با نام خدا
تاریخ تحریر: 28/11/83
این نوشتار یک مقالهی استاندارد نیست؛ بلکه مجموعهای از نکات است که در طول مطالعاتم یادداشت کردهام و با توجه به ارتباط مطالب، آنها را به این صورت تنظیم کردهام. در انتهای هر یادداشت منبع آن را بیان کردهام با علائم اختصاری زیر:
(ح ح) = كتاب «حماسه ي حسيني ـ شهيد مطهري (ره)»
(آ د آ) = كتاب «آذرخشي ديگر از آسمان كربلا ـ استاد مصباح يزدي»
(پ ع) = كتاب «پيام هاي عاشورا ـ جواد محدثي»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وظايف شيعيان در برابر نهضت كربلا را میتوان در دو مورد خلاصه کرد:
الف) الگوبرداری و پیروی؛
ب) زنده نگه داشتن ياد كربلا و سعي در نشر معارف آن.
الف) الگوبرداري و پيروي:
امام حسين عليه السلام در صحنه ي كربلا، روش زندگي حقيقي و سعادتمندانه را به ما عيناً نشان داد و با عمل خود به ما گفت كه: بندگي خدا، يعني اين. حقيقت انسانيت، يعني اين. بندگي خدا، اين گونه است. زيبا زيستن، اين گونه است. اگر ميخواهيد به منتها درجه ي كمال برسيد، اين گونه باشيد.
در واقع سيد الشهدا، در واقعه ي كربلا، تنديسي از روح حقيقي «انسان» مي سازد تا الگوي آيندگان باشد و بدانند كه آدمي تا كجا مي تواند پرواز كند.
[امام حسين عليه السلام حركت خويش را در مبارزه با طاغوت عصر خودش براي مردم ديگر سرمشق مي داند و مي فرمايد: فَلَكُم فيَّ اُسوَةٌ.
در زيارت شهداي كربلا مي خوانيم: انتم لنا فرطٌ و نحن لكم تَبَعٌ و انصارٌ (شما براي ما پيشتاز و پيشاهنگ هستيد و ما هم پيرو و ياور شما)
... حتي مبارزات استقلال طلبانه ي هند، به رهبري «مهماتا گاندي» ثمره ي اين الگوگيري بود. همچنانكه خود گاندي گفته است:
من زندگي امام حسين (ع) آن شهيد بزرگوار را به دقت خوانده ام و توجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد بايستي از امام حسين (ع) سرمشق بگيرد.
قائد اعظم پاكستان «محمد علي جناح» نيز گفته است:
هيچ نمونه اي از شجاعت بهتر از آنكه امام حسين (ع) از لحاظ فداكاري و تهور نشان داد در عالم پيدا نمي شود. به عقيده ي من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قربان كرد، پيروي نمايند. (پ ع – ص 243)].
[... امروز هم حسين بن علي، يك سوژه ي بزرگ است، سوژه اي براي امر به معروف و نهي از منكر، براي اقامه ي نماز، براي زنده كردن اسلام، براي اينكه احساسات و عواطف عاليه ي اسلامي در وجود ما احيا بشود. (ح ح – ص 60)].
شخصيت سيد الشهدا:
براي اينكه بتوانيم ازامام حسين عليه السلام الگوبرداري كنيم، ابتدا بايد به شخصيت و آرمان او شناخت پيدا كنيم سپس سعي كنيم خود را مانند او تربيت كنيم و به شخصيت او نزديك شويم.
[حسين، يك شخصيت حماسي است اما حماسه ي انسانيت، حماسه ي بشريت، نه حماسه ي قوميت. سخن حسين، عمل حسين، حادثه ي حسين، روح حسين، همه چيز حسين هيجان است، تحريك است، درس است، القاء نيروست.
حسين سرود انسانيت است، نشيد انسانيت است، و به همين دليل نظير ندارد و به جرأت عرض مي كنم كه نظير ندارد. شما در دنيا حماسه اي مثل حسين بن علي پيدا نخواهيد كرد، چه از نظر قدرت و قوت حماسه و چه از نظر علو و ارتفاع و انساني بودن آن. و متأسفانه ما مردم اين حماسه را نشناختيم. (ح ح – ص 28)].
[ادعاي اين كه كسي بگويد: من كليد شخصيت كسي مانند علي يا حسين بن علي را به دست آورده ام، انصافاً ادعاي گزافي است (كليد شخصيت: روان شناس ها مي كوشند براي روحيه ها يك كليد شخصيت پيدا كنند. مي گويند: شخصيت هر كس يك كليد معين دارد، اگر آن را پيدا كنيد سراسر زندگي او را مي توانيد توجيه كنيد. البته به دست آوردن كليد شخصيت افراد خيلي مشكل است خصوصاً شخصيت هاي خيلي بزرگ) و من جرأت نمي كنم چنين سخني بگويم. اما اين قدر مي توانم ادعا كنم كه در حدودي كه من حسين را شناخته و تاريخچه ي زندگي او را خوانده ام و سخنان او را به دست آورده ام و در حدودي كه تاريخ عاشورا را مطالعه كرده و خطابه ها و نصايح و شعار هاي حسين را به دست آورده ام، مي توانم بگويم كه از نظر من كليد شخصيت حسين: «حماسه» است، «شور» است، «عظمت» است، «صلابت» است، «شدت» است، «ايستادگي» است، «حق پرستي» است. (ح ح – ص 44)].
