چهارشنبه, 04 ارديبهشت 1404

شناسه پیام‌رسان‌ (ایتا، روبیکا و سروش)
h_shad_ir@

 کانال سایت در پیام‌رسان سروش
hshadir@

چند شکر و یک اعتراف و چند نگرانی و چند تأسف و یک شاید!

با نام خدا

خدا را شکر که رأی دادم! خدا را شکر که 72 درصد از واجدین شرایط، رأی دادند! (72 درصد خیلی کم است ولی در مقایسه با نُرم جهانی مخصوصاً آمریکا، کم‌نظیر است)

خدا را شکر که به دکتر سعید جلیلی رأی دادم!

خدا را شکر که در انتخاب اصلح کوشیدم و به بهانه‌های واهی اصلحم را پای صالح موهوم دیگران ذبح نکردم!

خدا را شکر که یک بار دیگر ثابت شد که اصلح ناشناخته را می‌توان چنان شناخته کرد که دوش به دوش صالح مشهور رأی بیاورد!

اعتراف می‌کنم که حتی یک ذره احتمال نمی‌دادم که اصلاح‌طلبان بتوانند پیروز شوند، آن هم یک‌ضرب! یقین دارم این پیش‌آمد حتی برای خود اصلاح‌طلبان و خود روحانی هم غیرمنتظره بود.

برخی اصرار دارند شکست اصول‌گرایان را به گردن جبهه‌ی پایداری و آیت‌الله مصباح بیندازند، ولی این انصاف نیست. آن‌ها کاری را کردند که باید می‌کردند. ریشه‌ی پیروزی عجیب اصلاح‌طلبان را باید جای دیگری جست‌وجو کرد. مصباح و پایداری ذره‌ای از کار و روش خود پشیمان نیستند؛ چرا باید پشیمان باشند؟! مگر معرفی اصلح و ایستادگی در پای دفاع از او و نرفتن زیر بار مصلحت‌سنجی‌های بی‌اساس پشیمانی دارد؟! بماند که با اتحاد اصول‌گرایان هم نتیجه تغییر نمی‌کرد. اقبال مردم به اصلاح‌طلبان دلیل اساسی‌تری از عدم اتحاد اصول‌گرایان دارد. به نظر من اگر اصلی‌ترین دلیل پیروزی اصلاح‌طلبان، عدم اتحاد اصول‌گرایان هم باشد، باز مقصر کسانی هستند که اصلح را به بهانه‌های واهی رها کردند و به سوی کسی رفتند که گمان می‌بردند بیش‌تر از همه رأی دارد!

با انتخاب روحانی، یقین دارم که دشمن ناراحت نشد؛ اما امیدوارم خوش‌حال و امیدوار هم نشده باشد!
امیدوارم با روی کار آمدن اصلاح‌طلب‌ها، با نام تمدن و پیشرفت، دوباره حمله به اسلام و مقدسات دینی آغاز نشود!
امیدوارم دوباره آزادی بر دین برتری نیابد!
امیدوارم دیگر راهپیمایی و اعتراض علیه مقدسات دینی ـ‌حتی علیه خدا‌ـ مجاز شمرده نشود!
امیدوارم پایبندی به «ولایت فقیه» بزرگ‌ترین مانع پیشرفت و توسعه قلمداد نشود!
امیدوارم به اسم گفتگوی تمدن‌ها، عزت و اقتدار انقلاب زیر سؤال نرود!
امیدوارم دوباره قید «اسلامی» از وزارت فرهنگ و ارشاد با وزارت مهاجرانی‌ها حذف نشود!
امیدوارم فرهنگ بی‌بندوباری و بی‌حجابی و بی‌دینی دوباره ترویج نشود!
امیدوارم فعالیت‌های هسته‌ای با حسن ظن ساده‌لوحانه به دشمن، دوباره تعلیق نشود!

و صدها نگرانی دیگر از مسائل ریز و درشتی که از دولت قبلی اصلاحات مشاهده کردیم؛ امیدواریم که خودشان هم از اشتباهاتشان درس گرفته باشند و دوباره شاهد حرکت قهقرایی انقلاب اسلامی نباشیم!

مردم ایران گاهی به شکل خیره‌کننده می‌درخشند و گاهی هم ساده‌لوحانه اشتباه می‌کنند و سرشان کلاه می‌رود. انتخابات 24 خرداد از آن امتحان‌هایی بود که مردم کم آوردند و «راحت‌طلبی» را بر «جهاد» ترجیح دادند. به زودی از این اشتباه پشیمان خواهند شد.

غفلت و سهل‌انگاری احمدی‌نژاد در اصلاح زیرساخت‌های اقتصاد کشور و در نتیجه مقابله با تحریم‌ها و رفع مشکلات اقتصادی و نیز لغزش‌های سیاسی و اعتقادی دیگری که در دولتش رخ داد، نگاه مثبت سی‌میلیونی مردم به اصول‌گرایان را تغییر داد. شرایط سخت جهانی و تحریم‌ها هم تأثیر زیادی در روی‌گرداندن موقت مردم داشت ولی عملکرد غیراصول‌گرایانه‌ی احمدی‌نژاد بیش‌ترین سهم را داشت. فرض این‌که روزی بتواند اشتباه‌هایش را جبران کند نزدیک به محال است.

بدخواهان هم با تمام قوا احمدی‌نژاد و دولتش را کوبیدند و همه‌ی خطاها را به نام اصول‌گرایی جار زدند و بالاخره توانستند از این آب گل‌آلود ماهی خود را صید کنند.

شرمنده باشند کسانی که برای نیل به اهداف ننگینشان، سلامت انتخابات نظام اسلامی ما را زیر سؤال بردند! ننگ بر کسانی که ولایت فقیه را دیکتاتور خواندند!

ملت ایران در این انتخابات بصیرت نداشت. نتوانست درست تشخیص بدهد. شاید دیگر از بصیرت خسته شده بود! شاید دیگر ترجیح داد به جای «ایستادن» پای آرمان‌های انقلاب، با چشم‌پوشی از بعضی حقایق، به عافیت و آسایش «لم» بدهد! آری مقابله با فتنه‌ی 88 و حماسه‌ی 9 دی ملت ایران را خسته کرد و باعث شد در معرکه‌ی 24 خرداد، به زانو درآید و رفوزه شود!

ملت ایران از امام خمینی و امام خامنه‌ای شرمنده شد! از شهدا شرمنده شد! به‌زودی تلخی این شرمندگی را خواهد چشید و زحمت جبران اشتباه، شیرینی عافیت‌طلبی را به کامش تلخ خواهد کرد. آری ملت ایران برای عصر ظهور هنوز آماده نیست و برای رسیدن به این آمادگی باید فراز و نشیب‌های بیش‌تری را تجربه کند.

تأسف می‌خورم از این‌که بعضی‌ها روحانیتِ حداد و جلیلی را ندیدند ولی روحانی را واقعاً روحانی پنداشتند!

ما ملت ایران نشان دادیم که هنوز نابالغیم و گه‌گاه اشتباه‌های بزرگی مرتکب می‌شویم. نمی‌دانم این انتخاب، ظهور امام زمان را چه‌قدر به تأخیر انداخت!

به هر حال هرچه باشد، دیگر جناب آقای روحانی بعد از تنفیذ حکمش از جانب امام خامنه‌ای قانوناً رئیس جمهور ایران می‌شود. دیگر حمایت از او حمایت از جمهوری اسلامی به شمار می‌رود و ما باید اختلاف سلیقه‌ها را کنار بگذاریم و دل‌سوزانه به دولت آینده کمک کنیم. اگر انتقادی هم بود، از روی خیرخواهی و از کانال انصاف و منطق مطرح کنیم نه از زاویه‌ی تخریب و تضعیف.

گاه با خود می‌اندیشم و می‌گویم: شاید ضعف و انزوای جناح چپ و اصلاح‌طلبان (که شکست در این انتخابات به حذف و انزوای کاملشان منجر می‌شد) برای اتحاد و یک‌پارچگی ملت نابالغ ایران خطری عمیق را رقم می‌زد که عنایت همیشه‌ی الهی با روی کار آمدن آن‌ها این خطر را رفع کرد؛ مثل داروی تلخی که بیمار را از خطر مرگ نجات می‌دهد. نمی‌دانم!

توصیه می‌کنم تحلیل حجت‌الاسلام پناهیان را هم مطالعه کنید.

امتیاز کلی این مطلب (0)

0 از 5 ستاره
  • #487

    برف و آفتاب

    خوب با این حساب هم در مورد تکلیف گرایی و هم آرمانگرایی، جبهه ی پایداری، بی هیچ ایرادی وظیفه شون رو به درستی انجام دادند. مخاطب حرف های آقا هم یه مشت کامنت گذار کج فهم و بی اهمیت بودند! دست شما درد نکنه. کاملا روشن شدیم!<br />ــــــــــــــــــــــــــــــ<br />پاسخ مدیر سایت:<br />مخاطب حرف‌های آقا مصباح و جبهه‌ی پایداری نیست. در تقابل اندیشه‌ها فضایی غبارآلود ایجاد شد که حضرت آقا با رهنمودهای روشنگرانه‌اش غبارها را خواباند.

  • #486

    برف و آفتاب

    این سؤالم رو جواب ندادید: جبهه‌ی پایداری که مرید علامه مصباح هستند؛ چرا بحث نتیجه و تکلیف گرایی رو به شکل درست بیان نکردند و حداقل اینکه تلاش زیادی برای توجیه هوادارانشون در این مورد نکردند؟<br />در مورد قضیه‌ی آرمانگرایی بدون توجه به واقعیت موجود جامعه و در نتیجه ایجاد توهم هم چیزی نگفتید.<br />و یک سؤال دیگه: اگه در کل نظرسنجی رو قبول نداشتید؛ رو چه حسابی می‌گفتید که نیازی به ائتلاف نیست و می‌ریم دور دوم و تو دور دوم هم ما برنده‌ایم؛ پس می‌ّشه با خیال راحت رقابت کرد؟ آیا از رو نظرسنجی‌ها این حرف‌ها رو می‌زدند؟ یا از روی تعداد طرفداران خیابانی تو تجمع‌ها؟(به روش کروبی)<br />ــــــــــــــــــــــــــــــ<br />پاسخ مدیر سایت:<br />شما اگر جبهه‌ی پایداری و تلاش‌ها و حرف‌هایش را با واسطه و از زبان منتقدان و مخالفان مطالعه کنید، باید هم این سؤال را بپرسید؛ ولی اگر مستقیم و بدون واسطه به بیانات علامه مصباح مراجعه کنید، چنین سؤالی بی‌جا است. اگر قرار باشد اصلاحی نسبت به دیدگاه طرفداران صورت بگیرد، آیا غیر از طریق سخنرانی علامه مصباح خواهد بود؟! اگر بدون تحلیل و تحریف دیگران سخنان مصباح را بشنوید، نگاهتان عوض می‌شود.<br />درباره‌ی آرمان‌گرایی شما فقط گفتید: «قضیه‌ی آرمانگرایی و ... هم که واضحه دیگه»، اگر معنای این جمله این است که: «واضح است که آرمان‌گرایی جبهه‌ی پایداری بی‌توجه به واقعیات بود»، بنده هم عرض می‌کنم: «واضح است که آرمان‌گرایی جبهه‌ی پایداری باتوجه به واقعیات بود».<br />نظرسنجی بی‌طرف و بی‌جهت و دارای جامعه‌ی آماری واقعی، معتبر و قابل استناد است؛ البته در حد ظن و گمان. هیچ عاقلی در این شک نمی‌کند. بر همین اساس می‌توان درباره‌ی دور دوم و دور سوم پیش‌بینی کرد. صحبت این است که پیش‌بینی براساس نظرسنجی‌ها یک پیش‌بینی ظنی و احتمالی است. نباید عوامل دیگر را نادیده گرفت. تجربه‌ی دخالت عوامل مختلف و گاه خارج از دسترس محاسبه‌گران به ما نشان داده است که نباید نتایج نظرسنجی‌ها را قطعی بگیریم. تغییرات سریع و غیرمتعارف و نامنظم نتایج نظرسنجی‌ها نباید نگاه مستدل و تکلیف شفاف ما را دستخوش تغییرات کند. این موضوع در انتخابات ریاست جمهوری 84 نمود خوبی داشت.

