چهارشنبه, 04 ارديبهشت 1404

شناسه پیام‌رسان‌ (ایتا، روبیکا و سروش)
h_shad_ir@

 کانال سایت در پیام‌رسان سروش
hshadir@

آموزش وبلاگ‌نویسی جهت تخریب چهره‌های فرهنگی!

با نام خدا

اخیراً حرکت‌های ناشیانه‌ای در فضای سایبری برای تخریب بعضی چهره‌ها و نهادهای فرهنگی صورت می‌گیرد که آبروی هرچه تخریب را برده است!

بنده از روی دلسوزی و احساس وظیفه، لازم دانستم که مطالبی در راستای بهبودی این حرکت‌ها طرح کنم. این مطالب کاملاً جدّی است و هرگز قصد تمسخر و استهزاء ندارم، گفته باشم!

قبل از اقدام به راه‌اندازی وبلاگ جهت تخریب کسی، ابتدا لازم است چند مطلب اساسی را رعایت کنید:

1. شناخت کامل هدف مورد تخریب:

اگر کسی که می‌خواهید تخریبش کنید، واقعاً «آدمْ بد» است و از نگاه انقلابی باید تخریب شود، سعی کنید با مطالعه‌ی زندگی و بررسی همه‌ی زوایای فعالیت‌های انحرافی‌اش او را کاملاً بشناسید و برای محکوم کردنش به اندازه‌ی کامل مطلب در دست داشته باشید. و اگر او واقعاً آدم بد نیست و فقط قربانی مظلومی است که به نظر بعضی‌ها موی دماغ است و باید از بین برود، در این صورت حتماً بکوشید تا تهمت‌های مناسب و بهتان‌های قابل قبول و چسبنده به کار ببرید وگرنه با کمی دقت از طرف مخاطبانتان، دستتان رو می‌شود و دروغ بودن گفته‌هایتان معلوم می‌شود. (به عنوان مثال وقتی یک نشریه‌ای یک ستون ثابت و دائمی با عنوان «شهید و شهادت» داشته باشد و کلی مطالب ناب و ارزشمند در آن منتشر کرده باشد، دیگر نمی‌شود او را به ضدّیت با شهدا و خانواده‌ی شهدا متهم کرد، هرچند اگر در یک مطلبی تحت عنوان «استفاده‌ی ابزاری از دختران» به برخی ضدارزش‌ها انتقاد کرده باشد. همچنین مثلاً وقتی کسی سابقه‌ی درخشانی در همکاری با بسیج و سپاه داشته باشد، دیگر نمی‌شود به بهانه‌ی انتقادی که به یکی دو نفر سپاهی‌نما و بسیجی‌نما دارد، او را ضد سپاه و بسیج خواند.)

خلاصه این‌که قبل از هرگونه اقدام برای تخریب دیگران، ابتدا خوب درباره‌ی شخصیتشان مطالعه کنید و تا می‌توانید مطالب راست و دروغ ولی چسبنده و قابل قبول جمع کنید. لقمان را گفتند: تخریب بدون آگاهی از تخریب شونده به چه ماند؟ گفت: به سیلی زدن به جوجه‌تیغی.

2. پرهیز از کلی‌گویی:

در ادامه‌ی ضرورت «شناخت کامل هدف مورد تخریب» لازم است که از هرگونه کلی‌گویی و بیان مبهم و نامعلوم بپرهیزید. وقتی شما دشمن را خوب بشناسید و جیک و پوک زندگیش را مطالعه کرده باشد، دیگر مجبور نیستید در راستای تخریب او به کلی‌گویی بپردازید. به راحتی می‌توانید به جزئیات انحراف و گمراهیش اشاره کنید و درباره‌ی آن حسابی مانور بدهید. هرگز از عبارت‌های «فعالیت‌های مرموز و حرکت‌های مشکوک» بدون اشاره به جزئیات استفاده نکنید. هم‌چنین هیچ‌وقت او را به انتشار اسناد و مدارک تهدید نکنید؛ چون همه می‌فهمند که دارید لاف می‌زنید، کسی که سند و مدرک داشته باشد، رو می‌کند نه این‌که انبار کند و فقط از آن دم بزند. لقمان را گفتند: تخریب همراه با کلی‌گویی به چه ماند؟ گفت: به «من می‌دونستم»های رفیق گالیور.

