بسم الله
یکی از ایرادهایی که مخالفان شیعه دربارهی ولایت و امامت بلافصل امیرالمؤمنین علی علیهالسلام مطرح میکنند این است که خود امام علی علیهالسلام اینگونه که شیعیان معتقدند ادعای امامت و خلافت نداشت. اگر او واقعاً به وضع موجود اعتراض داشت، باید اعتراض خود را به صورت جدی مطرح و پیگیری میکرد؛ درحالیکه نه تنها ایشان اعتراضی نداشتند بلکه با بیعت و همکاری خود، خلفای زمان خود را تأیید نیز کردند.
سکوت علامت رضا نیست!
این سخن درست است که حضرت امیر میتوانست با توسل به زور و قدرت حیدری خود، حق غصب شدهی خود را پس بگیرد؛ ولی علیرغم این توانایی، برای احقاق حق غصب شدهی خویش و برای به دست آوردن زمام حکومت، دست به هر کاری نزد و به هر قیمتی سعی نکرد که حق غصب شدهی خویش را بازیابد. دلیل این کوتاه آمدن، حفظ مصلحت عمومی جامعهی اسلامی و جلوگیری از تفرقه در نظام نوپای اسلامی بود که تبیین این مطلب مقامی دیگر میطلبد. ولی در کنار این خویشتنداری بزرگوارانه، حضرت تمام تلاش خود را بهکار بست تا بدون لطمه زدن به اتحاد و انسجام امّت اسلامی، حق الهی خود را احیا کند و اجازه نداد حق و باطل برای حقطلبان مشتبه شود. حضرت هرگز در برابر وضع موجود، سکوت نکرد؛ بلکه از هر فرصتی برای آگاهی دادن و برملا کردن فتنه و انحراف استفاده کرد و از طریق گفتوگو و نامهنگاری با خلفا و بزرگان و از طریق سخنرانی و گفتوگوهای آشکار و پنهان با تودهی مردم، حق و باطل را آشکار ساخت و به همه نمایاند که اگر سکوت کرده است، از روی رضایت نیست.
در این مقاله چند نمونه از این سخنان را که به ماجرای غدیر خم اشاره دارد، بیان میکنیم:
حدیث اول
امام علی علیهالسلام در مسجد پیامبر صلیاللهعلیهوآله دربارهی ماجرای غدیر سخن میگفت که بشیر بن سعد انصاری گفت: اگر پیش از بیعت انصار با ابوبکر، آنان این حدیث را از تو شنیده بودند، کسی در شایستگی تو برای خلافت اختلاف نمیکرد. حضرت فرمود:
«آیا با عقل و خرد سازگار بود که من پیکر پاک رسول خدا را رها کرده، پیش از خاکسپاری آن، برای درگیری در حاکمیت، از خانه بیرون میآمدم؟! به خدا سوگند از کسی که خودش را نامزد خلافت کرد و با ما خاندان پیامبر درافتاد و حق ما را ربود و مانند شما آن را برای خود حلال و روا شمرد، هرگز نهراسیدم و بهخوبی میدانستم که رسول گرامی حقیقت را برای مردم بیان کرده و برای کسی جای شبهه و عذری نگذاشته بود. کسانی که این سخن پیامبر را در غدیر خم شنیدهاند، به خدا سوگندشان میدهم به آن شهادت دهند! آنجا که فرمود: هر کس که من مولا و رهبر اویم، این علی مولا و پیشوای او است. خدایا دوستداران و پذیرندگان ولایتش را دوست بدار و در پوشش ولایت خود بگیر و مخالفانش را دشمن بدار. یارانش را مدد رسان و تنهاگذارندگانش را تنها بگذار!».
