نیم‌نگاهی به راه‌پیمایی روز قدس خلخال

نيم‌نگاهي به راه‌پيمايي روز قدس خلخال (ماه رمضان 1392)

با نام خدا
امروز براي شرکت در حماسه‌ي راه‌پيمايي روز جهاني قدس خودمان را آماده کرده بوديم و حتي به توصيه‌ي خانواده سحري را کمي مايه‌دارتر خورديم تا خستگي راه‌پيمايي اذيتمان نکند.
سرشار از حماسه و شور و هيجان و غيرت در انتظار فرارسيدن لحظه‌ي راه‌پيمايي بوديم تا با خلق اين بزرگ‌ترين حماسه‌ي سياسي عالم اسلام، غمي از چهره‌ي پردرد امام زمان و نائب دردمندش امام خامنه‌اي فرونشانيم؛ چرا که شنيده بوديم فلسطين قلب تپنده‌ي عالم اسلام است؛ چرا که به ما گفته بودند فلسطين دلخراش‌ترين زخم اين پيکر رنجور است؛ چرا که از امام روح‌الله شنيده بوديم: فلسطين پاره‌ي تن اسلام است؛ چرا که قسم‌هاي تکان‌دهنده‌ي شهيد مطهري در تبيين اهميت مسأله‌ي فلسطين و اسرائيل هميشه در گوشمان طنين‌انداز بود.
اما...

امّا وقتي به راه‌پيمايي رسيديم، چيزي که نديديم، شور و حماسه و غيرت و حميّت بود!
راه‌پيمايي امروز در واقع يک پياده‌روي دسته‌جمعي بود. مشارکت خيلي کم بود. علاوه بر آن، هيچ اثري از شور و هيجان و حماسه مشاهده نمي‌شد. نه حنجره‌اي براي اعلام خشم مقدس انقلابي فرياد مي‌زد و نه مشتي براي شعار بالا رفته بود.
خيلي مضحک بود که براي کل راه‌پيمايي، فقط يک بلندگوي ضعيف در ابتداي جمعيت درنظر گرفته بودند که صدايش حداکثر تا 15 متر را پوشش مي‌داد و بقيه چيزي نمي‌شنيدند و اگر مي‌شنيدند، چيزي نمي‌فهميدند؛ ناچار به قدم‌زني و گفت‌وگو با يکديگر مشغول بودند. اين عکس‌ها را از فاصله‌ي ده پانزده متري از ماشين بلندگو که در خط مقدم بود گرفته‌ام.

 

مي‌بينيد که نه دستي به شعار بلند است و نه دهاني به فرياد باز! و اين بي‌حالي نه به‌خاطر بي‌تفاوتي مردم که به دليل کوتاهي مسؤولان و دست‌اندکاران برگزاري راه‌پيمايي است.

به خدا قسم من براي عيب‌جويي و پيدا کردن نقطه‌ضعف به راه‌پيمايي نرفته بودم؛ من با خوش‌باوري براي شرکت در خلق حماسه‌اي بزرگ رفته بودم ولي وقتي اين‌همه بي‌تفاوتي و بي‌بخاري را مي‌بينم، نمي‌توانم ساکت بنشينم و حرفي نزنم! من از اين روحيه‌ي مريض و کسالت‌بار بيزارم!

نمي‌دانم، شايد بعضي‌ها راه‌پيمايي را با همايش علمي اشتباه گرفته‌اند که گمان کرده‌اند راه‌پيمايي بايد در کمال متانت و آرامش و سکوت برگزار شود! يعني نمي‌دانند که راه‌پيمايي يعني صحنه‌ي ابراز خشم و نفرت مقدس از دشمنان؛ يعني صحنه‌ي داد و فرياد و اعتراض؛ يعني صحنه‌ي فوران اجتماعي يک غيرت و حميّت دروني؛ يعني تبليغات؛ تبليغات گسترده و کوچه‌خياباني براي غيرت مسلماني و براي عزت ديني و ظلم‌ستيزي اسلامي و براي خلق تصاويري گويا و بدون شرح براي رسانه‌هاي دشمن و براي ماهواره‌هاي اسرائيلي.

پسرم اميرمهدي يک پلاکارد با تصوير پرچم اسرائيل بر روي عکس بادکنک ترکيده و با نوشته‌ي «ما بچه‌ها، اسرائيل را مي‌ترکانيم!» برداشته بود. خسته که مي‌شد، ناخواسته دستش پايين مي‌آمد. به او گفتم: خسته نشو و دستت را بالا بگير تا ماهواره‌هاي اسرائيلي تو را ببينند و بفهمند امام خامنه‌اي چه سربازان شجاع و قدرت‌مندي دارد! با خود گفتم: کاش کسي هم بود و به اين جماعت بي‌حال مي‌گفت مشتتان را بالا بگيريد و فريادتان را آزاد کنيد تا شايد کمي دشمن از خشم و غيرتتان به خود بلرزد!

انگار همايش سکوت و آرامش و سادگي بود؛ دريغ از چند عکس و پلاکارد و پرچم و آدمک و حتي بادکنک! مقايسه کنيد:

به ياد دارم چند سال پيش بعضي از رفقاي دغدغه‌مند ما، چند نماد دشمن (آدمک و تابوت اسرائيل و آمريکا) درست کرده بودند تا در پايان راه‌پيمايي به آتش بکشند و با اين کار شور و هيجاني به راه‌پيمايي مرده‌ي خلخال بدهند، برخي از مسؤول‌چه‌هاي احساس مسؤوليت‌کن ندای «واآسفالتاه!» سردادند و اعتراض کردند که اين چه کاري است؟! چرا آسفالت را خراب مي‌کنيد؟!

  

يا يک بار ديگر گروهي از بچه‌هاي هيأتي که در پايان مسير، آن‌جايي که همه براي قرائت قطع‌نامه تجمع کرده بودند، سينه‌زني و شور به راه انداخته بودند و با اين کار انصافاً شور و هيجان خاصي به راه‌پيمايي بخشيده بودند، مورد اعتراض برخي از همان مسؤول‌چه‌هاي احساس‌مسؤوليت‌کن قرار گرفتند که چه‌خبر است؟! مگر عاشورا و دسته‌ي عزاداري است؟!

به کساني که اهل خلخال نيستند و راه‌پيمايي‌هاي خلخال را از نزديک نديده‌اند عرض مي‌کنم: اشتباه نکنيد! خلخال هميشه اين‌گونه نبوده است؛ بچه که بودم به خوبي به ياد دارم که بعد از راه‌پيمايي‌ها، من و دوستان ديگر هميشه خسته و کوفته بوديم و صداي گرفته‌ي همديگر را مورد خنده قرار مي‌داديم که اين گرفتگي صداها گاهي تا چند روز ادامه داشت. زماني بود که راه‌پيمايي‌هاي خلخال شور و هيجان بيش‌تري را در شهر ايجاد مي‌کرد. روز راه‌پيمايي يک روح حماسه و غيرت در همه‌ي شهر دميده مي‌شد. اما امروزه نمي‌دانم چرا همه‌چيز عوض شده!

