با نام خدا
استاد موحدي (استاد عقايد سال چهارم طلبگي) گفت:
من گهگاه بعد از نماز براي خودم روضهاي كوچك ميخواندم و اشكي ميريختم يا نميريختم. شبي در خواب سيد جليل القدري را ديدم، صحنهي قيامت بود، خوبها و بدها را از هم جدا ميكردند ... تا اينكه به من گفت: تو بيا اين ور، تو از روضهخوانهاي ما هستي.
من كه روضهخوان نبودم گمان كردم مرا با شخصي ديگر اشتباه گرفته عرض كردم: من كه روضهخوان نيستم!
انگشت سبابه و شستش را به هم نزديك كرد فرمود: روضه كوچولوها!
نظرات