3. پرهیز از فعالیت بدون هویت:

اگر می‌خواهید تخریبتان واقعی و حقیقت‌جویانه تلقی شود و دزدکی و ترسویانه(!) تلقی نشود، حتماً با اسم و رسم و نام و نشان واقعی خود فعالیت کنید. طبیعی است که برای این کار باید عزمتان را جزم کرده باشید و خودتان را برای شنیدن یا نشنیدن(!) «حرف حساب‌»های بسیاری آماده کنید. ای کاش می‌شد بدون نام و نشان و بدون به عهده گرفتن مسؤولیت تخریب‌ها کار کرد، ولی چه می‌شود کرد که تخریب بدون هویت در نظر جامعه نوعی میکروب و ویروس تلقی می‌شود و این مسأله به سود قربانی است و آخر کار همان قضیه‌ی تف سربالا می‌شود. نمی‌بینید وقتی القاعده جایی را منفجر می‌کند، سریع قبل از این‌که کسی چیزی بپرسد، خودش اعلام می‌کند که کار من بود! به این می‌گویند هویت! لقمان را گفتند: تخریب بی‌هویت به چه ماند؟ گفت: به جاخالی دادن دروازه‌بان به توپ.

4. ارائه‌ی دلیل و سند و مدرک:

داشتن دلیل و سند و مدرک برای تخریب، از نان شب هم واجب‌تر است؛ چون بدون دلیل کسی برای تهمت‌هایتان تره هم خرد نمی‌کند. روزگار بدی شده است، برای هر حرفی از آدم دلیل و مدرک و سند مطالبه می‌کنند! به قول یکی از بزرگان عرصه‌ی تخریب، متأسفانه مردم، زیادی آگاه و بابصیرت شده‌اند. دیگر نمی‌شود به راحتی گولشان زد. لقمان را گفتند: تهمت بدون مدرک به چه ماند؟ گفت: به چیزی نماند، خودش ضایع‌ترین کار است!

بعد از یادآوری این چند نکته‌ی مقدماتی، اکنون به آموزش وبلاگ‌نویسی می‌پردازیم.

برای آموزش وبلاگ‌نویسی منابع خوبی (از کتاب و مجله گرفته تا سایت و وبلاگ) به آسانی در دسترس است؛ لذا برای پرهیز از موازی‌کاری (!) از پرداختن به آن‌ها اجتناب می‌کنم و فقط چند نکته‌ی ضروری مطرح می‌کنم:

1. از آن‌جایی که بخش عمده‌ی وبلاگ را متن و نوشته تشکیل می‌دهد، توجه به ادبیات خیلی مهم است. منظورم این است که اگر املا و انشایتان ضعیف است، قبل از راه‌اندازی وبلاگ، یک دوره‌ی آموزشی در این خصوص ببینید تا غلط‌های املایی‌تان باعث نشود که مخاطب گمان کند بی‌سواد هستید. البته شرکت در دوره‌ی آموزشی ضرورتی ندارد؛ اگر کمی زرنگ باشید، می‌توانید با یک دور مطالعه‌ی کتاب‌های فارسی دوران ابتدایی و هم‌چنین راهنمایی (برای کسانی که انگیزه و علاقه‌ی بیش‌تری از خود نشان می‌دهند) به توانایی‌های لازم دست پیدا کنید. کتاب‌های ادبیات دبیرستان را هم بخوانید که دیگر عالی می‌شود.

2. در انتخاب قالب و تم وبلاگ دقت بیش‌تری کنید تا نوع رنگ‌بندی تم وبلاگ با محتوا و حال و هوای آن تناسب داشته باشد. مثلاً تم صورتی‌رنگ برای دختربچه‌ی رمانتیک خوب است ولی برای وبلاگی که سراسر فحش و تهمت و تهدید و حرف‌هایی از این دست است مناسب نیست. پیشنهاد خاصی برای چنین وبلاگی ندارم؛ متأسفانه در چنین فضاهایی نبوده‌ام. اگر صاحب‌نظری را در این زمینه یافتم حتماً نظرش را می‌پرسم و اطلاع می‌دهم.

3. به‌روز بودن وبلاگ خیلی مهم است. وبلاگ‌های تخریب کننده باید لحظه‌ای از فعالیت نایستند. وبلاگی که سال به سال به‌روز نمی‌شود، به «کویر لوت» ماند. لقمان گفته.

4. سعی کنید تا می‌توانید خودتان به جای مخاطبان به پست‌های وبلاگتان نظر ندهید؛ اگر هم خواستید بدهید، همان‌طور که با نام‌های متعدد نظر می‌دهید، نکات ظریف دیگر را هم رعایت کنید تا مفت آبرویتان نرود. فکری هم برای IP بکنید؛ خیلی‌ها می‌فهمند. مثل کسی نباشید که خودش برای خودش جک می‌گفت و غش‌غش می‌خندید.

5. نکته‌ی پایانی هم این‌که در نوشتن و گفتن، حواستان به رضایت خدا باشد. به گفته‌ی شهید آوینی: جز برای خدا کاری نکنید. جوگیر نشوید و چیزی را که مطمئن نیستید نگویید و ننویسید. مطمئن باشید که برای تک‌تک گفته‌ها و نوشته‌هایتان در پیشگاه عدل الهی باید جواب پس بدهید. اگر برای خدا کار کنید، خدا عنایت می‌کند و کارتان زیبا می‌شود؛ مثل همین مطلب!