البته اين سرنوشت فقط براي راه‌پيمايي‌ها که مسؤول و دست‌اندرکاران خاصي دارند رقم خورده است؛ وگرنه هنوز هم در دسته‌های عزاداري که از مساجد و هيئات حسيني برمي‌خيزد، شور و هيجان و سيستم صوتي فعال و کارآمد مشاهده مي‌شود. نمي‌دانم چرا فقط وقتي نوبت راه‌پيمايي روز قدس مي‌شود، امکانات موجود، منحصر در يک باند و بلندگو و چهار متر سيم رابط مي‌شود! عجيب است، واقعاً عجيب است.

واي بر ما که اگر اسرائيل راه‌پيمايي روز جهاني قدس ما را ببيند، يقيناً لبخند تمسخرآميزي مي‌زند و نفس راحتي مي‌کشد!

راستي چه چيزي باعث اين همه بي‌تفاوتي برخي مسؤولان ذي‌ربط مي‌شود؟! شايد روحيه‌ي مقدس تکليف‌گرايي، آن‌ها را از توجه به نتايج و پي‌آمدهاي اين راه‌پيمايي بازمي‌دارد! همان روحيه‌ي تخديري که ما را به حداقل‌ها و ـ‌به اصطلاح آنان‌ـ به انجام تکليف! قانع مي‌کند. لابد با خود مي‌انديشند: ما تکليفمان را انجام داديم و در خيابان حضور پيدا کرديم؛ اگر جمعيت کم بود و اگر مردم شور و حال زيادي نشان ندادند و حتي يک مشت براي شعار بلند نشد، به ما ربطي ندارد! ما مأمور به تکليفيم نه مسؤول نتيجه!
اين همان برداشت غلط و انحرافي از انديشه‌ي ناب «ما مرد تکليفيم نه مسؤول نتيجه» است که امام خامنه‌اي را برآن داشت تا توضيحاتي درباره‌ي آن بفرمايد:

«امام فرمودند: ما دنبال تكليف هستيم. آيا اين معنايش اين است كه امام دنبال نتيجه نبود؟ چه‌طور مي‌شود چنين چيزى را گفت؟! امام بزرگوار كه با آن شدت، با آن حدّت، در سنين كهولت، اين همه سختى‌ها را دنبال كرد، براى اين‌كه نظام اسلامى را بر سر كار بياورد و موفق هم شد، مي‌شود گفت كه ايشان دنبال نتيجه نبود؟
حتماً تكليف‌گرايى معنايش اين است كه انسان در راه رسيدن به نتيجه‌ى مطلوب، بر طبق تكليف عمل كند؛ برخلاف تكليف عمل نكند، ضدتكليف عمل نكند، كار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشى كه پيغمبران كردند، اولياى دين كردند، همه براى رسيدن به نتايج معينى بود؛ دنبال نتايج بودند. مگر مي‌شود گفت كه ما دنبال نتيجه نيستيم؟! يعنى نتيجه هر چه شد، شد؟! نه.
در دفاع مقدس و در همه‌ى جنگ‌هايى كه در صدر اسلام، زمان پيغمبر يا بعضى از ائمه ـ‌عليهم‌السّلام‌ـ بوده است، كسانى كه وارد ميدان جهاد مي‌شدند، براى تكليف هم حركت مي‌كردند. جهاد فى‌سبيل‌الله يك تكليف بود. در دفاع مقدس هم همين جور بود؛ ورود در اين ميدان، با احساس تكليف بود؛ آن كسانى كه وارد مي‌شدند، اغلب احساس تكليف مي‌كردند. اما آيا اين احساس تكليف، معنايش اين بود كه به نتيجه نينديشند؟ راه رسيدن به نتيجه را محاسبه نكنند؟ اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامه‌ريزى و تاكتيك و اتاق فرمان و لشكر و تشكيلات نظامى نداشته باشند؟ اين‌جور نيست.
بنابراين تكليف‌گرايى هيچ منافاتى ندارد با دنبال نتيجه بودن، و انسان نگاه كند ببيند اين نتيجه چگونه به دست مى‌آيد، چگونه قابل تحقق است؛ براى رسيدن به آن نتيجه، بر طبق راه‌هاى مشروع و ميسّر، برنامه‌ريزى كند.»

يا شايد بهانه‌ي کوتاهي مسؤولان دست‌اندرکار، وضع رقت‌بار مردم روزه‌دار باشد که بيچاره‌ها در گرماي تابستان با دهان روزه به خيابان‌ها ريخته‌اند و ديگر نمي‌توان از آن‌ها انتظار شور و هيجان و حماسه داشت! نمي‌دانم چرا مسؤولان راه‌پيمايي تهران و قم و شهرهاي ديگر که تابستاني جهنمي را تحمل مي‌کنند اين‌قدر به فکر مردم روزه‌دار بيچاره نيستند که اين‌همه در راه‌پيمايي‌ها از آن‌ها کار مي‌کشند و آخر کار، آن‌ها را با تني خسته و دهاني خشک و صدايي گرفته روانه‌ي منزل مي‌کنند!

مشکل اين‌جا است که بعضي از ماها معناي «سياست» را درنيافته‌ايم. آن‌جا که صحنه‌ي حقيقي سياست‌ورزي ديني است، ميدان را خالي مي‌کنيم و ککمان نمي‌گزد و به بزرگ‌ترين حماسه‌ي سياسي عالم اسلام کم‌تر از يک تشييع جنازه‌ي عادي اهميت مي‌دهيم؛ ولي در عرصه‌هاي سياست‌بازي و سياست‌زدگي گاه چنان احساس سياست ديني‌مان گل مي‌کند که حقايق را وارونه مي‌بينيم و اگر با کسي اختلاف سليقه پيدا کنيم، او را ضد ولايت و ضد شهدا و منافق و وابسته به جريان انحرافي و BBC مي‌ناميم و براي نابوديش کمر همت مي‌بنديم؛ تو گويي که با خود اسرائيل طرفيم! خود را صاحب و مالک شش‌دانگ انقلاب مي‌دانيم و تاب ذره‌اي انتقاد دل‌سوزانه را نداريم!

