بسم الله
چرا خدا انسانها را متفاوت آفریده؟ چرا برخی را زیباتر و سالمتر و تواناتر و کاملتر از دیگران آفریده؟
درباره چرایی تفاوت در آفرینش انسان به چهار نکته اشاره میشود:
۱. تفاوت خوب است و فواید آن بر ضررهایش میچربد؛
۲. بسیاری از تفاوتها در زندگی انسان نتیجهی اختیار و انتخاب خود او است؛
۳. برخی از تفاوتها نیز خارج از دایرهی اختیار و انتخاب هستند که اینها نادیده گرفته نمیشوند؛ بلکه ملاحظه و محاسبه میشوند؛
۴. انسان چهرهای ظاهر دارد و چهرهای باطن و این دو با هم تفاوتهایی دارند.
اما توضیح این چهار نکته:
۱. تفاوت خوب است و فواید آن بر ضررهایش میچربد
تفاوت انسانها با یکدیگر و بلکه تفاوت همهی موجودات با همدیگر فوایدی دارد و ضررهایی؛ اما روشن است که فواید آن بسیار بیشتر از آسیبهایی است که ممکن است به بعضی از آنها برسد.
مثلاً درست است که اگر خانمها شبیه هم بودند و رنگ و شکل و سایر ویژگیهای چهرهشان یکسان بود، مرحلهای از مراحل پردردسر انتخاب همسر برای آقایان کم میشد و حساسیت رقابت و چشموهمچشمی خانمهای کمعفت در جلوهنمایی نیز یک درجه کاهش مییافت، اما مشکلات بسیار زیادی پیش میآمد که اصلاً با آن فواید اندک قابل مقایسه نیست؛ مشکلاتی مثل گم کردن مادر و دختر و همسر و خواهر و عمه و خاله و اشتباه گرفتن آنها با هم و با خانمهای دیگر، کاهش رونق اقتصادی و افزایش نرخ بیکاری در اثر تعطیلی تولید و تبلیغ و خرید و فروش لوازم آرایشی؛ چرا که دیگر همه، چهرهی واقعی خانمها را خواهند دانست و دیگر تغییر چهرهی واقعی در پس رنگ و لعاب آرایش، کسی را گول نخواهد زد! و مشکلات دیگر.
و مثلاً درست است که اگر زور بازو و قدرت بدنی همهی مردان یکسان بود، دیگر بهراحتی کسی هوس زورگویی و قلدری به سرش نمیزد و به خیال قویتر بودن، دیگری را آزار نمیداد، اما همین یکسان بودن توان بدنی مردان بساط ورزش و مسابقه و رقابت را برمیچید و دیگر چیزی به نام جام جهانی و لیگ برتر و المپیک و پارالمپیک و شهرآورد و هیجان و تشویق و دعوا و شکستن شیشه و شعار نوشتن پشت در توالتهای عمومی و صفحات مجازی باقی نمیماند!
و مثلاً درست است که اگر همهی کارگرها و کارمندها و کاسبان و رانندگان و صاحبان مشاغل مختلف حقوق و دستمزد یکسان میگرفتند، فاصلهی طبقاتی کاهش مییافت و دیگر عدهای فقیر و عدهای اختلاسگر یافت نمیشدند، اما همین تساوی دستمزد، انگیزهی تلاش و فعالیت بیشتر و توسعهی کار و خدمات و رقابت تولید و تجارت را بهشدت کاهش میداد و در پی آن رونق اقتصادی افول میکرد.
۲. بسیاری از تفاوتها در زندگی انسان نتیجهی اختیار و انتخاب خود او است
بسیاری از بیماریها نتیجهی رعایت نکردن دستورالعملهای بهداشتی و پزشکی است. بسیاری از تصادمها و درگیریها نتیجهی بیاحترامی به قانون و حقوق دیگران است. بسیاری از شکستها نتیجهی سستی و تنبلی است. بهطور کلی بسیاری از موفقیتها و شکستهای انسانها ثمرهی عملکرد آگاهانه و مختارانهی درست یا نادرست خود آنها است. اصولاً لازمهی مختار بودن انسان، تحقق یافتن امور مختلف و پدیدههای متفاوت به تفاوتِ اختیارها و انتخابهای انسانها است.
