چهارشنبه, 04 ارديبهشت 1404

شناسه پیام‌رسان‌ (ایتا، روبیکا و سروش)
h_shad_ir@

 کانال سایت در پیام‌رسان سروش
hshadir@

ماجرای جنّ

با نام خدا

(21/9/82) چند روز پيش كبري خانم (دختردايي‌ام) به من زنگ زد و گفت: خانواده‌اي هستند كه با روح و جنّ و سحر و اين جور چيزها درگير هستند و حسابي روزگارشان درهم و برهم شده. چه‌كار كنند؟

من كه موضوع برايم مبهم بود گفتم: شماره‌ي مرا به او بده و بگو به من زنگ بزند و قضيه را بگويد. شايد كم‌تر از يك ربع گذشته بود كه آن‌ها (خوانواده‌اي كه دچار مشكل بودند) به من تلفن كردند. مي‌گفت: صداهايي مي‌آيد كه همه مي‌شنوند. صندلي‌ها تكان مي‌خورند و صدا مي‌دهند. كشوي كمد و ميز باز و بسته مي‌شوند و ...

من گفتم: اين‌كه مي‌گوييد: ممكن است كار جن و روح و سحر و ... باشد امكان دارد ولي تشخيص موضوع و راه حل آن به آدمي آگاه و خبره نياز دارد و به آن‌ها قول دادم كه مسأله را بررسي كنم و به آن‌ها خبر دهم.

نمي‌دانستم چه‌كار كنم. مدتي فكر كردم ... به اين نتيجه رسيدم كه مسأله را به عرض حضرت آيت الله بهجت حفظه الله برسانم و چاره‌ي كار را از ايشان بخواهم. به دفتر ايشان رفتم و شنيدم كه امكان ديدن حاج آقا براي شما وجود ندارد. حاج آقا مريضند و كسي را قبول نمي‌كنند. مي‌تواني بنويسي تا بعداً جوابت را بدهند.

قصه را با استاد مهدوي (استاد فلسفه‌مان) مطرح كردم، ايشان فرمودند: آيت اللهي هست به نام آيت الله كاشاني، برو پيش او، ايشان به اين كارها وارد است. از حاج آقا تهراني نيز پرسيدم او نيز مرا به آيت الله سيد عباس كاشاني حواله كرد.

به دفتر ايشان رفتم كه براي ملاقات وقت بگيرم ولي گفتند كه به علت حال نامساعد حاج آقا، از دادن وقت قبلي معذوريم؛ چون معلوم نيست كه حال حاج آقا كي مساعد است و كي نامساعد. گفتم اگر ان‌شاءالله خوب و مساعد بود ما كي بياييم؟ گفت: يك ساعت به ظهر يا بعد از نماز مغرب و عشا.

من هم به آن‌ها (خانواده‌ي گرفتار) تلفن كردم و قرار شد كه فردا ساعت 9:30 در حرم نزد مرقد آيت الله بروجردي (رحمه الله) همديگر را ببينيم. آن‌ها در تهران بودند و من در قم. القصه موعد فرارسيد و لحظه‌اي بود كه پشت در منزل حاج آقا منتظر ملاقات بوديم ولي بعد از زنگ زدن شنيديم كه حاج آقا خواب هستند، ديشب حالشان خوب نبوده و نتوانسته بودند بخوابند. خداحافظي كرديم و رفتيم كه بعد از نماز عشا دوباره برگرديم. بعد از نماز عشا بلافاصله راهي مقصد شديم  و در نهايت توفيق ديدار حاج آقا نصيبمان شد.

هفت هشت نفري آن‌جا بودند و مسائل و مشكلاتشان را پيش حاج آقا آورده بودند. ما هم كه پنج نفر بوديم كناري نشستيم تا نوبت به ما برسد. بعد از اين كه ما مشكل خود را به حاج آقا عرض كرديم پرسيد: اين سروصداها و اين‌ها را كه مي‌گوييد، يك نفر مي‌شنود يا همه‌ي اهل خانه؟ وجواب شنيد كه همه‌ي اهل خانه. حاج آقا گفت: گاهي اوقات اعصاب انسان دچار اختلالاتي مي‌شود كه چنين چيزهايي را احساس مي‌كند ولي حال كه مي‌گوييد همه مي‌شنوند مسأله فرق مي‌كند و نمي‌توان به اختلالات اعصاب نسبت داد. اما اين‌كه مي‌گوييد ممكن است كار اجنه باشد درست نيست؛ چون اجنه چنين قدرت و اختياري نداردند و هرگز چنين كاري نمي‌كنند. اين حالت دلايل متفاوتي مي‌تواند داشته باشد؛ مثل اين‌كه در زمين آن خانه در زمان‌هاي گذشته آدم خوب و اهل خدايي دفن شده و شما در آن خانه كارهايي انجام مي‌دهيد كه روح او را مي‌آزارد و ... راه حل خلاص شدن از اين گرفتاري توسل به اهل بيت عليهم السلام است. به اهل بيت عليهم السلام متوسل شويد حتماً مشكلتان حل خاهد شد ان‌شاءالله.

