دوشنبه, 16 مهر 1403

شناسه پیام‌رسان‌ (ایتا، روبیکا و سروش)
h_shad_ir@

 کانال سایت در پیام‌رسان سروش
hshadir@

چرا خدا برای آفریدن من از من اجازه نگرفته است؟!

خدا و انسانپرسش

چرا خدا برای آفریدن من از من اجازه نگرفته است؟!

پاسخ

این سؤال بی‌ادبانه را می‌توان کمی مؤدبانه‌تر این‌گونه مطرح کرد: چرا خداوند برای آفریدن من، نظر مرا جویا نشده و اراده و انتخاب مرا در آفریدنم دخالت نداده است؟

این سؤال، هرچند در ابتدا خیلی عاقلانه و فیلسوفانه به نظر می‌رسد؛ ولی اگر خوب دقت کنیم، می‌بینیم که خیلی مضحک و خنده‌دار است؛ زیرا:

اولاً دخالت من در خلقت خودم امری محال و غیرممکن است؛ زیرا من با آفرینش خدا پا به هستی گذاشته‌ام و قبل از آن اصلاً نبوده‌ام تا بخواهم درباره‌ی آفرینش خودم نظر بدهم و انتخابی داشته باشم. پس چه بپسندم، چه نپسندم، من در خلقت خودم هیچ نقش و نظری نداشته‌ام، چون نمی‌توانسته‌ام نقشی داشته باشم.

ثانیاً کسانی که از بودن خود ابراز نارضایتی می‌کنند و می‌گویند: «من نمی‌خواستم باشم. من نمی‌خواستم آفریده شوم.» چند دسته‌اند:

۱. کسانی که از نحوه‌ی وجود خود ناراضی‌اند و مثلاً از شکل و قیافه و هیکل و اندام خود شاکی‌اند، یا از جنسیت خود یا سایر ویژگی‌های جسمی و روحی مثل معلولیت، بهره‌ی هوشی، حافظه، و... ناراضی‌اند.

۲. کسانی که در تحصیل یا ازدواج یا کار یا سایر فعالیت‌های اجتماعی به ناکامی‌هایی برخورد کرده‌اند که طعم زندگی را برایشان تلخ کرده است و آن‌ها را از بودن و زندگی کردن سرخورده کرده است.

۳. کسانی که سختی‌های زندگی را بیش‌تر از شیرینی‌ها و لذت‌هایش می‌بینند و با دیدن بلاهای طبیعی (مثل سیل و زلزله و توفان و سرما و گرما و تصادف و ویرانی و...) و مصیبت‌های اخلاقی (مثل جرم و جنایت و جنگ و تجاوز و قتل و غارت و...) به این نتیجه می‌رسند که نبودن بهتر از بودن است.

۴. کسانی که هیچ‌یک از مشکلات و عوامل سه دسته‌ی اول را ندارند؛ ولی بااین‌حال بر اساس تشخیص شخصی خود، به این نتیجه رسیده‌اند که نبودنشان بهتر از بودنشان است؛ یا دست کم از این‌که خدا برای آفریدنشان از آن‌ها اجازه نگرفته، ناراحتند.

سه دسته‌ی اول دانسته یا نادانسته دروغ می‌گویند؛ زیرا مشکل آن‌ها چیزی غیر از «بودن» است. اگر مشکل آن‌ها حل شود، دیگر از بودن خود شکایتی نخواهند داشت.

کسی که از شکل و قیافه یا جنسیت خود ناراضی است یا از معلولیت رنج می‌برد، اگر خواسته‌اش برآورده شود و به چهره و اندام و جنسیت مطلوبش برسد یا معلولیتش برطرف شود، دیگر از بودن خود شکایتی نخواهد داشت. چنین کسی اگر حق داشته باشد از شکل و قیافه یا جنسیت یا معلولیتش شکایت کند؛ حق ندارد اشکال و ایراد مربوط به این امور را به اصل بودنش ربط بدهد و اصل بودنش را زیر سؤال ببرد و نبودنش را آرزو کند.

و کسی که به همسر مورد علاقه‌اش نرسیده است یا در تحصیل یا کارش شکست خورده است، اگر در این موارد به موفقیت برسد، دیگر از بودن خود شکایتی نخواهد داشت. چنین کسی نیز حداکثر می‌تواند درباره‌ی ناکامی‌هایش صحبت کند و هرگز حق ندارد این ناکامی‌ها را به اصل خلقتش ربط بدهد و آن را نادرست و اشتباه بخواند.

