روزی که ابلیس نعره کشید

ابلیسبسم الله

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: هنگامی که محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله به نبوّت مبعوث شد، ابلیس نعره‌ای کشید و ناله کرد.۱

چرا باید ابلیس ملعون با بعثت رسول گرامی اسلام چنین بی‌تاب شود و ناله و فغان سردهد؟! دو دلیل مهم را می‌توان برای این کار بیان کرد:

۱. ظهور اسلام و معارف اسلامی و آغاز هدایت اسلامی خط بطلانی بود بر تمام نقشه‌های ابلیس که برای به تباهی کشاندن انسان و انسانیت کشیده بود.

ظهور آیین متعالی اسلام که آخرین دین الهی و تنها دین کامل است، نشانه‌ی بلوغ عقلانی و معنوی جامعه‌ی بشری و کسب آمادگی برای دریافت آخرین نسخه از هدایت الهی است. و این یعنی شکست ابلیس در برنامه‌های خود در طول سال‌ها فعالیت از زمان آدم ابوالبشر علیه‌السلام تا سال ۶۰۹ م. یعنی سال بعثت رسول اعظم(ص).

با این اوصاف، خبر بعثت پیامبر اسلام مانند صدای زنگ پایان مسابقه است برای کسی که عقب مانده و مسابقه را باخته است. طبیعی است که عکس‌العمل چنین بازنده‌ای، نعره و فریاد و ناله و فغان باشد.

ظهور هر پیامبری طبعاً برای ابلیس سخت و ناگوار بوده است؛ اما ظهور پیامبر اسلام(ص) نسبت به انبیای دیگر تفاوت ویژه‌ای داشت. هیچ‌یک از انبیای سابق یک قانون ثابت و همیشگی برای زندگی بشر نیاورد. این پدیده تنها با ظهور پیامبر اسلام(ص) رخ داد و دین فاخر اسلام به عنوان مجموعه‌ای منسجم و بی‌نظیر از قوانین جاویدان برای زندگی بشر تا قیام قیامت، طلوع کرد و درخشش یافت. ادیان گذشته هیچ‌کدام قابلیت اداره‌ی همیشگی زندگی بشر را نداشتند و تنها برنامه‌ای محدود و موقّت برای برهه‌ای از تاریخ یا برای قوم و قبیله‌ای از اقوام و قبایل بودند. تنها دین اسلام است که برای همه‌ی بشریت و تا پایان عمر دنیا طراحی و تنظیم شده است.

دلیل این تفاوت بزرگ بین اسلام و سایر ادیان، این است که نسل‌های گذشته‌ی بشری هنوز ناپخته و نارسیده بودند و هنوز لایق پذیرش دین جاوید نبودند. اگر برنامه‌ی جاوید زندگی بر آن‌ها عرضه می‌شد، آمادگی و توان اجرای آن را نداشتند و آن را ضایع می‌کردند. چاره‌ی آن‌ها قوانین و برنامه‌هایی موقت و تک‌بُعدی بود تا آن‌ها را به سوی بلوغ هدایت کند و افراط و تفریط‌هایشان را درمان کند و به تعادل برساندشان و آن‌ها را برای رسیدن به آمادگی لازم برای دریافت دین جامع و قانون جاویدان زندگی، یعنی اسلام عزیز تربیت نماید.۲

در جانب دیگر، ابلیس رجیم برای به افراط و تفریط کشاندن بشر، کمر همت بسته بود و تمام تلاش خود را برای عقب نگه داشتن انسان و انسانیت به کار بسته بود؛ اما به‌رغم پیروزی‌ها و شادکامی‌های کوتاه و بلندی که گاه‌گاهی کسب می‌کرد، در کل، کارها بر خلاف انتظارش پیش می‌رفت و بیم آن می‌رفت که بشر به تعادل و سامان برسد و نور جاودان هدایت، یعنی اسلام نازل شود... که این پدیده‌ی مبارک در سال‌روز مبعث رسول اکرم(ص) روی داد و فغان بی‌امان ابلیس به هوا برخاست و گوش شیاطین را کر کرد!

با طلوع اسلام و گسترش آیین بی‌نظیر و معارف بی‌بدیلش، کار بر ابلیس و یارانش بسیار سخت و دشوار شد. اسلام دین عقل و منطق بود و محبت و اخلاق در آن جایگاه ویژه داشت. به اندیشه و دانش و هنر و سلامتی و زیبایی‌های زندگی دنیا روی خوش نشان می‌داد و همه‌ی نیازهای معنوی و مادی انسان را پوشش می‌داد. به زندگی زیبای اجتماعی و به عدالت و مساوات اجتماعی بهای درخور می‌داد. جاذبه‌ای فوق‌العاده داشت که همه را خیره و مجذوب می‌کرد. به شکلی باورنکردنی پویا و انعطاف‌پذیر طراحی شده بود و در همه‌ی زمان‌ها و شرایط کارایی داشت و با همه‌ی فرهنگ‌ها هم‌زبان و هم‌آهنگ بود و به نرمی و زیبایی در همه‌ی دل‌ها و فکرها نفوذ می‌کرد. غلبه بر چنین دینی غیرممکن بود. این چنین بود که چاره‌ای جز نعره‌ی بیچارگی و ناله‌ی بی‌نوایی نداشت ابلیس!

۲. ظهور پیامبر آخر الزمان زنگ خطری بود برای اتمام مهلت آزادی و فرارسیدن روز مجازات و کیفر الهی.

آیات 71 تا 85 سوره‌ی مبارک صاد، مروری دارد بر ماجرای عصیان ابلیس. خداوند حضرت آدم(ع) را می‌آفریند و به جماعت فرشتگان که ابلیس جنّی هم در بین آن‌ها بود دستور می‌دهد که به احترام آدم سجده کنند. همه سجده می‌کنند به‌جز ابلیس. خداوند او را توبیخ می‌کند و به‌خاطر این عصیان، پرده‌ای را که سالیان دراز نفاقش را پوشانده بود کنار می‌زند و او را از درگاهش بیرون می‌کند.

ابلیس از خدا می‌خواهد که تا روز قیامت به او مهلت بدهد و آزادش بگذارد. خداوند متعال می‌پذیرد ولی نه تا روز قیامت؛ بلکه تا یک روز خاص و مشخص؛ یوم الوقت المعلوم. ابلیس بعد از آن‌که از مهلتِ داده شده اطمینان حاصل می‌کند، به عزت خدا قسم می‌خورد که کمر همت به اغوای بنی‌آدم خواهد بست و آن‌ها را گمراه خواهد کرد.

