بسم الله
برتری امام علی علیهالسلام بر انبیا
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید:خداوند پیامبرانش را بر فرشتگان مقربش برتری داده است و مرا بر همهی پیامبران برتری داده است. یا علی، برتری بعد از من از آن تو و امامان بعد از تو است.۱
ابن مسعود میگوید: رسول خدا (ص) در بین گروهی از اصحابش نشسته بود که علی بن ابیطالب به جماعت روآورد. حضرت رسول فرمود: هر کس میخواهد به آدم در علمش و به نوح در حکمتش و به ابراهیم در بردباریاش نگاه کند، به علی بن ابیطالب بنگرد.۲
ابنابیالحدید این روایت را از مسند احمد بن حنبل و صحیح احمد البیهقی ـ که همه از علمای بزرگ اهل سنت هستند ـ چنین نقل میکند: هر کس میخواهد به نوح در ارادهاش و به آدم در علمش و به ابراهیم در بردباریاش و به موسی در زیرکیاش و به عیسی در زهدش بنگرد، به علی بن ابیطالب نگاه کند.۳
در کتاب شریف «شبهای پیشاور» گفتوگویی بین صعصعة بن صوحان و امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نقل شده که مضمون آن به اختصار چنین است:
روز بعد از ضربت خوردن حضرت که آثار مرگ بر چهرهی ایشان نمایان بود، حضرت به امام حسن علیهالسلام فرمود: به شیعیانی که پشت در اجتماع کردهاند اجازهی ورود بدهید. در باز شد و مریدان حضرت وارد شدند و زار و نزار دور حضرت جمع شدند. حضرت فرمود: قبل از آنکه مرا از دست بدهید، هر سؤالی دارید بپرسید. صعصعة بن صوحان پرسید:
ـ شما فضیلت بیشتری دارید یا حضرت آدم علیهالسلام؟
حضرت پاسخ فرمودند:
ـ خوب نیست که انسان از خودش تعریف نماید؛ اما از آنجایی که خداوند فرموده: نعمتهایی که خدا به تو داده، بیان کن (ضحی، ۱۱)، میگویم: من از حضرت آدم برترم؛ زیرا او در بهشت از خوردن گندم منع شده بود ولی از آن خورد و از بهشت رانده شد؛ اما من با اینکه از خوردن گندم منع نشده بودم، هرگز نان گندم نخوردم و همواره به نان جو قناعت کردم.
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او بهجا آورد۴
ـ شما برترید یا نوح علیهالسلام؟
ـ من از نوح (ع) نیز برترم؛ زیرا او بعد از آنکه از قوم خود اذیت و آزار بسیار دید، آنها را نفرین کرد و گفت: پروردگارا، همهی کافران را نابود کن و احدی از آنان بر روی زمین باقی نگذار! اما من با اینکه بعد از وفات رسول خدا آزار بیشتری از امت دیدهام، ولی صبر پیشه کردهام و هرگز آنها را نفرین نکردهام.
آخرین دعای غمبار حضرت در برابر آن همه آزار و اذیت ـ که با شهادتش مستجاب شد ـ این بود: خدایا مرا از اینان بگیر و بدتر از من را بر آنها مسلط کن و آنها را از من بگیر و بهتر از آنها را نصیب من بفرما!
ـ شما برترید یا ابراهیم علیهالسلام؟
ـ من از ابراهیم نیز برترم؛ زیرا او برای به دست آوردن اطمینان قلبی به معاد، از خدا خواست که روش زنده کردن مردهها را به او نشان بدهد و وقتی خدا از او پرسید: مگر به وعدهی من ایمان نداری؟! پاسخ داد: چرا؛ اما برای اینکه دلم آرام بگیرد میخواهم با چشم خود ببینم. اما من چنان یقینی در دل دارم که اگر همهی پردههای غیب کنار روند، ذرهای یقین من بیشتر نخواهد شد.
