چهارشنبه, 14 آذر 1403

شناسه پیام‌رسان‌ (ایتا، روبیکا و سروش)
h_shad_ir@

 کانال سایت در پیام‌رسان سروش
hshadir@

حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس

بسم الله
آیات 71 تا 85 سوره‌ی مبارک صاد، مروری دارد بر ماجرای عصیان ابلیس. خداوند آدم علیه‌السلام را می‌آفریند و به جماعت فرشتگان که ابلیس جنّی هم در بین آن‌ها بود دستور می‌دهد که به احترام آدم علیه‌السلام سجده کنند. همه سجده می‌کنند به‌جز ابلیس. خداوند او را توبیخ می‌کند و به‌خاطر این عصیان، پرده‌ای را که سالیان دراز نفاقش را پوشانده بود کنار می‌زند و او را از درگاهش بیرون می‌کند.

ابلیس از خدا می‌خواهد که تا روز قیامت به او مهلت بدهد و آزادش بگذارد. خداوند متعال می‌پذیرد ولی نه تا روز قیامت؛ بلکه تا زمان ظهور امام زمان علیه‌السلام. ابلیس بعد از آن‌که از مهلتِ داده شده اطمینان حاصل می‌کند، به عزت خدا قسم می‌خورد که کمر همت به اغوای بنی‌آدم خواهد بست و آن‌ها را گمراه خواهد کرد.

ابلیس ملعون در راستای عمل پوشاندن به تصمیمی که برایش قسم خورده بود از همان ابتدای خلقت حضرت آدم برنامه‌ریزی کرد و طرحی دقیق درانداخت. شیاطین را دور خود جمع کرد و یک شبکه‌ی حساب‌شده راه‌اندازی کرد. همه‌ی تلاشش این بود که با کار و برنامه‌ی خدا مقابله کند و نگذارد خدا به اهداف خود برسد.

تا می‌توانست فرعون‌ها و نمرودها تربیت کرد و آن‌ها را به جان انبیا و جامعه‌ی مؤمنان انداخت. کارشکنی کرد و کارشکنی کرد. در کار خود تجربه‌ها و مهارت‌ها و ظرافت‌ها به‌دست آورد. یکی از برنامه‌هایی که برای منحرف کردن امت مسیحی و مسلمان با شیوه‌ای یک‌سان پیاده کرد این بود که به‌جای مقابله‌ی مستقیم از بیرون، از درون دین و با نام دین به تحریف آن پرداخت.

در مسیحیت، پولُس یهودی را که ضد مسیح بود، به کار گرفت تا مدعی توبه و هدایت در اثر ارتباط شهودی با حضرت مسیح علیه‌السلام شود و با زیرکی خاصی خود را در بین حواریون حضرت مسیح جابزند و با ایجاد انحراف در آموزه‌های مسیحی، جامعه‌ی دینی را در بی‌راهه‌ی شیطان پیش ببرد.

عمده‌ی انحراف‌هایی که پولس در مسیحیت ایجاد کرد عبارت بودند از:

1. عنوان «پسر خدا» بودن را برای حضرت مسیح از حالت تشریفات مجازی درآورد و مدعی شد حضرت مسیح واقعاً پسر خدا است. تثلیث و سه‌خدایی از عطایای پولس به عالم مسیحیت است.

2. حضرت عیسی علیه‌السلام در حوزه‌ی شریعت (احکام و حلال و حرام‌های عملی) چیز جدیدی نیاورد و شریعت موسوی (یهودی) را تأیید کرد. اصولاً مأموریت او چیز دیگری بود (به گفته‌ی شهید مطهری یکی از مأموریت‌های حضرت مسیح علیه‌السلام، مقدمه‌چینی برای نبوت پیامبر آخرالزمان حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله و بشارت به او بود). پولس شریعت یهودی را مردود دانست و از آن‌جایی که حضرت عیسی علیه‌السلام شریعت جدید نیاورده بود، اعلام کرد که اصلاً در دین مسیحیت شریعت وجود ندارد و هیچ چیز حرام نیست.

