با نام خدا
ماه روزه که میرسد یکی از دغدغههای خانوادهها روزهی دختر تازهبالغشان است. برخی هم بهانهای پیدا میکنند تا دین و مذهب و عبادت را سرزنش کنند و عصر و زمانه را جلوتر از این سنتها و باورها بدانند و پایبندی به آنها را ظلم به دختربچهی نحیف و ضعیف بدانند؛
ـ مگر دختربچهی نه ساله میتواند روزه بگیرد؟!
ـ چرا مراجع تقلید احکام اسلامی را بهروز نمیکنند؟!
ـ این ظلم نیست که بچهی نه ده ساله مجبور باشد روزه بگیرد؟!
ـ اگر بچهی به این کوچکی را مجبور کنی روزه بگیرد، از دین و اسلام زده نمیشود؟!
اینگونه صحبتها وقتی شدّت پیدا میکند که ماه رمضان در تابستان باشد و روزهدار مجبور باشد با هوای گرم دستوپنجه نرم کند.
انصافاً مگر یک کودک نه ساله چهقدر صبر و تحمل دارد که بتواند شانزده هفده ساعت در هوای گرم تابستان گرسنه و تشنه بماند؟! وقتی ما در روزهای عادی میبینیم کودکانمان تاب نیم ساعت گرسنگی و تشنگی را ندارند، چهطور میشود انتظار داشته باشیم یک روز کامل از اذان صبح تا غروب آفتاب گرسنه و تشنه بمانند؟!
ولی باید اعتراف کنیم که نگاه ما به کودکانمان و تواناییها و قابلیتهایشان نگاهی ناقص و ناتمام است. اعتراف کنیم که کودکانمان را دست کم گرفتهایم. خدایی که ما و آنها را آفریده، آنها و داشتههایشان را بهتر میشناسد. اگر خدا میخواهد آنها روزه بگیرند، پس حتماً میتوانند!
یکی از نکات اساسی در روزه گرفتن که ما اغلب دربارهی خودمان و دربارهی فرزندانمان از آن غافلیم، چند لایه بودن صبر و تحمل انسان است.
صبر و تحمل انسان مانند بسیاری از امور انسانی دیگر دارای چندین لایه و سطح و عمق است. همهی انسانها همهی لایههای صبر و تحمل را دارا هستند ولی در بسیاری از انسانها بسیاری از لایههای صبر و تحمل به فعلیت نمیرسد. یکی از حکمتهای روزه همین است که لایههای بالقوهی صبر و تحمل ما را بالفعل کند.
وقتی امیرمهدی پسر شش سالهی من میخواست روزه بگیرد، من این قضیهی صبر و تحمل و لایههای مختلف آن را برایش توضیح دادم. گفتم که وقتی احساس گرسنگی یا تشنگی شدید میکنی و احساس میکنی که دیگر تحملت دارد تمام میشود، با اندکی مقاومت سرسختانه به مرحلهی جدید صبر و تحمل وارد میشوی و میبینی که کار برایت آسان میشود. نزدیک ظهر که میشود احساس میکنی گرسنگی و تشنگی دارد تو را میکشد، ولی با مقاومت و بردباری سرسختانه که خیلی هم طول نمیکشد، لایهی جدیدی از صبر و تحمل در تو فعال میشود و میبینی دیگر گرسنگی و تشنگی تو را اذیت نمیکند؛ تا جایی که وقتی هنگام افطار فرامیرسد، احساس میکنی که میتوانی تا چند ساعت دیگر هم روزهات را ادامه بدهی. درست مانند یک گردنهی سخت و طاقتفرسا که عبور از آن تو را به عالمی جدید وارد میکند و وقتی به عالم جدید وارد میشوی، از اینکه همهی سختیهای عبور از آن گردنه را بهجان خریدی، راضی هستی.
وقتی من این توضیحات را برایش دادم و او کاملاً مسألهی لایههای مختلف صبر و تحمل را درک کرد، دیدم به راحتی و با آمادگی روحی کافی توانست یک روز کامل روزه بگیرد. همان امیرمهدی که در روزهای عادی وقتی غذا دیر آماده میشد، نمیتوانست نیم ساعت تحمل کند و دائم غر میزد، توانست با عبور از گردنههای مراحل مختلف صبر و تحمل، لایههای پنهان صبر و تحملش را فعال کند و بتواند بیش از شانزده ساعت روزه باشد. بعد از ظهر که حالش را پرسیدم، با اعتماد به نفس بالایی گفت: تازه میخوام دو ساعت بعد از افطار هم چیزی نخورم! که البته با این توضیح من که خدا دوست دارد هنگام اذان مغرب، دیگر روزهمان را تمام کنیم و افطار کنیم، نظرش عوض شد. امیرمهدی چند روز بعد، یک روز دیگر را با میل و اشتیاق و اصرار خود روزهی کامل گرفت.