ابلیس ملعون در راستای عمل پوشاندن به تصمیمی که برایش قسم خورده بود از همان ابتدای خلقت حضرت آدم(ع) برنامه‌ریزی کرد و طرحی دقیق درانداخت. شیاطین را دور خود جمع کرد و یک شبکه‌ی حساب‌شده راه‌اندازی کرد. همه‌ی تلاشش این بود که با کار و برنامه‌ی خدا مقابله کند و نگذارد خدا به اهداف خود برسد.

تا می‌توانست فرعون‌ها و نمرودها تربیت کرد و آن‌ها را به جان انبیا و جامعه‌ی مؤمنان انداخت. کارشکنی‌ها کرد و در کار خود تجربه‌ها و مهارت‌ها و ظرافت‌ها به‌دست آورد.

قبل از تولد پیامبر اسلام(ص)، محل ظهور او (حجاز) را شناسایی کرد و با حضور گروهی از یهودی‌ها (یهودیان خیبر و غیره) در آن‌جا برای جلوگیری از تولد او و نابودی‌اش بعد از تولد نقشه کشید. آن‌ها توانستند پدر پیامبر، جناب عبدالله را شناسایی کنند و او را به قتل برسانند؛ غافل از آن‌که نطفه‌ی پیامبر اسلام قبل از کشته شدن پدرشان بسته شده بود. پیامبر به دنیا آمد و پدربزرگش جناب عبدالمطلب که نسبت به اوضاع مطلع بود، برای حفظ جانش او را به دایه‌ای به نام حلیمه سپرد تا در روستایی ناشناخته او را شیر بدهد و بزرگ کند.

گذشت تا این‌که حضرت به نبوت مبعوث شد. با بعثت حضرت ابلیس صیحه‌ای کشید و از درد به خود نالید. او زنگ خطر نزدیک شدن به پایان مهلت آزادیش را شنید؛ چرا که «یوم الوقت المعلوم» زمان ظهور آخرین وصی از اوصیای همین پیامبر خواهد بود.

اکنون که دوره‌ی پیامبر سپری شده است و ائمه‌ی بعد از او، یکی پس از دیگری آمده‌اند و رفته‌اند و تنها آخرین وصی موعود باقی مانده است، نگرانی تمام وجود آن ملعون را فراگرفته است و با تمام عِدّه و عُدّه‌ی خود تلاش می‌کند تا جلوی ظهور را بگیرد یا دست کم آن را به تأخیر بیندازد.

فعالیت‌های مخفیانه‌ی اسرائیل و آمریکا و حضور آن‌ها در منطقه را می‌توان در همین راستا تحلیل کرد. آن‌ها که نوچه‌های ابلیس و ابزار دست اویند، مأموریت دارند که با حضور در منطقه و با حفظ آماده‌باش کامل، مراقب حرکت‌های مشکوک باشند و اگر زمزمه‌هایی از ظهور و قیام مشاهده کردند، آن را قبل از آن‌که جانی بگیرد در نطفه خفه کنند؛ هرچند این حضور و آماده‌باش به بهانه‌هایی مانند مبازره با دیکتاتور (صدام در عراق) و مبارزه با تروریسم (القاعده در افغانستان) و حفظ منافع آمریکا و برقراری امنیت جهانی (داعش و تکفیری‌ها در سوریه و عراق) باشد. از این نظر، اهمیت حضور نظامی آن‌ها در خاک ایران به‌خوبی روشن می‌شود که تمام هنر و تلاششان را برای عینیّت بخشیدن به این آرزو به‌کار می‌بندند ولی به لطف حمایت‌های غیبی امام زمان، هم‌چون گذشته هیچ غلطی نخواهند توانست بکنند.

خدایا، ظهور امامت را نزدیک‌تر بفرما و پرچم اسلام و انقلاب را با دست امام خامنه‌ای به دست حضرت برسان و توفیق حضور و یاری در این حماسه‌ی آخرالزمان را به ما عنایت بفرما!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. بحارالانوار، ج 11، ص 145

۲. برای اطلاعات بیش‌تر درباره‌ی راز جاودانگی دین اسلام و تفاوت اسلام با ادیان گذشته، مراجعه کنید به کتاب‌های «ختم نبوت»، «خاتمیت»، و «اسلام و نیازهای زمان» که هرسه از آثار شهید مطهری هستند.

امتیاز کلی این مطلب (0)