این بیت را هم مخصوصاً خطاب به امثال آقای «ف. ب» عرض می‌کنم:

ای مگس، عرصه‌ی سیمرغ نه جولانگه تو است!          عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری.

شاید عرض و آبروی شما برایتان مهم نباشد، ولی وقت ما برایمان مهم است. کارها و بارهای بسیار مهم‌تری داریم که باید به مقصد برسانیم. ما را درگیر دنیای حقیر خودتان نکنید!

از آن‌جایی که بنده دوست ندارم آبروی کسی را ببرم، آدرس وبلاگ‌هایی را که مدیرانشان مخاطب این نوشته‌اند نمی‌نویسم، هر کسی خواست، از طریق ارسال پیامک به شماره‌ی 30002828912313 یا ارسال رایانامه به این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید درخواست کند تا برایش به‌صورت خصوصی ارسال کنم.

یا علی

امتیاز کلی این مطلب (0)

0 از 5 ستاره
  • #409

    طاهر

    باسلام وخسته نباشید برای آقاحامد عزیز و ابراز تاسف برای کسانی که مساله را باتاسیس وبلاگ و... عمومی می کنند. عاجرانه از منتقدین یا بهتر بگویم مخربین تقاضا دارم فرافکنی نکنند و به طور خصوصی وحضوری بیایند وصحبت کنیم. البته معلوم است که ایشان که هستند و ازطرف چه کس یاکسانی پشتیبانی می شوند.
    پیشنهاد آقای صدری را می پسندم.

    ***** پاسخ *****

    سلام آقا طاهر عزیز، چند نکته:
    ۱. اگر گمان می‌کنی من جز سکوت کار دیگه‌ای کردم، پس هنوز منو نشناختی.
    ۲. انتظار «کرسی آزاداندیشی» از کسی که پشت در توالت شعار می‌نویسد، رؤیایی است که هرگز تعبیر نمی‌شود؛ این کار به این ماند که در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران به کسی که در یه پیامک یک صفحه‌ایِ تبریک و تسلیت ساده، شونزده غلط املایی و انشایی داره، یه غرفه بدی!
    ۳. به زودی احتمالاً این مطالب رو از سایت بردارم. فعلاً سرم شلوغه، به محض این‌که خاک بازی تموم شد، یه سروسامونی به سایت خواهم داد ان‌شاءالله.

  • #408

    کربلایی حسین محمدیان

    امید وارم روزی طلبه های هدی بیایند وبامعذرت خواهی از سپاه کار خودرا ادامه دهند درضمن از شما نیز خواهشمندم فتوای امام خامنه ای را در وب سایت خود قرار دهید
    بسمه تعالی
    با توجه به درج مقاله ای باموضوع(استفاده ابزاری از...)در نشریه ای که توسط موسسه فرهنگی هدا به چاپ می رسید ، توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به جهت تنویر افکار عموی بخصوص خانواده محترم شهدا وبسیجیان جان برکف از دفتر مقام معظم رهبری موضوع مجددا استعلام گردید که پاسخ به شرح ذیل است.
    ((بازگشت به نامه شماره 115/23/6/515/ن به تاریخ 21/4/91 در خصوص استفاده از تصاویر بانوان شهید اعلام می دارد :
    استفاده از تصاویر بانوان شهید یا تصاویر بانوان نمونه در مجلات ،برنامه های تلویزیونی ،بنرها وبرنامه های تبلیغاتی بارعایت ضوابط ومقررات وموازین شرعی مانند دارا بودن حجاب کامل وچهره بدون آرایش اشکال ندارد مگر آنکه خود آنان اعلام عدم رضایت کرده باشند امید است خداوند متعال همه مارا به وظائف آشناوتوفیق عمل عنایت فرماید .
    واسلام علیکم ورحمة اه耀 وبرکاته
    ابراهیم رازینی همدانی

