بسم الله
چندی پیش یکی از کاربران محترم سایت مطلبی را از کسی برایم ارسال کرد و نظرم را دربارهی آن جویا شد. مطلب دربارهی شهریهی طلاب بود که نگارندهی آن ابهامهایی را مطرح کرده بود و قضاوتهایی داشت. ابتدا مطالب او را میآورم و در ادامه، عرایض خودم را بیان میکنم. مطالب دریافت شده را برای حفظ امانت، بدون کم و کاست و بدون اصلاح غلطهای تایپی و ویرایشی نقل میکنم:
در احوالاتِ درآمد و سختیِ طلّاب و باقیِ مردم
این که میگویند سطح زندگی طلاب و روحانیون، مثل مردم عادی و یا پایینتر از آنهاست، یک مغالطه آشکار است. من منکر این نیستم که بسیاری از طلاب انسانهایی شریف هستند که واقعا زندگی سادهای دارند اما مقایسه آنها با مردم عادی و کارگران اصلا درست و منصفانه نیست.
سالهاست این ادعا را تکرار میکنیم که درآمد طلاب از آدمهای عادی جامعه پایینتر است ولی اینرا نمیگوییم که آن کارگر بیچاره و زحمتکش از صبح تا شب، در گرما و سرما کار میکند و زحمت میکشد با اینحال اوضاع زندگیش همچنان خراب است. اما طلاب محترم دقیقا چکار میکنند که ما آنها را با کارگران مقایسه میکنیم و تازه منت هم بر مردم میگذاریم؟!
اکثریت طلاب و روحانیون (اگر شاغل نباشند) نه کاری انجام میدهند و نه مثل مردم عادی و کارگران زحمتی میکشند؛ آنها نهایتا دروس دینی خود را میخوانند و جالب اینکه از وجوهات همین مردم عادی، حقوق و شهریه نیز دریافت میکنند. به عبارت بهتر، بدون آنکه کار خاصی انجام بدهند با پول مردم درس میخوانند؛ حال آیا این هم منت گذاشتن دارد؟!
مطلب من درباره زندگی طلاب، به هیچوجه توهین به طلاب و روحانیون نیست بلکه جواب یک حرف چندین ساله است. مثلا همین چند روز پیش آقای سیدحسنربانی رییس مرکز خدمات حوزه علمیه گفته بود: " امروز روحانیت به نحوی مظلومتر از روحانیت قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است؛ ۱۰ درصد از روحانیون دارای مسئولیت هستند، ولی بیش از ۹۰ درصد از آنان در حال تحصیل، تدریس و تبلیغ میباشند، دارای زندگی بسیار سادهای بوده که با همان شهریهای که از سوی مراجع داده میشود زندگی میکنند. متاسفانه مردم این 10 درصد را قیاس به 90 درصد میکنند و نتیجه میگیرند که طلاب و روحانیون با چه وضعی زندگی میکنند؛ طلاب با حداقلها، روزگار میگذرانند، ولی کسی باور ندارد"
ثانیا ممکن است در پاسخ بگویند که هرکس وظیفهای دارد و کار فکری و مذهبی هم وظیفه طلاب است. باشد قبول. اما همین حرف هم قابل خدشه است. چون اولا قرار نیست دین ابزار معاش طبقهای خاص بشود. ثانیا درس و تحصیل و کار فکری هم منافاتی با داشتن شغل و زحمت کشیدن ندارد. ضمن آنکه کثرت طلاب و عمومیت پرداخت شهریه از وجوهات مردمی به همه آنها و به بهانه تحصیل، اصلا قابل مقایسه با دانشگاه و یا حتی شبیه استخدام و پرورش معلمان هم نیست. چون به هرحال میزان استخدام معلمان و دبیران معلوم و مشخص است. چند سالی در دانشگاه تحصیل میکنند بعد خودشان مشغول آموزش محصلان میشوند. آیا معلمان هم تا ابد به بهانه تحصیل علم، در دانشگاه میمانند و حقوق و شهریه دریافت میکنند که طلاب را با آنها مقایسه میکنیم؟! جالب اینکه بسیاری از طلاب و روحانیون تا آخر عمر خود در قم میمانند و شهریه دریافت میکنن.