[... توحيد را ببينيد! ايمان به معاد و آخرت را ببينيد! ... نوشته اند: روز عاشورا همين كه نماز صبح را با اصحاب خودش خواند رو به اصحاب خودش كرد و فرمود: اصحاب من آماده باشيد، مردن جز يك پلي نيست كه شما را از دنيايي به دنياي ديگر عبور مي دهد ... اين سخنش بود اما عملش را ببينيد: ... حميد بن مسلم كه وقايع نگار عمر سعد است اين قضيه را گفته كه: من تعجب مي كنم از حسين بن علي كه هرچه شهادتش نزديك تر و كار بر او سخت تر مي شد، چهره اش برافروخته تر مي شد مثل آدمي كه به وصل دارد نزديك تر مي شود حتي يك جمله اي دارد، ميگويد: آن لحظات آخر كه من به سراغ حسين بن علي عليه السلام رفتم وقتي رسيدم كه آن لعين ازل و ابد، سر مقدسش را از بدن جدا كرده بود، چشمم كه افتاد، آن بشاشت و روشني چهره اش آنچنان مرا گرفت كه كشته شدنش را فراموش كردم «لقد شغلتني نور وجهه عن الفكرة في قتله». آيا شما براي اين، نمونه پيدا مي كنيد؟ اگر نمونه پيدا كرديد بعد به جاي عزاي حسين، عزاي او را مي گيريم، به جاي ياد حسين از او ياد مي كنيم. (ح ح – ص 116)].
[در روايت امام رضا عليه السلام آمده است كه فرشتگان الهي، امام حسين عليه السلام را در ميان «دنيا و آنچه در آن است و پيروزي بر دشمن» و ميان «شهادت و پر كشيدن روحش به سوي ملكوت» مخير ساختند، حضرت شهادت را انتخاب كرد. (پ ع – ص 122)].
[در يكي از نيايش هاي امام حسين عليه السلام در همان روز عاشورا چنين مي خوانيم:
الهي و سيدي! وددت ان اقتل و احيي سبعين الف مرة في طاعتك و محبتك سيما اذا كان في قتلي نصرة دينك و احياء امرك و حفظ ناموس شرعك ...
خدايا! دوست دارم كه كشته شوم و زنده گردم هفتاد هزار بار در راه طاعت ومحبت تو، به خصوص اگر در كشته شدنم نصرت دين تو و زنده شدن فرمانت و حفظ ناموس شريعت تو نهفته باشد. (پ ع – ص 141)].
پرسش:
برخي مي گويند: قيام سيد الشهدا بر مبناي دستور خاصي بود كه مخصوص حضرت بود لذا رفتار او نمي تواند براي ما حجت و الگو باشد. آيا اين، صحيح است؟
پاسخ:
[يكي از اموري كه موجب مي گردد داستان كربلا از مسير خود منحرف گردد و از حيز استفاده و بهره برداري عامه ي مردم خارج شود و بالاخره آن هدف كلي كه از امر به عزاداري آن حضرت در نظر است، منحرف گردد اين است كه ميگويند: حركت سيد الشهدا معلول يك دستور خصوصي و محرمانه به نحو يك قضيه ي شخصيه بوده است و دستوري خصوصي در خواب يا بيداري به آن حضرت داده شده است. زيرا اگر بنا شود آن حضرت يك دستور خصوصي داشته كه حركت كرده، ديگران نمي توانند او را مقتدا و امام خود در نظير اين عمل قرار دهند و نمي توان براي حسين «مكتب» قائل شد. (ح ح – ص 472)].
كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا:
جمله ي «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» حتي اگر حديث هم نباشد، حقيقتي است كه از متن دين و روح عاشورا برمي آيد و شعاري است نشان دهنده ي تداوم و پيوستگي خط درگيري حق و باطل در همه جا و هميشه كه عاشوراي سال 61 يكي از بارز ترين حلقه هاي اين زنجير طولاني است. (پ ع – ص 259)].
اين جمله به ما مي گويد: روز عاشورا و سرزمين كربلا، زمان و مكاني هستند براي هنرنمايي حضرت ابيعبد الله كه در آن، اوج پرواز روح و فكر و حماسه ي انسان را به نمايش گذاشت و كسي كه مي خواهد مانند او زندگي كند، هر روز براي او عاشورا و همه جا براي او كربلاست.
كسي كه روحش با روح امام حسين عليه اسلام گره خورد، سراسر زندگي اش حسيني مي شود و از زمان و مكان فرا تر رفته، در هيچ محدوده اي نمي گنجد.
