چهارشنبه, 04 ارديبهشت 1404

شناسه پیام‌رسان‌ (ایتا، روبیکا و سروش)
h_shad_ir@

 کانال سایت در پیام‌رسان سروش
hshadir@

چرا تناسخ ارواح نمی‌تواند درست باشد؟

پرسش: چرا تناسخ ارواح نمی‌تواند درست باشد؟

پاسخ:

تناسخ یعنی جدا شدن روح از بدن خود و تعلق یافتن به بدنی دیگر در همین دنیا. برای ابطال تناسخ، هم ادله دینی و قرآنی وجود دارد و هم براهین عقلی.

بر اساس تعالیم معتبر دینی، روح جدا شده از بدن، در آخرت به همان بدن برمی‌گردد و اگر در همین دنیا هم بازگشتی وجود داشته باشد (رجعت) به همان بدن سابق خواهد بود، نه به بدنی دیگر.

در قرآن و روایات صحبت از مسخ هست، مثل تبدیل شدن انسان به میمون (کونوا قردةً خاسئین) اما این با تناسخ تفاوت دارد؛ در پدیده مسخ، یک روح و یک بدن است که بدن تغییر می‌کند و از بدن انسانی به بدن حیوانی متحول می‌شود، نه این‌که روح از بدنی جدا شود و به بدن دیگری تعلق پیدا کند.

کسانی که به تناسخ معتقد هستند (مثل بودایی‌ها) به اصل تناسخ اکتفا نمی‌کنند؛ بلکه آن را بستری قرار می‌دهند برای سامان‌دهی مجموعه‌ای از اندیشه‌های کفرآمیز که در پی آن‌ها، معاد و بهشت و جهنم انکار می‌شود. از این دیدگاه، معاد و زندگی پس از مرگ با تعلق روح به بدنی دیگر در همین دنیا تحقق پیدا می‌کند و بهشت این است که روح به بدنی بهتر تعلق پیدا کند و جهنم این است که  روح به بدنی پایین‌تر و پست‌تر تعلق پیدا کند. تا وقتی که لیاقت ملحق شدن به نیروانا (خدای بودایی‌ها) و رسیدن به فنا حاصل نشده باشد، این تبدیل و تبدّل و انتقال از بدنی به بدن دیگر ادامه خواهد داشت. از این دیدگاه موجودات پستی مثل سوسک و کرم خاکی و... انسان‌هایی هستند که به سبب گناه و عصیانشان مجازات شده‌اند و الآن در حیات پست جهنمی به سر می‌برند. اگر سوسک و کرم خوب و باادبی باشند، باز ارتقای رتبه می‌یابند و ممکن است دوباره به بدنی انسانی تعلق پیدا کنند.

بر اساس دیدگاه فلسفی موسوم به «حدوث جسمانی و بقای روحانی انسان» (النفسُ جسمانیةُ الحدوث و روحانیةُ البقاء) که عقیده جناب صدرالمتألهین و اغلب متفکران اسلامی هست، رد اندیشه تناسخ بسیار آسان است. در این دیدگاه، روح و بدن دو چیز متباین و جدا از هم نیستند که بشود روح را از بدن جدا کرد و به بدنی دیگر وصل کرد، بلکه یک حقیقت است که در مراحل ابتدایی هستی خود جسم است و در ادامه با حرکت جوهری اشتدادی، تکامل می‌یابد و کم‌کم از برخی محدودیت‌های مادی فراتر می‌رود و روح می‌شود.

از این منظر، درست است که انسان از دو ساحت مادی (بدن) و فرامادی (نفس/ روح) برخوردار است، اما رابطه روح و بدن به گونه‌ای نیست که بشود روح را از بدنش جدا کرد و به بدن دیگر وصل کرد.

در ابتدا، انسان به‌صورت یک جسم بی‌جان آفریده می‌شود. انسان در این مرحله چیزی جز یک جسم نیست. این جسم بی‌جان با حرکت جوهری اشتدادی در مسیر تکامل قرار می‌گیرد و به مرتبه وجود نباتی می‌رسد و نفس نباتی (روح گیاهی) پیدا می‌کند. در واقع همان موجود جمادی ارتقای وجودی پیدا می‌کند و موجودی نباتی می‌شود. در این مرتبه، انسان به‌صورت یک سلول یا نطفه است. این تکامل باز ادامه پیدا می‌کند و انسان نباتی به مرتبه وجود حیوانی می‌رسد و نفس نباتی انسان به نفس حیوانی تبدیل می‌شد. در این مرحله انسان به‌صورت جنین و بعد از آن، به‌صورت نوزاد است. تکامل انسان باز ادامه پیدا می‌کند و به حدی می‌رسد که انسان می‌تواند با امور مجرد و فرامادی ارتباط برقرار کند (مثل درک معقولات و احساس عواطف و حالات فرامادی). هرچه تکامل بیش‌تر می‌شود، رهایی انسان از ماده و بدن شدت پیدا می‌کند و ابعاد فرامادی بیش‌تری در دسترس انسان قرار می‌گیرد، تا جایی که روح انسانی استقلال پیدا می‌کند و از بدن به‌کلی بی‌نیاز می‌شود.

تذکر: مستقل شدن روح از بدن ملازم با جدا شدن از آن نیست. روح تکامل یافته می‌تواند بدون این‌که اسیر بدن باشد، آن را اداره کند و در راه اهداف مطلوب خودش از آن بهره‌برداری کند.

در اندیشه ناپخته تناسخ، بدن مثل لباس تلقی شده و تصور شده انسان همان‌طور که لباسش را عوض می‌کند، می‌شود از بدنش جدا شده، به بدن دیگری متصل گردد. با دقت در این سیر تکامل انسانی می‌فهمیم که تناسخ اندیشه‌ای نادرست و ناپذیرفتنی است؛ زیرا نفس یا روح، همان جسم و بدن است که تکامل و تطور پیدا می‌کند، نه چیزی جدا از بدن که بعداً به آن متصل شده باشد. بله، در مرحله آخر که روح از بدن فراتر می‌رود و مستقل می‌شود و اداره آن را به عهده می‌گیرد، در این مرحله، روح می‌تواند با بدن‌های دیگر هم ارتباط برقرار کند و حتا آن‌ها را اداره کند (مثل این‌که امام زمان علیه‌السلام در بدن انسان دیگری تصرف می‌کند و مریضی را به‌طور خارق‌العاده شفا می‌دهد یا دشمن سالمی را فلج می‌کند) اما این هرگز به معنای تناسخ نیست؛ زیرا در اندیشه تناسخ، روح به بدنی دیگر به‌گونه‌ای تعلق پیدا می‌کند که به آن محدود می‌شود و کارهای خودش را تنها به وسیله آن انجام می‌دهد. این معنا با ارتباط روح مستقل با بدن‌های دیگر و تصرف در آن‌ها بسیار تفاوت دارد.

امتیاز کلی این مطلب (0)

0 از 5 ستاره
  • هیچ نظری یافت نشد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0 / 5000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 5000 حرف باشد