با نام خدا
در ايام كودكي جلسهي قرآني بود كه براي بزرگترها بود و ما هم به تبع بزرگترها شركت ميكرديم. اين جلسات هفتگي بود و هر سهشنبه در منزل يكي از همسايهها تشكيل ميشد.
ما بچهها كه قرائتمان ضعيف بود براي جبران ضعف، يك جلسهي ديگر ميگذاشتيم. در يكي از اين جلسات ـكه من تقريباً در حكم بزرگتر بودمـ يكي از رفقا ادغام را رعايت نكرد (در كلمهاي كه بايد نون را حذف ميكرد و حرف مابعد را مشدد ميخواند، نون را به سكون اظهار كرد و حرف بعدي را بدون تشديد خواند) من به او تذكر دادم كه بايد ادغام كني و ...
مادر يكي از رفقا كه در منزل آنها بوديم و سوادش از حد خواندن و نوشتن تجاوز نميكرد براي اينكه اختلاف ما را حل كند وارد جمع شد و نگاهي استادانه به قرآن و محل بحث كرد و بعد آيه را بدون ادغام خواند و گفت: درست همين است؛ اين نون كه ساكن است و حرف بعدي هم اصلاً تشديد ندارد.
و من مانده بودم كه چه كنم!
نظرات