ـ شما برتر هستید یا حضرت موسی علیهالسلام؟
ـ من از موسی نیز برترم؛ زیرا وقتی خداوند او را مأمور به دعوت و ارشاد فرعون کرد، عرض کرد: خدایا من یک نفر از آنها را کشتهام و میترسم مرا بکشند. برادرم هارون را با من همراه کن تا یاریام کند (قصص، ۳۳)؛ اما وقتی رسول خدا (ص) مرا مأمور به ابلاغ آیات برائت به مشرکان مکه کرد، ذرهای هراس در دل نداشتم؛ با آنکه کمتر کسی از مشرکان مکه یافت میشد که یکی از بستگانش به دست من کشته نشده باشد.
ـ شما برترید یا حضرت عیسی علیهالسلام؟
ـ من از حضرت عیسی نیز برترم؛ زیرا زمانی که هنگام وضع حمل مریم سلاماللهعلیها فرارسید، به او وحی شد که از بیت المقدس بیرون شو و فرزندت را به دنیا بیاور؛ ولی وقتی مادر من را درد زایمان دربرگرفت، دیوار کعبه به اذن خداوند شکافته شد و من در داخل خانهی خدا ـ که بسی شریفتر از بیت المقدس است ـ به دنیا آمدم.
برتری مقام امامت بر مقام نبوت و رسالت
مقام امامت مساوی با جایگاه وصایت و جانشینی نبی نیست تا فرع بر آن باشد و نتوان فرض کرد که کسی نبی نباشد ولی مقامش بالاتر از مقام نبوت باشد. امامت یک مقام خاص است که بسی برتر از مقام نبوت و رسالت است. امیرالمؤمنین علی (ع) علاوه بر اینکه وصی و خلیفهی رسول خدا (ص) بود، امام هم بود؛ همانطور که خود حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله علاوه بر مقام نبوت و رسالت، دارای مقام امامت نیز بودند.
برتری مقام امامت بر مقام نبوت و رسالت را از آیهی ۱۲۴ سورهی بقره بهخوبی میتوان دریافت:
«و اِذِ ابْتَلیٰ ابراهیمَ ربُّهُ بِکلماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قال اِنّی جاعلُک للنّاسِ اِمامًا»
ترجمه: هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهدهی اين آزمايشها برآمد، خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.»
در تفاسیر بیان شده است که انتصاب حضرت ابراهیم علیهالسلام به مقام امامت در اواخر عمر و سالها بعد از نبوت و رسالت ایشان رخ داد.
ابتلای انبیا به خاطر علی علیهالسلام
مطلب بالاتر این است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و ولایتش، محور ابتلای انبیای الهی و موضوع امتحان و آزمون ایشان بوده است؛ یعنی ولایت حضرت امیر، موضوع امتحان آنها و سبب ابتلای آنها به بلاهای گوناگون و در انتها، عامل نجاتشان از آن بلاها بوده است. به چند حدیث در این باره اشاره میکنم:
۱. در کتاب «سلیم بن قیس» آمده است: سلیم گوید:
«از مقداد پرسیدم:خداوند تو را رحمت کند! بهترین مطلبی که دربارهی علی بن ابیطالب علیهالسلام از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله شنیدهای، برای من نقل کن! مقداد گفت: از پیامبر خدا شنیدم که میفرمود:
هر کس را خدا بخواهد قلبش را پاک گرداند، ولایت علی بن ابیطالب را به او میشناساند؛ و هر کس که خدا بخواهد بر قلبش پردهای بکشد او را از شناخت علی بن ابیطالب باز میدارد. سوگند به خدایی که جانم به دست او است، آدم سزاوار آن نشد که خداوند او را بیافریند و از روحش بر او بدمد و توبهی او را بپذیرد و او را به بهشتش بازگرداند، مگر به خاطر نبوّت من و اقرار به ولایت علی پس از من. سوگند به خدایی که جانم به دست او است، ملکوت آسمان و زمین به ابراهیم نشان داده نشد و خداوند او را دوست خود قرار نداد، مگر بهخاطر نبوّت من و اقرار به ولایت علی پس از من. سوگند به خدایی که جانم به دست او است، خداوند با موسی سخن نگفت و عیسی را نشانه و آیت بر جهانیان نشناسانید، مگر بهخاطر نبوّت من و بهخاطر شناخت علی پس از من. سوگند به خدایی که جانم به دست او است، هیچ پیامبری به پیامبری مبعوث نشده است مگر به برکت شناخت او و اعتراف به جایگاه ما؛ و الذی نفسی بیده، ماتَنَبَّأَ نبیٌّ قَطُّ إلّا بِمعرفتِهِ و الإقرارِ لنا.»۵
۲. رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
«تو با همهی پیامبران همراه پنهان بودی و با من آشکارا همراه بودی؛ کنتَ مع الأنبیاءِ سِرّاً ومعی جَهراً.»۶
۳. امیرالمؤمنین علیهالسلام به جناب سلمان فرمود: آیا قصهی ایوب و علت تغییر کردن نعمت خدا بر او را میدانی چیست؟ عرض کرد: خدا بهتر میداند و شما ای امیر مؤمنان!