زید بن ارقم میگوید: دوازده تن از کسانی که نشان افتخار شرکت در جنگ بدر را داشتند سخن امام را گواهی کردند و من نیز این حدیث را از پیامبر شنیده بودم ولی آن را کتمان کردم و شهادت ندادم. از این رو، علی علیهالسلام مرا نفرین کرد و نابینا شدم.۱
حدیث دوم
در حدیثی دیگر عامر بن واثله میگوید: روزی که گروه شش نفرهی عمر برای تعیین خلیفه در خانهی وی گرد آمدند، من همراه امام علی علیهالسلام بودم و شنیدم که به آنان چنین گفت:
«استدلالی نیرومند بر حقانیت خودم دارم که عرب و عجم توان رد کردن آن را ندارد... شما را به خدا سوگند میدهم، آیا میان شما کسی جز من هست که رسول خدا دربارهاش چنین فرموده باشد: «من کنت مولاه فعلی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؟
گفتند: «نه، هرگز!» ولی با این همه حق او را به یغما بردند!۲
حدیث سوم
در حدیثی دیگر رفاعة به نقل از پدرش از پدربزرگش میگوید: در جنگ جمل من با امام علی علیهالسلام همراه بودم که فردی را دنبال طلحه فرستاد و او را فراخواند. وقتی وی پیش حضرت آمد به او فرمود:
«تو را به خدا سوگند، آیا این جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» را از پیامبر نشنیدهای؟» وی پاسخ داد: «آری». حضرت پرسید: «پس چرا به جنگ من برخاستهای؟» طلحه گفت: «این سخن را فراموش کرده بودم». رفاعه میگوید: پس از این گفتوگو طلحه از صحنهی نبرد دور شد.۳
حدیث چهارم
در حدیثی دیگر جابر بن عبد الله انصاری میگوید: روزی علی بن ابیطالب علیهالسلام برای مؤمنان سخن گفت و پس از حمد و ستایش خدای سبحان چنین فرمود:
«ای مردم، پیش این منبر چهار نفر از یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله حضور دارند: انس بن مالک و براء بن عازب و اشعث بن قیس کندی و خالد بن یزید بجلی.»
سپس رو به انس کرد و فرمود:
«اگر از رسول خدا شنیدهای که فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» ولی امروز بدان گواهی ندهی، خدا پیش از فرارسیدن مرگت، تو را به بیماری پیسی گرفتار سازد، بهگونهای که تمامی سرت را فراگیرد و عمامهات آن را نپوشاند!»
آنگاه خطاب به اشعث فرمود:
«اما تو ای اشعث، اگر این سخن پیامبر را شنیدهای و امروز به ولایت من گواهی ندهی، خدا تو را پیش از مرگت نابینا سازد!»
سپس به خالد بن یزید فرمود:
«اما تو ای خالد، اگر از رسول خدا این سخن را شنیدهای و آن را پنهان میکنی، خدا تو را به مرگ جاهلیت بمیراند!»
آنگاه رو به براء کرد و فرمود:
«اما تو ای براء بن عازب، اگر تو نیز این سخن را از پیامبر شنیدهای ولی آن را کتمان میکنی، خدا مرگ تو را در سرزمینی که از آن هجرت کردهای قرار دهد!»
جابر میگوید: «به خدا سوگند، انس را با چشم خود دیدم که از ناحیهی سرش به بیماری پیسی گرفتار شده بود و هرچه میکوشید تا لکههای آن را با عمامهاش بپوشاند نمیتوانست. همچنین اشعث بن قیس را دیدم که هر دو چشمش کور شده بود. نیز خالد بن یزید مرد و خانوادهاش او را در گوری که در خانهی خودش کندند به خاک سپردند؛ ولی هنگامی که اهالی قبیلهاش کِنده از مرگش آگاه شدند، به سنت جاهلیت در کنار خانهاش گرد آمدند و اسبان و شتران را در آنجا پی کردند. همچنین معاویه براء بن عازب را که اهل یمن بود و از آنجا به حجاز هجرت کرده بود، برای فرمانداری به یمن فرستاد و در همانجا نیز مرد.»۴
حدیث پنجم
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در زمان حکومتش نیز دربارهی غدیر خم بارها صحبت فرموده است. یک بار که روز جمعه و عید غدیر با هم مصادف شده بودند، حضرت در خطبههای نماز جمعه بهطور مفصل دربارهی حماسهی عظیم غدیر سخنرانی فرموده است که بخشهای کوتاهی از آن سخنرانی را به تقطیع ذکر میکنیم:
«... خدا در آن روز (روز عید غدیر) دینش را به کمال آراست و چشمان پیامبر و مؤمنان و پیروان او را روشن ساخت و آنچه برخی از شما گواه آن بودید و خبرش به برخی دیگرتان رسیده است، در آن روز رخ داد و سخن نیکوی خدا بر صبرپیشگان به پایان رسید. بدینسان آنچه را فرعون و هامان و قارون و سپاهیانشان ساخته بودند، خدای قهار در هم کوبید و کاخهایشان را تباه ساخت. (خوانندگان محترم با ژرفنگری در زوایای گوناگون تاریخ صدر اسلام، مصادیق فرعون و هامان و قارون را که اشارهی رازگونهای به خلفای سهگانه دارد،بهخوبی درمییابند!)