  • #485

    برف و آفتاب

    اولا؛ مگه من گفتم تنها دلیل مطرح کردن بحث تکلیف‌گرایی؛ در جواب دلیل اهمیت ندادن به نظرسنجیه؟ یکی از محل‌های پیش کشیدن قضیه‌ی تکلیف‌گرایی؛ در جواب این سؤال بود که چرا به نظرسنجی‌ها اهمیت نمی‌دین؛ که البته جواب اشتباهی بود. چون وقتی نتیجه‌ی نظرسنجی به نفعشون نبود؛ کلا فرایند نظرسنجی رو رد می‌کردند. نه که بگن نتیجه‌ش مهم نیست. (در واقع هردو حرف رو می‌زدند. هم می‌گفتند نتیجه‌ش مهم نیست؛ و هم می‌گفتند کلا نظرسنجی رو قبول نداریم. اما وقتی به نفعشون بود نه!)<br />دوما؛ جواب خیلی از حرف‌هام رو ندادی که!<br />ـــــــــــــــــــــــــــــ<br />پاسخ مدیر سایت:<br />«برهان» یعنی حرف زدن بر مبنای واقعیت‌ها و حقایق، چه طرف مقابل آن را قبول داشته باشد چه قبول نداشته باشد. «جدل» یعنی حرف زدن بر مبنای مطالبی که طرف مقابل قبول داره، حتی اگه در واقع اشتباه باشه. انکار اعتبار اصل نظرسنجی یک مطلب برهانی است ولی استناد به بالا بودن آرای جلیلی در برابر کسی که به استناد نظرسنجی‌ها از کاندای خاصی حمایت می‌کند، یک مطلب جدلی است. از نظر منطق هر دو درست است.<br />حضرت ابراهیم علیه‌السلام یک جا می‌گوید: خورشید به پرستش سزاوارتر است و یک جا می‌گوید: فقط خدا سزاوار پرستش است. اگر هر دو سخن برهانی باشد، نمی‌شود هردو درست باشد؛ اما چون سخن اول برای ابطال کار کسانی است که ماه را به‌خاطر درخششش می‌پرستند، یک مطلب جدلی است و کاملاً هم صحیح است و نباید چنین مطلب جدلی‌ای را با مطلب برهانی «فقط خدا سزاوار پرستش است» در تناقض و تنافی دید. اگر معبود واقعی را می‌خواهی، خدا است ولی اگر می‌خواهی چیزی را به خاطر درخششش بپرستی، خورشید از ماه سزاوارتر است. پس در هر دو صورت کارت اشتباه است.<br />ضمناً مطلبی که در پاسخ نظر قبلی‌تان عرض کردم، ناظر به همه‌ی مطالب شما بود نه فقط بخش نظرسنجی‌اش؛ فتأمل!

  • #484

    جهادی

    با تشکر از شما حاج آقا برای پاسخ گویی<br />گفتید:ما تکلیف را برای رسیدن به نتیجه انجام می‌دهیم ولی نه نتیجه‌ی موهوم خودمان بلکه نتیجه‌ای که دین و شرع و عقل سلیم (نه عقل محاسبه‌گر کوته‌بین) معرفی می‌کند.<br />پاسخ: ایضا متفق القول همه یمان با مقاصد شارع مقدس برای وجوب و حرمت افعال موافقیم یعنی شارع مقدس از تکالیف صادره نتیجه و اثری خاص تایین کرده و برای نیل به آن برای مکلف، امر صادر نموده.(مقاصد شارع)<br />نزاع و اختلاف در اینجا حاصل شده که آیا ما قادر به فهم این مقاصد هستیم یا خیر، تلاشهایی عقلی و نقلی برای این فهم صورت گرفته که به کتاب علل الشرایع میتوان اشاره کرد، اما این که ما میتوانیم این تکالیف را به طور کامل فهم و استنباط کنیم یا نه تنها به برخی از آن حقیقت دست پیدا میکنیم اختلافی است؛ البته بنده فکر میکنم که ما اندکی از دلیل تکلیف را هم به سختی بدست میاوریم.<br />اما با تمام این مشترکات به این اختلاف میرسیم که باید بین هدف(فایده) و منفعت تفاوت قائل بشیم یعنی نتایج ماخوذه و نتیجه غیر مؤخوذه را از هم جدا کرد کاری که شما نکردید. در ثانی باید به آن عقل سلیم که اشاره کردید تاملی کنیم. برای مثال: وقتی شارع امر به صلاه میکند این عقل ما شاید به چند مورد از اهداف این عمل دست پیدا میکند به غیر احادیث، اما در مورد امری مثل: پاک کردن نجاست خوب همه میتوانند رسیدن به پاکی و طهارت را از این امر استنباط کنند. خوب نتیجه اینکه برخی از اوامر را میتوان فهم کرد. برای محکم کردن کلام از تحقیق و تنقیح مناط میتوان نام برد که بحث را به پایان رساند.<br />حال سخن اینجاست که نتیجه این آرامان خواهی که در انتخاب اصلح متجلی میشود و فهم نتیجه آن که انتخاب از سوی ملت است اینقدر دشوار است؟ یا میتوان احیای انقلاب و جلوگیری از فراگیر شدن عافیت‌ طلبی و سازش را ضمیمه ی نتیجه انتخابات کرد؟ در حالی که نه انقلاب مرده است و نه عافیت طلبی و سازش محار شد . که این نتیجه هم به تبع حاصل نشد.<br />تا این جا فهم نتیجه و تلاش برای حصول به آن.<br />گفتید: سهم ما برای رسیدن به آن نتیجه، فقط عمل به تکلیف است؛ بقیه با خدا است. لذا تحت هیچ شرایطی نباید از تکلیف روشن خود دست برداریم، حتی وقتی که نتیجه برایمان روشن نباشد؛ زیرا نتیجه در واقع روشن است، فقط برای ما روشن نیست.<br />پاسخ: اما مفهوم توکل که نتیجه را به خدا واگذار کردن است را هم شما در تکلیف وارد کردید که من صحیح نمیدانم و آن مسئله اینجا وارد نیست. در صورتی که لزوم داشتن برنامه مطرح است برای رسیدن به هدف.<br />شما این مسئله را حل کنید حاج آقا:<br />آرمانگرائى بدون ملاحظه‌ى واقعيتها، به خيالپردازى و توهّم خواهد انجاميد. وقتى شما دنبال يك مقصودى، يك آرمانى حركت ميكنيد، واقعيتهاى اطراف خودتان را بايد بسنجيد و بر طبق آن واقعيتها برنامه‌ريزى كنيد.مگر ميشود گفت كه ما دنبال نتيجه نيستيم؟ يعنى نتيجه هر چه شد، شد؟<br />با<br />ملاک تکلیف، نتیجه روشن نیست، بلکه ملاک تکلیف، شناخت آن از راه عقل و شرع است، ولو اینکه عملا نتیجه دلخواه از آن حاصل نشود.((( ولو اینکه عملا نتیجه دلخواه از آن حاصل نشود)))<br />در پایان شما تکلیف و نتیجه مورد نظر را به صورت واضح و بدون زواید مطرح کنید تا ببینم چه اتفاقی افتاده.<br />باز هم متشکرم.

  • #483

    برف و آفتاب

    اولا؛ اگه مسئله‌ی تکلیف‌گرایی – به همون صورت که مورد نظر اسلام هست - مطرح می‌شد؛ اصلا باعث همچین بحث‌های خنده‌داری نمی‌شد. چون مخالفان جبهه‌ی پایداری، با تکلیف‌گرایی به شکل درستش هیچ مشکلی ندارند. خود جبهه هم که اون طوری که خودشون می‌گن؛ منظورشون دقیقا همون چیزی بود که امام خامنه‌ای فرمودند. معلوم می‌شه که این قضیه به شکل درست مطرح نشده؛ یا حداقل اینکه تلاش زیادی برای اصلاح دیدگاه غلط طرفدارانشون نکردند؛ که موضوع تا اندازه‌ای مشکل‌ساز شده که آقا مجبور شدند تذکر بدند.<br />دوما؛ وقتی کسی می‌گفت؛ به نظرسنجی‌ها توجه کنید؛ این‌ها می‌گفتند ما نتیجه گرا نیستیم.<br />اگه آدم نظرسنجی رو قبول نداشته باشه؛ می‌گه نظر سنجی رو قبول ندارم! نه اینکه وقتی نتیجه‌ی نظرسنجی به نفعش باشه؛ روش مانور بده؛ و اگه به ضررش باشه؛ بگه نتیجه گرا نیستیم!<br />وقتی کسی در جواب اینکه چرا به نظرسنجی توجه نمی‌کنید؛ بگه نتیجه‌گرا نیستیم؛ یعنی اینکه حتی اگه نتیجه‌ی نظرسنجی رو قبول داشته باشم هم؛ باز این نتیجه برامون مهم نیست. وگرنه باید بگه نظرسنجی رو قبول ندارم در هر صورت. یعنی اصلا هیچ لزومی نداره که بحث نتیجه یا تکلیف گرایی تو جواب این سوال مطرح بشه.<br />قضیه‌ی آرمانگرایی و ... هم که واضحه دیگه.<br />یعنی در کل، هرچی فکر می‌کنم نیازی به مطرح کردن این بحث نمی‌بینم! ما تکلیف‌گرا هستیم! مگه بقیه چی گرا هستند؟<br />یه طوری می‌گن ما نتیجه‌گرا نیستیم؛ که انگار بقیه می‌گن باید به کسی که رأیش بیشتر باشه -هرکی که باشه - رای بدیم!!<br />ـــــــــــــــــــــــــــــ<br />پاسخ مدیر سایت:<br />آقای مصباح و جبهه‌ی پایداری هدف اصلیشون برای ورود به انتخابات و معرفی نامزد، طرح گفتمان مترقّی انقلاب و حفظ اون از کم‌رنگ و فراموش شدن بود. وقتی هدف این باشد و برای رسیدن به این نتیجه احساس تکلیف کنی، دیگر برایت مهم نیست که نظرسنجی چه می‌گوید و نامزدش چه‌قدر رأی می‌آورد. اگر نظرسنجی با تو بود و نامزدت بیش‌تری رأی را داشت، نشان‌گر محبوبیت و مطلوبیت این گفتمان در جامعه است و باید هم رویش مانور داد. اما اگر نظرسنجی مخالف تو بود و نامزدت نتوانست بیش‌ترین رأی را بیاورد، مهم نیست؛ تو به همان میزان که فعالیت کرده‌ای، توانسته‌ای گفتمان انقلاب را معرفی و از آن دفاع کنی و روح انقلابی را در جامعه زنده نگه داری.<br />این، حرف حساب اصلی است. حال اگر می‌بینیم که گاه به شکل‌های دیگر و در قالب‌های دیگر بیان می‌شود، به دلایل درست و نادرستی است که من قضاوتی درباره‌ی آن ندارم. لب سخن مصباح و پایداری دفاع از گفتمان انقلاب است که اگر در کل ایران تنها خود مصباح طرفدار این گفتمان باشد، از تکلیف خود دست نخواهد کشید.