مشکل اين‌جا است که بعضي از ماها دغدغه‌ي دين نداريم؛ دغدغه‌ي مسؤوليت و شغل و درآمد و گزارش و آمار درايم. دغدغه‌ي دنيا ما را از دغدغه‌ي دين بازداشته است. به ما چه که راه‌پيمايي روز قدس چه‌قدر توانست در شهر و روستاي ما روح حماسه و غيرت مسلماني را بدمد؛ همين‌که توانستيم چند تصوير و گزارش خوب و راضي‌کننده تهيه کنيم، کافي است. به ما چه که در جلسه‌ي ستاد امر به معروف و نهي از منکر چه وعده‌ها و قول و قرارهايي براي اجراي طرح طلوع شبانه داديم؛ به ما چه که دو تا طلبه‌ي پاک‌دل و دردمند در برنامه‌ي طلوع شبانه در پارک ارم تا ساعت يک و نيم شب چه زحمت‌ها و سختي‌ها مي‌کشند؛ همين که گزارش اين برنامه به نام ما تمام مي‌شود، کافي است!
بله، مسأله‌ي اصلي، درد و دغدغه‌ي دين داشتن و نداشتن است. برخي‌ها ندارند ولي خيال مي‌کنند دارند!

اميدوارم اين انتقادها و اعتراض‌ها که برآمده از دلي دردمند و رنجور است، به تخريب و کارشکني و توهين و انحراف و نفاق متهم نشوند. شايد قلمم کمي تند باشد، ولي دست همه‌ي افراد مورد انقاد را با کمال خضوع و تواضع مي‌بوسم و به آن‌ها التماس مي‌کنم: کمي به فکر غربت و چشم‌انتظاري صاحب اصلي اين انقلاب، امام زمان باشيم! کمي به فکر حال رقت‌بار مستضعفان و نيازمندان و مبتلايان فقر فرهنگي و عقيدتي در ايران و جهان باشيم!

در پايان جا دارد از عملکرد خوب نيروي انتظامي در برقراري نظم راه‌پيمايي و کنترل مسيرها مخصوصاً‌ کوچه‌هاي اطراف مصلي تشکر و قدرداني کنيم. خوبي‌ها را هم بايد ديد!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ. ن: به توصیه‌ی عزیزی این مطلب را برای رفع سوء تفاهم و برطرف شدن دل‌خوری‌های محتمل می‌نگارم و آن را در قالب پی‌نوشت به یادداشت اصلی اضافه می‌کنم و به احترام مخاطبان گرامی، در اصل متن دست نمی‌برم.
عنوان قبلی این یادداشت «راه‌پیمایی پرشور یا پیاده‌روی بی‌حال!» بود که به عنوان فعلی تغییر داده‌ام.

چنان‌که از سرتاپای مطلب حقیر پیدا است، مخاطب من در این انتقاد تند، برخی مسؤولان برگزار کننده‌ی راه‌پیمایی هستند نه مردم غیور و شریف خلخال. ستودن مردم به غیرت و عزت و شرافت شاید گاه نه از روی صداقت که از روی سیاسی‌کاری و مصلحت‌اندیشی باشد؛ اما من از صمیم جان مردم کشور خود را به غیرت و عزت و شرافت می‌ستایم و در این میان، به هم‌وطنان خلخالی خودم مخصوصاً به قشر متدین و مذهبی آن‌ها تعلق خاطری عمیق‌تر دارم و با کمال تواضع و از روی خضوع دست همه‌شان را می‌بوسم. هرچند روحیات افتخارآفرین ملت ما نوسان و فراز و فرود دارد، ولی با همه‌ی این تقلّب احوال، ملت ما در میان ملل دنیا ممتاز و نمونه و بالیدنی است.

اگر نقد من تند است، از روی عِرق و جانب‌داری و تعصبی است که به هم‌شهریان باایمان دارم. انصافاً وقتی شما بوستانی پرگل داشته باشید که گل‌هایش شایسته‌ی بهترین رشد و زیباترین شکفتن و دلکش‌ترین رایحه‌اند، اگر کوتاهی باغبان را در پرورش آن‌ها ببینید، ناراحت نمی‌شوید؟! وقتی ببینید گلی که می‌تواند زیباترین تجلّیات جمال و خوش‌بوترین عطر مستی را در فضای بوستان بیفشاند، ولی به‌دلیل کوتاهی‌های باغبان، نه بوی مست‌کننده‌ای دارد و نه جمال دلربایی، از دست باغبان عصبانی و خشمگین نمی‌شوید؟!

من نیز به دلیل آشنایی عمیقی که با غیرت و عزت و شرافت حماسی مردمم دارم، وقتی دیدم دست‌اندرکاران راه‌پیمایی نتوانسته‌اند این اقیانوس عمیق و سنگین ولی آرام را به خروش و تموّج درآوردند، دل‌گیر و آشفته شدم و گویا سخنانی تند و گزنده بر قلمم جاری شد.

شاید کسانی که با روحیات من آشنایی نداشته باشند، این نگاه تند را با طعم نفرت و انزجار مزمزه کنند؛ ولی خدای ماه رمضان را شاهد می‌گیرم من حتی وقتی با کسانی که تندترین انتقادها را به عملکردشان دارم، برخورد می‌کنم، ناخواسته محبتی از آن‌ها در دلم احساس می‌کنم که اجازه نمی‌دهد از آن‌ها بدم بیاید. گاه خودم را به‌خاطر این دوست داشتن سرزنش می‌کنم و خیال می‌کنم نباید در دل نسبت به کسی که این‌قدر به او و عملکردش انتقاد دارم، محبت داشته باشم!

خدایا تو شاهدی که من همه‌ی دست‌اندرکاران امر مقدس فرهنگ و تربیت جامعه‌ی خلخالی را از صمیم دل دوست دارم و اگر انتقادی دارم، ناشی از همان محبت و علاقه است که اَحَبُّ اِخوانی اِلَیَّ مَن اَهدَی اِلَیَّ عُیوبی؛ محبوب‌ترین برادر برای من، برادری است که عیوبم را به من اهدا کند. خدایا اگر در اهدا کردن عیوب برادرانم به آن‌ها ناشی هستم، این هنر را به من بیاموز!

امتیاز کلی این مطلب (0)

0 از 5 ستاره
  • #300

    حالا

    تقصیری ندارن ترک هستن دیگه
    اقای به ظاهر محترم همه چی از ان ماترکاس.فهمیدی؟کسی تو رو مجبور به نظردادن نکرده اگه حرفی برا گفتن از شهرت نداری و نمی تونی نظر درست ودرمون بدی از ما ها مایه نذارلطفا.لطفا اخری برا این بود چون نخواستم بعضی ها فک کنن ماها ادب نداریم همین وبس.

  • #299

    alireazabad

    در هر صورت مطلب جالب بود ولی قدس عزیز فلسطین عزیز باید آزاد بشه همین گونه هم خواهد شد اسرائیل زیادی دیگه رو زمینه. باتشکرات فراوان

  • #298

    حالا

    سلام . نه خوشمان آمد واقعاً از قلمت خوشم آمد در کنار قلمت از روحیه ات هم خوشم اومد شنیده بودم یعنی یقین کرده بودم که دیگر کار فرهنگیتون رو تو خلخال تعطیل کردین و با خودم گفتم وا به حال خلخال وا به حال خلخال که یه چند تا طلبه واقعاً به گفته امام خمینی بسیجی رو از دست دادیم...
    نهایت تملق!!!

  • #297

    خواهر !!!