ب) زنده نگه داشتن ياد كربلا و سعي در نشر معارف آن
الف) ضرورت زنده نگه داشتن ياد كربلا:
پرسش:
[چرا بايد بعد از گذشت نزديك به چهارده قرن، ياد آن جريان و آن حادثه را زنده نگه داريم و مراسمي براي آن برپا كنيم؟
پاسخ:
پاسخ اين سؤال اين است كه: براي اينكه حوادث گذشته ي هر جامعه مي تواند در سرنوشت و آينده ي آن جامعه آثار عظيمي داشته باشد. تجديد آن خاطره ها در واقع نوعي بازنگري و بازسازي آن حادثه است تا مردم از آن جريان استفاده كنند. اگر حادثه اي مفيد بوده است در جاي خود منشأ آثار و بركاتي به شمار مي رفته است، بازنگري و بازسازي آن نيز مي تواند مراتبي از آن بركات را داشته باشد ... از آنجا كه معتقديم حادثه ي عاشورا حادثه ي عظيمي در تاريخ اسلام بوده است و نقش تعيين كننده اي در سعادت مسلمان ها و روشن شدن راه هدايت مردم داشته است، اين حادثه در نظر ما بسيار ارزشمند است لذا بزرگداشت و بازسازي اين حادثه و به خاطر آوردن آن موجب مي گردد تا بتوانيم از بركات آن در جامعه ي امروز استفاده كنيم. (آ د آ – ص 14)].
[ائمه اطهار عليهم السلام به روايت از پيغمبر اكرم گفته اند كه اين حادثه بايد زنده بماند و فراموش نشود. (ح ح – ص 110)].
[از اين جا مي فهميم كه چرا ائمه ي اطهار اينهمه دستور اكيد داده اند كه عاشورا بايد زنده بماند و چرا اينهمه اجر و پاداش و ثواب براي عزاداري اباعبد الله منظور شده است؟ آيا آن ها اين سخن را فقط به خاطر يك عزاداري مثل عزاداري هاي ما در وقتي كه پدر يا مادرمان مي ميرد گفته اند؟ نه مردن هاي ما ارزشي ندارد، در مردن هاي ما فكر و ايده و هدفي وجود ندارد. ائمه ي اطهار از اين جهت گفتند عاشورا زنده بماند كه اين «مكتب» زنده بماند. براي اين كه اگر چه شخص حسين بن علي نيست ولي حسين بن علي بايد يك سمبل باشد، به صورت يك نيرو زنده باشد، حسين اگر خودش نيست، هر سال محرم كه طلوع مي كند يك مرتبه مردم از تمام فضا بشنوند:
الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهي عنه؟ ليرغب المؤمن في لقاء الله محقاً.
براي اين كه از راستي و حقيقت، شور و حيات، شور امر به معروف، شور نهي از منكر، شور اصلاح مفاسد امور مسلمين، در ميان مردم شيعه پيدا بشود. (ح ح –ص189)].
[اين جا باز يك هدف واقعي است و يك هدف مسخ شده: يك بار آمديم گفتيم: اين فقط به خاطر اين است كه تسلي خاطري براي حضرت زهرا سلام الله عليها باشد. ايشان با اينكه در بهشت (بهشت برزخي) همراه فرزند بزرگوارشان هستند مع ذلك حضرت زهرا در بهشت نشسته، دائماً بي تابي مي كند و ما مردم بي سر و پا بايد بياييم يك مقدار گريه كنيم كه حضرت زهرا تسلي خاطر پيدا كند. آيا شما توهيني بالا تر از اين براي حضرت زهرا (س) پيدا مي كنيد؟ ديگر گفتند: امام حسين بيتقصير در كربلا به دست يك عده مردم تجاوزكار كشته شد پس اين تأثر آور است، بايد متأثر بود ... دائماً ما بنشينيم و اظهار تأثر بكنيم كه حيف! حسين بن علي نفله شد! خونش هدر رفت! بي تقصير كشته شد!
حسين بن علي بي تقصير كشته شد، به دست افراد متجاوز كشته شد اما چه كسي گفته حسين بن علي نفله شد؟ چه كسي گفته خون حسين بن علي هدر رفت؟ اگر در دنيا انساني پيدا كنيد كه نگذاشت يك قطره ي خونش هدر برود، حسين بن علي است. اگر در دنيا كسي را پيدا كنيد كه نگذاشت شخصيتش يك ذره هدر برود، حسين بن علي است ...
خير آن ها كه آمدند توصيه كردند كه بايد عزاي حسين بن علي زنده بماند، چون او يك مكتب به وجود آورد. مي خواستند مكتبش زنده بماند. براي اينكه در دنيا شما هرگز يك مكتب عملي كه نمونه ي مكتب حسين بن علي باشد پيدا نمي كنيد. اگر شما نمونه اي مانند حسين بن علي پيدا كرديد، آن وقت بگوييد چرا ما هر سال بايد ياد حسين بن علي را تجديد كنيم؟ آنچه كه در حسين بن علي در اين حادثه ي عاشورا و در آن ابتلا و مصيبت پيدا شد از توحيد، از جلوه ي ايمان، از جلوه ي خداشناسي، از ايمان كامل به جهان ديگر، از رضا، از تسليم، از صبر، از استقامت، از مردانگي، از طمأنينه ي نفس، از ثبات، از عزت نفس، از كرامت نفس، از آزادي خواهي و آزادي طلبي، از اينكه در فكر انسان ها باشد، از اينكه در خدمت انسان ها باشد. اگر شما نمونه اي در دنيا پيدا كرديد، آن وقت بگوييد: چرا ما نام حسين بن علي را زنده ميكنيم؟ بديل و مثل ندارد.