0 از 5 ستاره
  • #1206

    Fxnirvana

    سلام مجدد و خداقوت بابت زحمتی که دادم و تشکر برا لطفتون وپیگیری بحث
    ۱- از این جهت که فرمودین روح کلی در جامغه شناسی کاملا قبول دارم و حتی شخصا خیلی از فرضیات مثل همین روح جوامع انسانی یا حتی کالبد و پیکره کلی رو که به مثابه یه جسد باشه فرض نمیدونم و در خیلی از موارد قطعی میدونم !
    حتی در بحث تکلمل روح هم حق باشماست و قبول دارم . مثلا بنده از ابتدایی که متولد شدم به دید فیزیولوژی بدنی دوتا دستم امروز سه تا نشده ولی قطعا در کنترل دستها که توسط قدرتی غیرفیزیکی انجام میشه کامل شدم!
    در مجموع در مورد شماره یک کاملا قانع شدم و بازم برا زحمتتون از توضیحات و استنادات به گفتار شهید مطهری جدا تشکر میکنم
    زیبا و قابل تامل بود
    ۲- قطعا شباهت هایی بین ادیان به ویژه بین اسلام و یهود هست و قطعا اختلافات یا بهتر بگیم تقارن ها و نامتقارن هایی بین هر دو دین هست که نه کسی میتونه این موضوعات رو کاملا منکر بشه و مثلا بگه هیچ ارتباطی بینشون نیست نه کسی هم میتونه این دلایل رودلیلی بر نقص یا تکامل دینی قلمداد کنه !
    چون صحبت ما اینجا قیاس هست که فارغ از اینکه کدوم برتر و کاملتر هستش به تجزیه تحلیل هردو میپردازه !
    در بحث تحلیلگری ملاک مثلا این نیست که حکم حجاب درست یا نادرسته بلکه میگه بین هردو مشترکه !
    برای بنده هم شاید به دید حکمت ملاک کامل تر بودن اسلام یا یهود نیست بلکه ملاکم شخصا از قیاس هر دو موفق یا ناموفق بودن هر کدوم در تقرب بیشتر به خداست !
    حکمت بر خلاف فلسفه (یا همون نگاه تحلیلگری) نگاهش به آخر و عاقبت هستش که نه تنها قضاوت فیلسوفانه افراد رو در کاملتر بودن اسلام تایید میکنه حتی به زبان همون فیلسوف یا تحلیلگر سیگنال یا آلارم و اخطار صادر میکنه !
    مثلا آلارم میده که اگر به همون مقدار که یک مسلمان به کامل تر بودن اعتقاد داره به همون نسبت هم یک یهودی خودش و دینش رو برتر از اسلام میدونه !
    یا مثلا آلارم میده که مبادا کامل تر بودن اسلام برای یک مسلمان باعث بشه که از اونور بوم بیفته حتی به همون اندازه هم سیگنال میده که اگر یک مسلمان عمل کنه آخر و عاقبتش برابره با یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی ...!
    اما در مورد فاصله زمانی کابالا با کربلا که فرمودین زیاد هست مثالی میزنم
    مثلا یک زنبور عسل در تمام عمر 45 روز خودش که با زحمت زیاد و پروازهای طولانی و خسته کننده ای که داره فقط یک قاشق عسل تولید می کنه !
    احالا نه تنها این 45 روز از نگاه ما که خیلی کمه از نگاه خود زنبور خیلی خیلی عمر طولانی به حساب میاد بلکه اصلا کمیت وزن عسلی که تولید شده هم ملاک حکمت نیست !
    حتی کیفیت موضوع هم مد نظر یک حکیم نیست چون اگه از این بعد هم بخوایم نگاه کنیم درسته که عسل بر هر درد بی درمان دواست ولی غیر قابل انکاره که مدفوع زنبور حساب میشه !
    پس شاید به قول قرآن که همه این چند ده سال عمرطولانی مارو به پاره ای از روز که خواب بودیم تشبیه می کنه و همچنین عده ای رو بهشتی و عده ای جهنمی خطاب میگه ولی در انتها وقتی به نفس مطمئنه میرسه به نگاه بنده یه جورایی میگه یکی به جهنم و یکی به بهشت ! ولی یکی دیگه هم المفلحون!
    نگاه امروز بنده هم به اعداد یا هر علوم غریبه دیگه نگاه فلسفی نیست چون حکمت اعدادش رو به قول سعدی :
    برگ درختان سبز در نظر هوشیار / هر ورقش دفتری است معرفت کردگار !
    خود همین کردگار تا به امروز بهم سیگنال داده و بنده هم اصلا نه وقت یادگرفتن علوم غریبه دارم و نه برام جمبل و جادو ارزشی داره !
    حتی قصدم از نگاه فلسفی به ادیان اسلام و یهود یا کابالا و کربلا تایید یا رد نظریه کاملتر بودن اسلام نیست بلکه فارغ از بهشت 72 تن کربلا و جهنم 72 اجنه کابالا رسیدن به هم المفلحونی هست که باید در آینده و بین ارتباط با نقش عیسی مسیح که در قرآن آمدنش بشارت داده شده پیدا کنم !
    باید ببینم این حکمت عیسی در آینده که اگر کسی اعتقاد نداشته باشه مسلمان نیست باین 17 نفر کجای داستان هستند!
    اما در مورد ربا اگر اشتباه نکرده باشم پس شما هم قبول دارین که در اصل بین همه ادیان یکسان هست!
    اما در جزییات که شما عقیده دارین به دلیل هشدارهای اسلام و پیچیدگی های امروزه مردم دنیا اسلام برتر هست بنده نه تنها خلاف عقیده شما نظر دارم بلکه با شرمندگی این مسائل رو مایه نقد بیشتر به دیدگاه شما میبینم !
    همه ما خوب میدونیم خدا در قرآن اشاره مبکنه برای آنها که تعقل می کنن !
    پس به این دلیل که اولا اگر خدا اینهمه هشدار داده ولی ما کمترین توجه رو داریم حتی باوجودیکه اینهمه روایت در موارد کم اهمیت یا بی اهمیت از ائمه نقل میشه ولی کمترین نقل و نوشتاری در مورد حرمت ربا از ائمه گفته نمیشه اینجا بنده در عین عدالت برتری رو به یهود میدم که حداقل هریهودی به خوبی توجیه شده است که نباید به یک یهودی ربا بده یا از یهودی ربا بگیره!
    یا مثلا اینهمه پای منبرها که در نوحه سرایی کربلا از سوزدل و مظلومیت حسین گفته میشه حتی کمترین اشاره ای به رجز خوانی حضرت نمیشه که مثلا خطاب به لشکر دشمن گفتن : شکمهای شما پر شده از همین ربا خوردن هایی که امروز نمیذاره ببینین نوه رسول خداست که جلوش ایستادین!
    پس بازهم اینجا در کمال احترام به مقام امام حسین خط بطلانی روی این نوع عزاداری بدون تفکر و تعقل میکشم !
    و مجبورم به جای رفتن دنبال آلارم ربا که امام حسین میده برم به دنبال سیگنالی از دین یهود بگردم که این وسط مربوط بشه به رباخواری با غیر یهودی که ببینم چطوری میتونن یک مسلمان رو وادار کنن که از سایر مسلمانان ربا بگیره ؟
    بله دوست عزیزم درد منم همینجاست که چرا باید در اسلام که ادعا داریم کاملترین دینه برخی انگاره ها مثل ربا اینقدر مسکوت بمونه و در یهود که ادعای قدمت دینی داره چرا انگاره هایی مثل ربا مخفی مونده ؟
    درد همین سکوت و اختفاست که بنده در هیچ کجا قصدم زیر سوال بردن دین یا اصل نبوده !
    درد امروز بنده اینه که چرا یهود هم درست مثل ما ادعای تحریف اسلام رو داره و درست مثل ما ادعای تحریف نشدن خودش رو میکنه ولی بنده از جواب عاجزم و کاش میشد میتونستم تا یکی بخوابونم زیر گوششون که بفهمن ما در عین اینکه کاملترین هستیم اونا رو هم به عنوان قدیمی تر از خودمون قبول داریم اما برترین رو فقط در تقرب جستن به خدا و پرهیزکاربودن میدونیم نه این شعارهای بهشتی و جهنمی
    ضمن اینکه نگاه استاد مطهری هم برای تحریف این نیست که حتما کلمات عوض شده باشن بلکه تعبیرشون از تحریف معنی کردن های اشتباه هست یا تفسیر به رای کردن هایی که بازم غیر از نگاه استاد مطهری در قرآن همین موارد هم هشدار داده شده که بعضیا (!) مسیری اشتباه رو نشون میدن ! حالا این بعضیا رو دوست عزیز مطمئنم شما بهتر از بنده میشناسین و خوب میدونین الان منظورم چیه ..؟
    در پایان بازهم همینقدر خلاصه بگم که حامد آقا دوست بزرگوار اصلا قصد خرده به نوشتار شما رو نداشتم و ندارم و با همه حرفاتون اعم از اصل دین یا حتی امپریالیسم های جهانی که دنیا رو به گند کشیدن موافقم
    من با این روح اسرائیلی که قبول کنیم یا نکنیم امروز شده روح جامعه ما مشکل دارم !
    من منکر فساد بانک ها نیستم چون هم قدرت جمع کردنشون رو ندارم هم صدای من به تنهایی به جایی نمیرسه !
    اما از طرف دیگه که میگن : تا جاهل در جهان است مفسد در امان است من میگم اول اول باید به جاهل گیر داد !
    اول باید این روح اسرائیلی رو کشت و همه راههای تنفسش رو قطع کرد !
    اول لا اله ! یعنی اول نیست خدایی نیست نیست برتری نیست الهه ای و نیست و نیست و نیست تا الا الله برامون محقق بشه!
    به قوله :دیو چو بیرون رود فرشته درآید!
    ایام به کام. عزتتون مستدام. عاقبت هممون ختم بخیر