    ***** پاسخ *****

    از کرامات شیخ ما این است، که عسل را خورد و گفت: شیرین است!
    جا دارد از کسانی که این حکم شرعی روشن و بی‌شک و شبهه را عَلَم جدیدی کرده‌اند برای نیل به اهداف کوچک خود، بپرسیم: مگر کسی در حرام نبودن این کار شک کرده بود که به حکم شرعی استناد می‌کنید. بخشی از سرمقاله‌ی نشریه‌ی هدا (شماره‌ی 21) را برای کسانی که واقعاً فراموش کرده‌اند و برای کسانی که خودشان را به فراموشی زده‌اند یادآور می‌شوم:
    «شکی نیست که این کار حرام نیست؛ اما صحبت سر حرام و حلال نیست؛ صحبت سر خوب و بد اخلاقی است.»
    کسی نگفته این کار حرام است؛ چون واقعاً حرام نیست.
    من به منتقدان گرامی عرض می‌کنم:
    اگر از نظر اخلاقی و غیرت دینی، نمایش صورت باز (هرچند باحجاب) یک شهیده در نظر شما اشکالی ندارد، پس چرا تصویر ناموس خود را در اطلاعیه‌ی ترحیم چاپ نمی‌کنید و به یک تصویر نمادین اکتفا می‌کنید؟!
    به نظر من چهره‌ی شهیده فاطمه کرجو چنان معصوم و مظلوم است که نصب آن در معابر عمومی هیچ مفسده‌ای ندارد، ولی انصافاً آیا تصویر همه‌ی زنان و دخترانی که قرار است در آینده به بهانه‌هایی درست و نادرست در معرض دید همگان قرار بگیرد، این‌چنینند؟!
    آیا نصب تصویر این شهیده، چراغ سبزی نیست برای نصب تصویر زنان و دختران مرحومه (باحجاب و بدحجاب) در اعلامیه‌های ترحیم؟!
    اخیراً در برخی شهرهای بزرگ، به جای اعلامیه‌ی ترحیم کوچک، بنرهای بزرگ برای درگذشتگان در جاهای چشم‌نواز نصب می‌کنند. اگر روزی پدری مهربان برای قدردانی از تنهادختر زیبایش که در جوانی بر اثر تصادفی جان باخته، بخواهد تصویر زیبا و جذاب پاره‌ی تنش را در ملأ عام به هر عنوانی (ترحیم، تقدیر، تعظیم...) نصب کند، بعد از این‌همه چراغ سبز کسی می‌تواند جلویش را بگیرد؟! آیا آن پدر مشفق حق ندارد بگوید: همان‌طور که آن شهیده برای شما عزیز است، دختر من هم برایم عزیز است؟!
    الحمد لله بر اثر فرهنگ دینی حاکم بر جامعه‌ی امروزی، حتی کسانی که غیرت ناموسی چندانی ندارند، جرأت ندارند تصویر ناموس خود را باحجاب و بی‌حجاب در ملأ عام به شکل‌های گوناگون (اطلاعیه‌ی ترحیم، اطلاعیه‌های تبریک و تشکر و...، کتب و مجلات، نمایشگاه‌، و غیره و غیره) به نمایش دربیاورند. اما انصافاً آیا نصب تصویر یک خانم محجبه از طرف یک نهاد مذهبی و انقلابی، چراغ سبزی نیست برای بی‌بندوباری افراد غیرمذهبی؟!
    مگر در طول تاریخ سی و دو ساله‌ی انقلاب، هیچ بانوی قهرمان و نمونه نداشتیم؟! چرا الآن به فکر نصب تصویر شهیده‌ها افتاده‌ایم؟! مگر این عزیزان، خاطرات آن دوران جنگ نیستند؟! پس چرا تا الآن خبری از بنر خیابانی آن‌ها نبود؟!
    ما متحجّرانه با تصویر زنان مسلمان مخالفت نمی‌کنیم؛ ما می‌گوییم: عکس زن شهیده را به جای نصب بر روی دیوار سپاه، داخل پایگاه‌های خواهران نصب کنید! به جای نصب بر روی دیوار بیرونی مدرسه‌ی دخترانه، در داخل آن نصب کنید!
    این حقیقت را هرگز نمی‌توان انکار کرد که تا چندی پیش، رویکرد عمومی نظام، سخت‌گیری در ترویج تصاویر زنان برتر و الگو (مخصوصاً شهدای خانم) بود ولی چندی است که تلاش می‌شود این سخت‌گیری کنار گذاشته شود و به آسانی عکس بانوان مسلمان ایران اسلامی در اماکن عمومی به تصویر کشیده شود.
    حال یا رویکرد قبلی درست بود یا رویکرد فعلی، در هر صورت، شکی نیست که این کار حرام نیست. از نظر اخلاقی هم یا درست است یا اشتباه. بنده و امثال بنده حق نداریم در این باره نظر خود را اعلام کنیم؟ آیا صرف اعلام نظر و انتقاد باعث می‌شود کسی ضد شهدا و ضد بسیج و ضد سپاه شود؟!!! زهی بی‌انصافی!