فرمود: آنگاه که خداوند میثاق میگرفت، ایوب در مُلک و سلطنت من دچار تردید شد و گفت: این امر بزرگی است [و قابل درک و قبول نیست].
خداوند متعال فرمود: ای ایوب، آیا شک میکنی در چهرهای که من آن را ترسیم کردهام؟! من آدم را که به بلا گرفتار کردم، به خاطر او بخشیدم و چون به امیر مؤمنان بودن او تسلیم شد، از او و خطایش گذشتم. و تو میگویی: امری بزرگ و غیرقابل قبول است؟! به عزت خودم سوگند که از عذابم بر تو میچشانم مگر اینکه با اطاعت از امیر مؤمنان به سوی من توبه کنی! سپس سعادت به واسطهی من نصیب او گشت؛ یعنی توبه کرد و به اطاعت از امیرالمؤمنین اقرار کرد.۷
۴. امیرالمؤمنین علیهالسلام در پاسخ به کسی که از برتری او بر انبیای عظام پرسید، فرمود: سوگند به خدا که من همراه ابراهیم در آتش بودم و من بودم که آتش را خنک و آرام کردم؛ من همراه نوح در کشتی بودم و او را از غرق شدن نجات دادم؛ من همراه موسی بودم و تورات را به او آموزش دادم؛ من عیسی را در گهواره به سخن آوردم و به او انجیل آموختم؛ من در چاه همراه یوسف بودم و او را از نیرنگ برادرانش نجات دادم؛ من همراه سلیمان بر روی قالی بودم و باد را به تسخیر او درآوردم.۸
۵. قشیری از علمای شافعی در کتاب خود «احسن الکبائر» نقل کرده است: امیرالمؤمنین علیهالسلام بالای بام خانه خرما تناول میفرمود. در آن زمان سن آن حضرت بیست و هفت سال بود. جناب سلمان نیز در حیاط آن خانه لباس خود را میدوخت. علی علیهالسلام دانهی خرمایی به طرف او پرتاب فرمود، سلمان گفت: ای علی، با من شوخی میکنی درحالیکه من پیرمردم و تو جوان کم سن و سال هستی؟! علی علیهالسلام فرمود: یا سلمان، حَسِبتَ نفسَک کبیراً و رأیتَنی صغیراً؟! أنَسیتَ «دشت ارژن» و من خَلَّصَک هناک مِنَ الأسد؟!
ای سلمان، گمان میکنی من کوچکم و تو بزرگی؟! آیا ماجرای دشت ارژن را فراموش کردهای؟! در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شدی چه کسی تو را نجات داد؟!