    سلام علیکم خوبین؟آقای شاد من دختر 18 ساله این شهرم وعضو سامانه ی هدی.حرف شماقبول ولی بعضی از حرفای عزیزانمون هم خداییش راسته مگه نه.فک کنم بهتون بر خورده.شماکه انتقادی میکنید نباید انتظار تمجید وتشویق مدام داشته باشید بگو خب!!البته من سنم کمه برااین حرفایی که گوینده هاشون ازمن یکی مسن ترن.من پارک هم اومدم خوشحالم که شما واقای صدری عزیز خلا به وجود اورده رو پر کردید.واخرین کلام این که مردم دوس دارن از کاری که کردن تشکر ب عمل بیاد ب هر حال میدون رو خالی نذاشتن اگه نمی یومدن خوب بود؟؟؟؟راستی ازمن تو پارک مصاحبه هم شد.

  • #296

    امیرحسین

    سلام برهمه
    نامه ای و ناله ای
    من الان 30سالمه و چقد زیبا بود بند وحدت ما که با آن دست شب را بسته بودیم یادمه وقتی توی مقطع ابتدائی و راهنمائی بودیم اواخر دهه شصت و دهه هفتاد راهپیمائی از دبستان شهید شکارچی شروع میشد و تا میدان اداره پست میرفتیم از آنجا به طرف مسجد قائمیه و از آنجا به طرف بازار ابوذر پائین به طرف مسجد شهیدلر و در آخر میدان مخابرات وای که چه شوربود و فریاد بود و نفرت از آمریکا و اسرائیل و چه پرچم ها و چه عکس ها و چه شعارها در دستمون بود و چه حالی داشتیم وقتی مدرسه تعطیل میشد شور انقلابی و حمایت از آرمان امام تعطیل نبود تا می توانستیم فریاد میزدیم ولی الان چی؟ کجاست پرچم ادارات؟ کجاست تابلوهای ادارات؟ کجاست بلندگوهای مدارس و ادارات؟ کجاست فریاد بچه های مدارس؟ و کجاست آن شور و نشاط ؟!
    مسئولین بیدارباشید شما که شور جوانی خودرا در انقلاب و جنگ ادا کردید نوجوانان و جوانان باید از شما یاد بگیرند
    باشد که بیدار شویم

    ***** پاسخ *****

    شاید کسی بگه: خب الآن مدارس تعطیله و حضور دانش‌آموزها در راه‌پیمایی مقدور نیست. حرف درستیه ولی قبول کنیم راه‌پیمایی‌های وسط سال خلخال هم مدتیه دیگه با اون راه‌پیمایی‌های قدیمی فاصله گرفته. خیلی بده که اون حرکت‌های پرنشاط خاطره بشه و ما فقط بگیم: یادش به‌خیر!

  • #295

    رضا نمازی

    با سلام خدمت شما سرور گرامی
    ضمن عرض ادب و خسته نباشید آرزوی موفقیت روز افزون
    عالی بود خوب گفتین ولی ............. باید فکری کرد ... نباید دست روی دست گذاشت
    باید به گوش مسئولین شهری رسانده شود آسفالتی که با آتش زدن پرچم دومتری خراب می شود همان بهتر که نباشد

  • #294

    تاتل

    تقصیری ندارن ترک هستن دیگه

    ***** پاسخ *****

    رهبرمون هم که غیرت و حمیّتش دنیا رو مات و مبهوت کرده، ترکه!
    ترک‌ها مظهر غیرت و جوانمردی هستن. صحبت من هم همینه که وقتی جماعتی با این همه حماسه و غیرت داریم، چرا کاری نکنیم که خودشون رو اون‌جوری که هستن نشون بدن؟! چرا فضا طوری باشه که ما نتونیم اثری از این غیرت و آزادگی و انسانیت ببینیم؟!

  • #293

    دادی

    عالی بود!

  • #292

    من

    تازه همایشای پیاده روی رو هم اگه نگاه کنید خیلی خیلی پرشور تر از راهپیمایی ما هست متاسفانه!

  • #291

    خانم شعارگوی سابق

    آی گفتی!
    ما هر چی گشتیم تو قسمت خانما یه بلندگویی و حماسه ای ببینیم، موفق نشدیم!
    حتی صدای شعاری و شعاردهنده ای هم نبود! دو تا دختر خانم وقتی دیده بودن هیچ شور و شعاری نبود، خودشون دست به کار می شدند و هی فکر می کردند و تا یه شعار به ذهنشون میرسید، می گفتند و چون تا فکر کنن و شعار بعدی به ذهنشون برسه، کمی طول می کشید، کلی وقت بی شعار و به سکوت می گذشت.یک عالمه هم شعار تکراری می دادن و بیشتر هم الله اکبر و لا اله الا الله و مرگ بر اسرائیل می گفتند.
    یکی تا ما رو دید گفت: هی یادش به خیر تا شماها بودید و ازدواج نکرده بودید، حداقل به واسطه شما قسمت خانما پر شور و شعار بود، ولی حالا که شما و دوستات ازدواج کردید و رفتید، دیگه کسی نیست شعار بده:(

  • #290

    رزمنده فدایی رهبر

    عزیزم قابل ذکر است که درزمان دفاع مقدس ودر جمع لشگر 31 عاشورا غیرت خلخالیها زبانزد همه بود البته سن شما کفاف نمیکند

    ***** پاسخ *****

    انتقاد من هم همین است، ما که مردمی غیرتی و حماسی داریم، پس چرا راه‌پیمایی‌ای برگزار نکنیم که عالم از رژه‌ی غیرت و مردانگی خلخالیان انگشت به دهان باشند؟! چرا به خاطر کوتاهی چند مسؤولچه‌ی بی‌کفایت، هرکسی به راهپیمایی ما نگاه می‌کند، ما را مردمی بی‌بخار و بی‌خیال تصور کند؟!

  • #289

    رزمنده دفاع مقدس

    برادرعزیز بنده قلبا شما رادوست دارم اما منبعد قبل از درج مطلب تفکر بیشتری بکنید و جوابهائی که ارائه میکنید قابل قبول هیچ فرد عاقلی نیست و زیاد در اینباره بحث نکنید

    ***** پاسخ *****

    حقیر هم قلباً به شما و به کسانی که بیش‌ترین انتقاد را به عملکردشان دارم، ارادت دارم. دستشان را هم می‌بوسم. انتقاد نشانه‌ی دشمنی و کینه نیست، انتقاد تبلور محبت و علاقه است.
    اگر این‌جا بحث نکنیم کجا بحث کنیم؟! چه اشکالی دارد کمی روراست حرف‌های حسابمان را با هم بزنیم؟! نگران دشمن نباشید، دشمن با دیدن چنین صحنه‌های مباحثه‌ی سازنده‌ای ناراحت می‌شود نه خوشحال.