3. یکی دیگر از ابداعات پولس، آموزه‌ی «مرگ فدیه‌وار حضرت مسیح» بود. این آموزه به این معنا است که بشر ذاتاً پلید و گناه‌کار است و خدا برای تطهیر گناه ذاتی بشر به شکل انسان (حضرت مسیح) درآمد و خودش را فدا کرد.

4. پادشاهان را به رسمیت شناخت و معتقد بود که حاکمیت دست خدا است و هرکس حکومت را به دست بگیرد، نماینده‌ی خدا است و نباید به او اعتراض کرد.

به این ترتیب، ابلیس پلید توانست مسیحیت را به انحراف بکشاند؛ به‌گونه‌ای که امروزه انحرافات پولس جزء باورهای رسمی کلیسا شمرده می‌شود.

او شبیه این نقشه را برای اسلام هم کشید و عملی کرد. قبل از تولد پیامبر اسلام، محل ظهور او (حجاز) را شناسایی کرد و با حضور گروهی از یهودی‌ها (یهودیان خیبر و غیره) در آن‌جا برای جلوگیری از تولد او و نابودی‌اش بعد از تولد نقشه کشید. توانستند پدر پیامبر، جناب عبدالله را شناسایی کنند و او را به قتل برسانند (در تاریخ آمده که جناب عبدالله به‌طرز مرموزی به قتل رسید)؛ غافل از آن‌که نطفه‌ی پیامبر اسلام قبل از کشته شدن پدرشان بسته شده بود. پیامبر به دنیا آمد و پدربزرگش جناب عبدالمطلب که نسبت به اوضاع مطلع بود (برخی می‌گویند که جناب عبدالمطلب خودش هم پیامبر بود؛ منتها نه پیامبری جهانی و صاحب کتاب و شریعت؛ بلکه مثل بسیاری از پیامبران دیگر نبوتش محدود به قوم و قبیله‌ای خودش بود) برای حفظ جانش او را به دایه‌ای به نام حلیمه سپرد تا در روستایی ناشناخته او را شیر بدهد و بزرگ کند.

نقل شده است که روزی حلیمه دید کودکی به بهانه‌ی بازی پیش پیامبر رفت و بعد از کمی بررسی، برگشت. حلیمه به او مشکوک شد و دنبالش رفت و دید به مردی رسید و گفت: «بله، خودش است. همه‌ی نشانه‌ها را دارد».

حلیمه فهمید که پیامبر توسط بدخواهان شناسایی شده است و مطلب را سریعاً به جناب عبدالمطلب خبر داد و پیامبر را به او برگرداند. از آن به بعد مأمویت محافظت از پیامبر با جناب عبدالمطلب و ابوطالب بود؛ به‌گونه‌ای که حتی شب‌ها یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ حضرت می‌خوابیدند.

گذشت تا این‌که حضرت به نبوت مبعوث شد. با بعثت حضرت ابلیس صیحه‌ای کشید و از درد به خود نالید. او زنگ خطر نزدیک شدن به پایان مهلت آزادیش را شنید؛ چرا که «الوقت المعلوم» زمان ظهور آخرین وصی از اوصیای همین پیامبر خواهد بود.

ابلیس ملعون برای جلوگیری از برنامه‌های خدا و برای پیش‌برد اهداف خودش در طول 23 سال نبوت رسول خدا نیز از هیچ کاری فروگذار نکرد. بارها نقشه‌ی قتل او را کشید و هر بار خدا جان حضرت را نجات داد؛ یک بار با فداکاری امیرالمؤمنین (در لیلة‌المبیت) و یک بار با اِخبار غیبی (در لیلة العقبه، در مسیر برگشت از تبوک) و...