یکی دیگر از عوامل مهم در توانایی بچهها برای روزه گرفتن، نگاه و عملکرد والدین و دیگر اعضای خانواده و فامیل است. اگر آنها بتوانند با برخورد مناسبشان به کودکان خردسال خود، شخصیت و احساس بزرگی بدهند، انجام کارهای بزرگ برایشان آسان میشود. تشویقهای حساب شده و سازنده هم بسیار مهم و ضروری است.
توجه به اصل مهم تربیتی «تدریج و گامبهگام» نیز بسیار ضروری است. آموزهی روزهی کلهگنجشکی بر مبنای همین اصل طراحی شده است که یکی از جلوههای هنر و ظرافت در فرهنگ دینی ملت ما است. روزهی کلهگنجشکی دو نوع است؛ کلهگنجشکی تکی و دوتایی. در روزهی کلهگنجشکی تکی، بعد از صرف سحری تا اذان ظهر چیزی خورده نمیشود و با صرف ناهار دیگر روزهی آن روز تمام میشود. در کلهگنجشکی دوتایی بعد از صرف ناهار دوباره روزه تا اذان مغرب ادامه پیدا میکند. اگر ما کودک خردسالمان را ابتدا با چند روز روزهی کلهگنجشکی تکی و بعد با چند روز روزهی کلهگنجشکی دوتایی تمرین بدهیم، به راحتی برای گرفتن روزهی کامل آمادگی پیدا میکند.
از دیگر اموری که بزرگترها برای کمک به روزه گرفتن کودکان تازهبالغشان باید لحاظ کنند، رعایت مسائل تغذیهای است. با رعایت برنامهی غذایی مناسب (نوع و مقدار خوردنیها و آشامیدنیها و زمان و دفعات صرف آنها) میتوان توانایی روزه گرفتن بچهها را چندین برابر کرد.
تا اینجا به چهار عامل «شناخت لایههای پنهان صبر و تحمل»، «تشویق بچهها و شخصیت دادن به آنها»، «توجه به اصل تدریج و گامبهگام»، و «رعایت مسائل تغذیهای و داشتن برنامهی درست غذایی» اشاره کردیم. احتمالاً عوامل مهم دیگری هم باشند که در تربیت فرزند روزهدار دخیل باشند؛ عواملی که از قلم این نوشتار افتاده است؛ امّا مهمترین عاملی که نباید از آن غافل باشیم، کمک و یاری دست غیبی خداوند است. این یک حقیقت است که وقتی خدا میبیند بندهای برای رضایت خدایش خود را به سختی میاندازد، او را با نیروی غیبی و متافیزیک خود یاری میکند. ما وقتی برای خدا تن به کارهای سخت میدهیم، نیروی ایمان و ارادهی خدایی را در درون خود احساس میکنیم و به روشنی درمییابیم که منشأ این نیرو و انرژی غیرعادی، عنایت و لطف خداوند است. نکتهای که در سخن روزهداران نوبالغ به خوبی مشهود است.
من برای ارائهی نمونه و الگو از چند نفر از دختربچههای تازهبالغ سؤالاتی پرسیدهام که پاسخ آنها را بدون تغییر (فقط با اندکی ویرایش جزئی) تقدیمتان میکنم.
خانم مهدیه رحیمی از خلخال
ـ چند سالتونه؟
ـ 11
ـ ماه رمضون امسال چند تا روزه گرفتی؟
ـ همشو.
ـ اولین باری که روزهی کامل گرفتی کی بود؟
ـ همین امسال
ـ اولین روزهی کلهگنجشکیتون کی بوده؟
ـ کلهگنجشکی نگرفتم
ـ اصلاً؟
ـ نه
ـ روزه گرفتن کار سختیه؟
ـ خیلی هم سخت نیست؛ فقط یه کم آب نخوردنش سخته.