زیبایی یا کمزیبایی، باهوشی یا کمهوشی، سلامت یا نقص عضو یا عقبماندگی جسمی نوزادی که در اثر بیاحتیاطی آگاهانه و بیدقتی اختیاری پدر و مادرش در امر ازدواج و تناسل رخ میدهد، نیز جراحت و نقص عضو و مرگی که در اثر بیاحتیاطی رانندهی یک وسیلهی ماشینی، دامنگیر فردی دیگر میشود، اینها نیز ثمرهی عملکرد اختیاری صحیح یا غلط خود انسانها است. شاید بگویید: تقصیر این نوزاد زبانبسته و آن عابر یا مسافر بیخبر از همه جا چیست؟! اما حقیقت این است که دامنهی اجتماعی اختیارمندی انسان این گونه امور را نیز شامل میشود. تنها راه تضمین شده برای جلوگیری از تحقق چنین پدیدههایی، سلب اختیار از انسان در زندگی اجتماعی است؛ یعنی اینکه اختیار انسانها به زندگی فردیشان محدود شود و در زندگی اجتماعی و در ارتباط با دیگران، هیچگونه اختیاری نداشته باشند؛ اما با توجه به ضرورت اجتماعی بودن زندگی انسانی، سلب اختیار از زندگی اجتماعی او، منجر به سلب اختیار مطلق از او میشود. از آنجا که مصلحت اختیار داشتن انسان بسیار مهمتر از مصلحت جلوگیری از این نقصها و کاستیهای معدود است، پس انسان بهطور کلی مختار و انتخابگر آفریده شده است؛ هرچند این اختیار او در عرصهی زندگی اجتماعی باعث بروز آسیبهایی به برخی از افراد شود.
۳. تفاوتهای خارج از دایرهی اختیار و انتخاب ملاحظه و محاسبه میشوند
همانگونه که گاه خود انسانها تفاوتهای جبری و ناخواسته را در ارزیابی و سنجش عملکرد افراد متفاوت لحاظ میکنند و مثلاً نمرهی ۱۷ دانشآموزی با استعداد پایین را که در اثر تلاش و کوشش بسیار به دست آورده است، مورد تحسین و تشویق قرار میدهند، اما نمرهی ۱۹ دانشآموزی مستعد و باهوش را که در اثر کوتاهی در مطالعه و بیدقتی در پاسخگویی مورد مذمت و سرزنش قرار میدهند، خدای آگاه و حکیم نیز این قاعده را در مجازاتهای دنیوی و اخروی خود لحاظ میکند و پاداش و کیفر هر کس را متناسب با داشتهها و نداشتههای خارج از اختیارشان محاسبه میکند؛ مثلاً یاری خدا برای بندهی خود در پی یک گام ارادی در مسیر تقوا و خودسازی نسبت به جوانی که در محیطی آلوده و نامناسب نفس میکشد با پیرمردی که عمری در مسجد و هیأت گذرانده و با معنویات و معارف معنوی دمخور و مأنوس بوده است، بسیار متفاوت است. چهبسا یک بار چشمپوشی آن جوان از نگاه به تصویر مستهجن در نظر خدا بسیار ارزشمندتر از یک دور ختم قرآن برای آن پیرمرد مسجدی باشد. پس خدای بزرگ تفاوت جبری شرایط و امکانات را در سنجش علمکرد انسانها و تدبیر دنیوی و مجازات اخروی آنها بهخوبی لحاظ میکند و از این جهت همه را به یک چشم نمینگرد. امام صادق علیهالسلام ناظر به همین نکته میفرماید: «هفتاد گناه از گناهان انسان ناآگاه بخشیده میشود، پیش از آنکه یک گناه از انسان آگاه بخشیده شود.»۱
این قاعدهی حکیمانه را میتوان با زبان ریاضی چنین بیان کرد:
وقتی دو عدد کسری را با هم مقایسه میکنیم، تنها به صورت کسر نگاه نمیکنیم، بلکه صورت کسرها را در مقایسه با مخرجشان محاسبه میکنیم؛ مثلاً پنج هشتم و پنجاه هشتادم با هم برابرند، هرچند صورت یکی ده برابر دیگری است و هشت دهم از شصت صدم بزرگتر است، با اینکه صورت کسر دومی از اولی بسیار بیشتر است.
اگر این دو کسر اخیر را به دو انسان تشبیه کنیم، معنای آن این است که انسان اول هشت کار از ده کار خود را بهدرستی انجام داده است یا هشت مورد از ده استعداد خود را شکوفا کرده است، اما انسان دوم شصت کار از صد کار خود را بهدرستی انجام داده یا شصت استعداد از صد استعداد خود را شکوفا کرده است. با این تناسب، میتوان نتیجه گرفت اگر انسان اول بهجای ده کار یا ده استعداد، صد کار و استعداد در اختیار داشت، هشتاد مورد از آنها را بهدرستی انجام میداد و شکوفا میکرد؛ پس از انسان دوم بالاتر است.
کسر اول را نیز اگر به انسان تشبیه کنیم، به این معنا است که انسانی با داشتههای کمتر میتواند در اثر تلاش و کوششِ مساوی با تلاش و کوشش انسانی با داشتههای بیشتر، با او برابر و همطراز باشد.