  • #482

    جهادی

    سؤال ديگرى كه مطرح شد و من هم اينجا از قبل يادداشت كردم - كه اين نشان ميدهد اين سؤال قبلاً به من منتقل شده؛ يعنى سؤالى است كه مطرح است - اين است: نسبت آرمانها با واقعيتهائى كه وجود دارد، چيست؟آنچه كه من ميتوانم عرض كنم، اين است كه ما آرمانگرائى را صددرصد تأييد ميكنيم، ديدن واقعيتها را هم صددرصد تأييد ميكنيم. آرمانگرائى بدون ملاحظه‌ى واقعيتها، به خيالپردازى و توهّم خواهد انجاميد. وقتى شما دنبال يك مقصودى، يك آرمانى حركت ميكنيد، واقعيتهاى اطراف خودتان را بايد بسنجيد و بر طبق آن واقعيتها برنامه‌ريزى كنيد. بدون ديدن واقعيتهاى جامعه، تصور آرمانها خيلى تصور درست و صحيحى نخواهد بود، چه برسد به دستيابى به آرمانها. اگر بخواهيم مثال بزنيم، بايد بگوئيم آرمانها مثل قله‌اند. كسانى كه اهل گردش در كوهستان و رفتن به سمت قله‌ها هستند، قله را درست تصور ميكنند. رسيدن به قله، يك آرمان است؛ آرمانها را به اين تشبيه كنيد. انسان دوست ميدارد به آن قله برسد. وقتى شما اين پائين هستيد، دوست ميداريد برويد و برسيد به آن نقطه‌ى اوج و ستيغ اين بلندى و ارتفاع؛ منتها واقعيتى وجود دارد؛ اگر بى‌توجه به اين واقعيت بخواهيد اين كار را بكنيد، نيروى خودتان را هدر ميدهيد؛ آن واقعيت اين است كه راه رسيدن به اين قله، اين نيست كه شما جلوى چشمت مشاهده ميكنى كه حالا اينجا قله است، اين هم دامنه است، بگير و برو بالا؛ اينجورى نيست، راه دارد. اگر چنانچه شما بى‌احتياطى كرديد، همينى كه جلوى چشم شما است، دامنه را گرفتيد رفتيد بالا، قطعاً به نقاطى خواهيد رسيد كه نه راه پيش رفتن داريد، نه راه عقب آمدن. اينهائى كه اهل رفتن به كوه و گردش در كوهستان هستند، چنين چيزى برايشان پيش مى‌آيد؛ براى بنده هم پيش آمده. وقتى انسان بدون آشنائى با راه حركت ميكند، به نقطه‌هائى ميرسد كه راه جلو رفتن و عقب ماندن ندارد؛ با زحمت زياد انسان بايد خودش را از مشكل خلاص كند. واقعيت عبارت است از همين راه؛ راه را بايد پيدا كرد.<br />يك سؤال ديگر اين است - كه اينجا هم باز بعضى از دوستان گفتند - كه رابطه‌ى «تكليف‌مدارى» با «دنبال نتيجه بودن» چيست؟ امام فرمودند: ما دنبال تكليف هستيم. آيا اين معنايش اين است كه امام دنبال نتيجه نبود؟ چطور ميشود چنين چيزى را گفت؟ امام بزرگوار كه با آن شدت، با آن حدّت، در سنين كهولت، اين همه سختى‌ها را دنبال كرد، براى اينكه نظام اسلامى را بر سر كار بياورد و موفق هم شد، ميشود گفت كه ايشان دنبال نتيجه نبود؟تلاشى كه پيغمبران كردند، اولياى دين كردند، همه براى رسيدن به نتائج معينى بود؛ دنبال نتائج بودند. مگر ميشود گفت كه ما دنبال نتيجه نيستيم؟ يعنى نتيجه هر چه شد، شد؟<br />در دفاع مقدس و در همه‌ى جنگهائى كه در صدر اسلام، زمان پيغمبر يا بعضى از ائمه (عليهم‌السّلام) بوده است، كسانى كه وارد ميدان جهاد ميشدند، براى تكليف هم حركت ميكردند. جهاد فى‌سبيل‌الله يك تكليف بود. در دفاع مقدس هم همين جور بود؛ ورود در اين ميدان، با احساس تكليف بود؛ آن كسانى كه وارد ميشدند، اغلب احساس تكليف ميكردند. اما آيا اين احساس تكليف، معنايش اين بود كه به نتيجه نينديشند؟ راه رسيدن به نتيجه را محاسبه نكنند؟ اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامه‌ريزى و تاكتيك و اتاق فرمان و لشكر و تشكيلات نظامى نداشته باشند؟<br />بيانات در ديدار دانشجويان‌ نوزدهم ماه مبارك رمضان ۱۴۳۴<br />اما<br />ملاک تکلیف، نتیجه روشن نیست، بلکه ملاک تکلیف، شناخت آن از راه عقل و شرع است، ولو اینکه عملا نتیجه دلخواه از آن حاصل نشود.<br />سخنان مهم و تحليل فقهي آيت الله مصباح يزدي درباره انتخابات رياست جمهوري<br />تاريخ : 1392/03/29<br />جليلي در پايان گفت: انشاءالله همه ما بتوانيم فارغ از نتيجه انتخابات اين گفتمان را با قوت كه مورد رضاي خداست ترويج كنيم، از حضرت استاد متشكريم كه به ما لطف كردند و ما امروز از نصايح ايشان استفاده كرديم.1392/03/07<br />عضو شوراي مركزي جبهه پايداري با بيان اينكه دليل نمي شود كه ما به سمت كساني برويم كه طبق نظر سنجي ها صرفا راي بيشتري دارند و از ارزش ها دور شويم ياد آور شد: نبايد نتيجه گرا بود چراكه خداي سياست همان خداي جبهه ها هم است. و اگر ما در اين صحنه هم خالصانه وارد شويم خداوند مانند جبهه هاي جنگ ياريمان خواهد فرمود.<br />1392/02/03<br />وي اساس انقلاب اسلامي را اتکاي به خدا دانست و افزود: امام (ره) خود را مأمور به وظيفه مي‌دانست و نتيجه را به خدا واگذار مي‌کرد.آیاصحیح است؟ تاريخ : 1392/03/21<br /><br />شما میتوانید اینها را با هم جمع کنید آیا؟؟<br />ـــــــــــــــــــــــــــــ<br />پاسخ مدیر سایت:<br />مسأله‌ی تکلیف‌گرایی یا نتیجه‌گرایی یکی از مسائل ساده در فلسفه‌ی اخلاق است و نظر اسلام خیلی روشن و واضح است. و فهم آن برای سطح عمومی به راحتی میسور است. اگر کسی می‌خواهد دانشمند بزرگی مثل علامه مصباح را به کج‌فکری متهم کند، باید بر روی مباحث پیچیده و غامض انگشت بگذارد نه مسائل ساده‌ای مثل تکلیف‌گرایی و نتیجه‌گرایی. فرمایش رهبری در توضیح اندیشه‌ی اسلامی در این موضوع بسیار زیبا و کافی و وافی است. متضاد دانستن سخنان آیت الله مصباح با فرمایش آقا نشان از بی‌دقتی و ـ‌خدای‌ناکرده‌ـ غرض‌ورزی است.<br />ضمن تشکر از شما، خیلی متأسفم که مجبورم حرف‌های قبلی را تکرار کنم. گویا شما پاسخ قبلی را اصلاً مطالعه نکردید یا بدون دقت خوانده‌اید.<br />در توضیح این بخش از فرمایش آقای مصباح «ملاک تکلیف، نتیجه روشن نیست، بلکه ملاک تکلیف، شناخت آن از راه عقل و شرع است» عرض کردم که:<br />«در اندیشه‌ی اسلامی، ما تکلیف را برای رسیدن به نتیجه انجام می‌دهیم ولی نه نتیجه‌ی موهوم خودمان؛ بلکه نتیجه‌ای که دین و شرع و عقل سلیم (نه عقل محاسبه‌گر کوته‌بین) معرفی می‌کند. چنین نتیجه‌ای ممکن است همه‌ی ابعادش برای ما روشن نباشد؛ چون با نگاه خدا تنظیم شده است. سهم ما برای رسیدن به آن نتیجه، فقط عمل به تکلیف است؛ بقیه با خدا است. لذا تحت هیچ شرایطی نباید از تکلیف روشن خود دست برداریم، حتی وقتی که نتیجه برایمان روشن نباشد؛ زیرا نتیجه در واقع روشن است، فقط برای ما روشن نیست.»<br />اما درباره‌ی جمله‌ای که از دکتر جلیلی نقل کردید: «انشاءالله همه ما بتوانيم فارغ از نتيجه انتخابات اين گفتمان را با قوت كه مورد رضاي خداست ترويج كنيم»، باز تکرار می‌کنم علامه مصباح و خود دکتر جلیلی و طرفدارانشان علاوه بر پیروزی در انتخابات و کسب آرای بیش‌تر، هدف دیگری داشتند تحت عنوان «احیای گفتمان انقلاب» که پیگیری این هدف، فارغ از رسیدن یا نرسیدن به پیروزی ظاهری در انتخابات بود. همان‌طور که قبلاً عرض کردم، ما طرفداران گفتمان انقلاب، به بخشی از اهداف (پیروزی در انتخابات) نرسیدیم ولی به بخش دیگر (احیای انقلاب و جلوگیری از فراگیر شدن عافیت‌طلبی و سازش) رسیدیم. جمله‌ی آقای جلیلی اشاره به این هدف است.<br />توصیه می‌کنم یک بار دیگر پاسخ قبلی را مطالعه نمایید.