ـ توی خونواده و فامیل کسی بود که با روزه گرفتن شما مخالفت بکنه و بگه شما هنوز بچهای؟
ـ آره عمهم. میگفت: نگیر، معدهت درد میکنه.
ـ کی بیشتر از همه تشویقتون میکرد؟
ـ مامانم؛ میگفت: از نه سالگی دیگه واجبه. میتونی بگیری، بگیر!
ـ به همسن و سالهای خودتون که روزه نمیگیرن چه توصیهای داری؟
ـ میگم روزههاشونو بگیرن. آدم خب از نه سالگی به سن تکلیف که میرسه خدا دستور داده که روزههامونو بگیریم.
خانم نیلوفر قلیپور از خلخال
ـ چند سالتونه؟
ـ 11
ـ ماه رمضون امسال چند تا روزه گرفتی؟
ـ همشو
ـ اولین بار که روزهی کامل گرفتی کی بود؟
ـ سوم میخوندم. از اون موقع تا حالا همه رو گرفتم.
ـ روزهی کلهگنجشکی چی؟
ـ دوم میخوندم.
ـ سخته روزه گرفتن؟
ـ نه، نه.
ـ روزه میگیری اذیت نمیشی؟
ـ نه، خیلی آسونه.
ـ چهجوری شده که اینقدر برات آسونه؟
ـ خدا قدرت داده.
ـ خونواده و فامیل همه با روزه گرفتن شما موافقن؟
ـ بله
ـ هیچ کسی مخالفت نمیکنه؟
ـ بعضی از همسایهها؛ میگن این بچه ضعیفه، نمیتونه بگیره.
ـ کی بیشتر از همه تشویقت میکنه؟
ـ برادرم. میگه روزه گرفتن خوبه. تو به سن تکلیف رسیدی، دیگه باید وظایفتو انجام بدی.
ـ به همسن و سالهای خودتون که روزه نمیگیرن چه توصیهای داری؟
ـ توصیه میکنم که بگیرن دیگه هرجور شده، چون این وظیفهایه که خدا بهشون داده.
خانم سیده فاطمه صدری از خلخال
ـ چند سالتونه؟
ـ 12
ـ امسال چند تا روزه گرفتی؟
ـ همهشو
ـ سالهای قبل هم گرفتی؟
ـ بله، همشو
ـ اولین باری که روزهی کامل گرفتی کی بود؟
ـ سه سال پیش که نه سالم بود.
ـ کلهگنجشکی چی؟
ـ قبل از نه سالگی کلهگنجشکی میگرفتم.
ـ سخته روزه گرفتن؟
ـ نه، خیلی آسونه.
ـ چطوریه که بعضیا روزه گرفتنو سخت میدونن ولی شما میگید آسونه؟
ـ اول اینکه اونا خودشون نمیگیرن، برا اونا سخته، فکر میکنن برای ما هم سخته، دوم اینکه خیلی آسونه، اصلاً هم هیچ سختی برای من نداشته.
ـ مامان و بابا و بقیهی اعضای خانواده و فامیل نظرشون چیه؟
ـ فامیلا بعضی موقعها میگن که یه دفعهای اذیت میشی ولی من میگم اذیت نمیشم.
ـ کسی هست که تشویقتون کنه؟
ـ همّه تشویق میکنن.
ـ چهجوری تشویقتون میکنن؟
ـ از هر لحاظ؛ از لحاظ جایزه، از لحاظ... حالا دیگه بماند!
ـ تا حالا پیش اومده که وسط روز ضعف کنی، خیلی گرسنه و تشنه بشی؟
ـ چرا، شده.
ـ اون موقعها چیکار کردی؟
ـ با یه چیزی مشغول شدم بیشتر.
ـ به همسن و سالهای خودتون که روزه نمیگیرن، میگن ما نمیتونیم روزه بگیریم، چه توصیهای داری؟
ـ این فکرو نکنن؛ ما اذیت نمیشیم. توصیه میکنم که روزه بگیرن.
خانم زهرا سلیمی از اردبیل
ـ چند سالتونه؟
ـ دارم میرم دوازده سال
ـ امسال چند تا روزه گرفتی؟
ـ راستش نشمردم (خنده)، نصفشو گرفتم، یه روز در میون میگرفتم.
ـ اولین باری که روزهی کامل گرفتی کی بود؟
ـ نه سالگیم بود.
