بسم الله
دیروز (۱۳۹۶/۱۲/۵) استاد آیت الله احمد عابدی در سر کلاس درس نکاتی دربارهی دروایش گناباد فرمود که برایم جالب بود. به نظرم رسید در اینجا منتشر کنم.
۱. تصوف و صوفیگری از نظر تاریخی بسیار قدیمی است و پیش از اسلام نیز بوده است.
۲. درویش و صوفی با عارف تفاوت دارد. نباید اینها را یکی دانست. بزرگانی مثل امام، علامه، آیت الله بهجت، میرزا جواد آقا (ملکی تبریزی) عارفند و صوفی نیستند. درست است که در چهار پنج قرن اول تاریخ اسلام، عارف و صوفی به یک معنا بودند؛ اما از قرن ششم به بعد، این دو اصطلاح از هم تفکیک شدند. این دراویش گناباد صوفیاند نه عارف.
۳. دراویش داخل کشور نیز با صوفیان و دراویش خارجی تفاوت مهمی دارند. دراویش داخلی سکولار هستند ولی دراویش خارجی انقلابی هستند. در برخی کشورها مثل لیبی و مصر، صف اول مبارزه کنندگان با استکبار و استعمار مثل آمریکا و انگلیس و فرانسه، صوفیان بودند و هستند. اما از صوفیان داخل کشور در هشت سال دفاع مقدس یک نفر جبهه نرفت! میگویند دین از سیاست جدا است؛ اما دروغ میگویند. خود ارتشبد نصیری که رئیس ساواک بود، از صوفیان گناباد بود. قبل از او نیز سپهبد مقدم که رئیس ساواک بود، او هم از دراویش گناباد بود. اسدالله علم نیز که وزیر دربار شاه بود، از همینها بود. در زمانی که هنوز مشهد فرودگاه نداشت، گناباد فرودگاه داشت؛ برای اینکه ارتشبد نصیری که صوفی بود بتواند راحتتر و سریعتر برای دستبوسی قطب از تهران به گناباد برود و برگردد!
۴. صوفیان خود را اهل طریقت و باطن میدانند و به شرع و ظاهر دین بیتوجهاند؛ درحالیکه حقیقت و باطن دین در طول شرع و ظاهر دین است و از آن جدا نیست. تنها از طریق شرع و ظواهر میتوان به باطن و حقیقت راه برد.
۵. صوفیان مسجد نمیروند و بهجای آن به خانقاه میروند. درحالیکه مسجد ساختهی دست انبیا است ولی اولین خانقاه توسط یک معمار مسیحی مصری در کوفه ساخته شده است.
۶. دراویش سبیلشان را بلند میکنند؛ زیرا معتقدند سبیل حجاب دهان است؛ یعنی جلوی دیده شدن داخل دهان را میگیرد! جالب است که اینها از حجاب دهان حرف میزنند اما نسبت به حجاب و پوشش در برابر نامحرم کاملاً بیتوجه و سهلانگار و گاه لاابالیاند.
۷. زمخشری دربارهی صوفیان عبارتی صریح و بیپرده دارد که قابل ذکر نیست. مضمون آن این است که وقتی صوفیان «هوهو» یا «علی علی» میگویند، نه مقصودشان خدا است و نه علی (ع)؛ بلکه اینها مرادی جز شهوت ندارند.
۸. زمانی در اصفهان در جمعی از دراویش، طلبهای بعد از خوردن آب گفت: «سلام بر حسین لعنت بر یزید». او را گرفتند و کتک زدند که چرا یزید را لعن میکنی. میگویند ما به «صلح کل» معتقدیم و به هیچ کس حتا یزید نباید نگاه بد داشت!
۹. حدود صد فرقه صوفی در کشور ما هست. دراویش گناباد که آشوبهای اخیر تهران مربوط به آنها است، یک اشکال اساسی در کارشان هست. از نظر خود صوفیان، مهمترین دلیل اعتبار یک فرقه، اتصال سلسلهی قطبهای آنان تا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است. اگر فرقهای از این جهت دچار کاستی باشد، بیاعتبار است. صوفیان گناباد از این جهت شدیداً دچار مشکل هستند؛ زیرا سلسلهی آنان به مرتاضهای هندی میرسد، نه به امیرالمؤمنین!
اولاً رضاعلیشاه (نورعلی تابنده، قطب کنونی دراویش گنابادی) به سلطان محمد گنابادی (بنیانگذار فرقهی گنابادی) متصل نیست و از او اجازهی تصوف ندارد. ثانیاً خود سطان محمد اعتراف میکند که در آن زمان، در ایران فقر و تصوف وجود نداشت. من گشتم و در حیدرآباد هند از یک مرتاض هندی فقر و تصوف را فراگرفتم و برگشتم در گناباد آن را توسعه دادم.
سلطان محمد گنابادی به فتوای مرحوم آخوند خراسانی به اعدام محکوم شد و بعد از اعدام، جسدش را در چاه توالت انداختند.
۱۰. قبل از انقلاب در قم در حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها یک درویش بود که روحانی هم بود و کلاس درس داشت. این فرد همهی موهای نصف سرش (موی سر و ابرو و ریش) را میتراشید و نصف دیگر را بلند میکرد. چنین رفتاری مبنی بر تفکر ملامتی است که البته در بین دراویش عمومیت ندارد.
نظرات