(زنده نگه داشتن ياد كربلا) براي اين است كه پرتوي از روح حسين بن علي در روح ما و شما بتابد. اگر اشكي كه ما براي او مي ريزيم در مسير هماهنگي روح ما باشد، روح ما پرواز كوچكي با روح حسيني بكند، ذره اي از همت او، ذره اي از غيرت او، ذره اي از حريت او، ذره اي از ايمان او، ذره اي از تقواي او، ذره اي از توحيد او در ما بتابد و چنين اشكي از چشم ما جاري شود، آن اشك هرچه دلتان بخواهد قيمت دارد، اگر گفتند به اندازه ي يك بال مگسش هم يك دنيا ارزش دارد، باور كنيد اما نه اشكي كه براي نفله شدن حسين باشد بلكه اشكي كه براي عظمت حسين باشد، براي شخصيت حسين باشد. (ح ح – ص 111)].
ب) چرا عزاداري؟
پرسش:
بهتر نيست براي زنده نگه داشتن ياد كربلا به جاي عزاداري از فعاليت هاي علمي استفاده كنيم؟ [زنده نگه داشتن ياد عاشورا منحصر به اين نيست كه انسان سينه زني و گريه كند، شهر را سياه پوش كند، مردم تا نيمه هاي شب به عزاداري بپردازند ... راه هاي ديگري نيز براي بزرگداشت واقعه ي عاشورا وجود دارد؛ مثلاً جلسات بحث، ميزگرد يا سمينار هايي ترتيب داده شود و با تماشاي بحث و گفتگو خاطرهي اين حادثه براي مردم تجديد شود. ديگر دو ماه عزاداري و گريه كردن و بر سر و سينه زدن چرا بايد صورت بگيرد؟
پاسخ:
جواب اين است كه البته بحث درباره ي شخصيت سيد الشهدا عليه السلام، تشكيل ميزگرد ها، كنفرانس ها، سخنراني ها، نوشتن مقالات و امثال اين قبيل كار هاي فرهنگي ـ علمي، و تحقيقات بسيار مفيد و لازم است ... اين فعاليت ها به جاي خود لازم است، اما آيا براي اين كه ما از حادثه ي عاشورا بهره برداري كامل كنيم، اين اقدامات كافي است يا اينكه امور ديگري نيز مثل همين عزاداري ها به جاي خود لازم است؟ جواب اين سؤال متوقف بر اين است كه ما نظري روانشناسانه به انسان بيندازيم:
در رفتار هاي ما دو دسته از عوامل، نقش اساسي ايفا مي كنند:
يك دسته عوامل شناختي كه موجب مي شود انسان مطلبي را بفهمد و بپذيرد.
عامل ديگر كه شايد تأثير آن در رفتار ما بيش تر از شناخت باشد، احساسات، عواطف، تمايلات، گرايش ها، ميل ها و غرائز است.
هرگاه شما رفتار خود را تحليل كنيد، مي بينيد عامل اصلي كه شما را به آن رفتار واداشته است همين عوامل تحريك كننده و برانگيزاننده است ... وجود انسان به دو عامل نيازمند است؛ عاملي بايد در درون ما باشد و ما را برانگيزاند، بايد براي هر كاري ميلي داشته باشيم تا آن كار را انجام دهيم، بايد شور و شوقي نسبت به انجام آن كار پيدا كنيم، علاقه اي نسبت به آن كار داشته باشيم تا بر انجام آن اقدام كنيم. و ديگر اينكه بايد بدانيم به چه دليل بايد اين كار را انجام دهيم؟ اين كار براي ما چه فايده اي دارد؟ و چگونه بايد آن را انجام دهيم؟
انگيزه هاي رواني، ميل به حركت را در انسان به وجود مي آورد، عشق به انجام كار را ايجاد مي كند و شور و هيجان به وجود مي آورد. تا اين عوامل نباشد كار انجام نمي گيرد. حتي اگر انسان به يقين بداند كه فلان ماده ي غذايي براي بدن او مفيد است تا اشتها نداشته باشد يا تا اشتهاي او تحريك نشود به سراغ خوردن آن نميرود. پس غير از دانستن بايد انگيزه نيز در درون انسان باشد.