ـ نه سالگی چند تا روزه گرفتی؟
ـ همشو کامل گرفتم.
ـ همشو کامل؟!
ـ بله (با خنده)
ـ قبل از اینکه روزهی کامل بگیری، روزهی کلهگنجشکی هم گرفتی؟
ـ یادم نیست؛ فکر کنم یه بار گرفته بودم.
ـ زهرا خانم، روزه گرفتن کار سختیه؟ راستشو بگی!
ـ سخت که نیست، فقط آدم یه ذره گشنش میشه.
ـ شما که گشنهت میشد، چهطوری تحمل میکردی؟
ـ اولش که خدا کمک میکنه، بعدشم یه کم قرآن میخونم، صلوات میفرستم، بازی میکنم...
ـ یعنی حواستو پرت میکردی که به گرسنگی فکر نکنی؟
ـ بله
ـ نظر بابا و مامان دربارهی اینکه شما روزه میگیری چی بود؟
ـ خدا رو شکر میکردن که من میتونم به خدا نزدیک بشم، میتونم حرفای خدا رو گوش بدم.
ـ تشویقت هم میکردن؟
ـ بله
ـ اگه بابا و مامان به شما نمیگفتن روزه بگیر، بازم روزه میگرفتی؟
ـ بله
ـ اگه میگفتن روزه نگیر، چی؟
ـ مممـ... میگرفتم بازم.
ـ با اونا چهجوری کنار میاومدی؟ از دستت شاید ناراحت میشدن!
ـ یه ذره باهاشون صحبت میکردم (خنده).
ـ به دختر و پسرهای همسن و سال شما که فکر میکنن نمیتونن روزه بگیرن، چه توصیهای میکنی؟
ـ بهشون توصیه میکنم، میگم که خدا تو قرآن گفته نماز بخونین، روزه بگیرین، ما باید حرف خدا رو گوش کنیم.
ـ اگه بگن ما نمیتونیم، اذیت میشیم، اون وقت چی؟
ـ میگم اگه خدا رو دوست دارین، باید حرفشو گوش بدین!
خانم بیتا اقبالی از اردبیل
ـ حالتون خوبه بیتا خانم؟
ـ خوبم مرسی
ـ چند سالتونه؟
ـ من ده سالمه
ـ امروز روزه بودی؟
ـ بله
ـ امسال چند تا روزه گرفتی؟
ـ چهار تاشو خوردم.
ـ چهار تا خوردی بقیهشو گرفتی؟
ـ بله
ـ پارسال چی؟
ـ ده روز گرفتم.
ـ قبل از پارسال هم گرفتی؟
ـ کلهگنجشکی
ـ بیتا خانم، روزه گرفتن کار سختیه؟
ـ نه!
ـ یعنی شما روزه میگیری اذیت نمیشی؟
ـ نه
ـ اصلاً؟ هیچی گشنه و تشنه نمیشی؟
ـ کم
ـ چهجوریه که تو روزهای عادی وقتی گشنهت میشه، مامان میگه نیم ساعت دیگه غذا حاضر میشه، شما میگی خیلی گشنمه، نمیتونم نیم ساعت صبر کنم، ولی تو ماه رمضون، 16 ساعت، 17 ساعت گرسنگی و تشنگی رو تحمل میکنی؟
ـ خدا کمک میکنه.
ـ مامان و بابا از اینکه شما روزه میگیری، تشویقت میکنن؟ جایزه هم میدن؟
ـ بله، هم تشویق کردن، جایزه هم دادن.
ـ شده تا الآن وسط روزه احساس گرسنگی و تشنگی شدید بکنی؟ احساس کنی دیگه داری اذیت میشی؟
ـ بله
ـ اون موقع چیکار کردی؟
ـ تحمل کردم
ـ چی باعث شده تحمل کنی؟
ـ که خدا خوشحال بشه.
ـ به دختر و پسرهایی که تو سن شما هستن، بعضیهاشون بزرگتر هم هستن ولی روزه نمیگیرن، شما به اونا چی میگی؟ چهجوری اونا رو به روزه گرفتن تشویق میکنی؟
ـ خب اولین باری که بگیرن، یواش یواش عادت میکنن خدا هم کمکشون میکنه.
خانم نیلوفر ایمانی از خلخال
ـ چند سالتونه؟
ـ 12
ـ ماه رمضون امسال چند تا روزه گرفتی؟
ـ همش غیر از دو تا.