سلمان با شنیدن این سخنان به وحشت افتاد و عرض کرد: جزئیات بیشتری از آن ماجرا برایم بگو! حضرت فرمود:
تو در وسط آب ایستاده بودی و از شیری که در آنجا بود میترسیدی. دستهایت را به دعا بلند کردی و از خداوند نجات خود را طلبیدی. خداوند هم دعایت را اجابت فرمود و مرا که در آن صحرا عبور میکردم به فریاد تو رساند. من همان اسبسواری هستم که زره بر تن داشت و شمشیر به دست بود. شمشیر کشیدم و ضربهای بر آن حیوان درنده زدم و او را دو نیم کردم و تو خلاص شدی.
سلمان عرض کرد: نشانهی دیگری که در آنجا بود برایم بگو.
حضرت دست خود را دراز کرد و از آستین یک شاخهی گل تازه بیرون آورد و فرمود: این همان هدیهی تو است که به آن اسبسوار دادی.
سلمان خدمت پیامبر رسید و ماجرای خود را چنین تعریف کرد:
یا رسول الله، من اوصاف شما را در انجیل خواندم و محبت شما در دلم جای گرفت. همهی ادیان دیگر غیر از دین شما را رها کردم و آن را از پدرم مخفی کردم تا اینکه سرانجام متوجه شد. بهخاطر مادرم مرا نکشت ولی مرا به کارهای سخت و دشوار وادار میکرد و پیوسته دنبال نقشهای بود برای کشتن من. تا اینکه یک روز از دستش فرار کردم و به سرزمینی به نام «ارژن» برخورد کردم. در آنجا خواستم ساعتی استراحت کنم، خوابم برد و محتلم شدم.
وقتی از خواب بیدار شدم کنار چشمهای که در همان نزدیکی بود رفتم. لباسهای خود را بیرون آوردم و داخل آب شدم تا غسل کنم؛ ناگهان شیری (حیوان درندهای) ظاهر شد و نزدیک آمد تا روی لباسهای من قرار گرفت. وقتی او را دیدم به وحشت افتادم؛ ناله و زاری کردم و از خداوند نجات خود را از چنگال او درخواست نمودم؛ ناگهان اسبسواری پدیدار شد و شیر را با شمشیر خود ضربهای زد و دونیم کرد.
رسول خدا فرمود:
ای سلمان، [از این چیزها تعجب نکن!] هنگامی که مرا به معراج بردند، به سدرة المنتهی که رسیدم، جبرئیل از من جدا شد و فاصله گرفت و من تا کنار عرش پروردگارم بالا رفتم و با خداوند گفتوگو کردم... وقتی به زمین برگشتم، علی به نزدم آمد و پس از عرض سلام، بهخاطر الطافی که خداوند در این سیر ملکوتی به من عنایت نموده بود، به من تبریک گفت؛ سپس از تمام گفتوگوهای من با پروردگارم خبر داد!۹
۶. ای سلمان، بدان که احدی از پیامبران و اولیای الاهی از زمان آدم تا کنون به بلایی گرفتار نشده است، مگر اینکه «علی» کسی بوده است که او را از آن بلا نجات داده است.۱۰
۷. حبه عرنی از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل میکند که حضرت فرمود: خداوند ولایت مرا بر اهل آسمان و زمین عرضه کرد؛ بعضی به آن اقرار کردند و بعضی آن را انکار کردند. یونس از کسانی بود که آن را انکار کرد [هرچند به صورت ضعیف]، به همین دلیل خداوند او را در شکم ماهی حبس کرد تا وقتی که به ولایت من اقرار کرد.۱۱
۸. ابوحمزهی ثمالی میگوید: عبد الله بن عمر به نزد امام زینالعابدین علیهالسلام رفت و پرسید: ای فرزند حسین، آیا تو معتقدی که آن چه بر سر حضرت یونس دربارهی نهنگ آمد، بهخاطر ولایت جدت بود که بر حضرت یونس عرضه شد و او در پذیرش آن توقف کرد؟ حضرت فرمود: بله، مادرت به عزایت بنشیند!
عبدالله بن عمر گفت: اگر راست میگویی دلیل و نشانهای از آن برای من بیاور!