  • #1205

    Fxnirvana

    دوست بزگوار من خدا اگر کسی یا کسانی رو مشرک میخونه مطمئن باشید علمایی هستند که در عین داشتن علم و باعقل خلاف شریعت خدا دست به تحریف زدند و میزنند !
    اگر قراره یهود و نصاری و همه پیروان این ادیان مشرک باشن پس فرق ما با اون ها چیه که قرآن همه پیامبران قبل از پیامبر اسلام رو تصدیق میکنه و به صداقتشون گواهی میده؟
    موسی عیسی یعقوب سلیمان داود و همه پیامبران قبل از پیامبر اسلام پیامبر ما هم هستند!
    و اگه قرآن و ما به این امر شهادت میدیم نه به منزله این هست که شریعت امروز یهود و نصاری رو قبول داریم و نه به منزله اینه که یهودیان و مسیحیان پیرو این ادیان رو مشرک میدونیم !
    شخصا دوستی مسیحی دارم که برام حکم استادی داره و غیر از اینکه در مباحث علمی دنیایی از ایشون درس یاد گرفتم در مسائل اخلاقی و اجتماعی هم خودم رو مدیون ایشون میدونم که نه تنها ایشون رو یه مصداق یک مسیحی کامل نمیدونم که شخصا بارها به ایشون گفتم که نمونه یک مسلمان واقعی هستش !
    یک مسیحی که نه مشروب میخوره و نه علاقه ای به هرزگی های امروز مسیحیت داره ! نه کاتولیک هارو قبول داره نه پروتستانی ها رو ! نه عقاید امروز مسیحیان رو درست میدونه و بارها هم شده که برای فهم بنده برام از کلام قرآن مثال و مصداق آورده اگراین شخص مشرکه پس منم هستم

    ***** پاسخ *****

    در تأیید این بخش از فرمایش شما چند آیه از قرآن را یادآور می‌شوم:
    در بخشی از آیه‌ی ۱۱۰ سوره‌ی آل عمران در وصف اهل کتاب می‌فرماید: «بعضی از آن‌ها مؤمن‌اند ولی بیش‌ترشان فاسق‌اند».
    در آیه‌ی ۱۱۳ و ۱۱۴ و ۱۱۵ می‌فرماید: «ولى همه‌ی آنان یك‌سان نیستند. از میان اهل كتاب، گروهى درست‌كردارند كه آیات الهى را در دل شب مى‏خوانند و سر به سجده مى‏نهند؛ به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به كار پسندیده فرمان مى‏دهند و از كار ناپسند بازمى‏دارند و در كارهاى نیك شتاب مى‏كنند، که آنان از شایستگانند؛ و هر كار نیكى انجام دهند، هرگز درباره‌ی آن ناسپاسى نخواهند دید، و خداوند به حال‏ تقواپیشگان آگاه است.»

  • #1204

    Fxnirvana

    عرض ادب و احترام و تشکر به خاطر پاسختون
    ۱- بازهم بنده ضمن احترام به استاد مطهری و سایر اساتید که شخصا خودم رو شاگرد این بزرگواران میدونم اصلا نمیتونم قبول کنم که چیزی شبیه نظریه فرگشت در دین خدا هم وجود داشته باشه !
    حداقل شاید برای بنده کج تابی کرده که امروز دارم شبیه به فرگشت نگاه می کنم .
    خدایی که به هنگام خلقت آدم فتبارک الله میگه پس قطعا نباید نقصانی در خلقتش وجود داشته باشه !
    پس در شریعت و طریقت و حقیقت این خالق نباید اختلافی باشه !
    تکامل همیشه نیازمند زمان و مکان هست که همه ما به خوبی میدونیم زمان جعلی هست و مکان هم به همین سادگی امروز و عصر ازتباطات دیگه معنا نداره !
    لطفا از این حیث بیشتر توضیح بدین تا اگر برای بنده سوتفاهمی هست برطرف بشه
    ۲- کربلای اسلام دقیقا نقطه تقارن با کابالای یهودی هست !
    زمانی که 72 جن بعد از سلیمان نبی به مقام خدایی رسیدن و عده ای جاهل دربین علمای یهودی شروع به پرستش این اجنه کردند و با ریاضت ها و کارهای خلاف شرع در دین یهود تونستن به علومی غریبه دست پیدا کنن.
    در مقابل زمانی که امام حسین و اصحاب و اولاد ایشون به شهادت میرسن دقیقا به مثابه سیلی هستش که خدا میخواد بخوابونه توی گوش این علمای یهودی که با اندیشه و عرفان کابالای یهودی تا اون روز مدعی رسیدن به حقیقت بودند!
    در کابالای یهودی اعداد 17 و 72 بسیار مقدس هستند !
    و اعتقاد کابالیست ها این هست که اگر کسی به 72 برسه خدای روی زمین هستش!
    در جزییات دیگه از اعداد همچون 13 و 33 همچنین جایگاه خاصی دارند!
    شما در مقابل کابالای یهودی کربلای ما رو ببینید که با 72 شهید و 17 نفر شهدای کربلایی که فرزندان ابوطالب هستن نامشون در زیارت ناحیه آمده و 13 نفر که به ابی طالب میرسن نیامده و سایر اعداد و ارقام عاشورا !
    فقط حیف که وقتی امروز به گنبد امام حسین نگاه می کنیم در ظاهر الله رو میبینیم که در راس قرار گرفته ولی با دقت بیشتر میبینیم این الله همون الله هست که بالای ساعت برج الشیطان در مکه نصب شده (!)
    حتی غیر این موارد می تونین عدد 72 رو در مجموع جمع حروف هجای عربی ببینید که مثلا الف متشکل از سه حرف میشه و در انتها جمع همه این حروف به 72 میرسه !
    و این اتفاق 72 تایی در 22 حروف عبری مستلزم استفاده از برخی حروف تکراری هست که اصطلاحا در زبان عبری بهش میگن سوفیت آخر !
    مثلا حروفی مثل نون که دوحالت نوشته میشن!
    ۳- ممکنه نمونه ای از این تکامل قوانین ربا رو که ادعا داریم در دین ما کامل تر از شریعت یهود هست برامون دقیقا و با ذکر جزییات توضیح بدین !
    چون بازهم عملا بنده هرجور بررسی کردم تفاوتی در دستورات دینی یهود و اسلام در ربا ندیدم الا اینکه اونها به همون دستورات پایبد هستن و عمل میکنن ولی ما فقط شعار میدیم و در انتها دنبال ماده تبصره برای دور زدن قانون خدا میگردیم !
    که بازم ممنون میشم اگه نمونه ای که خواستم برامون بفرمایین
    ۴- فکر کنم در این مورد اختلاف نظری نداشته باشیم چون بنده هم معتقدم نسخه نهایی برای درمان بشر اسلام هست ولی نه از این حیث که اسلام کاملترینه چون کامل یا نقصان فکر نکنم در دین خدا معنا داشته باشه بلکه تمام نقص در اون ادیان دلیلش تحریف و دست اندازی های بشر به قوانین خداست که باعث شده از حقیقت منحرف بشن و به نوعی از طرف خدا در گفتار قرآن منقضی اعلام بشن!
    ۵- از این مورد هم بگذریم چون فکر میکنم از حوصله بحث خارج باشه