گذشت تا این‌که حضرت پیامبر از این دنیا رفت. این‌جا بود که ابلیس توانست با اجرای نقشه‌ای که آن را دست کم یک بار در مسیحیت آزموده بود و به‌خوبی نتیجه گرفته بود، بدنه‌ی امت مسلمان را از راه خود منحرف کند. در مسأله‌ی جانشینی و وصایت پیامبر عده‌ای را مانند پولس شارژ کرد تا از درون اسلام همچون دایه‌ای مهربان‌تر از مادر، کاسه‌ی داغ‌تر از آش شوند و ادعا کنند که پیامبر اصلاً نمرده است و با چشم‌پوشی ماهرانه به «غدیر»ها، قبل از آن‌که پیکر پاک پیامبر دفن شود، با ادعای دل‌سوزی و احساس مسؤولیت نسبت به اسلام، با تشکیل جلسه‌ای خودساخته، خود را برای اداره‌ی جامعه‌ی نوپای اسلامی انتخاب کنند. به نقل از برخی کارشناسان، شواهدی تاریخی در دست است که غاصبان جایگاه خلافت پیامبر، با یهودیان ارتباط داشتند و در کارشان از آن‌ها خط می‌گرفتند.

وصی معصوم و جانشین به‌حق پیامبر را کنار زدند و امامت امت اسلامی از مسیر خود خارج شد و در مسیری نادرست قرار گرفت. کار به جایی رسید که در کم‌تر از پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر، جایگاه او و مسند رهبری و امامت امت اسلامی به دست انسان‌نمای پلیدی چون یزید افتاد. یزیدی که نه اعتقادی به اسلام و قرآن داشت و نه بهره‌ای از توانایی اداره‌ی جامعه برده بود؛ از نظر اخلاقی هم که به شدت فاسد و شهوت‌ران بود. این سلسله‌ی شوم حُکّام غاصب؛ (سلسله‌ی امویان و عباسیان) ابزار دست ابلیس بودند برای در انزوا نگه داشتن امامان حق و برای کم‌سو کردن نور چراغ‌های هدایت؛ برایشان جاسوس گذاشته بودند و به شدت همه‌ی رفتارهایشان را تحت کنترل گرفته بودند؛ اگر می‌توانستند می‌کشتندشان وگرنه با زندان و تبعید و محاصره محدودشان می‌کردند. مطالعه‌ی تاریخ زندگانی تک‌تک امامان این حقایق را به‌وضوح نشان می‌دهد.

تا این‌که زمان امام یازدهم، امام حسن عسکری علیه‌السلام فرارسید. ابلیس می‌دانست که آخرین امام فرزند این امام است. همه‌ی تلاش خود را به کار گرفت تا مانع تولد او شود، یا دست کم بعد از تولدش سریعاً او را نابود کند. علت این‌که به امام یازدهم، «عسکری» می‌گویند همین است؛ او و خانواده‌اش در محاصره‌ی یک عسکر (سپاه) بودند تا اگر فرزندی به دنیا آمد، بدون معطلی بتوانند نابودش کنند؛ غافل از این‌که حافظ و نگهبان اسلام و ائمه‌ی اسلام، خدایی است که وعده داده هرگز نمی‌گذارد نور هدایت خاموش شود.
امام دوازدهم، همان که با ظهورش مهلت آزادی ابلیس سرخواهد آمد، با دست قدرت الهی و به‌طرز معجزه‌آسایی متولد می‌شود و پدرش امام حسن عسکری علیه‌السلام او را مثل جدش رسول خدا چند سالی از دیدگان همه مستور می‌کند و کسی او را نمی‌بیند تا دوران نوزادی حضرت به‌سرمی‌آید.

بعد از این‌که دوره‌ی امامت امام مهدی علیه‌السلام با شهادت پدر گرامیش آغاز می‌شود، حضرت به دستور خداوند ـ به دلایلی که در کتاب‌های مرتبط بیان شده است ـ یک دوره‌ی 69 ساله‌ی غیبت صغری و بعد از آن، دوره‌ی غیبت کبری را در دستور کار خود قرار می‌دهند.

ابلیس هم با نگرانی از فرارسیدن زمان مجازاتش با تمام عِدّه و عُدّه‌ی خود تلاش می‌کند تا جلوی ظهور را بگیرد یا دست کم آن را به تأخیر بیندازد.