... بیتردید امروز (روز عید غدیر) موقعیت بس بزرگی دارد. در این روز گشایش رخ داده؛ نردبان تکامل برافراشته شده و دلیلهای حقانیت ما بر همگان آشکار شده است. امروز روز هویدا گشتن و پرده برگرفتن از مقام برگزیدگی و پیراستگی ما است. امروز روز آراسته شدن آیین الاهی است. امروز روز پیمانِ بسته شده و روز شاهد و مشهود است. روز نمایان ساختن پیمانها از دوروییها و انکارهای آگاهانه است. امروز روز بیان حقایق ایمان و روز راندن شیطان و روز دلیل استوار است.
... ای مؤمنان، بدانید اینکه خداوند فرموده است: «ان اللهَ یُحِبُّ الذین یُقاتِلونَ فی سبیلِهِ صَفّاً کَاَنّهم بُنیانٌ مرصوصٌ»۵ آیا میدانید راه خدا چیست و نماد آشکار و نمایانندهی آن راه کیست؟ من آن صراط خدایم که اگر کسی آن را با طاعت حق نپیماید، در آتش افکنده شود. من راه اویم که برای پیروی مردم پس از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله گماشته شدهام. من تقسیم کنندهی بهشت و دوزخم. من حجت خدا بر تبهکاران و نیکوکارانم. من نورالانوارم.
... در این عید مبارک شاد باشید و دیگران را با اهدای لباس زیبا و عطرهای خوشبو و خوراکیها خرسند کنید و به میزان توان با بذل موجودی خودتان، از نعمتهای الاهی برای همنوعان و خانوادهی خود فراهم سازید. لبخند و شادمانی را میان خویش و در برخوردهایتان، نیز ستایش و سپاس خدا را بر آنچه به شما بخشیده است، آشکار و نمایان سازید. از آرزومندان و آنان که چشم به دست شما دوختهاند، با نیکی و خیر فراوان بازدید کنید و در خوراکیها و آنچه در دست و توان دارید با ناتوانان مساوات و همسانی داشته باشید. پاداش یک درهم در راه خدا در این روز با صدهزار درهم در روز دیگر برابر است. بلکه پاداش افزونتر از سوی خدای والا نیز سزاوار است. روزه گرفتن در این روز از خواستههای خدا است و در برابر آن پاداش بزرگی نهاده است؛ بهگونهای که اگر بندهای از بندگانش از آغاز دنیا تا فرجام آن، روزها را به روزهداری و شبها را به نیایش بگذراند، همسان روزهدار بااخلاصِ روز عید غدیر نمیشود و بدان پایه نمیرسد.
... هنگام دیدار با یکدیگر با هم دست بدهید و به هم سلام بگویید و نعمت ولایت را به همدیگر تبریک و تهنیت بگویید. باید این پیام را حاضران به غایبان و گواهان نزدیک به دوردستان برسانند و باید دارا به بینوا و توانا به ناتوان یاری کند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مرا به این همه فرمان داده است.»۶
پاسخ به چند شبهه
مخالفان شیعه در برابر حدیث قاطع غدیر به هر بهانهای چنگ زدهاند تا بتوانند آن را تضعیف کنند؛ گاه تواتر غیرقابل تردید آن را زیر سؤال بردهاند و گاه معنای روشن «مولا» را تحریف کردهاند و تلاشهای مذبوحانهی دیگر...