  • #407

    سید محمد هادی صدری

    نکته برای دوستان منتقد
    انتقاد باید با شهامت باشد نه با هویتی نا معلوم لذا در وبلاگ معلوم الحال هدا خلخال نظری گذاشتم به این شرح:
    بسم الله الرحمن الرحیم
    روزی باد خبر آورد سفره ای پهن است، گفتم چه سفره ای؟ گفت نمیدانم اما هرچه هست مشتری زیاد دارد. رفتم و دیدم سفره ای بزرگ پهن است و اطراف آن بسیار شلوغ است. خوب که دقت کردم دیدم مردم مردار میخورند و خون می نوشند سپس تمدن و فهم و انصاف قی میکنند. گفتم این چه کاریست؟ گفتند سفره مفت است خرجی ندارد تو هم بیا تا تمام نشده! گفتم تا به حال قرآن خوانده اید؟ گفتند فکر میکنی فقط تو مسلمانی؟ گفتم پس حتماً این آیه را خوانده اید که خداوند در سوره حجرات آیه 12 می‌فرمایند: «أَیُحِبُ اَحَدُکُم اَن یَاکُلَ لَحمَ اَخِیه مَیتاًَ فَکَرِهتُمُوه»
    به من نگاهی عاقل اندر سفیه انداختند و با پوزخند گفتند :حاجی فکر نان باش خربزه آب است!!!

  • #406

    هدی سایت بلاگفا

    سلام
    پیشنهاد میکنم بجای ادامه به حرکات ناشایست و ادامه دادن توهین ها که هماکنون مردی الهی را هدف قرارداده است 4معذرت خواهیرسمی نمیید:
    ۱-ازآقایسیدمهدی صدری به این دلیل که بدون اجازه ایشان مطلب و مقاله ایشان را چاپ نمودید چراکه قراربود اینمطلب بعداز مدتی و مشورت هایی چاپ گردد.
    ۲از انقلابیون خلخال و سپاه پاسداران عزیز که با آن ها مانند افرادی برخورد کرده اید که گویا هیچ نمی فهمند ونباید به بخشنامه های سپاه کل که توسط مجتهدین تایید می شود وقی نهند ویا باید به آن اعتراض نمایند و یا آن را انجامندهند
    للازم به ذکراست که باتوجه به مقاله شما گویا تنها فرد آشنا به احکام شمایید و رئیسحوزه علمیه خلحخالو دیگر بزرگان مانند امام جمعه و ...نمی دانند باید چه مباحثی را درجامعه مطرح نمایند.
    ۳از خانواده شهدا
    ۴از حضرت لقمان که خداوند عزیز نام ایشانرا با آن عظمت در قرآن کریم ذکر می نمایند اما شما مانند یک(چه بگویم)