حضرت فرمود چشمان او و چشمان مرا با دستمالی بستیم؛ سپس بعد از مدتی فرمود چشمانتان را باز کنید. چشممان را باز کردیم و دیدیم در کنار ساحل دریایی موّاج و پرتلاطم هستیم. عبدالله بن عمر با نگرانی به حضرت گفت: خونم به گردن تو است اگر اتفاقی برایم بیفتد! سپس حضرت ندا داد: ای نهنگ! ناگهان نهنگ عظیمی مانند کوه سر از دریا بیرون آورد درحالیکه میگفت: لبیک لبیک ای ولی خدا!
حضرت پرسید: تو کیستی؟ نهنگ گفت: من نهنگ یونسام. ای سرور من، خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است مگر اینکه ولایت شما اهل بیت را به آنها عرضه کرده است؛ هرکدام که آن را پذیرفت و به آن گردن نهاد، سلامت یافت و خلاص گردید؛ و هرکدام درنگ کرد و توقف نمود، بر سرش آمد آنچه آمد؛ مانند مصیبتی که بر سر آدم آمد و مانند غرق شدن نوح و آتش ابراهیم و گرفتاری یوسف در چاه و بلاهای ایوب و خطای داوود... تا اینکه خداوند یونس را مبعوث کرد و به او وحی کرد که ای یونس، ولایت امیر مؤمنان علی و امامانی را که از صلب اویند بپذیر! گفت: چگونه گردن نهم ولایت کسی را که ندیدهام و او را نمیشناسم! سپس با ناراحتی رفت. بعد از آن خداوند به من امر فرمود: یونس را ببلع ولی استخوانهایش را خرد نکن! این کار را کردم و چهل روز در شکم من ماند و با من در دریاها سیر میکرد که سرانجام ندا داد: «خدایی جز تو نیست؛ پاک و منزهی تو؛ من به خود ستم کردم؛ ولایت علی بن ابیطالب و فرزندان امام او را پذیرفتم!» من نیز به امر خداوند او را در ساحل بیرون انداختم.
زینالعابدین علیهالسلام به او فرمود: ای نهنگ برگرد به مأوای خود. نهنگ برگشت و آب آرام شد.۱۲
نکات پایانی
۱. چنین روایاتی که جایگاه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را بسی فراتر از مقام انبیا معرفی میکند، هرگز به معنای تخریب مقام والای آنان نیست. ما مقام رفیع عصمت را برای همهی انبیا قائل هستیم؛ ولی از آنجایی که عصمت درجات مختلفی دارد، قصور و کم آوردن انبیا در مواجهه با مقام بینظیر امیر مؤمنان منافاتی با مقام والای نبوت و عصمت ندارد. همانگونه که خود امیرالمؤمنین در مواجهه با آفریدگار خود، خود را ذلیل و حقیر و عاصی و خطاکار میبیند.۱۳
۲. برای امتحان و ابتلای انبیا و اولیای الاهی در احادیث دیگر و نیز در قرآن، دلایلی دیگر غیر از ولایت امیرالمؤمنین (ع) مطرح شده است. مثلاً منشأ گرفتاری حضرت یونس (ع) در شکم نهنگ، کمصبری او در هدایت قومش و شتاب در نفرین آنها عنوان شده است. یا منشأ گرفتاری حضرت یوسف (ع) حسادت برادرانش و نیز منشأ گرفتاری حضرت ابراهیم (ع) طغیان نمرود معرفی شده است. همچنین داستان سایر انبیا. حال این دو دسته از آیات و روایات چگونه قابل جمعاند؟ بالاخره سبب ابتلای انبیا، آن عوامل بوده یا مکث در پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (ع)؟
پاسخ این است که بعضی از پدیدهها، چندبُعدی هستند و دارای لایههای مختلفی از حقیقت هستند. دارای چندین منشأ و سرچشمه هستند که همهی آنها در طول هم هستند و با یکدیگر منافاتی ندارند. مانند اینکه کسی گناهی مرتکب میشود و در اثر آن گناه مستحق مجازات الاهی میشود. خداوند هم با استفاده از یک نقطه ضعف او، او را مجازات میکند و به این ترتیب هم میتوان آن ویژگی و نقطه ضعف را منشأ بلا دانست، و هم میتوان آن گناه را عامل بلا معرفی کرد؛ مثلاً این گنهکار بدون استراحت کافی و با خوابآلودگی پشت فرمان اتومبیل مینشیند و خداوند با استفاده از این سوءاختیار، تصادفی را برایش رقم میزند و او را به کیفر گناهش میرساند. چنین تصادفی را هم میتوان به خوابآلودگی راننده نسبت داد و هم میتوان به گناه او.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۴۰ (امير الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ اللَّهَ فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ).