این حرف البته احتمالا برایم سنگین تمام میشود ولی حرفی است که در جامعه از زبان این و آن شنیده میشود حتی در همین شهر قم! به عبارتی این انتقاد آنقدر فراگیر است که خود طلاب از جمله همین آقای ربانی دارند به آن پاسخ میدهند. هرچند پاسخ ایشان، توجیه است نه جواب منطقی.
از طرفی برای بسیاری از طلاب، بعد از سالها حضور در حوزه علمیه، سوالات دیگری نیز راجع به هویت شغلی و صنفیشان پدید میآید: شغل من چیست؟ سالها تحصیل فقه و اصول دقیقا قرار است مرا مسلح به چه دانشهایی کند و چنین تخصصی دقیقا کدام نیاز جامعه و مردم را پوشش میدهد؟
چرا یک طلبه برای رسیدن به اجتهاد به عنوان ارزشمندترین و اصلیترین هدفی که برای ورود به حوزه تعریف شده، باید همه زندگی و عمر خود را وقف کند و نهایتا بعد از بیست سال درس خواندن، به اجتهاد که رسید انبان خود را از دانش و تخصصهایی که جامعه و نظام سیاسی از او میخواهند (پروژه اسلامی کردن همه علوم و تحقق شعار حداکثری پاسخگویی دین به همه پرسشها و نیازهای معاصر) خالی بیابد؟
گروهی از طلاب که با چنین دغدغهها و پرسشهایی مواجه میشوند حتی در گرفتن شهریه نیز دچار عذاب وجدانی دائمیاند و با این تردید ذهنی مواجهاند که به صرف اینکه روزانه یک ساعت به درس خارج بروند، شرعا و اخلاقا مجوزی برای ارتزاق از «سهم امام» دارند؟ امامی که اگر امروز حاضر و ظاهر بود بیگمان وظایفی بسیار فراتر از تدریس علوم دینی و اداره حوزه علمیه داشت اما امروز وکلا و نواب عام او از میان همه شؤون او فقط به تحصیل و تدریس - و نه حتی تبلیغ - اکتفا کردهاند.
* * * * * نقد و ارزیابی * * * * *
این نوشته ترکیبی از چند مطلب است که من با تفکیک مطالب، نکاتی دربارهی هر کدام عرض میکنم:
۱. طلاب و روحانیون کار خاصی انجام نمیدهند و دریافت شهریه نادرست است.
میگوید: «اکثریت طلاب و روحانیون (اگر شاغل نباشند) نه کاری انجام میدهند و نه مثل مردم عادی و کارگران زحمتی میکشند؛ آنها نهایتا دروس دینی خود را میخوانند و جالب اینکه از وجوهات همین مردم عادی، حقوق و شهریه نیز دریافت میکنند.»
یکی از اساتید سالهای آغازین طلبگیام (استاد موحدی) تعریف میکرد: یک بار یکی از فامیلهایم با طعنه به من گفت: آخوندی هم شد شغل! ملاها به هیچ درد جامعه نمیخورند و هیچ کار مفیدی انجام نمیدهند! از او پرسیدم: از مشهدی حسن چه خبر؟ به چه کاری مشغول است؟ گفت: در فلان شرکت ساخت و ساز، نگهبان است. آنجا اتاق دارد و صبح تا شب در اتاق نگهبانی میماند. شبها هم همانجا میخوابد. با تعجب گفتم: این هم شد شغل! صبح تا شب و شب تا صبح بیکار میماند برای چه! نگهبانی هم شد کار! خیلی جدی گفت: نه! به ظاهر کارش نگاه نکن! کارش خیلی مهم است! برای همین نگهبانی، کلی به او حقوق میدهند! در آن شرکت ماشینها و دستگاههای خیلی گرانقیمتی هست که اگر نگهبان نباشد، یک شبه دزد میبرد.