    ***** پاسخ *****

    سلام. بنده قبل از هرگونه توضیحی، برای این‌که نشان بدهم آدم مغرور و متکبری نیستم، به جای چهار بار، چهل بار عذرخواهی می‌کنم، هم از برادر خوبم سید مهدی صدری، هم از انقلابیون و سپاهیان عزیز، هم از خانواده‌ی محترم شهدا، و هم از حضرت لقمان علیه‌السلام. از ته دل از همه‌ی کسانی که ممکن است به خاطر اشتباهات عمدی و سهوی من از من دل‌گیر شده باشند معذرت می‌خواهم و از آن‌ها می‌خواهم این کم‌ترین را حلال کنند. از خدا هم می‌خواهم گناهان مرا عفو کند و اشتباهات ریز و درشتم را به من یادآوری کند تا با استغفار و توبه، حساب و کتابی برای قیامت در نامه‌ی سیاه اعمالم باقی نماند. بنده خود را بری از اشتباه نمی‌دانم و از هر کسی که عیب‌های مرا خیرخواهانه و از سر دل‌سوزی به من یادآور شود ممنون خواهم بود.
    چند توضیح لازم:
    ۱. دوست خوبم حجة‌الاسلام سید مهدی صدری که مطلب «استفاده‌ی ابزاری از دختران» را تحریر کرده است و در شماره‌ی 20 نشریه‌ی هدا منتشر شد، بعد از طراحی پایانی نشریه و قبل از چاپ و تکثیر، به بنده اطلاع دادند که بهتر است این مطلب را فعلاً چاپ نکنیم تا بعداً با مستندات کامل‌تر از جمله فتوای مقام معظم رهبری تکمیل کنم. بنده هم با وجود ضیق وقت، برای تغییر محتوای نشریه اقدام کردم ولی بر اثر یک اشتباه سهوی، فایل اصلاح شده با فایل اصلاح نشده جابه‌جا شد و همان فایل قبلی به چاپ رسید.
    بنده نظرم را درباره‌ی محتوای مطلب جناب آقای صدری، در سرمقاله‌ی شماره‌ی 21 نشریه بیان کرده‌ام و نیازی به تکرار نیست. (همه‌ی شماره‌های نشریه در وب‌سایت هدا در دسترس هستند).
    شاید برخی گمان کنند که آقای صدری از نظر و انتقاد مطرح شده‌ی خود در مطلب مذکور پشیمان شده بودند و دیگر نمی‌خواستند مطلبشان در نشریه چاپ شود ولی دست‌اندرکاران نشریه علی‌رغم میل ایشان مطلبشان را چاپ کردند. چنین گمانی کاملاً اشتباه است. ایشان نسبت به انتقاد خود کاملاً مُصر هستند و از نظر خود عقب‌نشینی نکرده‌اند. فقط ایشان می‌خواستند مطلب خود را با ضمیمه‌ی فتوای رهبری محکم‌تر و مستدل‌تر بیان کنند که امیدوارم در آینده این کار تحقق پیدا کند.
    این را هم عرض کنم که نه تنها بنده، که امام جمعه‌ی محترم و نیز نماینده‌ی محترم ولی فقیه در سپاه و افرادی دیگر نیز با محتوای انتقاد مذکور در مطلب «استفاده‌ی ابزاری» موافق هستند. تنها ایرادی که مطرح است، به «عنوان مطلب» و «نحوه‌ی بیان» آن است که نامناسب به نظر می‌رسد. اما نه در حدّی که نویسنده‌ی محترم و همه‌ی عوامل نشریه‌ی هدا با بی‌انصافی به ضدیّت با شهدا و خانواده‌ی شهدا متهم شوند! وصله‌ای که ـ‌شکر خدا‌ـ هرگز نمی‌چسبد.
    ۲. در بخشی از نظر ارسال شده، صحبت از بخش‌نامه‌های سپاه بود که توسط مجتهدین تأیید می‌شود. بنده از شما می پرسم: تا به حال چند بار شنیده‌اید که حضرت آقا، امام خامنه‌ای در صحبت‌های خود مستقیم و غیر مستقیم به نهادهای انقلابی از جمله بسیج و سپاه انتقاد کرده‌اند؟ چه کسی گفته همه‌ی بخش‌نامه‌های سپاه درست و بدون اشکال است؟ چه کسی گفته که همه‌ی حرف‌های مجتهدان درست و بدون اشکال است؟ توجه داشته باشید که بین «مجتهد» و «مرجع تقلید» فرق بسیار است. هرچند همان مرجع تقلید هم قابل نقد است. یک مقلد در عین حالی که باید از مرجع تقلید خود در احکام فقهی اطاعت کند، می‌تواند در امور دیگر و حتی در تشخیص موضوعات فقهی از او انتقاد کند. اسلامی بودن نظام ما باعث نمی‌شود که سلامت عملکرد همه‌ی بخش‌های آن تضمین شده باشد. فلسفه‌ی وجودی مجلس خبرگان چیست؟ غیر از نقد و بررسی عملکرد رهبری و تذکر به ایشان در صورت مشاهده‌ی خطا و اشتباه است؟! (امیدوارم این بار متهم به اهانت به ولایت فقیه نشوم!)
    البته نقد با توهین و اهانت خیلی فرق دارد که حتماً فرقش را به خوبی می‌دانید. امر به معروف و نهی از منکر که بر همه واجب است، معنایی جز «انتقاد سازنده» ندارد. یک مسلمان موظف است به هر مسأله‌ی ناهنجاری که مشاهده می‌کند، خیرخواهانه و در جهت رشد و اصلاح انتقاد کند. انتقاد مساوی با بی‌احترامی نیست. اگر مطلب «استفاده‌ی ابزاری» اشتباه بود، چه این‌که عنوان و نحوه‌ی بیانش واقعاً هم اشتباه بود، کاش مورد انتقاد محترمانه قرار می‌گرفت نه مورد طرد و اتهام و بی‌احترامی! ما به برخی از منتقدان طراز اول پیشنهاد کردیم که مطلبی در نقد آن بنویسند و ما در نشریه چاپ کنیم ولی آنان خودداری کردند!
    ۳. گفته بودید با توجه به مقاله‌ی بنده، گویا من تنها فرد آشنا به احکام هستم و رئیس حوزه‌ی علمیه‌ی خلخال و امام جمعه و دیگر بزرگان نمی‌دانند باید چه مباحثی را در جامعه مطرح نمایند. پاسخی برای این قسمت ندارم.
    ۴. و اما قضیه‌ی جناب لقمان حکیم؛ مطالبی که در یادداشت قبلی از زبان لقمان حکیم نوشتم، کاملاً جدّی بود. در علم معانی و بیان آمده است که زبان طنز خیلی جدی‌تر از زبان عادی است. شخصیت برجسته‌ی لقمان حکیم، گذشته از جایگاه قرآنی و دینی، در ادبیات ما هم جایگاه بلندی دارند. نام ایشان سمبل حکمت و تعقّل است. چنان‌چه در آثار سعدی آمده است و کم و بیش آشنا هستید (لقمان را گفتند ادب از که آموختی، لقمان را گفتند عالم بی‌عمل به چه ماند، و...). بنده هم از این باب و نه از روی بی‌احترامی از نام ایشان استفاده کردم تا «نکته» بودن مطالبی را که از زبان ایشان بیان کردم نشان بدهم.
    جا دارد همین‌جا عرض کنم که امروز در یکی از وبلاگ‌های محترم، انتقادی مطرح شده که متن آن چنین است:
    «آقای حامد شاد
    اولا-جوانان با هدا وشما مشکل دا رند نه روحانیت لطفا ازجیب دیگران خرج نکن
    ثانیا:چراپولهای چمع آوری شده- برای کیف کردن بعضی ها در استخرها خرج می شود
    ثالثا: پول وتهیه آن برای خرید دستگاه تکثیراز زبان مدیر کل دارالقرآن را شنیده ام
    رابعا :شماامام جماعت شوی ودختر مردم مکبر کجا جایز است و....»
    متأسفانه انتقاد شماره‌ی یک هم‌چنان از درد کلی‌گویی رنج می‌برد. درباره‌ی انتقاد دوم باید عرض کنم که بعد از تعطیلی مؤسسه‌ی هدا و تسویه حساب با مراکز مربوطه، مبلغ ناچیزی از بودجه باقی مانده است که قرار است در کارهای فرهنگی صرف شود. بنده به دوستان عرض کرده‌ام و به شما منتقدان گرامی هم عرض می‌کنم که اگر موردی یافتید که به نظرتان مناسب بود، بگویید تا این مبالغ ناچیز را در آن مورد صرف کنیم. ما فعالیت‌های ورزشی را نیز فرهنگی می‌دانیم. لذا اگر برای استخر هم خواستید مانعی ندارد. هرچند تاکنون یک ریالی برای استخر صرف نشده است (کمی در منابع اطلاعاتی خود دقت کنید!) تنها مبلغ 9 هزار تومان بابت پول باشگاه فوتسال جمعی از بچه‌های محله‌ی امام صادق علیه‌السلام پرداخت شده است.
    درباره‌ی انتقاد شماره‌ی سه باید عرض کنم که مسؤول دارالقرآن کریم استان اردبیل مبلغ دو میلیون تومان برای صرف در فعالیت‌های فرهنگی اهدا کرده بود که بخشی از آن صرف تهیه‌ی دستگاه داپلیکیتور (تکثیر لوح فشرده) شده است. آیا این اشکالی دارد؟! اگر اشکالی داشته باشد که ما بیش از این‌ها مرتکب تخلّف شده‌ایم!
    درباره‌ی انتقاد شماره‌ی چهار، باید اعتراف کنم وقت‌هایی که بنده به مدارس و مراکز دخترانه برای سخنرانی و نماز و سایر برنامه‌ها در خلخال و اردبیل و غیره، دعوت می‌شوم، متأسفانه برای نماز جماعت، یکی از دختران مکبر می‌شود و در کمال ناباوری، حتی یک پسر نیست که بیاید و مکبر شود و مرا از این منجلاب گناه نجات بدهد!
    در پایان، می‌خواهم عرض کنم که هرچند من این کشمکش‌ها و نزاع‌ها را دشمنی و عداوت تلقی نمی‌کنم ولی کاش همین مقدار هم نبود. کاش می‌توانستیم دست به دست هم بدهیم و به مطالب مهم‌تر فکر بکنیم و در راه رفع نیازهای اساسی‌تر از جامعه گام برداریم. مخصوصاً در این شرایط سخت بین‌المللی. خدا می‌داند امام خامنه‌ای ـ‌ارواحنا فداه‌ـ از کاستی‌ها و کم‌بودها در عرصه‌های گوناگون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، علمی، مدیریتی، و... چه می‌کشد! خدایا ما را ببخش!