  • #481

    جهادی

    سخنان مهم و تحليل فقهي آيت الله مصباح يزدي درباره انتخابات رياست جمهوري<br />تاريخ : 1392/03/29<br />زيارت عاشورا به ما مي آموزاند كه حتي بر مصيبت عاشورا نيز بايد شكر كرد، چون وسيله سعادت دنيا و آخرت است. يعني تكليف را بايد انجام دهيم، ولو اينكه به دنبال آن مصيبت باشد و حتي پس از آن به خاطر توفيق عمل به وظيفه و آن مصيبت، خداوند را شاكر باشيم.<br />وی با اشاره به اینکه اتفاقاتی که در عالم رخ می‌دهد، چه تاریک و چه روشن، همه در مجموعه نظام احسن است، ادامه داد: ملاک تکلیف، نتیجه روشن نیست، بلکه ملاک تکلیف، شناخت آن از راه عقل و شرع است، ولو اینکه عملا نتیجه دلخواه از آن حاصل نشود.<br />jebhepaydari.ir/main/index.php?Page=definition&UID=1474506<br />حاج آقا امام حسین(ع) به تکلیفشون عمل کردند و نتیجه هم گرفتند.<br />اما در مورد میثم تمار هم:<br />وسائل الشيعة؛ ج‌16، ص: 226<br />21424- 3- «3» وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مُنِعَ مِيثَمٌ رَحِمَهُ اللَّهُ مِنَ التَّقِيَّةِ- فَوَ اللَّهِ لَقَدْ عَلِمَ أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ- نَزَلَتْ فِي عَمَّارٍ وَ أَصْحَابِهِ إِلّٰا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمٰانِ «4».<br />-----<br />عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ه‍ ق<br />شما به تکلیف عمل کردید، نتیجه هم گرفتید؟<br />ــــــــــــــــــــــــــــــ<br />پاسخ مدیر سایت:<br />1. فرمایش آقای مصباح درباره‌ی شکر بر مصیبت امام حسین علیه‌السلام برآمده از متن زیارت عاشورا است: «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم» و معنایی جز آن‌چه ایشان فرمودند ندارد.<br /><br />2. در فلسفه‌ی اخلاق مبحثی هست با عنوان «نتیجه یا تکلیف». در آن‌جا بیان شده است که اسلام یک مکتب نتیجه‌گرا است اما نه مثل مکاتبی که به دلیل افراط در نتیجه‌گرایی، معتقدند برای رسیدن به هدف مطلوب، از هر وسیله‌ای می‌توان بهره برد و هدف وسیله را توجیه می‌کند. اسلام نتیجه‌گرا است اما نتیجه‌ای که از کانال خاصی (تکلیف) محقق شود. در نتیجه‌گرایی اسلامی، تکلیف بخشی از نتیجه است؛ یعنی نتیجه‌ای که بدون انجام تکلیف محقق شده باشد، مطلوب نیست. در نتیجه‌گرایی اسلامی نتیجه مساوی با «بافته‌های عقل محاسبه‌گر دنیابین ما» نیست؛ بلکه نتیجه امر مطلوبی است که تحقق آن در دست ما نیست؛ عوامل گوناگونی در تحقق آن دخیل هستند که یکی از آن‌ها خواست و اراده‌ی خداوند است، هم‌چنان‌که یکی از آن‌ها پایداری و استقامت ما در عمل به تکلیف است.<br />در اندیشه‌ی اسلامی ما تکلیف را برای رسیدن به نتیجه انجام می‌دهیم ولی نه نتیجه‌ی موهوم خودمان؛ بلکه نتیجه‌ای که دین و شرع و عقل سلیم (نه عقل محاسبه‌گر کوته‌بین) معرفی می‌کند. چنین نتیجه‌ای ممکن است همه‌ی ابعادش برای ما روشن نباشد؛ چون با نگاه خدا تنظیم شده است. سهم ما برای رسیدن به آن نتیجه، فقط عمل به تکلیف است؛ بقیه با خدا است. لذا تحت هیچ شرایطی نباید از تکلیف روشن خود دست برداریم، حتی وقتی که نتیجه برایمان روشن نباشد؛ زیرا نتیجه در واقع روشن است، فقط برای ما روشن نیست.<br /><br />3. امام حسین علیه‌السلام به تکلیفش عمل کرد و به نتیجه‌ی مطلوبش هم رسید؛ چون نگاهش نگاه خدایی بود و از زاویه‌ی نگاه خدا به نتیجه می‌نگریست. اما اگر قضیه‌ی کربلا را با نگاه یکی از یاران اباعبدالله که فرض می‌کنیم عمق نگاه حضرت را ندارد بررسی کنیم چنین می‌شود:<br />«اسلام در خطر است و من برای حفظ آن باید کاری بکنم. من برای رسیدن به این هدف و نتیجه تکلیف دارم. من تکلیف خود را از حجت خدا، امام زمانم اباعبدالله علیه‌السلام می‌گیرم. حضرت مرا به جنگ نابرابر تکلیف می‌کند. من با عقل ناقص خود که حساب می‌کنم، بعید می‌دانم بتوانم به نتیجه‌ی مطلوب (پیروزی قیام امام حسین علیه‌السلام و حفظ اسلام) برسم ولی به وجود عواملی ایمان دارم که می‌توانند وضعیت را در هرشرایطی تغییر بدهند. هرچند نتیجه برایم روشن نیست ولی چون در تکلیف خود شکی ندارم، ایستادگی می‌کنم و هم‌چنان به تکلیف خود عمل می‌کنم.»<br />این نگاه یعنی «من مرد تکلیفم نه مسؤول نتیجه» و کاملاً درست است. زیرا نقش من در انجام تکلیفم صددرصد است ولی نقش من در رسیدن به نتیجه صددرصد نیست و عوامل دیگری در کار است. شاید اراده‌ی خدا بر این تعلق گرفته که اباعبدالله در ظاهر شکست بخورد. شاید نتیجه‌ای که خدا از این برنامه در نظر دارد، چیزی متفاوت با نتیجه‌ای باشد که من با عقل محاسبه‌گر کوته‌بین خود می‌پندارم.<br /><br />4. گیر دادن به قضیه‌ی میثم تمار از بین موارد مختلفی که در بیان آیت الله مصباح آمده است، اعتراف است به درستی موارد دیگر. آیا درباره‌ی عمرو بن حمق، سعيد بن جبير، رشيد حجري و شيخ فضل‌الله نوري توضیحی ندارید؟! اصلاً آیا این‌که «در مهام امور تقیه نیست ولو بلغ ما بلغ» را قبول دارید؟! اگر قبول ندارید، چرا؟ اگر دارید، پس حرفی نزنید که این باور را از ریشه بزند.<br /><br />5. با توجه به عنوان آن بخش از وسایل‌الشیعه که حدیث را از آن‌جا نقل کرده‌اید (باب... و عدم وجوب التقیة فی ذلک و ان تیقن القتل)، می‌بینید که تقیه در چنین جاهایی واجب نیست، بلکه فقط جایز و حداکثر مستحب است. امام صادق علیه‌السلام در عین این‌که می‌فرماید: میثم تمار می‌توانست تقیه کند و جانش را نجات دهد، او را می‌ستاید و برایش دعا می‌کند: «رحمه الله!»<br /><br />6. ما به تکلیفمان عمل کردیم و به بخشی از نتایج رسیدیم (احیای گفتمان انقلاب و جلوگیری از فراگیر شدن عافیت‌طلبی و سازش) ولی به بخش دیگر (پیروزی ظاهری گفتمان انقلاب در انتخابات) نرسیدیم. ولی با جان و دل به این هم ایمان داریم که شاید مصلحتی در این شکست بود و شاید نتیجه‌ای فراتر مدنظر صاحب اصلی این انقلاب بود که از عقل کوته‌بین ما دور مانده است.

  • #480

    جهادی

    حاج آقا تقبل الله ، خوب آقا حق تکلیفتون رو گذاشت دستتون.<br />به حضرت ماه هم سلام برسونید بگید قبول باشه.<br />ـــــــــــــــــــــــــــــ<br />پاسخ مدیر سایت:<br />هرچه می‌کشیم از جهل است و نادانی! نه وقتی امام و مصباح می‌فرمایند: «ما مأمور به تکلیفیم نه نتیجه»، می‌فهمیم چه می‌گویند، و نه وقتی آقا می‌فرماید: «تکلیف‌مداری به معنای بی‌توجهی کامل به نتیجه نیست»، معنای حرفش را متوجه می‌شویم!<br />از واژه‌های تکلیف و نتیجه، معنایی توهمی در خیال خود داریم و حرف بزرگان را با توهمات و تخیلات خود می‌سنجیم و معنا می‌کنیم.<br />برادر یا خواهر عزیز، عذرخواهی می‌کنم که این‌قدر صریح حرف می‌زنم، ولی مطمئن باشید همان‌طور که حرف امام و مصباح را درباره‌ی تکلیف‌مداری متوجه نشده‌اید، مطمئن باشید معنای فرمایش حضرت آقا درباره‌ی منافات نداشتن تکلیف‌مداری با توجه به نتیجه را هم متوجه نشده‌اید!<br />وقتی حرفی را می‌شنویم کمی از فکر و عقلمان کار بکشیم و سعی کنیم آن را بفهمیم! به این بخش از فرمایش علامه مصباح دقت کنید:<br />«يكي از مسايلي که امام نسبت به آن تصريح و تأكيد مي‌کرد و در موارد متعددي مي‌فرمود، اين بود كه ما مرد تکليفيم، ما مسئول نتيجه نيستيم. مشابه چنين رفتاري را از بسياري از بزرگان در تاريخ شنيده‌ايم؛ مثل ميثم تمار، عمرو بن حمق، سعيد بن جبير، رشيد حجري و از معاصرين مثل مرحوم شيخ فضل‌الله نوري. آيا احكامي مثل وجوب تقيه، و يا احتمال تأثير در امر به معروف و نهي از منكر در زمان آنها نبود؟ اگر آنها هم سكوت كرده بودند، امروز من و شما از تشيع چيزي مي‌دانستيم؟ آيا كشته شدن اين بزرگان اثري نداشت؟ در بين فقها تنها کسي که صريحا راجع به اين مسأله فتوا داد، خود امام بود كه گفت در «مهامّ امور تقيه نيست؛ ولو بلغ ما بلغ.» اما «مهام امور» چيست و به چه دليلي تقيه در مورد آن جايز نيست؟ چرا امام به اين صراحت مي‌گفت که در مهام امور تقيه نيست؟ ملاك تشخيص مهام امور چيست؟ اينها مسايلي است كه بايد در باره آن تحقيق شود. اگر اين مسأله را قدري عميق‌تر بررسي کنيم به اين‌جا مي‌رسيم كه سيدالشهدا سلام‌الله عليه وقتي مي‌دانست چه سرنوشتي در انتظار خودش و فرزندان و يارانش هست، براي چه به کربلا آمد تا اين‌گونه کشته شود؟ اين چه تکليفي است؟ در شريعت اسلام تكاليف بر اساس موازيني است كه براي هر کس آن موازين پيدا شود، بر او واجب مي‌شود. اما اين ميزان چيست؟ كسي مثل مرحوم شيخ فضل‌الله نوري كه مي‌داند او را به دار مي‌كشند، بر اساس چه ملاکي بر حرف خود پافشاري کرد؟ آيا اين رفتار ميزان و معيار فقهي دارد يا نه؟ اگر اصرار مرحوم شيخ فقط براي جلوگيري از فساد بود، كه نتيجه غير از آن شد. پس کار شيخ فضل‌الله اشتباه بود؟ اين مسأله زماني دقيق‌‌تر مي‌شود که مي‌بينيم سيدالشهدا سلام‌‌الله‌عليه در آخرين لحظات مي‌‌گويد: الهي رضاً بقضائک؛ من از همه اين مصبيت‌ها راضي هستم.<br />براي پاسخ به اين سؤالات مي‌توان چنين گفت كه احکام شرعي که براساس ملاک‌هايي تشريع شده، تا جايي كه با اراده، اختيار و تصميم ما سر وكار دارد، مورد تکليف است. مثل حكم جنگ كه ممكن است به شکست و يا پيروزي ختم شود. ما در مقابل تکليف بايد ببينيم كه آيا شامل ما مي‌شود يا نه؟ البته هر تکليف براي رسيدن به مصالح و يا دفع مفاسدي است؛ به عبارت ديگر به خاطر رسيدن به نتيجه‌اي است که بر آن مترتب مي‌شود. اما تحقق آن نتيجه مطلوب فقط در گرو اراده من نيست. حركت كردن، شمشير زدن، جنگيدن با دشمن، و حتي به شهادت رسيدن در اختيار من است؛ اما نتيجه تابع خواست و اراده من نيست؛‌ بلكه صدها عامل ديگر هم در آن مؤثر است كه آنها ربطي به تکليف من ندارد. من بايد به تکليفي كه متوجه من است عمل کنم؛ در خصوص ساير عوامل، اگر راه عقلي و شرعي براي تحقق آنها وجود دارد، بايد براي رسيدن به نتيجه نسبت به آنها اقدام كنم؛ در غير اين صورت ما در برابر نتيجه مسئوليتي نداريم؛ چون اراده من فقط يکي از صدها عامل مؤثر در نتيجه است. بنا بر اين من بايد کاري را که شرع يا عقل آن را براي من اثبات مي‌کند،‌ انجام بدهم و نگران نتيجه آن نباشم. اما قطع نظر از اين كه نظام عالم، نظام احسن است و خداي متعال همه جريانات و حوادث را براساس حکمت عامي که بر همه جهان جاري مي‌كند، اگر نتيجه مطلوب براي من حاصل نشد، حتي اگر مكرراً هم چنين اتفاقي بيافتد، اين ناكامي براي ترك وظيفه در دفعات بعد حجت نمي‌شود. من در هر مرحله بايد طبق موازين شرعي و فقهي ببينم چه تکليفي متوجه من است، و همان را انجام بدهم. من مکلف به تکليفم هستم؛ اثري بر آن مترتب بشود يا نشود، من مسئول آن نيستم. البته مي‌دانيم که حكم خدا گزاف نيست و مصالحي براي آن مترتب خواهد شد؛ اما اين در حوزه تکليف من نيست.<br />پس اگر تکليف شرعي از طريق حکم عقل يا شرع ثابت شد، ما بايد به تکليف عمل کنيم؛ مسئول نتيجه‌اش هم نيستيم. اين، يعني اگر فردا هم انتخاباتي باشد، بايد همان کاري را انجام بدهيم که ديروز کرديم. چرا؟ اولاً: شايد اين دفعه نتيجه بدهد؛ ‌ثانياً: مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ. ما عذري براي كناره‌گيري و ترك تكليف نداريم.» (92/3/26)