پس براي حركت هاي آگاهانه و رفتار هاي انساني، دو دسته عوامل «شناختي» و «انگيزشي» لازم است. هنگامي دانستن و به ياد آوردن خاطره ها ما را به كاري مشابه كار امام عليه السلام و به پيمودن راه او وامي دارد كه در ما نيز انگيزه اي به وجود آيد و بر اساس آن ما هم دوست داشته باشيم آن كار را انجام دهيم. خود شناخت، اين ميل را ايجاد نمي كند بلكه بايد عواطف ما تحريك شود و احساسات ما برانگيخته شود تا اينكه ما هم بخواهيم كاري مشابه كار او انجام دهيم. پس تحقق چنين امري نيازمند دو دسته از عوامل است. جلسات بحث و گفتگو و سخنراني ها مي تواند آن بخش اول را تأمين كند يعني شناخت لازم را به ما بدهد اما عامل ديگري هم براي تقويت احساسات و عواطف لازم داريم.
خود شما مي توانيد اين نكته را در زندگي خود تجربه كنيد؛ همه ي ما مي دانيم كه در اين شهر مردم محروم زيادي هستند اما ديدن يك شخص محروم با يك حالت رقت آور مي تواند در ما تأثيري ببخشد كه صرف دانستن، آن تأثير را ندارد.
هرگاه صحنه اي را بسازيم و بازسازي كنيم، خواه در قالب سنتي يا با استفاده از روش هاي جديد به صورت نمايش و فيلم، به گونه اي كه جريان عاشورا را براي مردم مجسم كند، بازسازي آن صحنه و نشان دادن آن ها اثري دارد كه گفتن و دانستن آن ها نمي تواند آن اثر را داشته باشد. شما خود بار ها تجربه كرده ايد؛ مكرراً حوادث عاشورا را شنيده ايد و مي دانيد امام حسين عليه السلام در روز عاشورا چگونه به شهادت رسيد اما آيا دانسته هاي شما اشك شما را جاري مي كند؟ وقتي در مجالس شركت مي كنيد و مرثيه خوان مرثيه مي خواند آنگاه مي بينيد كه بي اختيار اشك شما جاري مي شود.
منظور از اين توضيحات آن بود كه ما علاوه بر اين كه بايد بدانيم چرا ابيعبد الله قيام كرد و بدانيم كه چرا مظلومانه شهيد شد، بايد اين مطلب به گونه اي بازسازي شود تا حتي المقدور بهتر بشنويم و ببينيم تا عواطف و احساسات ما برانگيخته شود. هر اندازه اين ها در برانگيخته شدن عواطف و احساسات ما مؤثر باشد، حادثه ي عاشورا در زندگي ما مؤثر تر خواهد بود.
... نمونه ي چنين تأثيري را مي توانيد در زندگي فردي و نيز در زندگي اجتماعي خود بيابيد؛ به خصوص در اين سي ـ چهل سال اخير كه حركت حضرت امام قدس سره عليه دستگاه طاغوت و كفر شروع شد. ملاحظه كرديد كه در ايام محرم و صفر، نام سيد الشهدا و عزاداري سيد الشهدا مردم را به حركت وادار مي كرد. اين شور و هيجان جز در ايام عاشورا پيدا نمي شود و جز با همين مراسم سنتي عزاداري يا نظاير آن حاصل نمي شود، بايد عمل كرد. اين جاست كه متوجه مي شويم چرا امام قدس سره بار ها مي فرمود: «آنچه داريم از محرم و صفر داريم».
تجربه نشان داد بيش تر پيروزي هايي كه در دوران انقلاب و يا در دوران جنگ در جبهه ها حاصل شد در اثر شور و نشاطي بود كه مردم در ايام عاشورا و به بركت نام سيد الشهدا حاصل مي كردند. اين تأثير كمي نيست. با چه قيمتي مي شود چنين عاملي را در اجتماع آفريد كه اين همه شور و حركت در مردم ايجاد كند؟ اين همه عشق مقدس بيافريند تا جايي كه افراد را براي شهادت آماده كند؟ اگر بگوييم در هيچ مكتبي يا در هيچ جامعه اي چنين عاملي وجود ندارد، سخن گزافي نگفته ايم.
جواب كلي سؤال اين است كه انسان فقط به شناخت مجهز نگرديده است، علاوه بر شناخت، نيروي ديگري به نام انگيزش ها و هيجانات وجود دارد كه عامل آن احساسات و عواطف است. اين عوامل نيز بايد تقويت شود تا نقش خود را ايفا كند. برنامه ي عزاداري از جمله اين عوامل است. (آ د آ – ص 16)].
پرسش:
تحريك احساسات فقط با اندوه و گريه حاصل نمي شود بلكه با شادي و خنده نيز به دست مي آيد، پس چرا فقط عزاداري؟ [چرا براي تحريك احساسات از مراسم شاد استفاده نمي كنيد؟ چرا بايد گريه كرد؟ چرا بايد به خود زد؟ چرا بايد زنجير بزنيم؟ بياييم به جاي اين كار ها جشن بگيريم، نقل و نبات پخش كنيم، شيريني بدهيم، مدح و سرود بخوانيم تا احساسات مردم تحريك شود.