  • #288

    چارشنبه

    سلام. واقعا حرف دل ما رو نوشتین. راهپیمایی های چند سال پیش دو سه ساعت طول می کشید. الان سر و تهش یه ربع نیم ساعت، اون هم بدون هیچ شعار و نشانی از راهپیمایی. فکر کنم طولی نکشه که راهپیمایی های خلخال منحصر بشه به چند تا شعار توی نماز جمعه و بعدها همونم تعطیل بشه. و خنده دار تر و بسیار خنده دارتر از راهپیمایی هامون، حرف های افرادی یه که نظر گذاشتن. چه خوبه آدم عقلش برسه که دشمن قبل از اینکه نقدها رو بخونه، خود راهپیمایی رو می بینه و مطمئنا اونقدر خنگ نیست که برای فهمیدن وضعیت راهپیمایی خلخال نیازی به نقد کسی داشته باشه. این مسئولای ما هستن که خودشون رو به خواب زدن و همچنین کسانی که وقتی منطقشون کم می یاره، دست به دامن فحش و ناسزا میشن. امیدوارم روزی برسه که ما مردم خلخال با دیدن راهپیمایی شهرهای دیگه از تلویزیون انقدر شرمنده و خجالت زده نشیم و ما هم حرفی برای گفتن و سری برای بلند کردن داشته باشیم.
    مرگ بر اسرائیل!

  • #287

    یه بی غیرت

    به توصيه‌ي خانواده سحري را کمي مايه‌دارتر خورديم تا خستگي راه‌پيمايي اذيتمان نکند
    حاج اقا می دونی خیلی از اون کسایی که راهپیمایی ارمدن نتونستن سحری مایه دار بخورن؟!!(1)
    سرشار از حماسه و شور و هيجان و غيرت در انتظار فرارسيدن لحظه‌ي راه‌پيمايي بوديم
    حاج اقا می دونی اونایی که راهپیمایی اومده بودن برای هیچکدوم دعوتنامه نفرستاده بودن(2) و غیرت دینی خودشون اونا رو کشونده بود اونجا یا فکر می کنید واسه ساندیس اومده بودن؟
    امّا وقتي به راه‌پيمايي رسيديم، چيزي که نديديم، شور و حماسه و غيرت و حميّت بود!
    حاج اقا از کدوم مسیر رسیدید به راهپیمایی؟از نصفه؟ چرا؟(3) شما که با شور اماده بودید پس چرا دیر رسیدید؟وقتی که شما غیرت نمی بینید پس اوناییکه اومده بودند بی غیرت بودند؟(4) شما همیشه با مردم اینجور صحبت می کنید؟
    راه‌پيمايي امروز در واقع يک پياده‌روي دسته‌جمعي بود. مشارکت خيلي کم بود. علاوه بر آن، هيچ اثري از شور و هيجان و حماسه مشاهده نمي‌شد. نه حنجره‌اي براي اعلام خشم مقدس انقلابي فرياد مي‌زد و نه مشتي براي شعار بالا رفته بود.
    مشارکت خیلی کم بود؟ می دونید چرا؟ چون از اونجایی که شما به راهپیمایی پیوستید اخراش بود دو دسته شده بود تا مردم به مصلی برسن وگرنه مشارکتی که ما دیدیم هم پرشور بود و هم با غیرت طوریکه مردم ابتدای راهپیمایی با شعار محکم و دست های گره کرده پاسخ می دادند البته سیستم صوتی برای این راهپیمایی بزرگ کوچک بود
    مي‌بينيد که نه دستي به شعار بلند است و نه دهاني به فرياد باز! و اين بي‌حالي نه به‌خاطر بي‌تفاوتي مردم که به دليل کوتاهي مسؤولان و دست‌اندکاران برگزاري راه‌پيمايي است.
    تو عکسایی که خودتون هم زدید چند نفر روحانی تشریف دارن که تو راه با شما هم صحبت کردند اگرچه چون شما با عجله اومده بودین به سرعت حرکت می کردیدن و حضور پرشور را حس نکردید.البته باید این بی تفاوتی رو از حاج آقا ها هم بپرسید و چون اونا مسئول غیرت دینی مردم هستند نمی دونم چرا هیچ کدوم از اونا اونجا یه تذکر هم ندادند به مردم که چرا اینقدر بی تفاوتند!!!!
    مي‌دانم، شايد بعضي‌ها راه‌پيمايي را با همايش علمي اشتباه گرفته‌اند که گمان کرده‌اند راه‌پيمايي بايد در کمال متانت و آرامش و سکوت برگزار شود!
    البته جسارته تو روستای ما تو همایش علمیاش پیاده روی نمی کنند شاید اینم جدیده!!!!
    یعني نمي‌دانند که راه‌پيمايي يعني صحنه‌ي ابراز خشم و نفرت مقدس از دشمنان؛ يعني صحنه‌ي داد و فرياد و اعتراض؛
    حاج اقا خیالتون راحت ما نمی دانیم چون می دانیم که شما عقلا و فضلای قوم می دانید!!!!
    پسرم اميرمهدي يک پلاکارد با تصوير پرچم اسرائيل بر روي عکس بادکنک ترکيده و با نوشته‌ي «ما بچه‌ها، اسرائيل را مي‌ترکانيم!» برداشته بود. خسته که مي‌شد، ناخواسته دستش پايين مي‌آمد. به او گفتم: خسته نشو و دستت را بالا بگير تا ماهواره‌هاي اسرائيلي تو را ببينند و بفهمند امام خامنه‌اي چه سربازان شجاع و قدرت‌مندي دارد! با خود گفتم: کاش کسي هم بود و به اين جماعت بي‌حال مي‌گفت مشتتان را بالا بگيريد و فريادتان را آزاد کنيد تا شايد کمي دشمن از خشم و غيرتتان به خود بلرزد!
    پلاکارد دست پسرتون قشنگ بود.ولی بچه بعضی موقع خسته می شه نباید زورکی سرباز شجاع تحویل امام داد.بله کاش کسی هم بود که تذکر بده ولی حاج اقا دلت خوشه مگه چند نفر مثل شما غیرت دینی دارند!!در ضمن شما که قلمتون تنده مگه کسی نبودید چرا اونجا تذکر ندادید؟؟!!!
    به ياد دارم چند سال پيش بعضي از رفقاي دغدغه‌مند ما، چند نماد دشمن (آدمک و تابوت اسرائيل و آمريکا) درست کرده بودند تا در پايان راه‌پيمايي به آتش بکشند و با اين کار شور و هيجاني به راه‌پيمايي مرده‌ي خلخال بدهند، برخي از مسؤول‌چه‌هاي احساس مسؤوليت‌کن ندای «واآسفالتاه!» سردادند و اعتراض کردند که اين چه کاري است؟! چرا آسفالت را خراب مي‌کنيد؟!
    بله یادش به شر اون روزا که عده ای جلوی مغازه ملت دکه زدند و نظم و به هم می ریختند و چون با مسئولا هماهنگ نبودن(5) خودشون غیرتی شدن مجلس عزا راه انداختند و برای فرار گفتند که یه عده گفتند وااسفالتاه؟
    به کساني که اهل خلخال نيستند و راه‌پيمايي‌هاي خلخال را از نزديک نديده‌اند عرض مي‌کنم: اشتباه نکنيد! خلخال هميشه اين‌گونه نبوده است
    دوستانی که اهل خلخال نیستند هم بدونند که روحانی های ما هم هشون اینطوری نیستند ولی یه عده تو این لباس کارایی کردند که مردم محلشون هم الان به خاطر اینا مسجدم نمی رن وا اسفا!!!
    واي بر ما که اگر اسرائيل راه‌پيمايي روز جهاني قدس ما را ببيند، يقيناً لبخند تمسخرآميزي مي‌زند و نفس راحتي مي‌کشد!
    بله وای بر ما!البته تا اونجایی که بنده بازتاب راهپیمایی ها رو دیدم تا حالا اسرائیلی چیزی در این مورد نگفتند البته از حضور دلشون خونه/
    راستي چه چيزي باعث اين همه بي‌تفاوتي برخي مسؤولان ذي‌ربط مي‌شود؟! شايد روحيه‌ي مقدس تکليف‌گرايي، آن‌ها را از توجه به نتايج و پي‌آمدهاي اين راه‌پيمايي بازمي‌دارد! همان روحيه‌ي تخديري که ما را به حداقل‌ها و ـ‌به اصطلاح آنان‌ـ به انجام تکليف! قانع مي‌کند
    و البته اصل مطلب حاج اقا شعاری که نقد فرمودید مهمترین خاستگاهش همون موسسه ای که خروجیش حضرتعالی هستید که با این شعار انقدر پدر ملت(6) رو دراوردید موقع کارای فرهنگی هی بهتون گفتن بابا این کارارا رو نکنید ولی شما گفتید که ما مامورریم مکلفیم هی اینکارا رو کردید که الان مسجد امام صادق که یکی از شلوغ ترین مساجد خلخال بود الان وضعشن به این حال و روزه!(7) باور نی فرمائید شب روزه تشریف بیاورید.البته متهم کردن دیگران به اینکه سیاست نمی فهمند و دغدغه دین ندارند هم مطالبی که به شما یاد دادن بگید چون اگه نگید تکلیفتون رو انجام ندادید.
    حاج آقا رشتبری خودش دلش خونه از دست بعضیا!
    بله حاج اقا دلش خونه از دست اونایی که بهش تحمیل شدن به خاطر لباسی که تنشونه امیدوارم متوجه باشن!!!
    القصه این مطلب سر دراز دارد حاج اقا و فرصت بنده هم قلیل می باشد اگر سخنی هست بفرمائید تا مطلب مونولوگ نباشد.