و کسی که بلایای طبیعی و مصیبت‌های اخلاقی موجود در دنیا را برنمی‌تابد و شر و بدی‌های عالم خلقت را از خیر و خوبی‌های آن بیش‌تر می‌انگارد، اگر به اسرار پشت پرده پی ببرد و به درک و شناخت صحیح در این باره برسد، دیگر از بودن خود و دیگران شکایتی نخواهد داشت.

البته بیان علت و فلسفه‌ی تفاوت انسان‌ها از نظر جسمی و روحی و روانی و ذهنی، و علت و فلسفه‌ی معلولیت‌ها و ناکامی‌ها و شکست‌ها، و نیز علت و فلسفه‌ی زلزله و توفان و زمین‌لرزه و جرم و جنایت و جنگ و خون‌ریزی، در این مقالک نمی‌گنجد؛ بلکه نیازمند مقاله‌ای مستقل است. اگر ما بتوانیم جلوه‌ای زیبا و شیرین از این تفاوت‌ها و کاستی‌ها و دردها و تلخی‌ها و سختی‌ها به نمایش بگذاریم و زینب‌وار تلخ‌ترین حوادث و سخت‌ترین مصیبت‌ها را با نگاه خداییِ «ما رأیت الا جمیلاً» زیبا و شیرین ببینیم، آن‌گاه دیگر بهانه‌ای برای چنین طغیان و آشوبی نخواهیم داشت. مطالعه‌ی پرسش و پاسخ «چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟!» می‌تواند در این باره سودمند باشد.

اما دسته‌ی چهارم، یعنی کسانی که بدون هیچ درد و مرضی، از آفرینش خود ناراضی‌اند و از این‌که خدا بدون اجازه‌شان آن‌ها را آفریده است، از خدا طلبکارند، سخن این دسته را نیز نمی‌توان جدی تلقی کرد. چنین سخنی بیش‌تر شبیه یک اظهار ساختگی و یک وانمود لجوجانه است؛ مانند رفتار کودکی که با وجود احساس گرسنگی شدید و تمایل درونی به خوردن غذای مادرش، بهانه‌گیری می‌کند و لجوجانه از خوردن غذا سربازمی‌زند.

«هستی» مهم‌ترین و بالاترین دارایی و لذت و شادی و درک و احساس است که در برابر آن، «نیستی» بدترین و فجیع‌ترین فقر و درد و غم و جهل و بی‌حسی است. کسی که از اعماق جان تشنه‌ی لذت و شادی است و با تمام وجود خواستار علم و آگاهی و ثروت است، چگونه و با چه منطقی می‌تواند نیستی را بر هستی ترجیح دهد؟!

نکته‌ای برای ژرف‌اندیشان:

آفریدگار ما اگر بخواهد درباره‌ی چیزی نظر ما را جویا شود، سخن ما را از زبان حال ما می‌شنود، نه از زبان قال ما. تفاوت زبان قال و حال مانند این است که کسی ادعای علم می‌کند ولی ما از حال و روزش می‌فهمیم که نادانی بیش نیست. او به زبان قال می‌گوید که دانا است، ولی به زبان حال اعتراف می‌کند که جاهل است. از این منظر، باید گفت: خداوند متعال، هم در اصل خلقت ما و هم در ویژگی‌های جسمی و روحی ما و هم در تعیین سرنوشت و تقدیر پدیده‌های خوش و تلخ زندگی ما، در همه‌ی این‌ها نظر ما را پرسیده است و با اجازه و طبق نظر ما کار کرده است؛ البته نظر و اراده‌ای که برآمده از زبان حال ما است.

آیه‌ی ۷۲ سوره‌ی احزاب را بخوانید. در آن‌جا سخن از این است که خداوند امانت خاصی را بر همه‌ی موجودات عالم عرضه کرده است، ولی از بین آن‌ها تنها انسان آن را پذیرفته و به عهده گرفته است. من که به خاطر ندارم چنین امانتی را از خدا دریافت کرده باشم! آیا کسی چنین چیزی را به خاطر دارد؟! دلیل آن این است که خداوند متعال پاسخ ما را در پذیرش یا عدم پذیرش این امانت از زبان حال ما جویا شده است نه از زبان قال ما.

چند روز دیگر، شب‌های قدر است و سرنوشت. در این شب‌ها که همه‌ی مؤمنان به دعا و مناجات مشغولند تا رضایت خداوند متعال را جلب کنند و سرنوشت خوبی برای سال آینده‌ی خود درخواست کنند، خداوند نه به زبان قال ما، که به زبان حال ما گوش فراخواهد داد و سرنوشت ما را نه بر اساس گفته‌های زبانی ما ـ که گاه هیچ ریشه‌ای در درونمان ندارند ـ بلکه بر اساس اقتضاهای ذاتی و خواسته‌های برآمده از زبان حالمان تقدیر خواهد فرمود.

