بسم الله
درد دلی با مردم و مسؤولان خلخالی در رابطه با راهپیمایی روز قدس سال 1393
از معلم تا مصلا را میتوان مسیر مسابقه و سرعت پنداشت.
و از معلم تا مصلا را میتوان مسیر توقف و تأمل و تپش انگاشت.
×××
از معلم تا مصلا را میتوان صحنهای زیبا و دوربیننواز و گزارشگیر بزک کرد.
و از معلم تا مصلا را میتوان صحنهای دردناک و مرگآور و زندگیبخش خلق کرد.
×××
از معلم تا مصلا را میتوان در ده دقیقه رد کرد و با مُسمّای راهپیمایی، رفع تکلیف کرد.
و از معلم تا مصلا میتوان بارها متولد شد و نسلها زندگی کرد و بارها مُرد و بارها رستاخیز بهپا کرد.
×××
از معلم تا مصلا میتوان هوای روزهداران را در ظهر تابستان داشت و سر و ته راهپیمایی را نیمساعته جمع کرد.
و از معلم تا مصلا میتوان به یاد زجر شهیدان روزهدار فلسطین و به یاد درد مجروحان روزهدار غزه، در زیر آفتاب ظهر تابستانی با دهان روزه ساعتها درد کشید و زجر کشید.
×××
از معلم تا مصلا عدهای ظریف و نازکند و بیست دقیقه راهپیمایی هم زجرشان میدهد و مانند فربهانی که قند و چربیشان بالا زده و از خوردن زولبیا و بامیه منع شدهاند، حالشان گرفته میشود.
و از معلم تا مصلا عدهای مؤمن و مقاوم چون زُبَرُالحدیدند و سه ساعت راهپیمایی هم برای فوران آتشفشان غیرتشان کم است و تا مشت حماسهشان بالا بیاید، راهپیمایی تمام میشود و فریاد حماسهشان در گلوی زخمیشان خشک میشود و مانند نارنجکی که ضامنش را بکشی ولی مجال انفجارش ندهی، حالشان گرفته میشود.
×××
شهرمان کوچک است، باشد؛ دلمان چرا کوچک است؟! خیابانهایمان کوتاه است، باشد؛ روحمان چرا حقیر است؟!
این چه بیانصافی و چه بیدلی است؟!!
نظرات (2)