فعالیت‌های مخفیانه‌ی اسرائیل و آمریکا و حضور آن‌ها در منطقه‌ی خاورمیانه را می‌توان در همین راستا تحلیل کرد. آن‌ها که نوچه‌های ابلیس و ابزار دست اویند، مأموریت دارند که با حضور در منطقه و با حفظ آماده‌باش کامل، مراقب حرکت‌های مشکوک باشند و اگر زمزمه‌هایی از ظهور و قیام مشاهده کردند، آن را قبل از آن‌که جانی بگیرد در نطفه خفه کنند؛ هرچند این حضور و آماده‌باش به بهانه‌هایی مانند مبازره با دیکتاتور (صدام در عراق) و مبارزه با تروریسم (القاعده در افغانستان) و حفظ منافع آمریکا و برقراری امنیت جهانی (داعش و تکفیری‌ها در سوریه و عراق) باشد. از این نظر، اهمیت حضور نظامی آن‌ها در خاک ایران به‌خوبی روشن می‌شود که تمام هنر و تلاششان را برای عینیّت بخشیدن به این آرزو به‌کار می‌بندند ولی به لطف حمایت‌های غیبی امام زمان، هم‌چون گذشته هیچ غلطی نخواهند توانست بکنند.

موضوع این نوشتار، مبارزه‌ی امام حسین علیه‌السلام با ابلیس و حفظ اسلام و جامعه‌ی اسلامی است؛ لذا باید کاری را که حضرت انجام داد، دقیق‌تر تشریح کنیم.

ابلیس از این‌که توانسته بود در مدتی کوتاه (کم‌تر از پنجاه سال) چنان بلایی بر سر امت اسلامی بیاورد که انسان‌نمایی فاسد مانند یزید را در رأس آن بنشاند بسیار احساس رضایت داشت تا این‌که بوی قیام اباعبدالله (ع) به مشامش رسید...

ابلیس با زیرکی و تجربه‌ی چندهزار ساله‌اش توانست! نقشه و برنامه‌ی امام را حدس بزند. آری، برنامه‌ی امام ـ چنان‌چه از بسیاری شواهد تاریخی به دست می‌آید ـ این بود که پرچم انقلاب و اعتراض علیه حکومت وقت بلند کند و عده‌ای را دور خود جمع کند و در کوفه ـ که یاران و طرف‌داران زیادی داشت ـ پایگاه نظامی خود را تأسیس کند و بعد از ایجاد یک تشکیلات منظم و حساب شده، به دستگاه یزید و یزیدیان حمله کند و او را از مسند قدرت به زیر بیفکند و خود زمام امور را به دست بگیرد.

پرروشن بود که اگر امام حسین علیه‌السلام موفق به این کار می‌شد، به‌خوبی می‌توانست مفاسد و انحراف‌های اعتقادی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی را اصلاح کند و بدنه‌ی امت اسلامی را به مسیر درست برگرداند. از این رو ابلیس کمر همت بست و با تمام وجود در برابر برنامه‌ی امام ایستاد و با فتنه‌هایی که مجالی برای تشریح آن‌ها در این مقام نیست، موفق شد چوب لای چرخ قیام اباعبدالله بگذارد و برنامه‌ی او را متوقف کند. این کار چنان برایش مهم و حیاتی بود که شخصاً به‌شکل یکی از لشکریان یزید درآمده بود و در میدان حضور داشت و از نزدیک کار را مدیریت می‌کرد.

عصر عاشورا که دیگر با شهادت امام حسین علیه‌السلام خیال ابلیس راحت شد و با چشمان خودش دید چراغ قیام امام حسین خاموش شد و آخرین دودها از آن بلند شد، نفس راحتی کشید و به خودش آفرین گفت که توانسته بود بار دیگر خدا را شکست دهد!

اما چیزی نگذشته بود که بو برد برنامه چیز دیگری بوده و او ناخواسته در زمین خدا بازی کرده و نقشش را به‌خوبی ایفا کرده است. امام حسین علیه‌السلام با کمک ابلیس و عوامل شیطانی‌اش یک تابلوی زیبا و خیره‌کننده برای هدایت ابدی بشر ترسیم کرده بود و توانسته بود بین بالاترین درجه‌ی ملکوت خدا و پایین‌ترین طبقه‌ی ناسوت رابطه برقرار کند و اوج افلاک را با حضیض خاک پیوند بزند. هنر اباعبدالله ـ که با کربلا آن را آفرید ـ این بود که دین حیات‌بخش خدا را آسان‌تر و همگانی‌تر کرد و کار گمراه کردن و به شقاوت انداختن انسان‌ها را بر ابلیس سخت کرد.