    ***** پاسخ *****

    بنده نیز متقابلاً خدمت شما اندیشمند حق‌محور عرض ادب و احترام دارم!
    ۱. جامعه درست است که از افراد و آحاد تشکیل شده است و خودش یک موجود واحد حقیقی نیست؛ اما به دلیل ارتباط و تأثیر و تأثرهای خاصی که افراد جامعه با یکدیگر دارند می‌توان برای جوامع مختلف و برای جامعه‌ی واحد جهانی، یک روح واحد فرض کرد که می‌تواند مانند یک انسان تغییر و تحول و تکامل داشته باشد. علم جامعه‌شناسی نیز بر همین اساس تشکیل شده است.
    تبارک الله احسن الخالقین گفتن به خلقت نوزاد منافاتی با ناقص بودن او نسبت به دوران بعدی رشدش ندارد. همان‌طور که یک انسان دوران طفولیت و کودکی و نوجوانی و بلوغ را طی می‌کند، روح جامعه‌ی بشری نیز در طول تاریخ دوران طفولیت و کودکی و نوجوانی و بلوغ را طی کرده است که دوران بلوغ آن هم‌زمان بوده است با طلوع اسلام.
    زندگی واقعی قوانین ثابت و لایتغیری دارد که درک آن‌ها در توان یک کودک نابالغ نیست. او هنوز آن‌قدر پخته نشده است که بتواند روی پای خود بایستد و با تکیه بر قوانین زندگی، خود را اداره کند. به همین دلیل دچار افراط و تفریط می‌شود. والدین او با برنامه‌های موردی و با دستورهای موقت تنبیهی یا تشویقی یا غیره، افراط و تفریط او را درمان می‌کنند و او را به سمت تعادل و اعتدال راهنمایی می‌کنند. تا زمانی که او به رشد کافی برسد و توان درک حقایق ثابت زندگی را داشته باشد. این‌جا دیگر تقریباً از راهنمایی‌های جزئی و لحظه به لحظه‌ی والدین مستغنی می‌شود و با درک و به کار بستن قوانین کلی زندگی می‌تواند پیش برود و خود را اداره کند.
    جامعه‌ی بشری نیز در دوران کودکی خود ـ به شهادت تاریخ ـ دچار افراط‌ها و تفریط‌های فراوانی بوده است که خداوند حکیم برای به اعتدال رساندن او برنامه‌های موردی و موقت فراوانی در قالب دین و دستورهای دینی ابلاغ کرده است و برای تربیت و به اعتدال رساندن او تلاش کرده است. مانند سرگردانی چهل ساله‌ی بنی‌اسرائیل در صحرای تیه که در آیه‌ی ۲۶ سوره‌ی مائده به آن اشاره شده است.
    با مطالعه‌ی ادیان می‌یابیم که خداوند متعال از همان ابتدا تلاش فرموده است تا حقایق ثابت و دستورهای پایه را به بشر در حد درک و توانش ابلاغ نماید، ولی همواره بیان این حقایق ازلی ـ به دلیل پایین بودن سطح رشد بشر ـ همراه بوده است با برنامه‌های موردی و غیرکلی جهت به سامان رساندن جامعه‌ی بشری و رهانیدن او از افراط‌ها و تفریط‌ها و سوق دادن او به مسیر اعتدال و میانه‌روی.
    تا این‌که جامعه‌ی بشری به بلوغ و اعتدال حداقلی می‌رسد و آمادگی پذیرش قوانین ثابت و لایتغیر زندگی سعادت‌مند را پیدا می‌کند. این‌جا است که خداوند نیز قوانین کلی و همیشگی زندگی بشر را در قالب دین اسلام و شریعت اسلامی نازل می‌فرماید. دلیل ختم نزول دین و پیامبر جدید نیز همین است که قوانین اسلامی آخرین و کامل‌ترین نسخه‌ی قوانین الهی است و کامل‌تر از آن دیگر وجود ندارد تا نازل شود.
    تکاملی بودن دین متناسب با تکاملی بودن رشد جامعه‌ی بشری و در موازات آن است که البته این تکامل با فرگشت و تکامل داروینی تفاوت دارد.
    من لُبّ این مطلب را از اندیشه‌های شهید مطهری در سه کتاب یادشده گرفته‌ام. ممکن است کسی آن را نقد کند، هیچ اشکالی ندارد، ولی نقد باید علمی و برهانی باشد. علاوه بر تکیه بر سخنان شهید مطهری، به این نکات نیز می‌توان استناد کرد:
    أ) این‌که قرآن از یک طرف دین خدا را یک حقیقت واحد می‌داند (ان الدین عند الله الاسلام/ و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه) و از طرف دیگر نه تنها عقاید تحریف شده‌ی ادیان دیگر را اصلاح می‌کند، بلکه در موارد بسیاری شریعت‌های تحریف نشده‌ی آن‌ها را نیز نسخ می‌کند و نسخه‌ی جدید را بیان می‌کند، نشان از تکاملی بودن حقیقت واحد دین دارد که در هر عصر و موقعیتی نسخه‌ی متناسب آن زمان به جامعه‌ی بشری ابلاغ می‌شود. اگر دین یک پدیده‌ی تکاملی نبود، دیگر نسخ شرایع گذشته معنا نداشت.
    ب) قرآن کریم ویژگی امت اسلامی را «اعتدال و میانه‌روی» معرفی می‌کند و به استناد همین ویژگی، امت اسلامی را بر امم سابق برتری می‌دهد: «و کذلک جعلناکم امة وسطا...»
    ج) دین قانون زندگی سعادت‌مندانه‌ی انسان است. تغییر و تحول و تکامل انسان و جامعه‌ی انسانی از نظر علمی و فرهنگی و هنری و تربیتی و سیاسی و اقتصادی و صنعتی و... در طول تاریخ نیز امری مسلم و غیرقابل انکار است. از این دو مقدمه به این نتیجه‌ی روشن می‌رسیم که دین و شریعت نیز باید پابه‌پای رشد بشر، رشد و تکامل داشته باشد. در غیر این صورت، یا باید دین از بشر عقب بماند، یا این‌که تعالیم دینی از همان ابتدا در کامل‌ترین سطح و درجه به بشر اولیه اعطا شود که هر دو حالت نادرست و غیرمنطقی است.