پاسخ:
جواب اين است كه احساسات و عواطف انواع مختلفي دارد. تحريك هر نوع احساسات و عواطف بايد با حادثه ي مربوط، متناسب باشد. حادثه اي كه بزرگ ترين نقش را در تاريخ اسلام ايفا كرد، حادثه ي شهادت ابيعبد الله بود (نه تولد حضرت)، او بود كه (با شهادت خود نه با تولد خود) مسير تاريخ اسلام را عوض كرد. او بود كه (با شهادت خود نه با تولد خود) درسي براي حركت، براي نهضت، براي مقاومت و براي استقامت تا روز قيامت به انسان ها داد. براي آنكه آن خاطره تجديد شود بايد كاري متناسب با آن حادثه انجام داد؛ يعني بايد كاري كرد كه حزن مردم برانگيخته شود، اشك از ديده ها جاري شود، شور و عشق در دل ها پديد آيد. و در اين حادثه چيزي كه مي تواند چنين نقشي را بيافريند، همين مراسم عزاداري و گريستن و گرياندن ديگران است در حالي كه خنديدن و شادي كردن هيچ وقت نمي تواند اين نقش را ايفا كند. خنديدن هيچ وقت آدم را شهادت طلب نمي كند، هيچ وقت انسان را به شلمچه نمي كشاند، اين قبيل مسائل عشق ديگري مي خواهد كه از سوز و اشك و شور پديد مي آيد، راه آن هم همين عزاداري هاست. (آ د آ – ص 22)].
پرسش:
امام حسين عليه السلام در راه خدا شهيد شد و شهادت جاي شادي و جشن است نه جاي عزا و ماتم، آيا اين سخن صحيح است؟
پاسخ:
[شهادت سيد الشهدا دو بعد دارد؛ يك بعد فردي و يك بعد اجتماعي. از ديدگاه فردي، شهادت براي امام حسين عليه السلام يك موفقيت بود و جاي شادي. اما از ديدگاه اجتماعي، كشته شدن امام و يارانش و مصيبت هايي كه بر اهل و عيال امام وارد آمد از جانب مسلمانان بود. حادثه ي عاشورا از جنبه ي اجتماعي و نسبت به كساني كه مرتكب آن شدند، مظهر يك انحطاط در جامعه ي اسلامي بود و اين جاي گريه و عزاست. (ح ح – ص 33)].
ج) عزاداري صحيح
برای رسیدن به عزاداری صحیح، چند عامل اساسی نیاز است:
1) معرفت و آگاهي:
[ائمه يكي پس از ديگري آمدند و دستور دادند كه عاشورا را بايد زنده نگه داشت، مصيبت حسين نبايد فراموش شود، اين مكتب بايد زنده بماند. عاشورا شعار شيعه شده است، شيعه بايد بتواند جواب بدهد وقتي در مقابل يك سني و بالا تر در مقابل يك مسيحي يا يك يهودي يا يك لامذهب قرار گرفت و او گفت: شما در اين روز عاشورا و تاسوعا كه تمام كار هايتان را تعطيل مي كنيد و مي آييد در مساجد جمع مي شويد، دسته راه مي اندازيد، سينه مي زنيد، زنجير مي زنيد، داد مي كشيد، فرياد مي كشيد، چه مي خواهيد بگوييد؟ حرفتان چيست؟ بايد بتوانيد بگوييد ما حرفمان چيست. (ح ح – ص 184)].
[پس اگر از ما بپرسند: شما در روز عاشورا كه دائماً حسين حسين مي گوييد و به سر خودتان مي زنيد، چه مي خواهيد بگوييد؟ بايد بگوييم:
ما مي خواهيم حرف آقايمان را بگوييم، ما هر سال مي خواهيم تجديد حيات كنيم، عاشورا روز تجديد حيات ماست، در اين روز مي خواهيم در كوثر حسيني شستشو كنيم، تجديد حيات كنيم، روح خودمان را شستشو بدهيم، خودمان را زنده كنيم، از نو مبادي و مباني اسلام را بياموزيم، روح اسلام را از نو به خودمان تزريق كنيم، ما نمي خواهيم حس امر به معروف و نهي از منكر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداكاري در راه حق در ما فراموش بشود، نمي خواهيم روح فداكاري در راه حق در ما بميرد. اين فلسفه ي عاشوراست. (ح ح – ص 189)].
[در رثاي قهرمان بگرييد براي اينكه احساسات قهرماني پيدا كنيد، براي اينكه پرتوي از روح قهرمان در روح شما پيدا شود و شما هم تا اندازه اي نسبت به حق و حقيقت غيرت پيدا كنيد، شما هم عدالت خواه بشويد، شما هم با ظلم و ظالم نبرد كنيد، شما هم آزادي خواه باشيد، براي آزادي احترام قائل باشيد، شما هم سرتان بشود كه عزت نفس يعني چه؟ شرف و انسانيت يعني چه؟ كرامت يعني چه؟ اگر ما صفحه ي نوراني تاريخ حسيني را خوانديم آن وقت از جنبه ي رثايي اش مي توانيم استفاده كنيم و گر نه بيهوده است. (ح ح – ص 33)].
