با نام خدا
مدتی بعد از اینکه نظرسنجی «برای سلامتی امام زمان و امام خامنهای چند صلوات میفرستید؟» را به سایت اضافه کردم، یکی نظر توهینآمیزی برایم ارسال کرده بود که از انتشار متن او معذورم. پاسخ کامنت اهانتآمیز او را به آدرس رایانامهای که نوشته بود ارسال کردم ولی متأسفانه آدرس غلط بود و رایانامهام برگشت خورد. به همین خاطر پاسخ مذکور را در قالب یک یادداشت منتشر میکنم.
سلام
لابد به من حق میدهید که کامنتتان را در سایتم تأیید نکنم؛ موافق و مخالف بودن برای من ملاک نیست، بلکه منطقی و علمی و محترمانه بودن برایم ملاک است که متأسفانه نظر شما هیچ کدام را ندارد.
عنوان «امام» دو کاربرد دارد. در یک کاربرد، امام یعنی رهبر، پیشوا، بزرگ، جلودار. امام در این اصطلاح یک عنوان است که درجهی آن از لحاظ جایگاه علمی و معنوی بالاتر از «آیت الله العظمی» است. اگر ما به امام موسی صدر امام میگوییم و اگر اهل سنت به فخر رازی، امام میگویند، از این باب است. اطلاق امام به امام خمینی و امام خامنهای هم از این نظر درست است و جای اعتراض نیست.
معنا و کاربرد دیگر امام، معنایی عمیقتر و فراگیرتر است. امام در این اصطلاح یک عنوان فراگیر و جهانی است؛ همطراز چیزی که برای ائمهی معصوم قائل هستیم. در واقع این معنا، ادامهی همان معنایی از امامت است که ائمهی معصوم به دوش میکشیدند و الآن هم حضرت صاحبالزمان علیهالسلام آن را دارا است. امام به این معنا یعنی جانشین و نائب امام زمان. این کاربرد مخصوص ولی فقیه جامعالشرایط است که در دوران انقلاب اسلامی، اول امام خمینی لایقش بود و اینک امام خامنهای شایستهی آن است.
امامت به معنای دوم معادل ولایت است. همانطور که ولایت اهل بیت علیهمالسلام از طرف خدا با تنزّل رتبه به فقیه جامعالشرایط تسرّی پیدا میکند، امامت هم با لحاظ تنزّل رتبه، فقیه جامعالشرایط را هم شامل میشود. اگر کسی به ولایت مطلقهی فقیه اعتقاد دارد، باید امامت فقیه را هم بپذیرد. قید اطلاق در ولایت مطلقه، همین فراگیر و جهانیبودن را میرساند که مؤدّای عنوان «امام» است. تنها راه امام ندانستن ولی فقیه، تشکیک در اصل ولایت فقیه یا مطلقه بودن آن است. پذیرش ولایت مطلقهی فقیه با انکار امامت او جمع نمیشود.
شاید مخالفت عدهای با اطلاق عنوان امام به امام خامنهای به این خاطر است که نگرانند با این کار، شأن و جایگاه ائمه علیهمالسلام پایین بیاید و دیگر آن جایگاه بلند غیرقابل دسترسی برای انسانهای عادی از ذهنها پاک شود. این نگرانی بهجا نیست و میتواند نشانهی ضعف فکر و بصیرت باشد. بخل ورزیدن در استفاده از عنوان امام به این بهانه، مثل این است که صفت «مهربان» را فقط به خدا نسبت بدهیم و به بهانهی اینکه هیچ کسی به اندازهی خدا مهربان نیست و منشأ همهی مهربانیها، مهربانی خدا است، به هیچ کس دیگری مهربان نگوییم؛ و مانند اینکه غیر از خدا از هیچ کسی تشکر نکنیم، به این بهانه که همهی خوبیها از خدا است و تنها خدا لایق اصلی شکر و حمد است؛ در حالی که خود خدا دیگران را به مهربانی وصف کرده است و خود او ما را امر به تشکر از وسایط فیض کرده و فرموده: کسی که از مخلوق تشکر نکند، از خالق تشکر نکرده است. منحصر کردن عنوان «امام» در ائمهی دوازدهگانه نهتنها خدمتی به ائمه نیست بلکه جایگاه رفیع آن را تنزل میدهد و دامنهی شمولش را ضیق میکند. خدمت واقعی به امامت و ائمه این است که همهی مراتب و درجات این اصل حیاتی دینی را بفهمیم و به دیگران بفهمانیم.
اطلاق «امام» به آقای خامنهای از همان دوران بعد از رحلت امام خمینی شروع شد ولی به تدریج رواج بیشتری پیدا کرد. در فضاهای سالم و انقلابی، عبارت «امام خامنهای» سالهای طولانی است که شنیده میشود. اگر شما با مشاهدهی چنین عبارتی در سایت محقّر بنده تعجب میکنید، شاید بهخاطر دوریتان از فضاهای سالم و انقلابی است؛ وگرنه جایی برای تعجب و اعتراض، آن هم به این شکل غیرمنطقی و نامحترمانه وجود نداشت.