  • #479

    ناشناس

    میزان رای ملت است<br />نمی خواهید بگویید که خمینی روح خدا که درود و رضوان حق سبخانه و تعالی بر آن روان قدسی باد مثل شما نمی دانست که مردم ممکن است ناصالحان و ناخلفان را به امر گمارند<br />اگر می گویید که بحثی با شما نیست (( ثم نبتهل ... ))<br />اگر نمی گویید چرا رای همان ملت را میزان دانست و رای ولی فقیه یا هر شخص و دسته و گروه دیگری را میزان نکرد<br />ـــــــــــــــــــــــــــــ<br />پاسخ مدیر سایت:<br />«میزان رأی مردم است» به این معنا نیست که مردم در رأی و انتخاب خود اشتباه نمی‌کنند. در همه‌ی کشورهایی که امور اساسی حکومتشان بر محور دموکراسی می‌چرخد، میزان رأی مردم است؛ امّا پس چرا ما از بین انواع حکومت‌ها فقط «جمهوری اسلامی» را مشروع می‌دانیم و غیرآن را نامشروع می‌دانیم؟!<br />رأی مردم فقط در مقام عمل و اجرا میزان است؛ به این معنا که بدون رأی مردم عملاً اجرای حکومت ـ‌از هر نوع که باشد‌ـ میسّر نخواهد بود. کمااین‌که امیرالمؤمنین به دلیل اشتباه مردم در رأی و انتخاب، 25 سال خانه‌نشین شد و نتوانست حکومت اسلامی برپا کند. وگرنه رأی مردم در درست و غلط بودن چیزی هیچ دخالتی ندارد.<br />اگر مردم ما روزی به هر دلیلی از جمهوری اسلامی برگردند و نظام حکومتیِ دیگری برگزینند، باز میزان رأی مردم است با این‌که این رأی خطا و اشتباه است.<br />قدر خودتان را بدانید؛ هرکسی جرأت مباهله ندارد!

  • #478

    ناشناس

    مردم ایران میفهمند چه می کنند برادر عزیز<br />رجوع کنید به نتایج نظرسنجی انتخابات ریاست جمهوری 92 در سایت خودتان<br />ـــــــــــــــــــــــــــــ<br />پاسخ مدیر سایت:<br />نظرسنجی سایت بنده جمعاً 272 رأی داشت که رأی 27 درصدی به اصلاح‌طلبان تندرو (فتنه‌گران) و جلو افتادن آن‌ از رأی 14 درصدی اصول‌گرایان (جبهه‌ی پایداری) به خاطر شیطنت و لج‌بازی فقط یک نفر بود.<br />علاوه بر آن با دقت در گزینه‌های این نظرسنجی به آسانی می‌توان پی برد که من با طرح این نظرسنجی در پی نتیجه نبودم، بلکه خود این نظرسنجی (فارغ از نتیجه‌اش) یک مطلب جهت‌دار بود و پیام‌هایی داشت که در قالب نظرسنجی مطرح شده بود؛ وگرنه یک نظرسنجی بی‌طرف شرایطی دارد که در نظرسنجی بنده رعایت نشده بود.