2) ذكر ها و شعار هاي پر محتوا:
[شعار هاي ما در مجالس، در تكيه ها، در دسته ها بايد مْحيي باشد نه مخدر، بايد زنده كننده باشد نه بي حس كننده، اگر بي حس كننده باشد نه تنها اجر و پاداشي نخواهيم داشت بلكه ما را از حسين عليه السلام دور مي كند، اين اشك براي حسين ريختن خيلي اجر دارد اما به شرط اينكه حسين آنچنان كه هست در دل ما وارد شود. (ح ح – ص 190)].
[شعار هايي كه در سينه زني ها و نوحه سرايي ها مي دهيد، شعار هاي حسيني باشد ... نوحه سرايي و سينه زني و زنجير زني، من با همه ي اين ها موافقم ولي به شرط اينكه شعار ها، شعار هاي حسيني باشد نه شعار هاي من درآوردي: «نوجوان اكبر من، نوجوان اكبر من» شعار حسيني نيست. شعار هاي حسيني شعار هايي است كه از اين تيپ باشد: ...
مرا عار آيد از اين زندگي كه سالار باشم كنم بندگي
شعار هاي حسين عليه السلام شعار هاي محيي (=زنده كننده) بود. (ح ح – ص 187)].
3) كيفيت:
[يكي از نقاط ضعف اين است كه معمولاً هم صاحبان مجالس، يعني مؤسسان مجالس و هم مستمعان، آن چيزي را كه مي خواهند، ازدحام جمعيت است. اگر جمعيت ازدحام بكند راضي است. نقطه ضعف دوم عوام الناس در مجالس عزاداري اين مسأله ي شور و واويلا به پا شدن است. بايد منبري حتماً در آخر ذكر مصيبت كند و در اين ذكر مصيبت هم نه تنها مردم اشك بريزند، اشك بريزند قبول نيست بايد مجلس از جا كنده بشود، بايد شور و واويلا به پا بشود، من نمي گويم مجلس از جا كنده نشود، من مي گويم اين نبايد هدف باشد. (ح ح – ص 128)].
پرسش:
چه رابطه اي بين گريه بر ابيعبد الله و بخشيده شدن گناهان هست كه مي گويند همه ي گناهان با اين كار بخشيده مي شوند؟
پاسخ:
[... گناه كنيم بعد در مجلسي شركت كنيم و بگوييم: خوب ديگر گناهانمان بخشيده شد! گناه آن وقت بخشيده مي شود كه روح ما پيوندي با روح حسين بن علي بخورد، اگر پيوند بخورد گناهان ما قطعاً بخشيده مي شود ولي علامت بخشيده شدنش اين است كه دو مرتبه ديگر دنبال آن گناه نمي رويم اما اينكه از مجلس حسين بن علي بيرون برويم و دو مرتبه دنبال آن گناه برويم، نشانه ي اين است كه روح ما با روح حسين بن علي پيوند نخورده است. (ح ح – ص 189)].
پيام ها و درس هاي كربلا
درس ها وپيام هايي كه ما مي توانيم از نهضت حسيني فرا بگيريم، دو قسمند:
ـ پيام هايي كه حضرت ابيعبد الله عليه السلام مي خواستند با قيام خود آن ها را به گوش دنيا برسانند.
ـ پيام هايي كه هدف از قيام، رساندن آن ها به گوش مردم نبود ولي با نگاه به لابلاي حوادث و سخنان و رفتار ها، مي توان آن ها را دريافت.
مي توان دسته ي اول را «پيام هاي اصلي» و دسته ي دوم را «پيام هاي ضمني» ناميد.
پيام هاي اصلي:
1. آزادگي و عزت و كرامت و عظمت و شخصيت انساني:
[... منطق شهيد ماوراي اين منطق هاست، منطق شهيد يعني منطق كسي كه براي جامعه ي خودش پيامي دارد و اين پيام را جز با خون، با چيز ديگري نمي خواهد بنويسد. امام حسين پيام خونين خودش را روي صفحه ي لرزان هوا ثبت كرد (يعني با سخن، آن را بيان كرد) ولي چون توأم با خون و رنگ قرمز بود، در دل ها حك شد. امروز شما ميليون ها افراد را مي بينيد كه پيام امام حسين عليه السلام را مي دانند:
«اني لا اري الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برماً»
[«الموت في عز خيرٌ من حياة في ذل»
«هيهات منا الذلة» (پ ع – ص 55)]
آنجا كه انسان مي خواهد ننگين زندگي كند، آنجا كه مي خواهد زندگي كند با ظالم و ستمگر، آنجا كه مي خواهد فقط برايش نان خوردن و آب نوشيدن و خوابيدن و زير بار ذلت ها رفتن باشد، مرگ هزاران بار بر اين زندگي ترجيح دارد. اين پيام شهيد است. (ح ح – ص 149)].
[در حماسه ي حسيني آن كس كه بيش از همه اين درس را آموخت و بيش از همه، اين پرتو حسيني بر روح مقدس او تابيد، خواهر بزرگوارش، حضرت زينب سلام الله عليها بود.