در این میان اما عدهای که بیشرمی انکار تواتر و تحریف معنای «مولا» را نداشتند، ناچار هم به تواتر حدیث غدیر و هم به دلالت آن اعتراف کردهاند؛ اما بااینحال دستآویزهای دیگری برای شانه خالی کردن از زیر بار پذیرش ولایت بلافصل امام علی علیهالسلام دستوپا کردهاند. برای نمونه، یکی از مفسران نامدار اهل سنت، آلوسی بغدادی گفته است:
«اگر ماجرای غدیر خم بر امامت و ولایت امام علی دلالت داشته باشد، میتوان آن را به عنوان خلیفهی چهارم پذیرفت. اگر بپرسید: چرا پیامبر خلیفهی چهارمش را به خلافت منصوب کرد ولی دربارهی سه خلیفهی پیشین چنین نکرد، عرض میکنیم: علت تصریح پیامبر به نام خلیفهی چهارمش آگاهی او از شورشها و جنگهای سهگانه در دوران خلافت او بود. این امور میتوانستند باعث رویگردانی مردم از او شوند. از این جهت پیامبر با تنصیص بر نام علی از این رویگردانی جلوگیری کرد.»۷
پاسخ این سخن سست این است که:
اولاً آیا معرفی جانشین چهارم بدون اشاره به رتبهی او باعث ایجاد اختلاف و کشمکش در بین پیروان نمیشود؟! آیا هیچ انسان عاقلی چنین میکند که شخص باعظمت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله چنین کند؟!
ثانیاً آیا جنگ و شورش مخصوص زمان حکومت امام علی علیهالسلام بود و آیا پیامبر از کشته شدن خلیفهی غاصب دوم و شورش مردم مدینه و کشته شدن خلیفهی غاصب سوم مطلع نبود که از آن دو نام نبرد؟!
نمونهی دیگر، شبههای است که برخی آن را به ابنابیالحدید نسبت دادهاند:
تواتر و دلالت حدیث غدیر بر امامت و ولایت علی علیهالسلام ثابت است؛ اما این خواست خدا نبود که علی بن ابیطالب (ع) نخستین خلیفهی پیامبر (ص) باشد؛ هرچند رسول خدا (ص) بر آن پای فشرد! و روشن است که هنگام تعارض میان مراد خدا و رسول، حق تقدم با خدای متعال است.
در پاسخ این سخن سخیف باید گفت:
۱. این استدلال ناشی از جهل دربارهی جبر و اختیار است. ابنابیالحدید هنوز فرق بین ارادهی تکوینی و ارادهی تشریعی خداوند را درنیافته است و گرفتار جبرگرایی شده است؛ چیزی که دستآویز ستمگران اموی و عباسی بود و با استناد به جبر، حکومت خود را مشروع جلوه میدادند و همهی جرمها و جنایاتشان را به خدا نسبت میدادند و مقتضای قضا و قدر الاهی معرفی میکردند.
۲. آیا خداوند در آیات متعدد ما را به اطاعت محض از پیامبر امر نکرده است؟ آیاتی مانند «من یُطِعِ الرسولَ فقد اطاعَ اللهَ»۸ و «قل اِن کنتم تُحبّونَ اللهَ فاتَّبِعونی»۹ اگر تعارض میان ارادهی خدا و پیامبر امری ممکن بود، این اوامر چه وجهی دارد؟!
۳. آیا آیهی «ابلاغ» که در پی آن حماسهی غدیر خم شکل گرفت و آیهی «اکمال دین» که بعد از آن نازل شد، برای آشکار کردن مراد الاهی کافی نیست؟!
۴. آیا آیات ولایت، اهدای انگشتر، و آیات دیگر خواستهی خدا را مبنی بر جانشینی بلافصل امام علی علیهالسلام اثبات نمیکند؟!
برای تهیهی این مقاله از کتاب ارزشمند «مدرسه امامت» اثر حجت الاسلام دکتر مجید حیدریفر استفاده شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۸۶؛ الامامة و السیاسة، ص ۲۹؛ بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۱۸۵
۲. کتاب سلیم بن قیس، ص ۶۴۱، ح ۱۱؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲، ح ۲۵۰؛ الغدیر، ج ۱، ص ۱۶۳
۳. المستدرک، ج ۳، ص ۴۱۹، ح ۵۵۹۴؛ المناقب، خوارزمی، ص ۱۸۲، ح ۲۲۱؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۸۲
۴. الخصال، باب ۴، ص ۲۱۹، ح ۴۴؛ الامالی، صدوق، مجلس ۲۶، ص ۱۸۴، ح ۱
۵. صف،۶۱
۶. مصباح المتهجد، ص ۷۵۲؛ اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۲۵۴؛ المناقب، ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۵۲۷
۷. روح المعانی، ج ۳، ص 363
۸. نساء، ۸۰
۹. آلعمران، ۳۱
نظرات (1)