قرآن کریم در این باره میفرماید: كسی كه از خدا و پيامبر اطاعت كند، همراه کسانی خواهد بود که غرق نعمتهای خدا هستند؛ کسانی همانند پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان؛ و چه همراهان نیکویی هستند اینها!۲
پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «هر که حق مظلومی را از ظالم بگیرد، در بهشت همراه من و در کنار من خواهد بود.»۳
نقل شده است که روزی حضرت دست امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را گرفت و به مردم فرمود: «هر که این دو و پدر و مادرشان را دوست بدارد، روز قیامت همراه من و در مرتبه من خواهد بود.»۴
۴. چهره ظاهر و چهره باطن
هستی انسان دستکم دو سطح ظاهر و باطن دارد. ظاهر انسان همین چهره و اندامی است که با چشم سَر دیده میشود؛ اما باطن او صورت حقیقی او است که تنها با چشم باطنبین قابل رؤیت است.
قرآن کریم با اشاره به دو مرتبه ظاهر و باطن میفرماید: مردم از زندگی دنیا ظاهرش را میشناسند و از باطن و جلوه دیگر آن غافلند.۵
پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله درباره چشم ظاهربین و چشم باطنبین و ارتباط آن دو میفرماید: «چشمان خود را فروبندید تا بتوانید عجایب را ببینید!»۶
چهره ظاهر و باطن تفاوتهایی با هم دارند:
ـ چهره ظاهری بدون لیاقت و استحقاق به انسان داده میشود؛ یعنی چهره زیبا نشانه خوب بودن و چهره نازیبا نشانه بد بودن نیست، بلکه ممکن است انسان خوبی، چهرهای نازیبا و انسان بدی، چهرهای زیبایی داشته باشد؛ اما چهره باطن تنها با استحقاق و شایستگی به دست میآید.
ـ چهره ظاهر بدون انتخاب و اختیار انسان به او داده میشود، اما چهره باطن با انتخاب و سلیقه انسان ترسیم میشود؛ در حقیقت این خود انسان است که چهره باطن خود را با قلم اعمال خود ترسیم و محقق میکند.
ـ چهره ظاهر موقت و رفتنی است؛ اما چهره باطن ثابت و همیشگی است. چهره ظاهر از ابتدا با انسان همراه است و با مرگ یا حوادثی مانند آن از او جدا میشود؛ اما چهره باطن به تدریج و با نوع باورها و رفتارها و کردارهای انسان شکل میگیرد و برای همیشه با او است.
ـ در این دنیا انسانهای عادی همدیگر را با چهره ظاهری میشناسند، اما در مرحله اصلی زندگی (آخرت) همه انسانها با چهره باطن خود زندگی خواهند کرد؛ زیرا این دنیا منزل غرور و سرمستی است و جاذبههای آن چون رؤیا و توهمی گذرا است، اما آخرت، مأوای زندگی حقیقی است و ثبات و ماندگاری دارد. قرآن شریف میفرماید: «اين زندگى دنيا چيزى جز لهو و بازى نيست. انسانها اگر بنای فهمیدن دارند، بدانند که زندگى حقيقى، آخرت است.»۷
نکتهای ژرف: همه این مطالب مربوط به سطحی از حقیقت است. اگر بخواهیم اندکی ژرفتر بنگریم، خواهیم دانست که همهی تفاوتها دربارهی همهی موجودات ناشی از اختیار و انتخاب آنها است و خدای متعال به هر کس و هر چیزی هر آنچه را هر طور که آن کس و آن چیز خود خواسته، داده است. زندگی پیش از دنیا و امتحان انسان در آن مراحل و تقدیر زندگی دنیا بر اساس انتخاب انسان در مراحل پیشین، آموزهای متقن و معتبر است که با اصول فلسفی و ادله وحیانی بهخوبی تأیید میشود. در این باره مقاله «معمای آزمون حضرت زهرا سلاماللهعلیها پیش از آفرینش ایشان» را از همین قلم در اینجا بخوانید. در آینده مطالب بیشتری در این باره منتشر خواهم کرد انشاءالله.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. «يُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ» (کافی، ج ۱، ص ۴۷).
۲. «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً» (نساء، ۶۹).
۳. «من أخذ للمظلوم من الظّالم، کان معی فی الجنّة مصاحبا». (الحیاة، ج 6، ص 492).
۴. «مَنْ أَحَبَّ هَذَيْنِ وَ أَبَاهُمَا وَ أُمَّهُمَا كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (امالی صدوق، ص ۲۲۹).
۵. «یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون» (روم، ۷).
۶. «غضوا ابصارکم ترون العجائب» (بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۴۱).
۷. «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون» (عنکبوت، ۶۴).
نظرات