  • #477

    ناشناس

    با سلام و تشکر<br />خواهش میکنم به سیاق قرآن کریم اول بخوانید و بعد قضاوت کنید طرفدار یا وابسته هیچ گروه سیاسی و غیر سیاسی نیستم (( کنتم امة واحدة )) نه دفاع میکنم و نه تخریب تنها سعی ام این است واقعیات را ببینم<br />فکر نمی کنید کمی تند میروید<br />فقط همین 4 ملیون که به دکتر جلیلی رای دادند عاشق انقلابند<br />فقط همین ها حنگ رفته اند<br />فقط همین ها از رهبری دفاع میکنند<br />اگر اینطور است که بدا به حال انقلاب اسلامی که بعد از 34 سال فقط 4 میلیون خواهان دارد و اگر نه که برادر عزیزم کمی منصف تر و منعطف تر باشید(1)<br />امیدوارم دوباره آزادی بر دین برتری نیابد!<br />((ربنا الذی کل شیء خلقه ثم هدی)) اول خلقت و رهایی سپس دین و دانایی(2)<br />امیدوارم دیگر راهپیمایی و اعتراض علیه مقدسات دینی ـ‌حتی علیه خدا‌ـ مجاز شمرده نشود!<br />((لا اکراه فی الدین )) اگر جذابیت های دین را به اسم دفاع از اسلام اصیل از جوان جماعت دریغ کنیم همین آش شوری می شود که می بینی آزادی حق همه است مخصوصا آزادی بیان اگر می خواهی خدا را بشناسانی برادر طلبه عزیز (( قل هاتوا برهانکم))(3)<br />امیدوارم پایبندی به «ولایت فقیه» بزرگ‌ترین مانع پیشرفت و توسعه قلمداد نشود!<br />(( الله ولی الذین امنوا )) به نظر شما اصلاح طلبان پایبندترند به ولایت فقیه که مجلس و دولتشان به محض صدور فرمان تمکین می نمود یا اصولگرایان که مجلس و دولتشان خون به دل رهبر کرد (( یکشنبه سیاه و 11 روز خانه نشینی نمونه اش )) به قول یک عزیز تر از جان قانون اساسی اصل ولایت فقیه دارد فصل حقوق ملت هم دارد(4)<br />امیدوارم به اسم گفتگوی تمدن‌ها، عزت و اقتدار انقلاب زیر سؤال نرود!<br />سران دنیا طراح و معمار نظریه گفتگوی تمدنها را همتای با نلسون ماندلا ارزیابی کردند و این باعث شد ایران را به ملل خود بشناسانند ایرانی که پس از ماجرای کنیسه یهودیان و میکونوس از نظر ملل عالم مرجع ترور شده بود ایرانی که ایرانیتش را به کمک گفتگوی تمدن ها بازیافت(5)<br />امیدوارم دوباره قید «اسلامی» از وزارت فرهنگ و ارشاد با وزارت مهاجرانی‌ها حذف نشود!<br />(( ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم )) فرعون و نمرود و فئودالیسم و واتیکان و این نمونه آخری وطنی شاه ملعون هم که با سیل جمعیت و هویت خواهی آنان مقابله کردند رفتند قیود را مردم تعیین میکنند عرض کردم اگر قصد هدایت داری (( قولوا للناس حسنا )) به زور اسلام حاکم نمیشود خود خدا هم مردم را دعوت میکند نه مجبور(6)<br />امیدوارم فرهنگ بی‌بندوباری و بی‌حجابی و بی‌دینی دوباره ترویج نشود!<br />دوباره........مگر بساطش بحمدالله برچیده شده بود با روی کار آوردن ون و پلیس حجاب درست نمی شود(7)<br />امیدوارم فعالیت‌های هسته‌ای با حسن ظن ساده‌لوحانه به دشمن، دوباره تعلیق نشود!<br />انتخابات 92 رای به رئیس جمهور نبود رفراندوم هسته ای میان خط پرخاشگری و قلدری و انزواطلبی از جهان از نوع جلیلی مآبی و خط اعتماد متقابل و ادب و حسن نیت و تعامل با دنیا از نوع روحانی مآبی بود خودتان دیدید که چه شد.....(8)<br />پایداری شکست خورد اما می ترسم از روزی که آیت الله مصباح به مانند منتظری به مصلحت سیاست عده ای به قربانگاه سیاسیون دنیازده برود<br />آیت الله آیت الله است یکی از مفاخر علوم دینی و مفاخر حوزه اما اینکه ایشان به مصلحت عده ای روزی اعلام کند که شخص امام زمان برای احمدی نژاد دعا می کند و روزی رو از ایشان برگرداند(9) و قسم یاد کند که اصلح تر از باقری برای ریاست جمهوری روی زمین نیست (با اینکه با خبر عدم تایید صلاحیتش تلویحا کنار رفت تا حتی جلیلی با مصباح دیدار هم نکند) از شان ایشان به دور است(10)<br />مردم میدانند چه می کنند همه حمایت های تمام قد اصولگرایان و پایداری و کیهان و شریعتمداری و انصار و ... از احمدی نژاد را از یاد نبرده اند و نمی توانند امروز از زبان همانها بشنوند که احمدی نژاد مورد حمایتشان نبوده و عامل مشکلات امروز تمام جریان موهوم و خیالی انحرافی است(11)<br />توده هی مردم صداقت می خواهند بنی صدر هم که توسط مردم انتخاب شد قبل از از سوی شورای نگهبان منصوب امام تایید شده بود دقت کنید مفهوم حرفی که می زنید چیست(12)<br />قالبف و ولایتی و( رضایی و غرضی به ظاهر مستقل )هم گرچه اصولگرا بودند ول در میان مردم به انصاف و اعتدال شناخته شده هستند<br />دکتر جلیلی قابل احترام است اما ادامه خط احمدی نژاد ممکن نیست<br />انتخابات 24 خرداد افتخار آفرین بود حتی اگر جلیلی پیروز می شد شرکت 72 درصد در انتخابات چیز کمی نیست گرچه شما کم میپنداریدش ولی بهتر است صدای مخالفین و بی تفاوت ها را هم بشنوید و سعی در دخیل کردنشان داشته باشید نه اینکه 18 میلیون دخیل را هم به جمع بی تفاوت ها و مخالفین بفرستید<br />((...و صدها نگرانی دیگر از مسائل ریز و درشتی که از دولت قبلی اصلاحات مشاهده کردیم؛ امیدواریم که خودشان هم از اشتباهاتشان درس گرفته باشند و دوباره شاهد حرکت قهقرایی انقلاب اسلامی نباشیم!))<br />دولت اصولگرایی هم مبرا از خطا و اشتباه نبود همه دچار لغزش می شویم اما همدیگر را با چوب انگ زنی و اتهام زنی تنبیه نکنیم چه اصولگرا و چه اصلاح طلب در ضمن انقلاب اسلامی به قهقرا نمیرود شاید ما برویم اما انقلاب هرگز(13)<br />با تشکر مجدد<br />ـــــــــــــــــــــــــــــ<br />پاسخ مدیر سایت:<br />سلام. ابتدا عذرخواهی می‌کنم که این کامنت و پاسخش را چند روز دیر منتشر می‌کنم. مطالب گوناگون و پراکنده‌ای در آن مطرح شده بود که بررسی آن‌ها نیازمند فرصت بود، و این دقیقاً هم‌زمان بود با فرارسیدن ماه مبارک رمضان که به‌خاطر برنامه‌های تبلیغی فرصت من برای رسیدگی به امور سایت کم شد. به هر حال الآن فرصتی پیدا کردم که این کامنت را با حواشی خودم منتشر کنم. هرجایی از آن که نکته‌ای داشتم، شماره گذاشته‌ام و با همان شماره نکته‌ام را درباره‌ی آن بیان کرده‌ام.<br />برادر یا خواهر ناشناس، بنده انتظار ندارم اسم واقعی‌تان را بنویسید، ولی بد نیست هنگام نظر دادن، ایمیلتان را بنویسید تا اگر پاسخی بود به دستتان برسد!<br /><br />1. انقلاب و انقلابی بودن یک مفهوم مشکّک و درجه‌مند و ذومراتب است؛ یعنی یک انقلابی داریم که فقط 10درصد انقلابی است و یک انقلابی داریم که 20درصد انقلابی است و هکذا... . اگر حداقلی به این مسأله نگاه کنیم، همه‌ی ملت ایران انقلابی هستند ولی اگر بخواهیم نگاه حداکثری داشته باشیم، تعداد انقلابی‌ها به بیش از چهار پنج میلیون نمی‌رسد؛ همان طرفداران دکتر جلیلی!<br /><br />2. دانسته یا ندانسته مغالطه‌ای در اندیشه‌ی شما رخ داده است؛ واژه‌ی آزادی از آن واژه‌هایی است که چندین معنا دارد. آن آزادی‌ای که مقدس است و هدف خلقت انسان است و اصلاً انسانیت انسان بدون آن تحقق پیدا نمی‌کند و تفاوت انسان با حیوان، داشتن یا نداشتن آن است، غیر از آزادی‌ای است که دشمنان دین برای مقابله با دین به آن تمسک می‌کنند.<br />هم دین‌دار دنبال آزادی است و هم بی‌دین در پی آزادی است؛ دین‌دار دین را برای رهایی از زندان جهل و شهوت و هوس و زشتی و تاریکی و برای «رسیدن به آزادی» می‌خواهد. بی‌دین هم برای رهایی از سختی‌های رشد و کمال انسانی و غوطه‌ور شدن در لذات آنی و امیال و شهوات پست و حقیر و برای «رسیدن به آزادی» از دین و مذهب فرار می‌کند. هردو به دنبال آزادی هستند؛ اما این کجا و آن کجا؟!<br />آزادی‌ای که مقدم بر دین است و در واقع هدف بعثت و نزول وحی است، از نوع اول و آزادی‌ای که برخی از عناصر توزرد اصلاح‌طلب در پی آن بودند، از نوع دوم است. استدلال کردن به وسیله‌ی دلیل آزادی به معنای اول به نفع آزادی به معنای دوم مغالطه است. بگذریم از این‌که این آیه بیان‌گر هدایت تکوینی (اعطی کل شیء خلقه) و هدایت تشریعی (ثم هدی) است و ارتباطی با آزادی ندارد. با چه مجوزی «خلقه» را «خلقت و رهایی» ترجمه کردید؟! رهایی را از کجای این آیه درآوردید؟!<br /><br />3. آزادی بیان هم از آن واژه‌هایی است که به‌خوبی مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد. بله انسان آزاد است برای رسیدن به حقیقت حتی خدا را هم زیر سؤال ببرد، اما هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. اگر کسی درباره‌ی خدا، عصمت، امام زمان، ولایت فقیه، و... سؤال و شبهه دارد، حق ندارد تخیلات خود را به اسم آزادی بیان در روزنامه‌ها و نشریه‌ها منتشر کند! شبهه‌ی علمی را باید نزد علما طرح کرد نه پشت تریبون کاردانی یا کارشناسی دانشگاه!<br />تخریب‌هایی که در زمان اصلاحات علیه مقدسات و باورهای دینی انجام شد، چیزی شبیه کاریکاتورهای موهن کانادایی علیه پیامبر اسلام بود. آن‌ها هم با تکیه بر قداست آزادی بیان این غلط‌ها را مرتکب شدند.<br />اگر آیه‌ی «لا اکراه فی الدین» را بلدید، آیه‌ی «من یَرتَدَّ منکم عن دینه» را هم یاد بگیرید!<br /><br />4. اصول‌گرایان هم در پای‌بندی به ولایت فقیه ضعف داشتند؛ اگر نداشتند این‌قدر آسان اقبال مردم از آنان برنمی‌گشت. احمدی‌نژاد تا وقتی قولاً و عملاً سرباز ولایت بود، در چشم مردم جا داشت ولی وقتی در پای‌بندی به ولایت دچار لغزش شد، از چشم مردم افتاد؛ اما یادمان نرود که برنامه‌ی شوم گذر از ولایت فقیه فقط در محافل خصوصی سردمداران اصلاح‌طلب طرح شد و فقط در مجلس اصلاحات پیشنهاد نوشیدن جام زهر به ولی فقیه امضا شد!<br /><br />5. نگرانی مخالفان گفتگوی تمدن‌ها هم از همین استقبال و حمایت سران دنیا بود. سران دنیا دیدند روزنه‌ی گشادی برای تهاجم فکری و فرهنگی به ایران با نام زیبای گفتگوی تمدن‌ها پیدا کرده‌اند، طبیعی بود که استقبال کنند. همین سران دنیا دیدند تئوری جنگ تمدن‌ها را که قبلاً مطرح شده بود، در جامه‌ی زرین گفتگوی تمدن‌ها بهتر می‌توانند عملی کنند، این بود که از آن استقبال کردند. همان‌طور که اعتماد و حسن ظن چیز خوبی است، گفتگوی تمدن‌ها هم چیز خوبی است، ولی همان‌طور که اعتماد و حسن ظن به دشمنانی مثل آمریکا و انگلیس نشانه‌ی نادانی است (که دولت اصلاحات مبتلا به این اشتباه بود)، استقبال آن‌ها از گفتگوی تمدن‌ها هم خطرناک است و مبارک دانستن آن خطا است.<br /><br />6. همه‌ی دلسوزان انقلاب از مردم عادی گرفته تا رهبری معظم، از عملکرد مهاجرانی (وزیر فرهنگ و ارشاد اصلاحات) به شدت شاکی بودند. همان سیل جمعیت که شاه ملعون را مخلوع کردند، همان مردم به عملکرد فرهنگی اصلاحات اعتراض داشتند. مقام معظم رهبری در جلسه‌ای که مهاجرانی از ترسش غایب بود، فرموده بودند: «اگر حتی یک کار ارزشی و دینی در وزارت فرهنگ و ارشاد انجام شده بود، من اعتراض نمی‌کردم ولی می‌بینم که حتی یک کار اسلامی هم انجام نشده است!»<br />تحصن سه روزه‌ی طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی قم در مسجد اعظم قم هم که در اعتراض به سیاست‌های فرهنگی دولت اصلاحات بود، نشانه‌ی وضعیت تأسف‌بار فرهنگ دینی در دوران اصلاحات است. بله، ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ به دلیل همین مطالبات مردمی بود که خداوند بساط اصلاح‌طلبی را برچید.<br /><br />7. این وضع شرم‌آور بی‌حجابی و بی‌عفتی که در جامعه می‌بینیم، ارمغان اصلاحات است. آب و آبرویی که از ملت متدین ما در عصر اصلاحات ریخته شد، هرگز جمع نشده است؛ حتی در زمان حاکمیت اصول‌گرایی؛ ولی دست کم در دوران اصول‌گرایی این فرهنگ کثیف برهنگی «ترویج» نشد. نگرانی ما از این است که دوباره «ترویج» شود!<br /><br />8. گذاشتن اسم «پرخاش‌گری و قلدری و انزواطلبی» بر روی «عزت و اقتدار و ظلم‌ستیزی» نهایت بی‌انصافی است. اگر چنین است، پس امام و آقا و شهدا و جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس سردمداران پرخاش‌گری و قلدری و انزواطلبی بودند.<br />«آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» را می‌توان عزت و اقتدار و ظلم‌ستیزی معنا کرد؛ هم‌چنان‌که می‌توان پرخاش‌گری و قلدری و انزواطلبی تفسیر کرد؛ بستگی دارد خودت چگونه باشی!<br /><br />9. نمی‌دانم واقعاً فهم این‌که انسانی روزی خوب باشد و مشمول دعای امام زمان و روزی بد باشد و مطرود عاشقان امام زمان، خیلی سخت است؟! مگر امثال طلحه و زبیرها کم بودند که مشمول دعای پیامبر بودند و از حضرتش لقب «سیف‌الاسلام» دریافت کرده بودند ولی عاقبت‌به‌شر شدند؟! بنده‌خدا احمدی‌نژاد که هنوز کافر نشده، لغزش‌هایی کوچک و بزرگ داشته که مورد انتقاد حامیانش قرار گرفت. چرا بعضی‌ها در فهمیدن ساده‌ترین مسائل به خودشان سخت می‌گیرند؟!<br /><br />10. هرچه تلاش کردم مطلب روشنی از این قسمت دست‌گیرم نشد. مگر قسم خوردن برای اصلح دانستن کسی اشکال شرعی یا غیرشرعی دارد که به این بهانه طعنه می‌زنید؟ اصلاً کی و کجا آقای مصباح برای معرفی کسی قسم خورد؟!<br />این‌که مثلاً آقای هاشمی از آقای روحانی حمایت کرد، به این معنا نیست که شایسته‌تر از او در روی زمین (از بین نامزدها) سراغ ندارم؟! حال اگر آقای مصباح چنین معنایی را به زبان بیاورد، باید جاهلان طعنه بزنند؟! می‌بینید منطق و روشتان را؟! می‌بینید سلیقه و روحیه‌تان را؟!<br />آقای جلیلی با علامه مصباح دیدار چند ساعته داشت. چه‌طور می‌شود حقایق به این روشنی را کتمان کرد؟! اگر منظورتان سفر اول دکتر جلیلی به قم است که به دلیل طولانی شدن برنامه‌هایشان در دیدار با مراجع معظم، دیگر فرصتی برای دیدار با آقای مصباح باقی نماند؛ چون دیدار با ایشان یک دیدار مفصل بود نه در حد یک سلام و احترام و عرض ارادت؛ به همین دلیل به روزهای بعد موکول شد. آقای مصباح هم در دیدارشان بیان کردند که مسأله‌ی وقت ندادن ایشان به دکتر جلیلی یک شیطنت رسانه‌ای بود و حقیقت نداشت.<br /><br />11. خداوندی که حامی تمام‌قد پیامبران است، دست حمایتش را تا وقتی بر سر آن‌ها نگه می‌دارد که در راه درست گام بردارند. در آیه‌ی 44 سوره‌ی حاقه می‌فرماید: «اگر او (پیامبر اسلام) سخنى دروغ بر ما مى‏بست، ما او را با قدرت مى‏گرفتيم سپس رگ قلبش را قطع مى‏كرديم.»<br />حمایت از شخصی در جایگاه نامزدی ریاست جمهوری، به معنای حمایت از افکار و آرمان‌ها و برنامه‌های او است. این حمایت مشروط به تداوم راه و مشی درست است. این یک مطلب بسیار آسان و قابل فهم است.<br /><br />12. نگاه شورای نگهبان برای تأیید صلاحیت نامزدها بر اساس قانون یک نگاه حداقلی است. اما رئیس جمهور اصلح باید با یک نگاه حداکثری انتخاب شود که این وظیفه‌ی خطیر برعهده‌ی مردم گذاشته شده است. تأیید شورای نگهبان مجوز رئیس جمهور شدن نیست، بلکه مجوز حضور در عرصه‌ی انتخابات است. تخطئه‌ی مردم در انتخاب خودشان به معنای تخطئه‌ی شورای نگهبان نیست. شورای نگهبان در تأیید بنی‌صدر درست عمل کرد، چون حداقل‌ها را داشت؛ ولی مردم در انتخاب بنی‌صدر اشتباه کردند، چون حداکثرها را نداشت.<br />بنده به مفهوم حرفی که می‌زنم دقت دارم، شما هم به مفهوم حرفی که می‌زنید دقت کنید. شما گفتید:<br />الف: شورای نگهبان بنی‌صدر را تأیید کرد.<br />ب: شورای نگهبان منصوب امام بود.<br />از این دو مقدمه نتیجه می‌گیرید که تخطئه‌ی انتخاب مردم در انتخاب بنی‌صدر مساوی با تخطئه‌ی تأیید شورای نگهبان منصوب امام است که آن هم مساوی با تخطئه‌ی امام است. به بیان ملازمه، نتیجه می‌گیرید که بنی‌صدر مورد تأیید امام بود. درحالی‌که امام فرموده است: «من هرگز با انتخاب بنی‌صدر موافق نبودم.».<br />اگر توضیح بنده درباره‌ی تفاوت تأیید حداقلی شورای نگهبان با انتخاب حداکثری مردم را نادیده بگیریم، این سخن امام (بنابر استدلال شما) تناقض و غیرقابل توجیه است.<br /><br />13. انقلاب به عنوان یک آرمان و اندیشه‌ی حقیقی هرگز به قهقرا نمی‌رود. همه‌ی مردم ایران هم به آن پشت کنند، بر دامن کبریایی‌اش گردی نمی‌نشیند؛ ولی به عنوان یک نظام حکومتی جاری در یک کشور به قهقرا می‌رود، خوب هم می‌رود؛ چنان‌که در دوره‌ی اصلاحات رفت! به عبارت دیگر، انقلاب عوض نمی‌شود ولی انقلابی‌ها عوض می‌شوند و با عوض شدن آن‌ها، انقلاب آن‌ها هم عوض می‌شود بدون این‌که حقیقت انقلاب تغییری بکند.