    ***** پاسخ *****

    بنده فقط به چند جمله از فرمایش شما حاشیه می‌زنم که با شماره مشخص کرده‌ام:
    ۱. منظورم از سحری مایه‌دارتر، یه کم نون بیش‌تر بود؛ کمی بیش‌تر از ظرفیت معده‌ام.
    ۲. چه دعوت‌نامه‌ای بالاتر از انسانیت؟! چه دعوت‌نامه‌ای بالاتر از برادری و مسلمانی؟! چه دعوت‌نامه‌ای بالاتر از وظیفه‌ی بندگی خدا و استکبارستیزی و جهاد؟! مگر دعوت‌نامه باید حتماً کاغذی باشد؟! دعوت‌نامه‌های فراوان و متنوعی برای تک‌تک مسلمانان فرستاده شده بود. کسانی که در راه‌پیمایی روز قدس شرکت نکردند هیچ عذری برای این کوتاهی ندارند. کسانی هم که شرکت کردند، به حداقل وظیفه‌ای که داشتند، عمل کردند. جای منت نیست!
    ۳. حق با شما است. من از اول راه‌پیمایی نبودم. البته سر وقت با خانواده راه افتادیم ولی آخر مسیر بودیم که متوجه شدم مادرم به‌خاطر درد پا نمی‌تواند در راه‌پیمایی شرکت کند و می‌خواهد به مصلی برود. مجبور شدم از مسیرها و کوچه‌پس‌کوچه‌هایی که برای راه‌پیمایی تنظیم و بسیاری مسدود شده بودند، مادرم را به مصلی برسانم و برگردم. این‌که در آخر نوشتارم از عملکرد نیروی انتظامی در کنترل مسیرها قدردانی کردم، به‌خاطر همین است که تدابیر اندیشیده شده را در جریان انتقال مادرم به مصلی دیدم وگرنه من که دنبال این نیستم که ببینم نیروی انتظامی چه‌کار کرد و شهرداری چه‌کار نکرد! بعد از رساندن مادرم، از سه‌راه بیمارستان ملحق شدم.
    طبیعی است که همیشه اول راه‌پیمایی با وسط و آخرش تفاوت دارد ولی انصافاً مگر مسیر راه‌پیمایی خلخال چند کیلومتر است که اول و آخر داشته باشد؟! جمع کردن سر و ته یک راه‌پیمایی یک کیلومتری خیلی کار سختی است که رشته‌ی کار از دستمان می‌رود؟! بگذریم که اول راه‌پیمایی هم خبر خاصی نبود!
    آدم منصف با دیدن یک کوتاهی در یک کار هرگز زبان به انتقاد تند باز نمی‌کند. اگر این اولین یا دومین یا سومین راه‌پیمایی بود که این‌قدر ضعیف و بی‌خاصیت برگزار می‌شد، من هرگز این‌قدر تند انتقاد نمی‌کردم. متأسفانه این کوتاهی به یک سنت و رویه تبدیل شده است.
    ۴. مخاطب این نوشتار و مورد انتقاد بنده مردم نیستند. اگر نادانسته انتقادهای مرا به مردم نشانه می‌روید، با دوباره‌خوانی عرایضم متوجه اشتباه خود خواهید شد. ولی اگر دانسته این کار را می‌کنید، کار بدی می‌کنید. من از تندی قلم شما ذره‌ای ناراحت نیستم؛ چه این‌که خودم هم تندم؛ ولی هرچه‌قدر که تند باشی، باید انصاف را رعایت کنی. شکی نیست که غیرت و حماسه در اعماق جان مردم ایران و خلخال ریشه دارد. سخن من با مسؤولان برگزاری راه‌پیمایی است که عرضه نداشتند به این غیرت و شور و حماسه، تجلی و تبلور و فوران ببخشند. غیرت و حمیت و حماسه‌ی نهفته در دل و جان مردم که دیدنی نیست! وقتی می‌شود آن را دید که در شعار و مشت و فریاد تجلی کند؛ چیزی که در این راه‌پیمایی دیده نشد.
    ۵. نه سیستم صوتی درست و حسابی داریم و نه پرچم و پلاکارد داریم و نه شعار می‌دهیم و نه پرچم اسرائیل و آمریکا آتش می‌زنیم، آن وقت وقتی یک حرکت خودجوش به راه می‌افتد، بهمان برمی‌خورد و می‌گوییم مجوّزت کو؟! چرا قبلاً هماهنگ نکردی؟! واقعاً نوبر است!
    ۶. قضاوت ملت درباره‌ی مؤسسه‌ی هدا و فعالیت‌هایش روشن است و نیازی به تفسیر ندارد.
    ۷. آیا نظر خود درباره‌ی منطقه‌ی امام جعفر صادق علیه‌السلام را با اهالی آن منطقه هم در میان گذاشته‌اید؟! نظر آن‌ها را جویا نشده‌اید؟! نشنیده‌اید که بگویند: چند سال پیش این مسجد و منطقه نمونه بود، از وقتی که بعضی فعالیت‌ها کم شده، رونق فرهنگی این منطقه هم کم شده؟!