از محضر حاج آقا بيرون آمديم. هنوز در كوچه بوديم كه مردي كه كت و شلوار سياه پوشيده بود و در محضر حاج آقا پيش ما نشسته بود ما را ديد و گفت:

من مدت‌ها دنبال سحر و جادو و ... بودم و مراحلي را طي كرده بودم و چيزهايي را به دست آورده بودم و نزديك بود بيچاره شوم كه خدا دستم را گرفت.

مي‌گفت: روزي ... تا اين‌که به مرحله‌ي آخر سحر رسيدم. در اين مرحله مي‌بايست آياتي از قرآن كريم را مي‌نوشتم و آن را به سگ مي‌خوراندم. لذا آياتي را نوشتم و در داخل چند عدد بربري جاسازي كردم و رفتم به منطقه‌اي كه سگ زياد داشت. يكي دو تا از بربري‌ها را به سگ‌ها دادم كه يك دفعه ندايي از آسمان شنيدم كه: «بس است ديگر! خجالت نمي‌كشي؟!» خيلي ترسيدم و چند دقيقه‌اي بدنم به شدت مي‌لرزيد. به حالت نيمه‌غشوه افتادم. بعد از مدتي كه به خودم آمدم متوجه شدم كه خداي مهربان با اين كار مرا از بدبختي هميشگي نجات داد و متنبه كرد.

مي‌گفت: من در زمينه‌ي جن و جادو و ... مطالعات زيادي داشته‌ام و حاضرم در اين موضوع بحث كنم. مي‌گفت: اگر جمله‌ي شريفه‌ي «بسم الله الرحمن الرحيم» را بر سردر خانه نصب كنيد، شر هر سحر و جادو كنده خواهد شد.

و چيزهاي جالب ديگري هم مي‌گفت كه مجال نوشتنش نيست.

با هم خداحافظي كرديم و آن‌ها راهي تهران شدند و من هم به خانه برگشتم. يكي از يكي خوشحال‌تر. الحمد لله.

چند ماه بعد كه تهران رفته بودم، به مناسبتي به منزل آن‌ها هم رفتم، وقتي صحبت از آن قضيه به ميان آمدم گفتند كه الحمد لله به بركت چند بار دعاي توسل همه چيز حل شده است و ديگر خبري از آن سروصداها و ... نيست.

امتیاز کلی این مطلب (0)

0 از 5 ستاره
  • هیچ نظری یافت نشد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0 / 5000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 5000 حرف باشد

مطالب برگزیده

جمهوری اسلامی ایران تبیین ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت


زنان و ازدواج پاسخ به چند ابهام درباره‌ی زنان و ازدواج در آیین اسلام


حجاب ده تلنگر درباره‌ی حجاب و عفاف


شراب یک لحظه مستی، یک عمر پستی! (شراب‌خواری)


یوسف علیه‌السلام علاقه به هم‌جنس زیبارو


دوستش دارم دوستش دارم (سلسله مقالات)


آزادی جنسی غربی چرا نباید در آزادی جنسی از غرب و اروپا که الگوی پیشرفت و تمدن هستند پیروی کنیم؟


عصبانیت چگونه عصبانیت خود را کنترل کنم؟


خودشناسی چگونه می‌توانم خودم را بشناسم و بحران هویت را پشت سر بگذارم؟


استخاره، آری یا نه، چرا و چگونه؟ استخاره، آری یا نه؟ چرا و چگونه؟


چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟ چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟


چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟! چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟!


چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟! چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟!


حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس


رنج پُرارج (عادت ماهانه) رنج پُرارج (عادت ماهانه)


هدف آفرینش انسان هدف آفرینش انسان


حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!! حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!!


رجعت، افسانه یا حقیقت؟! رجعت، افسانه یا حقیقت؟!


حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟ حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟


آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟! آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟!


چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟ چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟


چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟ چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟


چرا امام خامنه‌ای؟ چرا امام خامنه‌ای؟


کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟! کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟!


شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن


بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ


هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر» هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر»


حقیقت دعا و اسرار اجابت حقیقت دعا و اسرار اجابت


شب قدر و معمای سرنوشت شب قدر و معمّای سرنوشت


20 راز در زندگی مشترک 20 راز در زندگی مشترک