به او گفتم: دین خدا و ایمان و اعتقاد مردم از ماشین و دستگاه ارزشش کمتر است؟! خدا دینش را به وسیلهی علمای دینی حفظ میکند و اگر نگهبانی شبانهروزی روحانیها نباشد، شیاطین انس و جن یک شبه ایمان و اعتقاد مردم را از بین میبرند. همین که روحانیها باشند و رد پای دزدها را رصد بکنند و در مواقع احساس خطر، آژیر خطر را به صدا دربیارند، کافی است. کار از این مهمتر!
امام صادق علیهالسلام در این باره میفرماید: «علمای شیعه مرزبانانی هستند که در مرزهایی که ابلیس و شیاطین در کمیناند نگهبانی میدهند و اجازه نمیدهند شیاطین و دشمنان اهل بیت (ع) بر شیعیان ضعیف چیره شوند. آگاه باشید که هر کسی از شیعیان ما خود را بر چنین کاری نصب کرده باشد، از کسی که با روم و ترک و خزر (دشمنان اسلام در آن زمان) میجنگد، هزار هزار بار برتر است؛ زیرا این از دین پیروان ما دفاع میکند و آن از بدنشان.»
عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ- الَّذِي يَلِي إِبْلِيسَ وَ عَفَارِيتَهُ يَمْنَعُوهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ وَ النَّوَاصِبُ أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ لِأَنَّهُ يَدْفَعُ عَنْ أَدْيَانِ مُحِبِّينَا وَ ذَلِكَ يَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِم (الاحتجاج، طبرسی، ج ۱، ص ۱۷)
اگر کسی میخواهد از کارکرد روحانیت مطلع شود، تماسی با دشمنان درجهی یک اسلام و مسلمانان بگیرد و اهمیت و نقش روحانیت را در حفظ اسلام و جامعهی اسلامی از آنها جویا شود!
تازه اینها تنها کارکرد دفاعی روحانیت است. روحانیت علاوه بر این، کارکردهای ایجابی زیادی هم دارد که تبیین و تعلیم و ترویج معارف دینی، گشودن گرههای فکری و اعتقادی، اصلاح فرهنگ و سبک زندگی و تبلیغ فرهنگ دینی و سبک زندگی اسلامی، کوشش برای برپایی حکومت اسلامی و گسترش عدالت در سایهی آن، تقویت تمدن اسلامی در ابعاد جهانی نمونههایی از این کارکردها است.
یکی از بزرگترین دستآوردهای روحانیت، انقلاب اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی ایران است که به تنهایی برای اثبات کارکرد بینظیر روحانیت کافی است.
۲. طلبهها بهناحق پول مردم را مصرف میکنند.
میگوید: «بدون آنکه کار خاصی انجام بدهند با پول مردم درس میخوانند.»
کمکهزینهی اندکی که ماهانه به طلاب پرداخت میشود، از بخشی از خمس تأمین میشود. خمس نیز «بیت المال» نیست تا شهریهی طلاب «پول مردم» تلقی شود.
به دستور خدا کسانی که درآمدشان بیشتر از مصرفشان است، وظیفه دارند یک پنجم درآمد مازاد را به امام یا نائبش واگذار کنند تا او در راه خدا و در راه تقویت دین خدا مصرف کند. مقدار خمسی که به اموال هر کسی تعلق میگیرد، دیگر مال او نیست و نمیتوان مبلغ حاصل از خمس مردم را اموال عمومی دانست. با این حساب، طلبهها پول مردم را مصرف نمیکنند؛ بلکه پول امام را که باید برای تقویت دین خرج شود، مصرف میکنند.