زينب سلام الله عليها با آن عظمتي كه از اول داشت در عين حال، زينب بعد از كربلا با زينب قبل از كربلا متفاوت است؛ يعني زينب بعد از كربلا يك شخصيت و عظمت بيش تري دارد.
ما مي بينيم در شب عاشورا، زينب سلام الله عليها يكي دو نوبت حتي نمي تواند جلوي گريه اش را بگيرد. يك بار آنقدر گريه مي كند كه بر روي دامن حسين بي هوش ميشود و حسين عليه السلام با صحبت هاي خودش، زينب سلام الله عليها را آرام مي كند: لا يُذْهبَنَّ حلمَك الشيطانُ. اما همين كه ايام عاشورا سپري مي شود و زينب، حسين را با آن روحيه ي قوي و نيرومند و با آن دستور العمل ها مي بيند، زينب ديگري ميشود، ديگر احدي در مقابل او كوچك ترين شخصيتي ندارد. (ح ح – ص 60)].
2. [قيام براي خدا و جهاد در راه او
3. عشق به خدا
4. عمل به تكليف: امام حسين عليه السلام فرموده است: ارجوا ان يكون خيراً ما اراد الله بنا، قُتلنا ام ظفرنا. اميدوارم آنچه خدا براي ما اراده فرموده است خير باشد، چه كشته شويم و چه پيروز گرديم. (پ ع – ص 93)].
5. شهادت طلبي: من كان باذلاً فينا مهجته فليرحل معنا
6. زندگي بر مبناي عقيده
7. انتخاب آزادانه ي راه صحيح
8. معناي زندگي و مرگ حقيقي: لا اري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برماً ـ ليس الموت في سبيل العز الا حياة خالده (پ ع)]
پيام هاي ضمني:
1. [صبر و استقامت:
در عاشورا با اين جلوه ي عظيم روحي (صبر و استقامت) روبرو هستيم و آنچه حماسه ي كربلا را به اوج ماندگاري و تأثير گذاري و فتح معنوي رساند، روحيه ي مقاومت امام حسين عليه السلام و ياران و همراهان او بود.
در يكي از منزلگاه هاي ميان راه فرمود: ايها الناس! فمن كان منكم يصبر علي حد السيف و طعن الاسنة فليقم معنا والا فلينصرف عنا. (اي مردم! هركدام از شما مي تواند زخم شمشير و نيش نيزه را تحمل كند با ما بيايد و الا برگردد)
از زمزمه هاي عرفاني خود آن حضرت در واپسين دم حيات نيز كه بر زمين افتاده بود، همين صبر بر قضاي الهي به گوش مي رسد:
صبراً علي قضائك يا رب، لا اله سواك ... صبراً علي حكمك يا غياث من لا غياث له.
2. اهميت به ياد خدا و نماز
3. رضا و تسليم: الهي رضاً برضاك ... تسليماً لامرك
4. اخلاص
5. هر كه در اين بزم مقرب تر است جام بلا بيش ترش مي دهند
6. ايثار: كربلا مملو از صحنه هاي ايثارگرانه ي اصحاب نسبت به امام است:
سعيد بن عبد الله هنگام نماز خواندن امام، خود را سپر تير هايي ساخت كه از سوي دشمن مي آمد. وقتي نماز امام به پايان رسيد، او سيزده تير در بدن داشت و بر زمين افتاد و شهيد شد.
7. تكريم انسان (رفتار حضرت نسبت به ياران خود)
8. توكل: حضرت فرمود: ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب. ـحسبي الله و نعم الوكيل.
9. جهاد با نفس (يكي از بارز ترين صحنه هاي جهاد با نفس، عمل حر است)
10. شجاعت: ليس شأني شأن من يخاف الموت
11. فتوت و جوانمردي: يكي از صحنه هاي جوانمردي در كربلا، آب دادن به سپاه تشنه ي حر بود در حالي كه آنان راه را بر امام بستند.
12. وفا: وفاي ياران حتي بعد از آنكه امام به آن ها اذن رفتن داد.
13. معناي پيروزي خون بر شمشير
14. غيرت ناموسي (پ ع)]: بارز ترين مظهر غيرت حسيني جايي است كه امام بعد از يك مبارزه ي سخت كه تشنگي امام از حد گذشته بود به رود فرات مي رسد و ميخواهد قدري از آن بنوشد كه ناگاه يكي از دشمنان براي اينكه مانع آب نوشيدن امام شود فرياد مي زند كه: تو آب مي نوشي و دشمن به خيمه هايت حمله مي كند. امام فوراً آب را رها مي كند و سريعاً به طرف خيام بر مي گردد.
[پيام هاي كربلا به بانوان:
1. عفاف و حجاب: براي زنان، زينب كبري سلام الله عليها و خاندان امام حسين عليه السلام الگوي حجاب و عفاف است، اينان در عين مشاركت در حماسه اي عظيم و اداي رسالت حساس و خطير اجتماعي ، متانت و عفاف را هم مراعات كردند.
2. حضور سياسي زنان در جامعه
3. مشاركت در جهاد
4. شهيد پروري (پ ع)].
نظرات