    د) مطالعه‌ی مستقیم تعالیم ادیان مختلف و مقایسه‌ی آن‌ها با یکدیگر تأیید کننده‌ی همین حقیقت است که دین الهی یک حقیقت متکامل است که در طول تاریخ به تدریج نسخه‌های متعدد و متکامل آن به جامعه‌ی بشری ارائه شده است. اساسی‌ترین آموزه‌ی دینی که در همه‌ی ادیان مطرح است، «توحید» است که دارای مراتب مختلفی است و در هر دوره، مرتبه‌ای از آن ارائه شده است تا برسد به دوره‌ی اسلام که کامل‌ترین مرتبه‌ی توحید که به تعبیر عرفا و فلاسفه‌ی اسلامی «وحدت حقه‌ی حقیقیه» نام دارد، ارائه شده است. مطلبی که درباره‌ی توحید عرض کردم به استناد سخن برخی بزرگان است و خودم شخصاً بررسی تطبیقی جامعی در این زمینه نداشته‌ام.
    «زمان» یک امر جعلی و اعتباری نیست؛ بلکه یک حقیقت واقعی است. زمان بُعد چهارم ماده است و نحوه‌ی وجود آن است. این مطلب در حکمت متعالیه اثبات شده است (بحث حرکت جوهری).
    ۲. در کامنت قبلی، صحبت از شباهت ادیان بود که در کنار شباهت حکم حجاب و مهریه و ربا، شباهت کربلا و کابالا را مطرح کردید. اما الآن سخن از تقابل و تعارض این دو است!
    می‌فرمایید کربلا در مقابل کابالا و برای تعارض با آن عَلَم شده است. و برای این ادعا شباهت‌های عددی و حروفی را مطرح می‌کنید. من به علم اعداد و حروف آشنا نیستم و این مطالب اسرارآمیز را نه رد می‌کنم و نه می‌پذیرم؛ چون علمش را ندارم. اما نکاتی به ذهنم می‌رسد که عرض می‌کنم:
    أ) واژه‌ی «کربلا» تنها اسم یک مکان است و در حماسه‌ی حسینی و فرهنگ عاشورایی، شاید کلیدواژه‌ی خیلی مهمی به شمار نیاید. به همین دلیل نمی‌توان بر روی ویژگی‌های لفظی آن تکیه کرد. شاید بهتر باشد به جای آن، بر روی واژه‌های «حسین»، «شهادت»، «جهاد»، «ظلم‌ستیزی»، «حق‌طلبی»، «امر به معروف و نهی از منکر»، و واژه‌هایی شبیه این‌ها که اساس نهضت امام حسین علیه‌السلام را تشکیل می‌دهند، تمرکز و دقت کرد.
    ب) کابالای یهودی با کربلای حسینی فاصله‌ی زمانی زیادی دارد و این فاصله، ارتباط تقابلی آن‌ها را کم‌رنگ می‌کند.
    ج) عدد ۷۲ که به عنوان تعداد یاران امام در کربلا معروف است، بیش‌تر شبیه یک نماد است؛ وگرنه گویا تعداد یاران سیدالشهدا و تعداد شهدای کربلا با این عدد متفاوت است. البته در این باره اختلاف اقوال هست که در مقتل جامع سیدالشهدا (ع)، ج ۲، ص ۴۸۳ به آن‌ها اشاره شده است؛ هرچند در پایان، عدد ۷۲ به عنوان قول برتر انتخاب شده است.
    ۳. اصل حکم حرمت ربا در همه‌ی ادیان ثابت است و تفاوتی از این جهت بین آن‌ها نیست. اما از دو جهت تفاوت هست که این تفاوت‌ها نشانه‌ی برتری شریعت اسلام نسبت به شرایع سابق است:جهت اول که مد نظر من است و آن را نشانه‌ی کامل‌تر بودن دین اسلام می‌دانم، تأکید شدید اسلام بر خطر ربا است. تا جایی که من اطلاع دارم، حرمت و خطر ربا در دین اسلام بسیار شدیدتر از ادیان دیگر بیان شده است. این لحن شدید در آیات ۱۲۵ و ۱۲۶ و ۱۳۰ تا ۱۳۲ آل عمران، و آیات ۲۷۵ و۲۷۶ و ۲۷۸ و ۲۷۹ بقره مشهود است.
    جهت دوم، ظرافت‌ها و ریزه‌کاری‌های حکم ربا است که به دلیل پیچیدگی‌های زندگی معاصر، در شریعت اسلامی هست ولی در شرایع سابق نبوده است. این فروع و جزئیات در فقه بیان شده است؛ مانند تقسیم ربا به ربای قرضی و ربای معاملی و تفاوت آن دو از برخی جهات و مانند رفع حرمت ربا بین پدر و فرزند و زن و شوهر و عبد و مولا، و جزئیات دیگر که در فقه بیان شده است.
    قرآن کریم در آیه‌ی ۱۶۰ و ۱۶۱ سوره‌ی نساء، درباره‌ی قوم یهود ـ برخلاف نظر شما ـ می‌فرماید: «پس به سزاى ستمى كه از یهودیان سر زد و به سبب آن‌كه مردم را بسیار از راه خدا باز داشتند، چیزهاى پاكیزه‏اى را كه بر آنان حلال شده بود حرام گردانیدیم. و به سبب‏ ربا گرفتنشان - با آن‌كه از آن نهى شده بودند - و به ناروا مال مردم خوردنشان، و ما براى كافران آنان عذابى دردناك آماده كرده‏ایم.»
    اگر هم بخواهید عملکرد بیرونی مسلمانان و پیروان ادیان دیگر را با هم مقایسه کنید، درست است که در عملکرد مسلمانان نقص‌ها و کاستی‌های فراوان وجود دارد، ولی هرگز این نقص‌ها قابل مقایسه با فسادهای نظام سرمایه‌داری استکباری آمریکایی صهیونیستی نیست که اقتصاد دنیا را تباه کرده است.
    ۴. در نکات قبلی عرض کرده‌ام که اعلام انقضای کتب پیشین از طرف قرآن مخصوص بخش تحریف شده نیست؛ بلکه برخی از احکام سابق که تحریف هم نشده است، به دست قرآن منسوخ می‌شود. علاوه بر آن، شهید مطهری رحمه الله در همان سه کتاب، علت تحریف شدن ادیان گذشته و سالم ماندن اسلام از گزند تحریف را همان بلوغ و عدم بلوغ امت‌ها می‌داند و مثال می‌زند به کودکی که بر اثر نادانی، همه‌ی کتاب‌هایی را که پدر و مادرش برایش می‌خرند پاره پاره می‌کند ولی وقتی بزرگ می‌شود و به رشد عقلانی می‌رسد، دیگر کتاب‌های ارزشمندش را خراب نمی‌کند. شهید مطهری می‌فرماید: امت‌های پیشین مثل کودکی بی‌خرد کتاب‌های آسمانی‌شان را پاره پاره کردند و از بین بردند ولی امت اسلامی به چنان بلوغ و رشدی رسیده بود که با جان و دل از کتاب آسمانی‌اش حفاظت کرد و حتی غلط‌های املایی آن را که بر اثر سهل‌انگاری کاتبان قرآن رخ داده بود، از گزند تغییر و اصلاح دور نگه داشت و قرآن را همان گونه که در صدر اسلام نازل شده بود، به نسل‌های بعدی انتقال داد.

