با نام خدا
اصلح خداوکیلی، کس نیست جز جلیلی
دنبـــــــال یک بهــــــــانه یا در پی دلیـلی؟ دلبستهی حقیقت یا مست قـــال و قیـلی؟
بهر رهـــــــایی از این پیچ و خم مســـــائل محتـــــــاج تونل و پل، یا راستـــــینْ سبیلی؟
از بهر ارتقـــــای تولید و نـــان چه خواهی؟ یک فـــکر کــــــاری یا نه، لنگ کلنگ و بیلی؟
فرهنگ و دین، آنگاه، کـــار و تلاش بسیار یا کــــــار و کـــــــار و آنگه، دینداری قلیلی؟
در بینش سیـــاسی، سوسوی بیرمق یا خورشید تابنــــــاکی، مصبــــاح سلسبیلی؟
در موضع دفـــــاع از فرّ و کیــــــــان و عزّت یک پرچــــــم ســـــــرافراز، یا روح مُنفعیلی؟
هنگـــــــــام روبهرو با مستــــــــکبران قلدر دستی دراز و لرزان، یا رعد و برق سیــلی؟
رنگی از این و رنگی از آن، چو هاشمی، یا آقـــــا، امـــام، رجایی، مردی از این قبیلی؟
این هشت مرد میدان، هستند خوب امّــــا اصلح خداوکیلی، کس نیست جز «جلیلی»
پ ن: میگویند مرگ هنرمند وقتی است که مجبور باشد اثر هنریاش را تفسیر کند. متأسفانه مجبورم به دلایلی دست به خودکشی بزنم و توضیحاتی دربارهی این شعر بدهم. امیدوارم مخاطبان فهیم این توضیحات را توهین به خود تلقی نکنند.
1. مطالب علمی و تخصصی ضعفهایی دارد؛ اصطلاحی است؛ طولانی است؛ برای مخاطبان عامه از جذابیت کمتری برخوردار است؛ و... من مدتها فکر کردم که راهی پیدا کنم تا بتوانم دلایل اصلحیت دکتر سعید جلیلی را به زبان استدلال ولی همهفهم بیان کنم؛ تا اینکه قالب شعر به ذهنم رسید و نشستم حرفهایم را به صورت شعر پیاده کردم. پس این یک شعر تخیّلی و احساسی نیست؛ بلکه سراسر استدلال است و تبیین علمی.
2. این شعر بیشتر به مقایسهی گفتمان جلیلی با گفتمان قالیباف نظر دارد و آن دو را باهم مقایسه میکند. مهمترین عبارتهای مقایسهای عبارتند از:
«تونل و پل یا راستین سبیل»: اشاره دارد به استدلال برخی بر اصلحیت قالیباف به دلیل سازندگیهایی که در دورهی تصدی شهرداری تهران انجام داده است. در حالی که داشتن توانایی در شهرسازی برای ادارهی کشور کافی نیست؛ برای ادارهی کشور به یک چشمانداز روشن و همهجانبه و توانایی برای پیاده کردن برنامههای آن چشمانداز نیاز داریم.
«فکری کاری یا کلنگ و بیل»: توانایی قالیباف در شهرسازی و آبادانی کوچه و خیابان مانند داشتن سختافزار (کلنگ و بیل) است در جایی که نیاز اصلی نرمافزار (فکری کاری) است.
«فرهنگ و دین، آنگاه، کار و تلاش بسیار یا کار و کار و آنگه، دینداری قلیلی»: اشاره به اولویت نیازهای دینی و فرهنگی است که در گفتمان جلیلی به روشنی هویدا است؛ در حالی که قالیباف اولویت را به اقتصاد (کار و کار و کار) میدهد. در شرایط فعلی مشکلات اقتصادی خیلی مهم است ولی همان را هم باید با رویکرد دینی و فرهنگی حل کرد. تاریخ نشان داده است که هرگاه دین و فرهنگ دینی از اولویت به کنار گذاشته شده است، کلاه گشادی سر مسلمانان رفته است.
«سوسوی بیرمق یا خورشید تابناک»: اشاره به تفاوت درجهی بصیرت سیاسی این دو تن دارد که بیشترین جلوهاش در موضعگیریهایشان در برابر فتنهی 88 خودنمایی میکند. قالیباف در مناظرهی سوم هم که مناظرهی سیاسی بود، موضع شفافی ارائه نکرد.
«پرچم سرافراز یا روح منفعل» و «دستی دراز و لرزان یا رعد و برق سیلی»: اشاره به تفاوت درجهی بینش در سیاست خارجی دارد که گفتمان جلیلی در مقایسه با گفتمان قالیباف انقلابیتر و به گفتمان امام و رهبری نزدیکتر است.
«رنگی از این و رنگی از آن، چو هاشمی، یا آقا، امام، رجایی»: قالیباف به دلیل تسامحها و تجاملهایی که با خوب وبد دارد، در دفاع از حق، موضع شفاف و صریح ندارد؛ لذا راحتتر به غیرخودی سواری میدهد. به همین دلیل اصلاحطلبان بیشتر از عارف و روحانی به دور او جمع شدهاند. جلیلی چنین نیست.
3. یک مطلب کلیدی هم بود که هرکاری کردم نتوانستم در شعر جا بدهم. و آن نگاه دشمنان انقلاب بود. همانطور که میدانیم دشمنان از سر کار آمدن جلیلی خیلی نگران هستند. نوریزاد (ضدانقلاب فراری) گفته است: مهم نیست چه کسی جلیلی را شکست میدهد؛ مهم این است که جلیلی انتخاب نشود. تکتک ما وظیفه داریم نگذاریم جلیلی رأی بیاورد.
4. منظورم از «این هشت مرد میدان» فقط جلیلی و حداد و ولایتی و قالیباف است. شاید بتوانیم رضایی را هم به زور به این جمع اضافه کنیم.
نظرات (7)