همهی پولهایی که کاسب محله در مغازهاش به دست میآورد، حاصل فروش اجناس به اهل محل است و پول جمع شده در صندوق او، قبل از اینکه به دست او برسد، در جیبهای اهالی محل بوده است. حال اگر این کاسب درآمد مغازهاش را در راه نادرست مصرف کند، آیا اهل محل میتوانند درآمد کاسب را «پولهای مردم» بنامند و به استناد اینکه پولهای آنان در دست او است و این پولها متعلق به آنها است، او را از کارش منع کنند؟ نهخیر! درست است که کاسب اگر خواست درآمدش را در راه نادرستی مصرف کند، مردم باید او را نهی از منکر کنند، ولی سخن در این است که درآمد کاسب مال خودش است یا مال مردم؟!
۳. دین نباید ابزار معاش عدهای خاص شود.
میگوید: «قرار نیست دین ابزار معاش طبقهای خاص بشود»
اول اینکه «عدهای خاص» در میان نیست. دروازهی حوزه و طلبگی به روی همه باز است. هر کسی که بخواهد از برکات تحصیل در حوزه بهرهمند شود، میتواند وارد حوزه شود. کسی جلوی کسی را نگرفته است!
دوم اینکه کسب درآمد از طریق ارائهی خدمات دینی لزوماً مساوی با استفادهی ابزاری از دین به معنای منفی آن نیست؛ وگرنه معلم قرآن و دینی در مدارس نیز نباید حقوق بگیرد! استاد دانشگاه نیز که دروس معارف تدریس میکند نباید حقوق بگیرد! انتشاراتی هم که قرآن و مفاتیح و کتب دینی چاپ و منتشر میکند، باید همهی این کارها را رایگان انجام دهد!
آن استفادهی ابزاری از دین که ممنوع و مذموم است، این است که خود دین و کار دینی هدف نباشد؛ بلکه صرفاً بهانهای باشد برای کسب درآمد. اما جایی که خود دین و کار دینی هدف اصلی باشد و در ضمن آن هدف دیگری نیز تأمین شود، این کار، استفادهی ابزاری مذموم و ممنوع نیست. اغلب روحانیانی که با تحصیل در حوزه و با تبلیغ دینی از مزایای مادی آن نیز بهرهمند میشوند، نسبت به این مزایا نگاه استقلالی ندارند و چنین نیست که اگر مزایا کم یا حذف شود، تحصیل و تبلیغشان نیز کم یا حذف شود. بله، اگر واقعاً طلبهای باشد که تحصیل و تبلیغ را بهانهای برای کسب درآمد قرار داده باشد، کار او استفادهی ابزاری از دین به معنای منفی است. اگر چنین طلبههایی باشند، قطعاً نسبت به دیگر طلبهها در اقلیت هستند.
۴. درس و تحصیل و کار فکری با داشتن شغل منافاتی ندارد.
میگوید: «درس و تحصیل و کار فکری هم منافاتی با داشتن شغل و زحمت کشیدن ندارد»
من نمیتوانم این سخن را بپذریم که اشتغال به کاری غیر علمی برای کسب درآمد مزاحم تحصیل و کار فکری نیست. کسی که روزی هشت ساعت اشتغال جدی دارد، چگونه میتواند ذهنی فارغ برای مباحث علمی داشته باشد؟! گذشته از فعالیتهای کاری، گرفتاریهای خانه و خانواده را نیز باید در نظر گرفت.
اگر بتوان از منبعی مناسب به طلاب علوم دینی کمک هزینه داد تا کمتر درگیر تأمین مخارج زندگی باشند و بیشتر برای مطالعه و تحقیق فراغت داشته باشند، چه اشکالی دارد؟! آیا این کار باعث تقویت نظام معرفتی دینی و پاسخ به نیازهای معرفتی جهان امروز نیست؟! آیا اگر منبعی مناسب برای این کار وجود داشته باشد، این کار ضرورت ندارد؟!
منبع مناسب این کار هم در خود دین پیشبینی شده است؛ خمس همان چیزی است که میتواند این نیاز مهم را برآورده کند. در قوانین اسلام بیان شده است که بخشی از خمس باید برای تقویت دین مصرف شود. انصافاً کدام کار بیشتر از ایجاد رفاه و امکانات برای دانشجویان و پژوهشگران علوم دینی میتواند دین را تقویت کند؟!