ـ اولین بار که روزهی کامل گرفتی کی بود؟
ـ نه سالگیم بود که همشو گرفتم، البته غیر از سه تا.
ـ روزهی کلهگنجشکی چی؟
ـ یادم نمییاد.
ـ سخته روزه گرفتن؟
ـ نه، آسونه.
ـ چهجوری شده که اینقدر برات آسونه؟
ـ با لطف خدا.
ـ خونواده و فامیل همه با روزه گرفتن شما موافقن؟
ـ بله، همه موافقن.
ـ شده تا الآن وسط روزه احساس گرسنگی و تشنگی شدید بکنی؟ احساس کنی دیگه داری اذیت میشی؟
ـ بله
ـ اون موقع چیکار کردی؟
ـ آره شده، گفتم من که تا حالاشو گرفتم، بقیهشم بگیرم دیگه.
ـ به همسن و سالهای خودتون که روزه نمیگیرن چه توصیهای داری؟
ـ میگم بگیر، چرا نمیگیری؟!
خانم مهدیه جعفرزاده از خلخال
ـ چند سالتونه؟
ـ 12
ـ ماه رمضون امسال چند تا روزه گرفتی؟
ـ همشو.
ـ اولین بار که روزهی کامل گرفتی کی بود؟
ـ من از نه سالگی همشو گرفتم.
ـ روزهی کلهگنجشکی چی؟
ـ هفت ساله بودم.
ـ سخته روزه گرفتن؟
ـ نه، یکی دو روز اول سخت بود، بعد عادت کردم.
ـ چهجوری سختیهاشو تحمل میکردی؟
ـ نماز میخوندم، صلوات میفرستادم، چون نذر میکردم صلوات بفرستم.
ـ چی باعث میشد که روزه گرفتن برات آسون بشه؟
ـ به خدا توکل میکردم و به مسجد میرفتم.
ـ خونواده و فامیل همه با روزه گرفتن شما موافقن؟
ـ مامانم موافق بود، خیلی هم تشویق میکرد که بگیرم ولی مامان بزرگم مخالف بود و میگفت اگه اذیت میشی نگیر. بقیه همه تشویقم میکردن.
ـ چهجوری تشویقت میکردن؟
ـ بهم میگن: آفرین! باایمانی! بهشتی هستی! خوش به حالت!
ـ شده تا الآن وسط روزه احساس گرسنگی و تشنگی شدید بکنی؟ احساس کنی دیگه داری اذیت میشی؟
ـ بله؛ یه بار خونهی اون مامان بزرگم بودم خیلی تشنهم شد. مامان بزرگم گفت بخور، خدا میبخشه ولی سرمو گرم کردم با نماز و صلوات فرستادم تا تونستم روزه بگیرم.
ـ به همسن و سالهای خودتون که روزه نمیگیرن چه توصیهای داری؟
ـ امروز رفته بودم کلاس زبان دخترداییم، وقتی دیدم اونا روزه نگرفتن گفتم شما هم اگه یکی دو روز اول رو تحمل کنید عادت میکنید. حیفه که روزه نگیرید. من الآن دیگه راحت روزههامو میگیرم.
خانم معصومه فقیه از بوشهر
ـ چند سالتونه؟
ـ 11
ـ ماه رمضون امسال چند تا روزه گرفتی؟
ـ 27 تا
ـ اولین بار که روزهی کامل گرفتی کی بود؟
ـ سال قبل بود که کلّشو گرفتم.
ـ روزهی کلهگنجشکی چی؟
ـ هشت سالگیم.
ـ سخته روزه گرفتن؟
ـ یه کم.
ـ چهجوری سختیهاشو تحمل میکردی؟
ـ تحمل میکنم دیگه.
ـ چه کارایی میکنی که تحملش برات راحت بشه؟
ـ مثلاً وقتی از خواب بیدار میشم خودمو سرگرم میکنم، بعدش اذان هم که میشه میرم مسجد.
ـ خونواده و فامیل همه با روزه گرفتن شما موافقن؟
ـ بعضیاشون تشویق میکنن اما بعضیاشون میگن چون الآن تابستونه هوای بوشهر خیلی گرمه میگن که نگیر.
