ان یلبس رداء المعروف واجبه و مندوبه و ینزع رداء المنکر محرمه و مکروهه و یستکمل نفسه بالاخلاق الکریمة و ینزهها عن الاخلاق الذمیمة.»3
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
«هرکس که خود را به مقام امامت و رهبری مردم نصب کرده [و در مقام اصلاح جامعه و امر به معروف و نهی از منکر برآمده است]، قبل از آموزش دیگران، خود را آموزش دهد و به آموزش دیگران به وسیلهی رفتار و سیرهی نیک بیش از آموزش آنها به وسیلهی زبان اهمیت بدهد. کسی که نفس خود را تعلیم و تأدیب میکند به تکریم و بزرگداشت شایستهتر است نسبت به کسی که دیگران را تعلیم و تأدیب میکند.
من نصب نفسه للناس اماماً فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه و معلم نفسِه و مؤدّبُها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم»4
نکته
مطالب پیشگفته به این معنا نیست که تا تربیت کامل خود، نباید برای تربیت جامعه قدمی برداشت؛ بلکه منظور این است که ما همیشه و در تحت هرشرایطی باید به تربیت خود بیشتر از تربیت دیگران اهمیت بدهیم و هرگز اجازه ندهیم امر به معروف و نهی از منکر ما را از خودسازی غافل کند.
اصلاح جامعه و تعلیم و تأدیب دیگران یک واجب ضروری است و ما مکلفیم همانطور که خودمان را تربیت میکنیم، جامعه را هم تربیت کنیم؛ ولی تنها در صورتی میتوانیم در تربیت جامعه توفیق کامل داشته باشیم که قبل از تربیت جامعه و همراه با آن خودمان را هم تربیت بکنیم؛ وگرنه اگر کسی بخواهد برای امر به معروف و نهی از منکر تا تربیت کامل خود صبر کند، هرگز توفیق عمل به فریضهی امر به معروف و نهی از منکر را نخواهد داشت؛ چون مسیر تربیت و تکامل انسان شاید تا پایان عمر هم پیموده نشود.
ریشهی مطالب این یادداشت در کتاب ده گفتار شهید مطهری است.
ــــــــــــــــــــــــ
1. فروع کافی، ج 5
2. الکافی، ج 2
3. جواهر الکلام
4. نهجالبلاغه، حکمت 73
نظرات (1)