  • #286

    گمنام

    ... که شعور اینو نداری که انقاد از این موارد هر چند درست یا غلط نباید جایی باشد که دقیقا جلوی چشم دشمنان است حال خود قضاوت کن تو با دشمن که همین حرفارو میزنه چه فرقی داری؟ نداری که هیچ بدتر از این حرفا هم هستی مثلا تو یه روحانی هستی البته مثلا به قول بعضیا تو روحانی که صحله جسمانی هم نیستی جمع کن این کاسه کوزه ها تو حالا خوبه این سایت نوشتن و وبلاگ نوشتن و این دشمنا پایه شو به شما بی فکرا یاد دادن کجا می خواستی این عراجیفو بنویسی متاسفم برای شهرمون که آیندش و منربای آیندش دست ... مثل شما ها قراراه بیافته واقعا متاسفم و ناراحتم برای حزب اله که تو و مثل شماهایی به اسم امام و پیفمبر و رهبر که جانم به فدایش خودتون و بهشون چسبوندین

    ***** پاسخ *****

    سه نقطه‌ها نشانگر فحش است که برای احترام به خوانندگان سانسور کردم.

  • #285

    همشهری

    جناب آقای شاد با سلام و ارزوی قبولی طاعات و عبادات.یه سوال از شما داشتم و اونم اینکه با این همه دغدغه و شورتان ایا تا به حال از خود پرسیده ااید که چرا تا به حال با این همه کار فرهنگی تا به حال جواب نگرفته اید؟ایا وضعیت محله امام صادق را در زمان قبل از فعالیت حضرتعالی با بعد ان مقایسه نموده اید؟ شما طول سال کجا تشریف دارید که تابستونها رگ گردن تکلیفتان گل می کند و وضع شهر رو بهم می زنید و موقع شروع درس دوباره به قم بر می گردید.اقای شاد شما با این همه شور و هیجان ابتدای راهپیمایی کجا تشریف داشتید؟ چطور تا دیروز تکلیف مدار بودید و با نتیجه کاری نداشتید اما بعد از فرمایشات اقا نتیجه محور هم شده اید؟از شما خواهش می کنیم تا دغدغه دین و انقلاب ما رو نداشته باشید.اگر هم فرصت کردید یه نظرسنجی در مورد خودتون و فعالیت های فرهنگیتون تو خلخال بکنید.

  • #284

    ولایتمدار

    برادر میدانم دلت خون است ولی طور دگرگو نه باسایت

    ***** پاسخ *****

    اگر در نشریه بنویسیم خوب است؟!

  • #283

    ولایتمدار

    اولا اینگونه نظر دادن ناشیگری است ثانیا حضور مردم خوب بود ثالثا اگر نظری داری باید باکسانی در میان بگذاری که بتوانند برنامه ریزی خوبی داشته باشند واز شعار دهندگانی استفاده کنند که خود اهل عمل بوده ود ربین مردم موقیت معنوی داشته باشند

    ***** پاسخ *****

    اولاً چگونه نظر دادن ناشیگری است؟ هر نظری که مخالف مذاق بعضی‌ها بود محکوم به ناشیگری است؟!
    ثانیاً این فرمایش شما مرا یاد خاطره‌ای می‌اندازد؛ سال‌ها پیش که یکی از استخرهای خلخال تازه راه‌اندازی شده بود، روزی برای شنا با رفقا هوای استخر کردیم. وقتی آب استخر را دیدم، گفتم: چقدر کثیفه! آب استخر به‌شدت تیره و کثیف بود. کف استخر دیده نمی‌شد. مسؤول استخر کنار ما بود و حرف مرا شنید و اظهار کرد: اتفاقاً خیلی تمیزه، این آب استاندارده و هرچند وقت توسط بهداشت چک می‌شه.
    شاید بقیه این حرف را می‌پذیرفتند ولی برای من که استخر تمیز و شفاف و زلال بسیار دیده بودم، حرفی مضحک و مسخره بود.
    راه‌پیمایی روز قدس خلخال برای کسانی که خبری از دنیای انقلاب و سیاست و فرهنگ و تهاجم فرهنگی ندارند، خوب بود ولی اگر کسی اندکی سرش را بالا بگیرد و اندکی نگاهش را باز کند، کوتاهی‌ها و کاستی‌ها و کارشکنی‌ها را خوب می‌بیند.
    ثالثاً چرا فکر می‌کنید قبلاً با مسؤولان برنامه‌ریز در میان نگذاشته‌ایم؟! مگر بار اول است؟! مشکل همیشگی و دائمی است؟! یک مسأله‌ی به این بزرگی را چند بار باید با مسؤولان مربوطه در میان گذاشت؟! مسأله‌ی نتوانستن نیست؛ مسأله‌ی نخواستن است. بعضی‌ها نمی‌خواهند کاری بکنند.

  • #282

    رزمنده دفاع مقدس

    برادر عزیز ضمن تشکر ازاحساس تکلیف جنابعالی ،نظر براینکه اینگونه مطالب در سایت توسط دشمن نیز تجزیه وتحلیل میگردد لذا در درج مطالب خوددقت نمائید ومشکل خودرا خصوصی بامسئولین امر درمیان بگذارید در ضمن حضور گسترده مردم فهیم وولایتمدار خلخال در راهپیمائی مذکور که درجهت لبیک گوئی به فرمان رهبر معظم انجام گرفته وبه عوض شکر گذاری غیرت انهارا زیر سئوال میبریم ومردم خودشان بصیرت داشته وخوب عمل میکنند، شاید من وشما برای پیاده روی ازاین جماعت دعوت بکنیم 5 یا 6 نفر را میتوانیم همراه نمائیم لذا دلسوختگان انقلاب از حضور سیاسی وخانوادگی مردم انقلابی خلخال تشکر نموده امیداست مورد قبول درگاه احدیت قرار گیرددر ضمن حیطه نظر دهی خودرا محاسبه وبجای دیگران تصمیم نگیریم واگر معاندین انقلاب هم این نظر میخوانند بیاد داشته باشند این مردم همیشه حماسه ساز بوده وبابرخی کم ظرفیتیها به بیراهه نمی روند.والسلام

    ***** پاسخ *****

    یک سؤال بسیار ساده: چطور می‌شود که چند سطر حرف حساب و منطقی حقیر در یک سایت شخصی و غیررسمی توسط دشمن تجزیه و تحلیل می‌شود ولی راه‌پیمایی به آن مهمی از تجزیه و تحلیل دشمن دور می‌ماند؟!!!
    دشمن از انتقاد بجای من بهره می‌برد یا از سستی و بی‌حالی راه‌پیمایی روز قدس؟!!!
    خودتان را جای دشمن بگذارید، می‌بینید که دشمن از نوشته‌های این‌چنینی ناراحت می‌شود نه خوشحال! او می‌خواهد امثال من نباشند تا کسی جلوی رکود تخدیری حرکت‌های انقلابی را نگیرد، حتی با نوشتن یک یادداشت در یک سایت ناشناخته و پرت!