لازم به تذکر است که مراجع تقلید تنها بخشی از خمس را به عنوان شهریهی طلاب مصرف میکنند و بخشهای دیگر آن را در سایر کارهای خیر که منجر به تقویت دین است، صرف میکنند.
۵. بسیاری از طلاب تا آخر عمر در قم میمانند و شهریه دریافت میکنند.
میگوید: «بسیاری از طلاب و روحانیون تا آخر عمر خود در قم میمانند و شهریه دریافت میکنند»
عمر یک طلبه به دو دورهی تحصیل و خدمت تقسیم میشود. استفاده از شهریه باید محدود به دورهی تحصیل باشد. یک طلبهی موفق بعد از سپری کردن دورهی تحصیل، میتواند در قالب خدمت، درآمد مناسبی هم داشته باشد. مثلاً با تدریس و تألیف کتاب و تبلیغ و اشتغال در جایگاههای مناسب اداری و غیراداری میتواند هم خدمت کند و هم درآمد داشته باشد.
در قوانین پرداخت شهریه آمده است که یکی از شروط دریافت شهریه، نداشتن درآمد دیگر است. یعنی اگر دورهی تحصیل طلبه به اتمام رسید و دست او در جایی به عنوان شغل و خدمت بند شد و در اثر آن خدمت، درآمدی برایش حاصل شد، شهریهاش قطع میشود. حال ممکن است در این میان، طلبههایی باشند که یا توانایی ارائهی خدمت درآمدزا را نداشته باشند یا اینکه خودشان بر اثر عافیتطلبی ترجیح بدهند تن به هیچ خدمت و کاری ندهند و همچنان از شهریهی اندک ارتزاق کنند، این دیگر سوءاستفادهای نابخشودنی است و سیستم شهریهی حوزه باید بهگونهای باشد که بتواند جلوی چنین سوءاستفادههایی را بگیرد. متأسفانه هنوز سیستم شهریهی حوزه به چنین قابلیتی نرسیده است و هستند طلبههایی که سالهای طولانی به اسم تحصیل و کار علمی، شهریه میگیرند و تن به هیچ خدمت جدی نمیدهند. البته تعداد این طلبههای مفتخور بسیار کم است و وجود چنین افراد فاسدی هرگز باعث نمیشود که اصل شهریه و سیستم پرداخت شهریه زیر سؤال برود.
۶. بسیاری از طلبهها نسبت به هویت طلبگی خود دچار ابهام هستند.
میگوید: «برای بسیاری از طلاب، بعد از سالها حضور در حوزه علمیه، سوالات دیگری نیز راجع به هویت شغلی و صنفیشان پدید میآید: شغل من چیست؟ سالها تحصیل فقه و اصول دقیقا قرار است مرا مسلح به چه دانشهایی کند و چنین تخصصی دقیقا کدام نیاز جامعه و مردم را پوشش میدهد؟»
مسألهی بحران هویت یک امر جدی و بسیار مهم است که در همهی اقشار و اصناف کم و بیش وجود دارد و مورد توجه مسؤولان و دستاندرکاران است. حوزه نیز از این واقعیت مستثنا نیست و برنامهریزیهای خوبی برای هویتبخشی به طلاب (بهویژه طلبههای مبتدی) صورت گرفته است؛ اما این سخن که «بسیاری از طلاب دچار بحران هویتند» حرف گزافی است. از قضا اکثریت طلاب هویت صنفی خود را بهخوبی میشناسند و برای این پرسش که «هویت و رسالت طلبه چیست؟» پاسخ مناسبی دارند. تعداد کمی از طلاب هستند که پاسخی مناسب ندارند و هنوز به کشف هویت خود نائل نشدهاند.
این بسیار و اندک و اکثر و اقلی که عرض میکنم، مستند به آمار دقیقی نیست. من با تکیه بر حضور بیست سالهی خود در حوزهی علمیهی قم و با تکیه بر آشناییام با طلبهها در این بیست سال چنین حدسهایی میزنم. نمیدانم سخن گویندهی این مطالب که بسیاری از طلاب را بیهویت میداند، تا چه اندازه مستند به آمار و شواهد است!