  • #476

    دلسوز واقعی

    اقاحامدتوهین به شعور۱۸میلیون ایرانی وساده لوح دونستنشون اخرغروره باوجودطلبه هایی مثل شماامام زمان دلش به چی خوش باشه حکایت شماشده حکایت انخماهو دردوران حضرت یوسف که بلاخره شکست خوردن شماناراحتیدچون منافعتون درخطره<br />ـــــــــــــــــــــــــــــ<br />پاسخ مدیر سایت:<br />بله ملت ما معصومه! انتخاب بنی‌صدر و خاتمی هم اشتباه نبود! اصولاً هرچی ملت ما انتخاب کنه درسته! ملت ما هم موقعی که بنی‌صدر و خاتمی رو انتخاب کرد کارش درست بود، هم وقتی که به اشتباه خود پی برد و از انتخاب خود پشیمون شد! ملت ما هرکاری بکنه درسته، چون ملت ما(!) است! غرور و تعصب اینه یا اون؟! جناب یوزارسیف!<br />آقای برادر، اگه منظورت از منافع من، سلامت دین جامعه است (که همون منافع انبیا و روحانیته)، بله واقعاً در خطره! ولی اگه منظورت منافع دنیوی و سیاسی و از این جور چیزا است، نه، در خطر نیست؛ چون اصلاً همچین منافعی نیست که در خطر باشه! اگه باشه هم من خبر ندارم. شاید در آینده که برای خودم علمایی(!) شدم، شاید اون موقع یه خبرایی باشه ولی متأسفانه هنوز احساس بچه‌طلبگی می‌کنم.

  • #475

    آرمان

    متن جالبي ديدم گفتم اينجا هم بگذارم:<br /><br />جناب دکتر احمدی نژاد سلام.<br />میدانم که هیچگاه این نوشته را نمیخوانی البته مهم هم نیست که بخوانی این ها را برای دل خودم می نویسم نه برای شما...<br />درست است که در این سه سال اخیر خون به دلمان کردی از لجبازی های بچه گانه ات با رهبر عزیزم از خانه نشینیت که مانند قهر بچه ها بود، از چسبیدن به افراد ناجور و تعریف و تمجید بی جای آن ها و این آخری ها تعریف وحشتناکت از خدابیامرز هوگو چاوز که عشقش شکیرا بود و تو او را یار امام زمان خواندی....!!!!<br />اما خب این ها باعث نمیشود مانند خیلی از مردم انصافم را ندیده بگیرم و از هر آنچه تو بنایش را گذاشتی و تا قبل از آن کسی نه جراتش را داشت و نه غرورش اجازه آن را می داد تشکر نکنم...<br />یادم نمی رود این تو بودی که با پوشیدن لباس رفتگران آنها را عزیز کردی و به مردم یادآوری کردی که رییس جمهور خادم مردم است نه آقابالا سرشان...<br />یادم نمی رود با سرزدن به شهرهای کوچک و بزرگی که تا قبل از آن اصلا نه شهرهایشان جزو ایران حساب می شد و نه مردمانشان آدم!!!! چقدر دل مردمان پاکشان را شاد و آنها را به زندگی امیدوارتر کردی.. آنهایی که حتی در سال 88 اهالی فتنه رایشان را با رای خود برابر نمیدانستندو با غرور می گفتند چرا رای مای تحصیلکرده با رای دهاتی ها باید یکی باشد....؟<br />شاید خیلی ها حتی آنها که از مسکن مهر خانه گرفته اند و زندگیشان روی روال افتاد فراموش کرده باشند اما من بابت اینکه به فکر مسکن برای همه مردم ایران بودی از تو تشکر می کنم....<br />من به خاطر تغییراتی که در شهرهای کوچک ایرانم بوجود آمد و باعث شد الان دیگر اینکه در کدام نقطه شهر زندگی می کنی تفاوت نکند و به عبارتی بالا شهر و پایین شهر نداشته باشد از تو تشکر می کنم...<br />من به خاطر شجاعت مثال زدنیت در برابر اسراییل که در تمام این هشت سال خار چشمشان بودی و آنها را به چالش کشیده بودی با طرح سوال هولوکاست و با سخنرانی ضد اسرائیلیت در سازمان ملل ( هرچند که این اواخر تکراری شده بود)، از این که برای اولین بار دعای فرج خواندن در سازمان ملل را باب کردی از تو تشکر می کنم. خیلی ها شاید ندانند یا نفهمند یا نخواهند که بفهمند که لبنان و سوریه شاید خاکشان جدا از ایران باشد اما محور مقاومت در برابر اسراییلند و خط حمله، اما من و تمام کسانی که این را میدانیم از تو به خاطر پشتیبانی این خط تشکر می کنیم...<br />شاید عده ای فراموش کرده باشند اما خوب یادم هست که تا قبل آمدنت چفیه بسیجی ها و لباس خاکی مخفی بود و دعوا برسر اینکه دفاع مقدس بود یا جنگ، اما الان چفیه و لباس خاکی حرمتشان بازگشته و حتی برای جلب آرا مناسب شده اند....<br />یادم نمی رود که تا قبل آمدنت دیگر تقریبا آخوند ها جایی در تهران نداشتند ولی الان حتی کنار مسجد های بالای شهر هم حوزه های علمیه افتتاح می شود....<br />یادم نمی رود تو بودی که اعطای نشان ایثار به جانبازان و خانواده شهدا را باب کردی والا تا قبل از آن سرگذشت این عزیزان حاج کاظم آزانس شیشه ای بود و ....<br />یادم نمی رود که......<br />هر چند که رفتارت با رهبری دهانمان را بست....<br />هر چند که برخوردت با مادر چاوز از خجالت آبمان کرد....<br />هرچند که این چند ماه اخیر با بهم ریختن اوضاع اقتصادی فشار زیادی به خانواده ام آمد و حرصم می گرفت وقتی در برابر دوربین گفتی به من ربطی ندارد ولی انصاف داشتن به درد همین می خورد که حتی کارهای زجر دهنده ات باعث نشود خوبی هایت را نبینم....<br />دیگران هر چه می خواهند بگویند، مسخره کنند، تهمت بزنند، غیبت کنند و افترا ببندند.... مهم نیست....<br />خسته نباشی دکتر<br /><br />راستی یادم باشد اولین و مهمترین چیزی که باید به دخترم یاد بدهم "گوهر نایاب" انصاف باشد.

  • #474

    بنده خدا

    سلام در جواب خانم حلبی:<br />همین که شما میگین خواستگارام به خاطر محلمون منصرف شدم یعنی چی؟یعنی تو 8سال رو فرهنگ جامه اصلا کار نشده.معلوم نیست که بودجه دولت رو کجا خرج میکنن.ما کشور ثروت مندی هستیم.چرا قبل از آوردن گوشی همراه به خانه مردم قبلش فرهنگشو نیاوردن؟بعد به خودشون افتخار میکردن که همه گوشی دارن و قبلا نداشتن! همه ی این دوستی های خیابونی و گناه های خیلی زیادی از این گوشی ها اومده.<br />در ضمن من آقا هستم

  • #473

    حلبی

    تجمل گرایی و اسراف در زندگی اکثریتمون موج میزنه حتی کسایی که ادعای مومن بودن دارن هم بعضیاشون اگه فلان مارک یا فلان شیءلوکس رو نخرن دغدغه اونو دارن نه دغدغه نیامدن حضرت بقیةالله رو.هزاروصدوهفتادوسه ساله که مهدی-ارواحنا له الفدا-امام شده است و منتظر است تا منتظرانش به خود آیند تا او بیاید.یه نکته از وقتی جناب روحانی انتخاب شدند قیمت ارز و طلا و سکه و زمین اومده پایین درحالی که جناب احمدی نژاد هنوز رئیس جمهور هستند یکی بگه چرا؟؟؟؟؟؟معلومه این همه سال عده ای به خاطر دشمنی شخصی مردم رو تو رنج انداختند.والبته سوءمدیریت هم تاثیر گذاشته.حالا ببینیم جناب روحانی میتونند فرهنگ و اقتصاد جامعه رو به سمت اسلامی شدن سوق دهند یا به سمت غربی شدن بیشتر؟؟؟؟؟؟؟یاعلی.

  • #472

    حلبی

    هوالحق.سلام علیکم.خانم بنده خدا -بنده هم مثل شما دخترم من شما رو غیر مسلمان نخواندم خوبه متن رو با دقت میخوندید .بعد اینطوری عصبانی میشدید.من هم مثل همه هموطنهایم در ایران سربلند زندگی میکنم همیشه در بدترین نقاط هم بوده ام الان هم جایی اطراف کرج در یک شهرک هستم که ساده ترین امکانات هم نداره و دوره میدونی چقدر از خواستگارهام به خاطر بدی منطقه زندگیم و دور بودن حاضر نشدن بیان بماند که از نظر سطح درامدی هم زیر متوسط هستم.ولی همون خدایی که منو آفریده مطمئنم خودش تنهام نمیذاره.شما گفته بودید برا دختر شوهر دادن باید طرف خونشو بفروشه تا بتونه.این حرف رو یک مسلمان معتقد میزنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟میخوام بدونم اگه زمان علی-علیه السلام-هم بودیدو این حرف رو میزدید به نظر تون حضرت چی میفرمودند.بنده طبق آموزه دین مبین اسلام حرف زدم و مسلک شیعه رو بیان کردم.خوبه سخنان رهبر رو گوش میدادید که فرمودند تحریمها اثر رو اقتصاد گذاشته که یه بخش اون برمیگرده به سوءمدیریت داخلی.آقای شاد هم راست گفتند که ما هنوز آماده آمدن حضرت بقیةالله رو نداریم.سختی زیاد رو نمیتونیم تحمل کنیم.چون سبک زندگیمون از اسلامی بودن دور شده.