نتیجه آن‌که هم اصل وجود ما و هم تمام اوصاف جسمی و روحی ما و هم تمام حوادث زندگی ما تماماً بر اساس انتخاب ما و با تکیه بر خواست ذاتی ما و با اجازه‌ی برآمده از زبان حال ما رخ داده است و خدا کاری را برخلاف خواست و اراده‌ی ما انجام نداده است.

امتیاز کلی این مطلب (0)

0 از 5 ستاره
  • #2368

    مجید

    اصلا لعنت به من چرا به دنیا آمدم همش کار میکنیم هیچ لذتی از زندگی نمی بریم نمی‌دونم داریم تاوان چی میدیم ما جوونا کار سخت زندگی سخت بعد با این زندگی تخمی بعضیا د حسرت کار وزندگی ما هم دارن کاش میمردم روزی هزار بار دعا میکنم بمیرم ولی نمی میرم

    ***** پاسخ *****

    دلیل ناراحتی شما اینه که اطلاعات درستی درباره انسان و زندگی او و فلسفه سختی‌ها در زندگی انسان ندارید. توصیه می‌کنم در این باره مطالعه کنید و اطلاعاتتون رو بالاتر ببرید.
    پرسش و پاسخ «چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟!» رو از همین وب‌سایت مطالعه بفرمایید:
    https://www.h-shad.ir/index.php/writings/best-questions/318-why-problems

  • #2188

    سمیه

    سلام میخواهید باور کنید یا نکنید من تکه کوچکی از لحظه تولدم یادم میاد ،واضح نه ولی یادم میاد،من میدونستم سرنوشتم چه تلخه در دنیا و میدونستم در دنیای دیگه ای زندگی میکردم،اخر عاقبتم چون خوبه دارم تحمل میکنم،تا اخر حرف منو بخونید منطور چیه

  • #2095

    John

    بهتر هست که قانع کننده تر بنویسید و از طرفی حق نداری نه شخص سائل و نه سوالش رو بی ادب یا بی ادبانه تصور کنی .
    کاملا بدیهیه که برای خداوند ناممکنی وجود نداره و اگر میخواست میتونست سیستمی به وجود بیاره که انسان با اختیار تام به جهان پا بذاره .
    این چیزی هست که به هر صورت شما توجیهش نخواهید کرد

  • #2020

    ناشناس

    وقتی شما میخوای یه هدیه ای رو به کسی بدی، طرف مقابل حق داره که اون رو بپذیره یا نپذیره
    شما میگی این مزحکه که طرف اون هدیه رو بدون دادن بهش نپذیره...خدا میتونست مارو خلق کنه و بعد از خلق نظر مارو راجب به بودن این دنیا میدونست
    هر آدمی اگه ببینه یه هدیه نیاز به کللللی مراقبت داره شاید نمیپذیرفتش
    درسته! مشکلات حل میشن ولی به سختی، با عرق، با زحمت.... شاید یکی نخواد که این همه تلاش رو واسه زندگیش بکنه بالاخره درست زندگی کردن توی این دنیا مسئولیت بزرگیه
    منم این حکمت خدا رو نمیدونستم ولی اصصصصصلا با خوندن متنتون قانع نشدم