  • #405

    یه دوست

    سلام
    بهتره انتقادهاتونو خصوصی مطرح کنید نه عمومی...
    این نظر منه

    ***** پاسخ *****

    سلام، کاش همه مثل شما ضرر کشیده شدن این صحبت‌ها به فضای عمومی را درک می‌کردند. با وجود تلاش بسیار متأسفانه اثری از منتقدان محترم نیافتم. نکته‌ی شماره‌ی 3 را ناظر به همین مطلب نوشته‌ام.

  • #404

    حسن

    این حرفت که گفتی پیامبر نبودن جناب لقمان حکیم کارو آسوون می کنه از اون توجیه های بی خود بود یا به عبارتی عذر بدتر از گناه اعتراف به خطا همیشه بد نیست گاهی هم خوبه
    البته ضمن ارادت به حضرت عالی و هدا

    ***** پاسخ *****

    از تذکرتون ممنون، سوءتفاهمی است که ممکن است برای هرکسی پیش بیاید؛ لذا توضیح می‌دم:
    پیامبر نبودن جناب لقمان حکیم کار نام بردن از ایشان بدون القاب (حضرت، علیه‌السلام، و غیره) رو آسون می‌کنه و باعث می‌شه راحت‌تر در چنین متنی از ایشان نام برد. اگر پیامبر بود، هرگز با اسم خالی از ایشان یاد نمی‌کردم.
    ضمناً من جای شما بودم، به جای کلمه‌ی «بی‌خود» از لفظ بهتری برای انتقاد استفاده می‌کردم. بعضی از الفاظ بار روانی منفی دارند.