درست است که اگر امام در قیامش پیروز می‌شد می‌توانست اسلام و امت اسلامی را از شر مفاسد شیطانی نجات دهد، اما برنامه‌ی اصلی حضرت این نبود. خدا می‌خواست امام حسین کاری بزرگ‌تر و اساسی‌تر انجام دهد؛ کاری که اسلام و مسلمانی و انسانیت را برای همیشه بیمه و ضمانت کند؛ کاری که به خیال ابلیس هم نمی‌رسید. برنامه‌ی خدا این بود که اباعبدالله علیه‌السلام با خلق حماسه‌ی مظلومانه‌ی کربلا، دو عامل «اشک» و «غیرت» را در اسلام فعال کند و روح «عاطفه» و «جوانمردی» را در امت مسلمان تزریق کند.

خود امام فرمودند: « خواسته‌ی خداوند این است که مرا کشته ببیند؛ اِنَّ اللهَ شاءَ اَن یَرانی قَتیلاً». نیز می‌فرماید: «من کشته‌ی اشکم؛ انا قَتیلُ العَبراتِ». آری برنامه‌ی خدا این بود که امام حسین و اهل بیت و یارانش به شکل خاصی شهید و اسیر شوند تا عامل معجزه‌گر عاطفه و غیرت در اسلام فعال شود.

با بهره‌گیری کامل از عنصر عاطفه و غیرت، سطح دسترسی انسان‌ها به حقیقت دین گسترده‌تر شد و مسلمانان عادی و حتی گنهکاران و حتی غیرمسلمانان توانستند با روح متعال الهی پیوند برقرار کنند و به این ترتیب دامنه‌ی جذب و تأثیر دین و معنویت وسیع‌تر و سریع‌تر شد.

ابلیس بعد از فهمیدن حقیقت کربلا، حالش حال شطرنج‌بازی بود که توانسته بود با زیرکی نقشه‌ی حریفش را خنثی کند و از این بابت مست غرور بود که ناگهان با یک حرکت ساده کیش و مات شده بود و تازه متوجه شده بود که آن‌همه حرکت و مهره‌چینی، برای رد گم کردن و ایجاد فضای مناسب برای اجرای نقشه‌ی اصلی بوده است.

هر انسانی با هر وضعیتی (مسلمان و غیرمسلمان، خوب و بد، پاک و گنهکار) در مواجهه با حماسه‌ی کربلا نمی‌تواند متأثر نشود. این انفعال عاطفی او را برای پذیرش تربیت الهی آماده می‌کند و زمینه‌ی شدیدترین انقلاب‌های درونی را برایش مهیا می‌کند. داستان «رسول ترک» نمونه‌ی بارزی است که البته امثال آن کم نیست.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «همه‌ی ما اهل بیت کشتی نجات هستیم ولی کشتی جدم حسین بیش‌تر جا می‌گیرد و با سرعت بیش‌تری حرکت می‌کند؛ کُلُّنا سُفُنُ النَّجاةِ و لکن سَفینَةُ جَدِّیَ الحسینِ أوسَعُ و فی لُجَجِ البِحارِ أسرَعُ.»1

به همین خاطر است که مشتریان امام حسین از امام صادق علیهماالسلام بیش‌تر است؛ به همین خاطر است که مشتریان محرم از مشتریان ماه رمضان بیش‌تر است؛ به همین خاطر است که مشتریان زیارت اربعین کربلا از مشتریان حج تمتع بیش‌تر است؛ به همین خاطر است که با فررسیدن محرم و با سینه زدن و حسین حسین گفتن در دسته‌ی عزا و با خوردن چایی و نذری و با سیاه‌پوش کردن کوی و برزن، همه‌ی دل‌ها به یاد امام حسین و اهل بیت و یارانش می‌تپد و با حسرت کشنده‌ی «یا لیتنی کنت معک» به یاری امام حسین زمان می‌شتابد و در این راه، اول از همه به روی هوس و نفس اماره‌ی خود شمشیر می‌کشد.