  • #281

    سید قد یر غنی زاده

    سلام
    مطلب به حقی نوشته شده است هر جند خوب بود علل وعوامل این واقعه تاسف انگیز را بصورت ریشه یابی شده تفحص ومنتشر می نمودیدوبهتر است با پیش فرض ذهنی قبلی وارد نشوید

  • #280

    علی

    برادر بزرگوار سید عزیز قبل از اینکه یک طرفه به قاضی بری و دوتا عکس از جای خلوت راهپیمایی بندازی و روی سایت خودت شروع به سخنرانی کنی بهتره سری بزنی به سایت ازناو و عکس های راهپیماهی و حضور باشکوه مردم خلخال را ببینی .تو سیدی و سادات نباید به راهتی قضاوت یطرفه بکنند .ادعات میشه مرید امام علی هستی پس علیوار قضاوت کن

    ***** پاسخ *****

    قضاوت یک‌طرفه یعنی کسی بیاید پیش من و از کسی شکایت بکند و من بدون شنیدن سخنان طرف دیگر، قضاوت بکنم و حکم صادر بکنم. و این نوع قضاوت ربطی به قضاوت من درباره‌ی مشاهدات عینی خودم ندارد.
    برای گرفتن عکس گزارشی و تبلیغاتی راه‌های زیادی هست. من هم اگر می‌خواستم راه‌پیمایی را باشکوه و پرشور معرفی کنم، می‌دانستم از کجا و چگونه عکس بگیرم تا با ادعایم جور دربیاید. ولی من از متن راه‌پیمایی عکس گرفتم، از جایی که با خط مقدم راه‌پیمایی ده پانزده متر بیش‌تر فاصله نداشت.
    تصاویر سایت ازناو هم مؤید عرایض بنده است. همان‌طور که عرض کردم، تنها سه چهار پارچه در ابتدای راهپیمایی و چند پرچم روی ماشین بلندگو و دو سه پرچم و پلاکارد در بین جمعیت هست که برای تهیه‌ی عکس گزارشی کافی است،
    گذشته از آن، انتقاد اصلی من از کمی جمعیت نیست؛ بلکه از بی‌تدبیری در ایجاد شور و هیجان و روح حماسه است؛ چیزی که اثری از آن در این راه‌پیمایی و البته همه‌ی راه‌پیمایی‌های دیگر خلخال مشاهده نمی‌شود.
    انصافاً در این راه‌پیمایی خبری از عکس و پلاکارت و پرچم و پارچه بود؟!
    شما دیدید دستی به شعار بلند و دهانی به فریاد باز شود؟! اصلاً صدای شعارها بیش از ده پانزده متر بُرد داشت تا مردم بشنوند و تکرار کنند؟! فکر نمی‌کنید یک بلندگو برای یک راه‌پیمایی اندکی کم باشد؟!
    ضمناً من سید نیستم؛ عمامه‌ی سفید را آن بالا نمی‌بینید؟!

  • #279

    عاشق رهبر

    سلام . نه خوشمان آمد واقعاً از قلمت خوشم آمد در کنار قلمت از روحیه ات هم خوشم اومد شنیده بودم یعنی یقین کرده بودم که دیگر کار فرهنگیتون رو تو خلخال تعطیل کردین و با خودم گفتم وا به حال خلخال وا به حال خلخال که یه چند تا طلبه واقعاً به گفته امام خمینی بسیجی رو از دست دادیم ( ببینید از تملق گویی خوشم نمیاد نگی یه دفعه ... ) ولی با اون کاراتون تو پارک و با اون روحیتون تو اجرای برنامه ها بخصوص طاهر و خود شما در جوابگویی به احکام جووناو با آقای صدری( آقا سید محترم فدای سیدیش بشم)که باعاش کاری ندارم خوشحال شدمو امیدوار به آینده خلخال و در مورد امروز باهات موافقم و کاملاً موافقم و از نترس بودن و انتقاد شدیدت خوشم اومد و از اینکه باز هم بهت گیر میدن ناراحت شدم چه کنیم دیگه اینجوریاست یعنی چه کنیم اشتباهه .شماکه با آقا رشتبرب (عزیز دلمون ) ارتباطت خوبه خوب تو هم کمی بهش یادآوری میکردی که اینکارا همیشه تکرار میشه ببین بعضی از مسئولین ما کاری به نامه و مکاتبه با کاغد بازی ندارن بهتر از طریق مسئول باهاش ارتباط داشته باشی یعنی به آقا امیر امام جمعه رو میگم تا به اونا بگه تا دوباره تکرار نشه . الان که الانه وقتی از راهپیمایی حرفی میشه یاد حرف مامان میافتم که میگفت یه فردی که شعار میداد تو راهپیمایی تا ما تکرار کنیم رگ گردنش میزد بیرون و بعد ها که به من نشون داد کیه دیدم طاهر بفراجردیه اون زمونا روحیتون عالی بود ولی الان دلیلشم میدونم بگزریم . بالاخره خدا اجرتون بده و اجرتون با آقا امام زمان . کلام آخر آقا حامد چون من جوونم چند بار از برخوردتون با خودم و البته جوونا خوشم نیومد شاید گفت که کمی خودتونو استغفروالله میگیرید و همین طور آقا صدری که اون کمی بیشتر و حتماً بگید بهشون مطمئناً شما منوآن چنان نمیشناسید و همین طور بقیه دوستانتون ولی به قول خودتون خوبي‌ها را هم بايد ديد!از برخورد آقایان بفراجردی و مرادخانی (کم و بیش ) و مولاپور و اسدنژاد و دادخواه و ... خوشمان آمد و انشاالله که از یاران واقعی امام زمان باشیم . انشاالله امشب می بینمتون و من الله توفیق

    ***** پاسخ *****

    سلام. ممنون.
    حاج آقا رشتبری خودش دلش خونه از دست بعضیا!

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0 / 5000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 5000 حرف باشد