  • #1203

    Fxnirvana

    ضمن احترام به همه بزرگان اسلام به خصوص استاد شهید مطهری
    نقل خرده گرفتن به اسلام که آخرین و کاملترین دین خداست نیست !
    حتی خدایی ناکرده غرض جسارت به محضر بزرگان هم نیست ...
    ولی تا جایی که شخصا تحقیق کردم حداقل در کلیت اسلامی که ما شناختیم و به ما گفتن تفاوت خاصی دیده نمیشه حتی در بعضی موارد بین اسلام و یهود هیچ تفاوتی نمیبینم و صد در صد شبیه بهم هستن !
    مثلا در دین یهود نمازها هم مثل ما سه وعده هست .
    خوردن گوشت خوک در یهود هم حرام هست
    اونها هم به معاد جسمانی اعتقاد دارند
    ارث زن در یهود هم مثه اسلام نصف هست
    حجاب هم برای خانم ها در اصل یهود اجباری هست
    مهریه در یهود مثل اسلام لازم هست
    ربا در یهود هم مثل اسلام حرام هست
    و دنیایی شباهت حتی توی ریزترین باورها و اعتقادات مثل کابالا 72 که ما در مقابل میگیم کربلا 72 !!!
    حالا بماند که در بعضی موارد (مثل قانون ربا که در یهود یهودی به یهودی ربا نمیده ولی مسلمون به غیر مسلون ربا نمیده ) اونا الحق و والانصاف از ما مسلمون ترن !
    پس بازم به شخصه فکر می کنم بنا به گفته صریح قرآن بقره 132 و همچنین گقتار سربسته تورات از کتاب سفر پیدایش باب یازدهم تفاوتی نباید باشه و همه به نوعی رهرو راه ابراهیم خلیل الله هستیم!
    وَ وَصَّى بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَكُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ! 132 بقره
    و در سفرپیدایش هم داریم که خدا در کنعان از ابراهیم عهد گرفت !
    وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ ! 135 بقره
    که صراحتا میگه ملت ابراهیم !
    حتی پیامبر اسلام هم تا قبل از مبعوث شدن دین ابراهیم نبی رو عمل و اجرا می کردن !
    از طرفی عقلانی هم به نظر میاد که برای خدایی که واحد هست و یکی هست در دستوراتش و قوانین ابلاغی از طرفش تغییر یا کم و زیادی وجود نداشته باشه !
    بازهم ضمن اینکه قبل تر ها سلیمان مسلمانی بود که بسم الله الرحمن الرحیم رو برای اولین بار نوشت!
    قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى‏ وَ عِیسى‏ وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ!
    ...و ایمان داریم بآنچه بموسى و عیسى وبه همه پیغمبران خدا ایمان داریم و میان هیچیك از آنها فرق نمیگذاریم و تسلیم خدا هستیم !
    و در نهایت نتیجه گیری اینکه با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه!
    اینکه فقط ادعا کنیم اسلام برترین دینه ولی در عمل حتی نتونیم جلوی خودمون رو بگیریم و مثلا ربا نگیریم و ربا ندیم دوزار این به به و چه چه کردن ها ارزشی نداره !
    حتی بدتر اینکه مثلا باوجود بودن بانک های خصوصی تو مملکتمون بیشتر ثابت کردیم که عقلمون هم به مراتب از عقل اعراب جاهلی کمتره و حداقل امروز ما لایق اسلام نیستیم !
    نه تنها در این موارد بلکه حتی در انتظار ظهورمون هم اگه بشینیم فقط دعا کنیم که آقا بیا بازهم به همون ره رفتیم که تهش اینبار نه به ترکستان که به مغولستان میرسه !
    گاهی هم خوبه همه گناهامون رو به گردن ابلیس ملعون نندازیم و قبول کنیم که مسئول اعمالمون هستیم !
    قبول کنیم که جهاد اکبر بیرون از وجود خود ما نیست ! و اگر جنگی هست بزرگترینش جنگ درونمون با نفس هستش !
    آدم به زمین آمد این حادثه رویا نیست / این فرصت بی تکرار عشق است معما نیست!
    تا خواب حقیقت را صدگونه روایت کرد / هر قوم سلوکش را تعبیر عنایت کرد!
    می شد سفر دنیا آسان تر از این باشد / آدم به طمع خو کرد تا خسته ترین باشد!

