پرسش:
حاج آقا، لذت گناه رو چهطور میتونیم از دلمون بیرون کنیم؟ بعضی چیزها هستند که میدونیم خوب نیست، احتمال داره گمراهمون کنه، که سعی میکنیم ازش دور باشیم؛ ولی اگه دقت کنیم میبینیم که همون شور و علاقه باز هم هست تو دلمون و اصلاً کم نشده!
پاسخ:
در مرحلهی اول، وجود لذت گناه در دل ما اصلاً چیز بدی نیست و اصلاً لازم نیست دغدغهی بیرون کردن لذت گناه از دل را داشته باشیم. اگر لذت گناهی در دل نداشته باشیم که ما را به سوی خود جذب کند، دیگر جهاد با نفس معنا نخواهد داشت؛ دیگر مجالی برای امتحان وجود نخواهد داشت؛ درحالیکه برای رشد و تعالی انسان، جهاد و امتحان دو امر ضروری است.
در این مرحله، وجود لذت گناه در دل ما اصلاً مهم نیست. مهم این است که ما به دنبال این لذت نباشیم و با آن مقابله و مبارزه کنیم. مانند ثروت و امور دنیایی که داشتنش و درست استفاده کردنش اشکالی ندارد؛ بلکه وابسته به آن بودن و بهخاطرش دست به هر کاری زدن و زیرپا گذاشتن مقررات دینی و انسانی است که بد است.
اتفاقاً لذت بعضی از گناهها چنان با وجود انسان عجین است که در بسیاری از انسانها تا پایان عمر در دلشان باقی میماند؛ مانند لذت خودخواهی.
از این مرحله که بگذریم، مرحلهی دیگری هم هست که البته مخصوص خواص است و تنها بندههای خاص خدا به چنین مرحلهای میرسند. در این مرحله، انسان برای خدا چنان عزیز و دوستداشتنی میشود که خدا وجود لذتی جز لذت خداپرستی را در دل او برنمیتابد و نه تنها پیروی عملی از لذت گناه را برای او جایز نمیشمارد؛ بلکه وجود بیخاصیت این لذت را نیز برای چنین بندهی پاکیزهای ننگ و عار میشمارد.
مانند لکههای روی شیشه که در یک خانهی محقّر، همین که این لکهها آنقدر زیاد نباشند که جلوی دید یا جلوی تابش آفتاب را بگیرند، کافی است؛ ولی در یک خانهی لوکس و باکلاس، ناچیزترین لکه هم باید از روی شیشهها پاک شوند؛ حتی اگر هیچ تأثیری روی دید انسان یا تابش آفتاب نگذارند.
دربارهی از بین رفتن لذت گناه در این مرحله، سه نکته حایز اهمیت است:
۱. افزایش معرفت و شناخت ما نسبت به حقایق امور باعث میشود دیگر لذتی از گناه در دلمان باقی نماند؛ چرا که گناه دو چهره دارد؛ ۱. چهرهی ظاهری و دروغین؛ ۲. چهرهی باطنی و حقیقی. مانند یک میوهی گندیده که ظاهری زیبا و جذاب دارد، ولی درونش میکروب است و آلودگی و عفونت. انسان عادی ممکن است گول ظاهر زیبای این میوه را بخورد و آن را بخواهد و برای به دست آوردنش، پول هم بدهد؛ ولی انسان آگاه از نشانههایی باطنی به آلودگی درونی این میوه پی میبرد و در نتیجه تمایلی به آن نشان نمیدهد و اگر کسی بخواهد آن را با تبلیغات پرجاذبه به او تحمیل کند، گول نمیخورد.
انبیا و ائمه و اولیای الهی با داشتن چنین معرفت و شناخت عمیقی، حقیقت زشت و چرکین گناه را میدیدند و در نتیجه، نه تنها آن را هوس نمیکردند، بلکه با تمام وجود از آن متنفر و گریزان بودند.
از بزرگی میپرسند: چگونه میشود که شما به گناه حتی فکر هم نمیکنید؟! در پاسخ، میپرسد: آیا شما وقتی به قضای حاجت میروید، به این فکر میکنید که مقداری از نجاست خود را بردارید و بخورید؟! پرسشگر جواب میدهد: هرگز! آن بزرگ میگوید: گناه هم برای من مثل خوردن نجاست، زشت و کثیف و حالبههمزن است؛ از این رو، حتی فکرش هم به خاطرم خطور نمیکند!
برای دستیابی به معرفت و شناخت عمیق دو گام باید برداشت: گام اول، مطالعه و تفکر و پرسش و ارتباط با اهل علم و معرفت است. گام دوم عمل کردن به دانستهها است. به فرمودهی اهل بیت علیهمالسلام، کسی که به دانستههای پیشین خود عمل کند، خدا چیزهایی را که نمیداند، به او میآموزد.
۲. یکی دیگر از اموری که در محو کردن لذت گناه از دل، میتواند کمک شایانی به ما بکند، «یاد مرگ» است. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام دربارهی یاد مرگ میفرماید: «یاد کنید منهدم کنندهی لذتها و تلخ کنندهی شهوتها و از بین برندهی دلبستگیها را»۱
۳. از بین رفتن لذت گناه بهطور کامل از دل انسان، پاداشی است که خداوند متعال برای جهاد با نفس به بندهاش عطا میفرماید. محو کردن لذت گناه از دل، از قدرت و توان خود انسان خارج است. یک قدرت و توان خدایی لازم است تا لذت گناه از دل انسان ریشهکن شود. خداوند هم تنها وقتی چنین لطفی را در حق بندهاش میکند که سعی و تلاش کامل او را در مسیر ایمان و تقوا و خودسازی ببیند.
خداوند متعال در حدیثی قدسی میفرماید: «اگر ببینم بندهام بیش از هر چیز به من مشغول است، شهوت و لذتش را از امور دیگر به دعا و مناجات با خودم انتقال میدهم.»۲
مطالب مرتبط: چگونه نگذاریم ذهن و دلمان به تخیّلات کثیف آلوده شود؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. الغرر و الدرر، باب الموت، ج 2، ص 159: «قال اميرالمؤمنين على (ع): اذكروا هادم اللذات و منغص الشهوات و داعى الشتات».
۲. عدةالداعی: «إذا عَلِمتُ انَّ الغالبَ علی عبدی الاشتغالُ بی، نَقَلتُ شَهوَتَهُ فی مَسألَتی و مُناجاتی».
نظرات (1)