همین است که دشمنان قسم‌خورده‌ی ما اعتراف می‌کنند که: «ما یک سال برنامه‌ریزی می‌کنیم و با تهاجم فرهنگی جوانان ایران اسلامی را به انحراف متمایل می‌کنیم ولی محرم که می‌رسد همه‌ی رشته‌های ما پنبه می‌شود. محرم که تمام می‌شود، دوباره کارمان را ادامه می‌دهیم و همین که به موفقیت‌هایی نزدیک می‌شویم، دوباره محرم می‌آید و همه‌ی کارها را خراب می‌کند». خوشا به حال کسی که با محرم پیوندی ابدی برقرار می‌کند و به حقیقت «کُلُّ یومٍ عاشورا و کُلُّ ارضٍ کربلا» می‌رسد.

آری، امام حسین با قیام عاشورایش کمر ابلیس را شکست!

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحار الانوار، ج ۲۶

فایل سخنرانی «حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس» را می‌توانید از این‌جا دریافت کنید.

امتیاز کلی این مطلب (0)

0 از 5 ستاره
  • #932

    علی تبریزی

    عالی بود ممنون

  • #931

    برف و آفتاب

    شیطان در لشکر شمر بوده؟!

    ***** پاسخ *****

    بخشی از صحبت‌های حاج آقا حیدری کاشانی در برنامه‌ی سمت خدا (1 آذر 1391):
    ...وقتی آن‌ها فرار می‌کردند شیطان به شکل سرداران عمربن‌سعد ظاهر می‌شد و به آن‌ها می‌گفت که کجا می‌روید؟ او مردی است که تنها شده است، شجاعت و غیرت عربی‌تان چه شده است؟ برگردید و به طرف او بروید ولی باز آن‌ها جرات نمی‌کردند که به سمت امام برگردند و در این هنگام ابلیس در گوش آن‌ها می‌خواند که امام را از دور تیرباران کنید...

  • #930

    آرمان

    سلام، بسيار عالي بود و قشنگ كل اين ماجرا بيان شده بود.

  • #929

    maryam

    مطلب خیلی خوب و روشن کننده ای است،ممنون بابت فایل صوتیش

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0 / 5000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 5000 حرف باشد

مطالب برگزیده

جمهوری اسلامی ایران تبیین ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت


زنان و ازدواج پاسخ به چند ابهام درباره‌ی زنان و ازدواج در آیین اسلام


حجاب ده تلنگر درباره‌ی حجاب و عفاف


شراب یک لحظه مستی، یک عمر پستی! (شراب‌خواری)


یوسف علیه‌السلام علاقه به هم‌جنس زیبارو


دوستش دارم دوستش دارم (سلسله مقالات)


آزادی جنسی غربی چرا نباید در آزادی جنسی از غرب و اروپا که الگوی پیشرفت و تمدن هستند پیروی کنیم؟


عصبانیت چگونه عصبانیت خود را کنترل کنم؟


خودشناسی چگونه می‌توانم خودم را بشناسم و بحران هویت را پشت سر بگذارم؟


استخاره، آری یا نه، چرا و چگونه؟ استخاره، آری یا نه؟ چرا و چگونه؟


چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟ چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟


چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟! چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟!


چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟! چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟!


حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس


رنج پُرارج (عادت ماهانه) رنج پُرارج (عادت ماهانه)


هدف آفرینش انسان هدف آفرینش انسان


حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!! حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!!


رجعت، افسانه یا حقیقت؟! رجعت، افسانه یا حقیقت؟!


حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟ حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟


آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟! آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟!


چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟ چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟


چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟ چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟


چرا امام خامنه‌ای؟ چرا امام خامنه‌ای؟


کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟! کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟!


شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن


بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ


هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر» هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر»


حقیقت دعا و اسرار اجابت حقیقت دعا و اسرار اجابت


شب قدر و معمای سرنوشت شب قدر و معمّای سرنوشت


20 راز در زندگی مشترک 20 راز در زندگی مشترک