    ***** پاسخ *****

    با احترام، چند اشکال در اندیشه‌ی شما هست که تذکر می‌دهم:
    ۱. تفاوت دین اسلام با ادیان دیگر مانند تفاوت رشته‌ی مثلاً ریاضی در سطح دبیرستان و کارشناسی با ریاضی در سطح ارشد و دکترا است؛ نه مثل تفاوت رشته‌ی ریاضی با رشته‌ی ماکارونی!
    بنابراین، یافتن شباهت بین اسلام و ادیان دیگر نه تنها اشکالی ندارد، بلکه باید چنین شباهت‌هایی باشد، وگرنه تفاوت تکاملی معنا نخواهد داشت. شهید مطهری یا نویسنده‌ی این مقاله هرگز منکر شباهت‌های ادیان نیست؛ بلکه مدعی کامل‌تر بودن اسلام نسبت به ادیان دیگر است، در عین حال که همه‌ی ادیان از یک حقیقت تشکیل یافته‌اند و دین در واقع یک حقیقت ذومراتب است؛ مانند همان رشته‌ی ریاضی که در همه‌ی سطوح آموزشی، حقیقتی یک‌سان دارد، اما حقیقتی ذومراتب که مرتبه‌ی بعدی از مرتبه‌ی قبلی کامل‌تر و دقیق‌تر است.
    ۲. کابالای یهودی هیچ ارتباطی به کربلای امام حسین (ع) ندارد. ارتباط دادن مفاهیم صرفاً به دلیل شباهت واژه‌ها در شأن یک دانش‌پژوه نیست.
    ۳. درباره‌ی قانون ربا نیز قانون اسلام کامل‌تر از شریعت یهود است. سیره‌ی عملی مسلمانان و یهودیان را نباید با اصل قانون اسلام و یهود خلط کرد.
    ۴. اسلامی که در آیه‌ی ۱۳۲ سوره‌ی بقره به آیین حضرت ابراهیم علیه‌السلام نسبت داده می‌شود، همان حقیقت واحد همه‌ی ادیان (اسلام به معنای تسلیم و بندگی در برابر پروردگار) است که در بستر زمان در حال تکامل است. همان حقیقتی که کامل‌ترین نسخه‌اش را حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله آورده است و نسخه‌های قبلی را منقضی اعلام کرده است. این آیه را در کنار آیاتی ببینید که تنها دین حق را نسخه‌ی محمدی آن می‌داند و سایر نسخه‌ها از جمله نسخه‌ی یهودی و نصرانی را به تدین به آن دعوت می‌کند؛ مانند آیات ۸۱ تا ۸۵ و آیه‌ی ۱۵ و ۱۹ و ۴۸ سوره‌ی مائده، و آیه‌ی ۲۹ سوره‌ی توبه، و آیاتی که ضعف‌ها و اشکال‌های اعتقادی و غیراعتقادی یهود و نصاری را بیان می‌کند و به آن‌ها نسبت کفر می‌دهد؛ مانند آیه‌ی ۷۳ و ۶۴ سوره‌ی مائده، و آیه‌ی ۳۰ سوره‌ی توبه.
    ۵. بله، همه‌ی ادیان به نوعی رهرو راه ابراهیم خلیل الله هستند؛ همان‌طور که ریاضیات مقطع ارشد و دکتری به نوعی ادامه‌ی ریاضیات مقطع دبیرستان و کارشناسی است.
    شما گمان کرده‌اید، تفاوت اسلام با ادیان دیگر به معنای «تباین» است، نه «تکامل». این آیات به حقیقت واحد دین اشاره دارد که نسخه‌های متکامل آن به ترتیب به صورت ادیان مختلف بروز کرده است. «توحید» یکی از شاخص‌های این حقیقت مشترک دینی است. وقتی یهود مشرک و نصارای مشرک، پیروان دین خود را هدایت‌یافته می‌دانند، قرآن می‌گوید که نسخه‌ی دین شما تحریف شده است و مبتلا به شرک شده است. نباید آیین یکتاپرستی را که در نسخه‌های پیشین (آیین حضرت ابراهیم) بود، تحریف کنید.
    وقتی توجه ما به حقیقت مشترک دین واحد الهی باشد، همه‌ی نسخه‌های آن از قبیل دین حضرت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و موسی و عیسی علیهم‌السلام حق هستند، اما هر کدام در زمان خود، نه بعد از منقضی شدن زمانش! بعد از انقضای زمان، باید به نسخه‌ی جدید ایمان آورد و حقیقت واحد دین الهی را در شریعت جدید جست‌وجو کرد. آیه‌ی ۸۱ سوره‌ی آل عمران را مطالعه بفرمایید: «و به خاطر بیاورید هنگامى را كه خداوند، از پیامبران و پیروان آن‌ها، پیمان مؤكّد گرفت كه هر گاه كتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبرى به سوى شما آمد كه آن‌چه را با شماست تصدیق مى‏كند، به او ایمان بیاورید و او را یارى كنید!...»
    بله با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی‌شود؛ این‌که اسلام کامل‌ترین دین است، باعث نمی‌شود ما مسلمانان از بقیه برتر باشیم. چه‌بسا منِ مسلمان با این‌که دین کامل‌تری دارم ولی در اثر سهل‌انگاری و تن‌پروری از یک مسیحی و یهودی که دین تاریخ‌گذشته‌ای دارد ولی به همان معارف تاریخ‌گذشته‌اش خوب عمل می‌کند، عقب بمانم!
    دغدغه‌ی شما خوب و پسندیده است؛ اما نباید اشکال‌هایی را که در عمل و رفتار مسلمانان می‌بینیم، به اصل اسلام نسبت بدهیم. این یک مغالطه‌ی آشکار است که برازنده‌ی اهل فکر و دانش نیست.
    این مقاله، صرفاً یک مقاله‌ی تئوریک است که در مقام نظر می‌خواهد مطلبی را اثبات کند. انعکاس پیام این مقاله در مقام عمل و سبک زندگی مسلمانان این است که این برتری را قدر بدانند و با رفتار کج و معوج خود مایه‌ی سرشکستی نباشند. اگر شما دل‌سوز و خیرخواه هستید، با تکیه بر این برتری، مسلمانان را به رفتار شایسته تشویق کنید، نه این‌که با تکیه بر ضعف عملی مسلمانان، برتری مسلم اسلام را زیر سؤال ببرید! این رفتار شما مانند رفتار کسی است که صرفاً به دلیل کاستی‌های اخلاقی و انضباطی دانشجویان، اعلام کند که سطح علمی دانشگاه از سطح علمی دبیرستان پایین‌تر است!

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0 / 5000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 5000 حرف باشد