  • #471

    بنده خدا

    در جواب آقا یا خانم حلبی.<br />اولا من از خیلی مسلمان نماها مسلمان ترم، حداقل به نظر خودم.<br />دوما تو این جامعه ای که تو 8سال اخیر باهاش مواجه بودیم مخصوصا تو 2سال اخیر شما اگه بخواین برا 1دختر جهیزیه بخرین و...10 یا 20 میلیون حداقل میخواد.<br />با حرف شما موافقم، این جهان مادیه و آخرت همیشگی. باید ازدواج رو ساده کنیم.من خودم ان شا الله فقط عقد میکنم و یه جشن کوچیک اما آیا تونستیم این کار رو انجام بدیم؟؟؟<br />مسئولین دروغ تحویل ندم،بیان راستشو بگن که تحریم ها اثر داشته و یا مثلا نتونستیم از کار ایرانی حمایت کنیم یا سیر رو هم وارد میکنن و... دراینصورت مردم اگه صداقت رو ببینن و درک کنن حتما از دولت گذشته حمایت میکردن. مردم دور از جون نفهم نیستن.<br />باز ببخشید دیگه شاید من منظورم رو بد رسوندم تو پیام قبلی که شما منو غیر مسلمون خوندین<br />یا حق....

  • #470

    !

    (((به نظر من))) روحانی هر چی باشه اندازه ی احمدی نژاد به نظام ضربه نمی زنه

  • #469

    حلبی

    هوالحق.سلام علیکم.ببخشید خواستم در جواب کاربر گرامی که با نام ایران بنده خدا نظرش رو گذاشته بگم هموطن گرامی نمیدانم شما مسلمان و شیعه هستید یا نه ولی در مسلک مسلمان شیعه برا دختر شوهر دادن برا رفع هزار مشکل مادی دیگه لازم نیست خونتونو بفروشید فقط و فقط لازمه که اهل خدا باشیم یعنی هم به واجبات دینی به نحو احسنت عمل کنیم و هم از محرمات دوری کنیم.ویک مورد اساسی وعده داده شده در اسلام هست که عامل به اون هیچ وقت فقیر نمیشه به شرط اینکه با قصد قربت به خدا انجامش بده اون هم خواندن نماز شب هستش.وعده داده شده کسی 40 شب نماز شب برا رضای خدا بخواند فقیر نمیماند.امتحانش ضرر نداره.و خاندن نمازهای دیگه و دعاهایی که برای رفع حاجت در مفاتیح الجنان آمده.کسی یکسال براونها مداومت داشته باشه اثرات مفیدش رو قطعا خواهد دید.هر چه قدر هم میخواد اوضاع جامعه از نظر اقتصادی بهم خورده باشه چون این جهان و هر آنچه درآنست از آن خدای یکتاست.نه کس دیگه ای.یاعلی.

  • #468

    روح الله

    کاملا با شما موافقم

  • #467

    بنده خدا

    این حرفای شما توهین به مردمه. مردم بهتر از بعضیا میدونن. پشت شما گرمه اینارو میگید...<br />مردم چه جوری 4تا دختر شوهر بدن؟یکی رو بخوان شوهر بدن باید خونشونو بفروشن!<br />این چه وضع جامعه؟چرا اینقدر معتاد زیاد شده؟فیلمای زمان خاتمی رو با الان مقایسه کنید!اون موقع بازیگرا لباس پارچه ای گشاد می پوشیدن. الان چی؟ابروشونو برداشتن حداقل کارشونه.

  • #466

    parand

    خدا رهبر عزیزمون رو نگه داره که با وجود ایشون تحمل این مشکلات آسون میشه.<br />همون کسایی که سال 88 تقلب در انتخابات رو مطرح کردند الان با اومدن آقای روحانی چقدر دم از دموکراسی و سالم بودن انتخابات حرف میزنن!!<br />فکر اینکه 50درصد مردم فقط در پی آزادی و به قول شما نون هستند تا عدالت، آدم رو رنج میده، و چه بدتر اینکه مرد 8 سال بیش بیشتر در تشویش افکار مردم مقصر است. کاش به همان 8 سال پیش برمی گشت و ای کاش نمی گذاشت مردم از گذر از اصولگرایی به اصلاح طلبی خوشحال شوند.<br />ماهمیشه پایدار و رهرو علی زمانه هستیم و نمی گذاریم روحانی و امثال اونها دلش رو به درد بیارن.<br />یا علی

  • #465

    بانو

    سلام<br />حرف دل ما بود و اين نيز هست:<br />http://hezr85.blog.ir/post/47

  • #464

    آویژه

    در منطق ما شکست اگر نیست که نیست<br /><br />این کشور اگر بیمه ی اولاد علیست<br /><br />آن برگ برنده ای که در توشه ی ماست<br /><br />سید علی حسینی خامنه ایست<br /><br />سلام ماحق داریم ناراحت باشیم ولی الان دیگه وقت وحدته<br />مطمئنم حکمتی در کار بوده مطمئنم خدا در هر لحظه بهترین چیزی رو که ممکنه اتفاق بیفته رو برای بنده اش رقم می زنه<br />ولی مردم ما نون رو به استقامت و پایداری فروختند<br />و این خیلی چیز ها رو به ما ثابت کرد الان هم اگر امام زمان بیاد ما ازش طلب نان میکنیم نه عدالت<br />ثابت کرد بهمون که چرا الان آقا نمیان<br />ما از بزرگان اصولگرا توضیح می خوایم باید جوابگوی این خیانتشون باشن ما ناراحتی های 8 سال آینده ی سی علی غیزیمان را از چشم انها می بینیم<br />راستی آپم تشریف بیارین خوشحال میشم<br />www.aavijeh.blogfa.com

  • #463

    برف و آفتاب

    گاه با خود می‌اندیشم و می‌گویم: شاید ضعف و انزوای جناح چپ و اصلاح‌طلبان (که شکست در این انتخابات به حذف و انزوای کاملشان منجر می‌شد) برای اتحاد و یک‌پارچگی ملت نابالغ ایران خطری عمیق را رقم می‌زد که عنایت همیشه‌ی الهی با روی کار آمدن آن‌ها این خطر را رفع کرد؛ مثل داروی تلخی که بیمار را از خطر مرگ نجات می‌دهد. نمی‌دانم!<br />بله. برای کسی که فکر می‌کرد دشمن ضعیف شده؛ پس می‌شه با خیال راحت رقابت کرد؛ این شکست مثل یه داروی تلخ بود!<br />البته فعلا از خوردن دارو خودداری می‌کنند!

  • #462

    سجاد

    بسم الله<br />در مورد انتخابات فکر کنم کاسه ای زیر نیم کاسه باشه وگرنه هر آدم عاقلی می تونه بفهمه اگر چهارتا اصولگرا بخان با یه هاشمی چی رقابت کنن شکست می خورن! در ضمن اینکه روحانی فقط با 0.7 رای بیشتر از نیم رای آورد شک منو بیشتر کرد که آقا می خواد یه فرد میانه رو بیاد سر کار (امیدوارم تا آخر میانه رو بمونه!) تا هم دهن این سبزیا رو ببنده هم اعتماد به نظام (که واقعا از دست رفته بود)بین مردم عادی برگرده. تا قبل از انتخابات خیلیا فکر می کردن که 88 نظام می خواست تا احمدی نژاد بیاد اما الان دهنشون بسته شده! مخصوصا اینکه رسانه های خارجی که داش سعید ما رو نامزد نظام معرفی می کردن الان مات شدن و این به نفع نظام شده.<br />در کل اگه حرفای من درست باشه که تدبیر آقا بوده اگر هم من دارم شر و ور می گم که کار خدا بوده تا روحانی بیاد! شایدم من اشتباه می کنم!

  • #461

    Charshanba

    ظاهرا ما باختیم و از رقیب شکست خوردیم. دلمون می خواست کسی رای بیاره که به امام خامنه ای بیشتر کمک کنه و زمینه رو برای بیداری اسلامی و ظهور سریعتر فراهم کنه. ولی کسی رای آورده که به نظر می یاد کارها رو به تعویق میندازه و شاید دردسرساز هم باشه. نتیجه ای که دشمن شاد کن باشه، قطعا به ضرر نظامه.<br />و شاید فکر کنیم با انتخاب فردی که زمینه فیلم تبلیغاتی اش، آرم اصلی رژیم صهیونیستیه و بیشتر دلش متمایل به آمریکا و اسراییله تا خدا و ولایت، واسه همین خدا هم از این مردم و از این کشور رو برمیگردونه و سرنوشتمون رو به دست انتخاب اکثریت می سپاره تا نتیجه ذلت بار این انتخاب دشمن شاد کن رو ببینیم و تر و خشک و خوب و بد با هم بسوزن. و لابد ولایت تضعیف میشه و زمینه بیداری اسلامی به تعویق می افته و حالا حالاها باید منتظر ظهور باشیم و ...<br />ولی خدا ازمون رو برنمی گردونه و ما رو به حال خودمون نمیذاره. چون خدا آرای ما رو کیفی می شماره، نه کمی. توی سیستم انتخابات، هر فرد یک رای داره و رای امام خامنه ای با رای هاشمی برابره. کمیت و تعداد رای ملاکه. اما خدا انتخابها رو کیفی نگاه می کنه و توی سیستم خدا هیچگاه رای امام خامنه ای با رای هاشمی برابر نیست. این کجا و آن کجا؟ خدا کیفیت آرا رو در نظر می گیره و بر اساس اونه که رحمتش رو بر سر ملتی سرریز می کنه یا اینکه ازشون دریغ می کنه. تعدادی رای پرکیفیت کافیه تا خدا کسانی رو قابل بدونه و به خاطر اونا رحمتش رو سرریز کنه و نعمت ولایت و زمینه سازی ظهور رو ازشون نگیره و حتی بهش سرعت هم ببخشه.<br />پس به خاطر این نتیجه کمی، نگران ولایت و ظهور نمی شم. من هم نگاهم رو به سمت کیفیت آرا می برم و از ورای اون، دست خدا رو روی سر رهبر عزیزم و امت حزب اللهش می بینم که دسیسه ها و فتنه ها ی شیاطین از سر راهشون کنار میره و خیلی زود ظهور میرسه.<br />عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0 / 5000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 5000 حرف باشد

مطالب برگزیده

جمهوری اسلامی ایران تبیین ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت


زنان و ازدواج پاسخ به چند ابهام درباره‌ی زنان و ازدواج در آیین اسلام


حجاب ده تلنگر درباره‌ی حجاب و عفاف


شراب یک لحظه مستی، یک عمر پستی! (شراب‌خواری)


یوسف علیه‌السلام علاقه به هم‌جنس زیبارو


دوستش دارم دوستش دارم (سلسله مقالات)


آزادی جنسی غربی چرا نباید در آزادی جنسی از غرب و اروپا که الگوی پیشرفت و تمدن هستند پیروی کنیم؟


عصبانیت چگونه عصبانیت خود را کنترل کنم؟


خودشناسی چگونه می‌توانم خودم را بشناسم و بحران هویت را پشت سر بگذارم؟


استخاره، آری یا نه، چرا و چگونه؟ استخاره، آری یا نه؟ چرا و چگونه؟


چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟ چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟


چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟! چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟!


چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟! چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟!


حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس


رنج پُرارج (عادت ماهانه) رنج پُرارج (عادت ماهانه)


هدف آفرینش انسان هدف آفرینش انسان


حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!! حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!!


رجعت، افسانه یا حقیقت؟! رجعت، افسانه یا حقیقت؟!


حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟ حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟


آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟! آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟!


چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟ چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟


چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟ چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟


چرا امام خامنه‌ای؟ چرا امام خامنه‌ای؟


کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟! کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟!


شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن


بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ


هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر» هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر»


حقیقت دعا و اسرار اجابت حقیقت دعا و اسرار اجابت


شب قدر و معمای سرنوشت شب قدر و معمّای سرنوشت


20 راز در زندگی مشترک 20 راز در زندگی مشترک