  • #403

    سید محمد مهدی صدری

    با سلام و تقدیم احترام
    بنده نیز مدتها قبل به دوستان مخالف هدا عرض کردم که طرح مباحث این‌چنینی در فضاي عمومي، به صلاح حزب‌اللهي‌ها نيست؛ نه تنها گرهي گشوده نمي‌شود، که اختلافات، شعله‌ورتر مي‌گردد و صد البته سودش به جيب دشمنان مي‌رود. توصيه‌ي مؤکد حقیر، گفتگوئي دوستانه تحت عنوان "کرسی آزاد اندیشی"در فضاي حضوري است نه مجازي. اگر چنین گفتگوئی، ثمر نداد سخنان امام جمعه‌ی محترم و نمایندگی ولی فقیه سپاه می‌تواند فصل الخطاب باشد.
    حامد جان! به نظرم سکوت در برابر اتهامات از یک سو و پی‌گیری مصرانه برای انتشار مجدد نشریه از سوی دیگر می‌تواند به حل توهمات موجود کمک کند.
    موفق باشید

  • #402

    رحیم شعبانعلیزاده

    سلام
    مطلبت خوب بود و بجا مخصوصا مطلب آخریت به امثال «ف. ب» ها.
    فقط یه مطلب و اون هم اینکه به نظر من نباید اسم لقمان حکیم رو تو مطالبت میاوردی اون هم به صورت طنز. چرا دستی دستی خودت رو تو معرض تهمت قرار می دی.
    فرمود که: اتقوا مواضع التهم، حاج آقا تو هم.

    ***** پاسخ *****

    سلام، حق با توئه، چی‌کار کنم که غیر از حضرت لقمان علیه‌السلام کسی با این سبک حرف نزده! همش تقصیر سعدیه!
    البته چیزی که کار رو آسون می‌کنه اینه که لقمان حکیم پیامبر نبود.
    طنز بودن این مطلب ظاهر قضیه است، گاهی وقت‌ها مطلبی آن‌قدر تلخ و سنگین می‌شود که به‌جز زبان طنز، با زبان دیگری نمی‌شود بیان کرد. به قول شاعر:
    خنده‌ی تلخ من از گریه غم‌انگیزتر است/ کارم از گریه گذشته‌ ست بدان می‌خندم.
    لقمان هم بود مطمئنم چنین سخن می‌گفت. واقعاً بر حال بعضی‌ها باید گریست (خندید!)

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0 / 5000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 5000 حرف باشد

مطالب برگزیده

جمهوری اسلامی ایران تبیین ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت


زنان و ازدواج پاسخ به چند ابهام درباره‌ی زنان و ازدواج در آیین اسلام


حجاب ده تلنگر درباره‌ی حجاب و عفاف


شراب یک لحظه مستی، یک عمر پستی! (شراب‌خواری)


یوسف علیه‌السلام علاقه به هم‌جنس زیبارو


دوستش دارم دوستش دارم (سلسله مقالات)


آزادی جنسی غربی چرا نباید در آزادی جنسی از غرب و اروپا که الگوی پیشرفت و تمدن هستند پیروی کنیم؟


عصبانیت چگونه عصبانیت خود را کنترل کنم؟


خودشناسی چگونه می‌توانم خودم را بشناسم و بحران هویت را پشت سر بگذارم؟


استخاره، آری یا نه، چرا و چگونه؟ استخاره، آری یا نه؟ چرا و چگونه؟


چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟ چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟


چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟! چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟!


چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟! چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟!


حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس


رنج پُرارج (عادت ماهانه) رنج پُرارج (عادت ماهانه)


هدف آفرینش انسان هدف آفرینش انسان


حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!! حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!!


رجعت، افسانه یا حقیقت؟! رجعت، افسانه یا حقیقت؟!


حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟ حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟


آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟! آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟!


چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟ چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟


چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟ چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟


چرا امام خامنه‌ای؟ چرا امام خامنه‌ای؟


کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟! کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟!


شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن


بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ


هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر» هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر»


حقیقت دعا و اسرار اجابت حقیقت دعا و اسرار اجابت


شب قدر و معمای سرنوشت شب قدر و معمّای سرنوشت


20 راز در زندگی مشترک 20 راز در زندگی مشترک