چند روز پیش (19/7/93) سوار تاکسی شدم. راننده جوانی بیست و چند ساله بود. یکی دو دقیقه که گذشت از من که در صندلی جلو نشسته بودم پرسید: «ببخشید حاج آقا، اگه آدم مشروب خورده باشه، استخارهش درست درمیاد؟»
داشتم جواب میدادم که «یک باور غلط بین بعضی از مردم وجود داره که فکر میکنن وقتی کسی مشروب میخوره دیگه تا چهل روز نجسه و نباید نماز بخونه و روزه بگیره و...» که حرفم را قطع کرد و گفت: «اصلاً استخاره درسته؟»
گفتم: «اصل استخاره که درسته ولی...» حرفم را قطع کرد و گفت: «استخارهی اینترنتی چی؟ اون درسته؟ یه سایتهایی هست که استخاره میکنه و جواب میده خوبه یا بد؛ بعضیا اون قدر پشتسرهم استخاره میکنن تا بالاخره خوب بیاد!»
تا آمدم جواب بدهم گفت: «راستش حاج آقا، من یه دختری رو میخوام روم نمیشه مطرح کنم؛ نه به خودش میتونم بگم؛ نه به خونوادهی خودم؛ نه به هیچ کس دیگهای. راستش استخاره رو برای این میخوام».
با چند پرسوجو فهمیدم که انتخابش را کرده و مشکلش فقط مطرح کردن با خانواده است. گفتم که اینجا جای استخاره نیست و اصلاً این مسألهی شما ربطی به استخاره ندارد. شروع کردم به بیان مهارتهای انتخاب همسر و نکات مهم دربارهی ازدواج و او برای اینکه حرفهایم نصفهنیمه نماند، مرا تا دم در مقصد رساند و حدود نیم ساعت هم آنجا توی ماشین با هم صحبت کردیم.
از خلال صحبتها معلوم شد که خودش و خانوادهاش رابطهی صمیمی و نزدیکی با دین و ایمان ندارند. نه اهل نماز بود و نه مسائل محرم و نامحرم را بهدرستی میدانست. از سؤال مشروب هم معلوم بود که از آن جهت هم میلنگد. من کمی برایش از ابعاد متعالی ازدواج صحبت کردم و گفتم که این عشق و علاقه که همهی وجودت را گرفته، منشأ و سرچشمهاش جای دیگر است و همهی این کارها زیر سر خدا است. خدا است که تو و این دل زیباپرستت را آفریده و از این کار هدفی فراتر از چیزی که فکر میکنی دارد.
برایش گفتم: خداشناسی و نیاز به خدا در سرشت همهی انسانها ریشه دارد؛ به همین خاطر وقتی گرفتار میشوند و همهی درها به سویشان بسته میشود، آن وقت به یاد خدا میافتند و دست نیازشان را به سوی او دراز میکنند. تو هم که در این تنگنا و ناچاری به یاد خدا افتادهای و دست حاجت به دامانش گرفتهای، اصل کارت درست است ولی خدا بیشتر از استخاره کارایی دارد. خدا تو را گرفتار کرده تا بهانهای باشد برای ارتباط حقیقی تو با او. گفتم: خدا فقط برای استخاره نیست؛ خدا را باید زندگی کرد...
برایش گفتم که کلید سعادتش دست خدا است و خدا هم آن را مجانی به کسی نمیدهد. گفتم باید کارهایی را که خدا نمیپسندد کنار بگذارد و مطابق برنامهی دین زندگیش را تنظیم کند. گفتم باید نماز بخواند.
نظرات