۷. دروس حوزه ناکارآمد است.
میگوید: «چرا یک طلبه برای رسیدن به اجتهاد به عنوان ارزشمندترین و اصلیترین هدفی که برای ورود به حوزه تعریف شده، باید همه زندگی و عمر خود را وقف کند و نهایتا بعد از بیست سال درس خواندن، به اجتهاد که رسید انبان خود را از دانش و تخصصهایی که جامعه و نظام سیاسی از او میخواهند (پروژه اسلامی کردن همه علوم و تحقق شعار حداکثری پاسخگویی دین به همه پرسشها و نیازهای معاصر) خالی بیابد؟»
ناکارآمدی دروس حوزوی نسبت به نیازهای جامعه و جهان یک حقیقت است که خود حوزه و حوزویان بیشتر و پیشتر از دیگران متوجه آن هستند و برای اصلاح آن تلاش میکنند. بیشترین کسی که این مسأله را مطرح کرده است، رهبر معظم انقلاب امام خامنهای است که یک شخصیت فرزانهی حوزوی است. تغییر بیش از پانصد درصدی حوزهی امروز نسبت به حوزهی پیش از انقلاب گواه این تلاش اصلاحگرانه است. هرچند هنوز هم به دنبال تحول و تغییر مثبت بودن در حوزه یک مطالبهی جدی و بهحق است و باید حالاحالاها ادامه داشته باشد.
تشکیل مراکز تخصصی حوزوی برای علوم انسانی که از مقاطع کارشناسی تا دکتری را در رشتههای قرآن، حدیث، فلسفه، کلام، اخلاق، فقه، حقوق، علوم تربیتی، روانشناسی، جامعهشناسی، تاریخ، مدیریت، اقتصاد، هنر، سینما، تبلیغ، و... را دربرمیگیرد، از برکات همین تغییر و تحول است.
۸. حوزه و روحانیت وظایف خود را نسبت به جامعه و حکومت انجام نمیدهد.
میگوید: «امروز وکلا و نواب عام او از میان همه شؤون او فقط به تحصیل و تدریس - و نه حتی تبلیغ - اکتفا کردهاند.»
این سخن نیز اگر گویای یک دغدغهی عمیق نسبت به نقش مبانی معرفتی و راهبردی حوزه در شکوه و اعتلای فرهنگ و نظام باشد، حرف حقی است و باید در جهت تقویت مبانی اجتماعی و حکومتی جامعه و نظام اسلامی با تکیه بر علوم و معارف اسلامی بیش از پیش کوشید؛ اما اگر منظور از این حرف، انکار همهی زحمات و تلاشها و خدمات علما و روحانیون قدیم و جدید حوزه نسبت به انقلاب و نظام و فرهنگ جامعه باشد، حرف بیجایی است که نادرستی آن روشن است.
فراموش نکنیم که اگر جامعهی ایرانی ما به چنان سطحی از درک و آگاهی و گرایش و نیاز رسیده است که حوزهی عظیم امروز با همهی توان خود از عهدهی رفع نیازهایش برنمیآید، همهی این رشد و ترقی و تعالی امروز جامعه، مرهون زحمات گذشتهی حوزه است. حوزه دایهای بیگانه برای فرهنگ و نظام ایران اسلامی نیست؛ بلکه مادری دلسوز و مهربان است که چنان فرزند برومندی زاییده است که خود از عهدهی شیر دادن آن برنمیآید!
خلاصه آنکه در نظام آموزشی حوزه، در سامانهی پرداخت شهریهی حوزه، در شبکهی تبلیغ حوزه، و در سایر امور مربوط به حوزه ضعف و کاستی هست و بیان این کاستیها خود، نوعی کمک به برطرف کردن آنها است؛ اما این بیانها باید دلسوزانه و منصفانه و منطقی باشد؛ نه از سر ستیز و بیانصافی و تخریب!
نظرات (7)