    ***** پاسخ *****

    فرض شما به نظر زیرکانه می‌آید ولی دور از واقع‌بینی است.
    شما می‌فرمایید خدا انسان را ابتدا خلق کند، بعد از او بپرسد آیا از خلقتش راضی است یا نه، و تنها درصورتی‌که راضی بود، وجودش ادامه داشته باشد. از شما می‌پرسم:
    خدا بعد از آفریدن انسان، در چه مرحله‌ای از عمر او این پرسش را از او بپرسد؟ در همان بدو تولد؟ یا در دوران شیرخوارگی؟ یا خردسالی؟ یا نوجوانی؟ یا در دوره‌های بعد؟ در دوران آغازین مثل نوزادی و شیرخوارگی و خردسالی و حتا کودکی، او یا توان فهم و زبان بیان ندارد یا عقل تشخیص. پس زودترین زمان ممکن برای طرح چنین پرسشی، دوره نوجوانی است. حال اگر پاسخ کسی منفی بود، خدا چه کند؟ بعد از ده پانزده سال زندگی و بهره‌مندی از حیات، جان او را بگیرد و نابودش کند؟! با کدام منطق؟ تکلیف خوبی‌ها و بدی‌هایی که به خدا، خود، و دیگران کرده چه می‌شود؟ بدون هیچ ملاحظه‌ای نابودش کند؟! اگر پاسخش منفی بود ولی خدا می‌دانست که بعد از مدتی مثلاً در جوانی یا بزرگ‌سالی یا پیری نظرش عوض می‌شود و بودن را بر نبودن ترجیح می‌دهد، در این صورت چه؟ آیا به نظر منفی دوره نوجوانی‌اش عمل کند یا نه؟ اگر خدا بداند با این‌که او در همه عمر دنیایی‌اش از بودنش ناراضی خواهد بود، بعد از مرگ و انتقال به عالم آخرت، نظرش عوض می‌شود و به بودن علاقمند می‌شود، در این صورت چه؟
    شاید فکر کنید خدا انسان را همان ابتدا به‌صورت یک انسان بزرگ و عاقل و بالغ بیافریند سپس نظرش را درباره وجودش جویا شود، تا اگر نظرش منفی بود، ورق را برگرداند و دیگر او را نیافریند. چنین پنداری نیز نادرست و غیرواقع‌بینانه است. حقیقت این است که انسان موجودی است که از ابتدا کامل نیست بلکه به‌تدریج تکامل پیدا می‌کند. تکاملش هم اختیاری است. «تکامل تدریجی اختیاری» جزء ذات و حقیقت انسان است. اگر فرض شود انسانی بدون طی مسیر رشد اختیاری یک‌باره انسانی بالغ و عاقل باشد، او دیگر انسان نیست، بلکه موجودی دیگر است و ربطی به مسأله ما ندارد.

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0 / 5000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 5000 حرف باشد

مطالب برگزیده

جمهوری اسلامی ایران تبیین ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت


زنان و ازدواج پاسخ به چند ابهام درباره‌ی زنان و ازدواج در آیین اسلام


حجاب ده تلنگر درباره‌ی حجاب و عفاف


شراب یک لحظه مستی، یک عمر پستی! (شراب‌خواری)


یوسف علیه‌السلام علاقه به هم‌جنس زیبارو


دوستش دارم دوستش دارم (سلسله مقالات)


آزادی جنسی غربی چرا نباید در آزادی جنسی از غرب و اروپا که الگوی پیشرفت و تمدن هستند پیروی کنیم؟


عصبانیت چگونه عصبانیت خود را کنترل کنم؟


خودشناسی چگونه می‌توانم خودم را بشناسم و بحران هویت را پشت سر بگذارم؟


استخاره، آری یا نه، چرا و چگونه؟ استخاره، آری یا نه؟ چرا و چگونه؟


چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟ چگونه خوش‌تیپ و امروزی و در عین حال باحجاب باشم؟


چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟! چرا خدا مشکل همه‌ی بنده‌هاشو حل می‌کنه جز ما؟!


چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟! چرا فقط اسلام؟! چرا ادیان دیگر نه؟!


حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس حسین علیه‌السلام در مصاف ابلیس


رنج پُرارج (عادت ماهانه) رنج پُرارج (عادت ماهانه)


هدف آفرینش انسان هدف آفرینش انسان


حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!! حالا کی بهشت و جهنم رو دیده؟!!


رجعت، افسانه یا حقیقت؟! رجعت، افسانه یا حقیقت؟!


حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟ حکم خشن سنگسار چگونه با عقل و فطرت انسانی سازگار است؟


آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟! آیا حکم اسلامی ارتداد با آزادی اندیشه و حقیقت‌جویی منافات ندارد؟!


چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟ چگونه این چشم صاحب‌مرده را کنترل کنم؟


چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟ چگونه توبه‌ای پایدار و شکست‌ناپذیر داشته باشم؟


چرا امام خامنه‌ای؟ چرا امام خامنه‌ای؟


کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟! کنترل جمعیت یا انقراض شیعه؟!


شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن شبهه‌ای درباره‌ی نماز و پاسخ آن


بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ بررسی روزه‌ی دختران نه ساله + گفت‌وگو باچند فرشته‌ی نوبالغ


هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر» هنری به نام «امر به معروف و نهی از منکر»


حقیقت دعا و اسرار اجابت حقیقت دعا و اسرار اجابت


شب قدر و معمای سرنوشت شب قدر و معمّای سرنوشت


20 راز در زندگی مشترک 20 راز در زندگی مشترک