ـ شده تا الآن وسط روزه احساس گرسنگی و تشنگی شدید بکنی؟ احساس کنی دیگه داری اذیت میشی؟
ـ آره، اون موقع وقتی خیلی تشنه یا گشنهم میشد، میرفتم یا تلویزیون نگاه میکردم یا میخوابیدم.
ـ مامان و بابا چی میگفتن؟
ـ مامانم میگفت بخواب، برنامهریزی کن روز برات زود بگذره نه تشنهت بشه نه گشنهت.
ـ به همسن و سالهای خودتون که روزه نمیگیرن چه توصیهای داری؟
ـ من اینجوری دیدم. میخواستم بگم، چون مادر پدرشون اونجا بودن چیزی نگفتم.
ـ اگه تنها ببینیشون چی میگی؟
ـ میگم روزه بگیر، هم برا خودت بهتره، هم آسونتر میشه، جهنم نمیری.
خانم هانیه اسحاقی از اصفهان
ـ چند سالتونه؟
ـ 10
ـ ماه رمضون امسال چند تا روزه گرفتی؟
ـ همشو گرفتم.
ـ اولین بار که روزهی کامل گرفتی کی بود؟
ـ سال پیش.
ـ همهرو کامل گرفتی؟
ـ بله.
ـ اولین بار روزهی کلهگنجشکی کی گرفتی؟
ـ یادم نمییاد.
ـ سخته روزه گرفتن؟
ـ نه
ـ چه کارایی میکنی که برات آسون میشه؟
ـ خب، سحری خوب میخورم، بعد، روزهام استراحت میکنم که زیاد اذیت نشم.
ـ بعضیا با اینکه سنشون از شما بیشتره روزه نمیگیرن و میگن نمیتونیم. چهطوری روزه تو این سن برای شما آسون شده؟
ـ خب تمرین که کردم بعد بلد شدم. قبلاً که کوچیکتر بودم چند بار گرفتم، که بتونم.
ـ خونواده و فامیل همه با روزه گرفتن شما موافقن؟
ـ چرا، میگن خوبه.
ـ شده تا الآن وسط روزه احساس گرسنگی و تشنگی شدید بکنی؟ احساس کنی دیگه داری اذیت میشی؟
ـ بله.
ـ چیکار کردی همچین موقعهایی؟
ـ سعی کردم سر خودمو گرم کنم بازی کنم یادم بره.
ـ به همسن و سالهای خودتون که روزه نمیگیرن چه توصیهای داری؟
ـ بهش میگم که باید روزههای خودشو بگیره.
خانم مریم عابدینی از قم
ـ چند سالتونه؟
ـ 14
ـ از کی روزهی کامل میگیری؟
ـ از کلاس سوم دیگه
ـ روزهی کلهگنجشکی از کی گرفتی؟
ـ از کلاس اول
ـ روزه گرفتن سخته؟
ـ نمیشه گفت سخت نیست. سخت که هست تو این هوای گرم ولی هرچی سختتر باشه، ثوابشم بیشتره دیگه.
ـ چهطوری سختیهاشو میشه تحمل کرد؟
ـ وقتی آدم به ثوابش فکر کنه، خب آسون میشه.
ـ بچههای کوچکتر برای اینکه راحتتر بتونن سختی روزه رو تحمل کنن، چی کار کنن؟
ـ وقتایی که خیلی گشنه میشن، خودشونو با کاری مشغول کنن.
ـ به دخترهایی که به سن تکلیف رسیدن ولی روزه نمیگیرن، میگن نمیتونیم، چه توصیهای داری؟
ـ خودشون دو سه روز امتحان کنن، دیگه بقیهشو میگیرن. کلاً یه حس خیلی قشنگی داره.
نکتهی 1: موضوع این نوشتار دخترخانمهایی است که از وضعیت جسمانی سالم و عادی برخوردارند؛ وگرنه دخترهایی که از نظر جسمی بیش از حد نحیف هستند و به تشخیص پزشک متعهد و دیندار، روزه برایشان ضرر دارد، نباید روزه بگیرند؛ یا طوری روزه بگیرند که به آنها فشار وارد نشود. چنین کسانی در آینده که وضع جسمیشان بهبود پیدا میکند، باید قضای روزههای از دست رفته را بگیرند.
نکتهی 2: تصاویر استفاده شده برای این فرشتهها واقعی نیستند.
نکتهی 3: از همسرم و دیگر کسانی که در تهیهی این یادداشت کمکم کردند، تشکر میکنم.
نظرات (6)