۲. بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۳۵ (عَبْد اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص جَالِساً فِي جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ أَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي عِلْمِهِ وَ إِلَى نُوحٍ فِي حِكْمَتِهِ وَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ فِي حِلْمِهِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ).
۳. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۶۸ (من أراد أن ينظر إلى نوح في عزمه و إلى آدم في علمه و إلى إبراهيم في حلمه و إلى موسى في فطنته و إلى عيسى في زهده فلينظر إلى علي بن أبي طالب. رواه أحمد بن حنبل في المسند و رواه أحمد البيهقي في صحيحه).
۴. حافظ
۵. قطرهای از دریای فضایل اهل بیت (ع) ج ۲، ص 290
۶. قطرهای از دریای فضایل اهل بیت (ع)، ج ۱، ص ۲۸۱. این حدیث با مختصری تفاوت در الفاظ در «مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین علیهالسلام، ص ۲۴۸»، به نقل از «شرح دعاء الجوشن، ص 104» و «جامع الأسرار، ص 382» و «المراقبات، ص 259» نیز آمده است.
۷. قطرهای از دریای فضایل اهل بیت (ع)، ج ۱، ص ۲۱۴؛ به نقل از: کنز الفوائد، ج ۲، ص 57؛ بحارالأنوار، ج ۲۶، ص 292؛ تأویل الآیات، ج ۲، ص 504؛ مدینة المعاجز، ج ۲، ص 31؛ تفسیر برهان، ج ۴، ص ۶۷۷.
۸. مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین علیهالسلام، ص ۲۴۸، به نقل از الأنوار النعمانية، ج 1، ص 31: «و اللّه قدكنت مع إبراهيم في النار، و أنا الذي جعلتها بردا و سلاما. و كنت مع نوح في السفينة فأنجيته من الغرق. و كنت مع موسى فعلّمته التوراة. و أنطقت عيسى في المهد و علمته الإنجيل. و كنت مع يوسف في الجبّ فأنجيته من كيد أخوته. و كنت مع سليمان على البساط و سخرت له الرياح».
۹. قطره، ج ۱، ص 282
۱۰. قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهمالسلام، ج ۱، ص ۲۸۴: «اِعلَم یا سلمانُ، أنّه ماابتُلِیَ أحدٌ مِن الأنبیاءِ و الأولیاءِ مُنذُ عَهدِ آدمَ إلی الآنِ بِبَلاءٍ إلّا کان علیٌّ هو الّذی نَجّاه مِن ذلک». در پاورقی آمده است: محدّث نوری رحمه الله این حدیث را در کتاب «نفس الرحمان: 27» با کمی اختلاف روایت کرده است.
۱۱. بحار الأنوار، ج 14، ص 391، به نقل از بصائر الدرجات، ص ۲۲: «حَبَّة الْعُرَنِيِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّ اللَّهَ عَرَضَ وَلَايَتِي عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَقَرَّ بِهَا مَنْ أَقَرَّ وَ أَنْكَرَهَا مَنْ أَنْكَرَ أَنْكَرَهَا يُونُسُ فَحَبَسَهُ اللَّهُ فِي بَطْنِ الْحُوتِ حَتَّى أَقَرَّ بِهَا».
۱۲. الانوار النعمانیه، ج ۱، ص ۲۵
۱۳. دعای کمیل
نظرات (2)