در ادامهی عرایضم دربارهی اهمیت این عنوان بیشتر توضیح خواهم داد. گذشته از عنوان «امام»، گویا شما با شخص آقای خامنهای یا با اصل جایگاه «ولایت فقیه» هم مشکل دارید. اگر نسبت به اصل ولایت فقیه شبهه دارید، خب در این باره منابع بسیار متنوعی در سطوح مختلف علمی نگاشته شده که همهی آنها در دسترس است. با مراجعه به آن منابع میتوانید شبههی علمیتان را برطرف کنید. اگر دوست داشتید از زبان بنده بشنوید، محل دقیق شبهه را مشخص کنید تا پاسخش را دقیق و به دور از کلیگویی برایتان عرض کنم.
اما اگر مشکلتان با شخص آقای خامنهای و شخصیت حقیقی او است، نمیدانم چه بگویم. همینقدر میدانم که دانسته یا نادانسته تحت تأثیر اکاذیب و افترائات مسموم و تاریک بدخواهان هستید. اگر چشم واقعبین و حقیقتطلبتان را باز کنید، میبینید که ایشان در مسائل گوناگون (اعم از علمی، اخلاقی، سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، و...) برای ولایت امر مسلمانان جهان بیش از حد نصاب را دارا است.
با تکیه بر قاعدهی «فضل آن است که از زبان دشمن بیان شود» به آسانی میتوان به صلابت و متانت شخصیت آقای خامنهای پی برد. دشمنی که با تمام قوا برای ترور شخصیت او تلاش میکند، گاه خواسته و ناخواسته حرفهایی میزند که عظمتش را اعتراف میکند.
من اگر بخواهم دربارهی شخصیت امام خامنهای حرف بزنم و به بیان مستندات بپردازم، خیلی طولانی میشود که نه من فرصت زیاد دارم و نه شما حوصلهی مطالعهی متن طولانی، اما حاضرم به پرسشها و ابهامات شما پاسخگو باشم، به شرطی که دقیق و واضح و بدون ابهام و کلیگویی باشد. پس خواهش میکنم نقاطی از زندگی آقای خامنهای را که تاریک میپندارید برایم بگویید تا دربارهاش با هم گفتوگو کنیم. قول میدهم فقط با تکیه بر داشتههای خودم که با تمام وجود باورشان دارم حرف بزنم، نه با حرفهای اصطلاحی و قلمبه سلمبه که هیچ دردی را دوا نمیکند.
سالها پیش به سخنرانی خیلی خوبی دربارهی اهمیت عنوان «امام» از دکتر سعید جلیلی برخوردم که نکات مهمی را بیان میکرد. خلاصهی آن را در اینجا میآورم:
غربیها با سه کلیدواژهی «آزادی»، «دموکراسی»، و «حقوق بشر» افکار عمومی را اداره میکردند. شرقیها با دو کلیدواژهی «مبارزهی پرولتاریا با امپریالیسم» و «برابری». امام پنج کلیدواژهی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.
اصل «امامتمحوری» مهمترین کلیدواژه بود. سیستم «امت-امامت» (و نه ملت-رهبر) حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصهی سیاست احیا شد.
ده سال هر کاری کردیم، یک رسانهی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه میگفتند «آیتالله خمینی».
سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد، چرا رسانههای شما نمیگویند امام خمینی؟». خندهای کرد و گفت: آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم! کیفش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت: آقای خمینی یک تؤری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم «امام»، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی «امام» قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم «رهبر»، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمهی «رهبر» به نفع ما و کلمهی «امام» به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم «آیتالله»، اما «امام» یک بار معنوی دارد. بدين ترتيب ایشان میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای دنیا را دور خودش جمع ميکند. با این صراحت این را به من گفت.
یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانههای غربی آیا میپذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ میخواستیم شصت هزار مارک بدهیم که یک آگهی كه عبارت «امام خميني» در آن باشد چاپ کنند، قبول نکردند!
شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمهی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمیتوانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!
امامتمحوری، امّتگرایی، عدالتگستری، و دوقطب مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند.
یک: «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان امام بگوییم».
این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما میگویی نمیخواهیم؟ به اسم اعزاز و بزرگداشت امام خمینی گفتند به جانشینش نمیگوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفن کنم!
جملهی دومشان این بود: «خبرگان مرجع تعیین نکرده است».
یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند- تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و «هموطن».
اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران ریاستجمهوریشان ابداع و به نظام اسلامي تحمیل کردند، کلمهی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم.
در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش بگوییم «قدرتهای جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛ یعنی آدمهای بیعرضهای که خودشان پذیرای آسیبند!
پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند.
تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی –که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است.
شما هر كاري بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید «امام خامنهای».
مشکلی که هست هم این است که همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!». اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم! صداوسیما میگوید ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم! روحانیون میگویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...
بعضی هم میگویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمتالله طبرزدی) این کار را کرده و این کار در ذهن مردم سابقهی خوبی ندارد! خب خوبها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آنها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.
آیتالله سید محمدباقر حکیم پامیشود میرود نجف. از آنجا خطاب به آقا نامه مینویسد و مينويسد: «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای». یک هفته بعد شهیدش میکنند. آن مرد بزرگ میفهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای». سید حسن نصرالله میفهمد در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنهای! ما اینجا نشستهایم و نمیگوییم!
پینوشت:
اخیراً این مطلب از علامه جوادی آملی به دستم رسید:
رهبري نه پست است نه مقام؛ بلكه امام جامعه است. چگونه است كه در نماز با اقتداي چند نفر ميگوييم: «امام جماعت»، اما به رهبر جهان اسلام نگوييم «امام»؟! هر لفظي غير از «امام خامنهاي» جفا است در حق ایشان.
نظرات (8)