رابطه علم مطلق خدا و اختیار انسان

پرسش: با سلام و خسته نباشید. من یکی از بچه های طرح ولایت 97 هستم. از بچه های کلاستون. یه سوال برام پیش اومده که از چند نفر هم شنیدم که برا اونا هم سوال بوده. اون هم اینکه: چگونه می شود با وجود علم به صورت مطلق، به همه چیز و  همه جا و در هر زمانی، درباره خداوند ثابت باشد اما ما مجبور نباشیم؟ علم خداوند بنا به گفته متون دینی و حدیثی به هر چیزی در هر زمانی تعلق گرفته و ثابت است. این یعنی اینکه هر اتفاقی که قرار است در آینده بیافتد  و هر کار که ما قرار است انجام بدهیم، همه را خداوند متعال میداند و ثابت شده است. حال یا ما باید به آن عملی که خداوند میداند و ثابت شده ی در نزد اوست عمل کنیم، تا علم خداوند مخالف با واقع نباشد، یا با اختیار اعمال خود را انجام دهیم که امکان مخالفت با علم خداوند را دارد. صورت اول که جبر و صورت دوم هم محال می باشد. الحمدلله رب العالمین

پاسخ: سلام خدا بر شما برادر عزیز!

اگر مسأله این‌گونه بود که «خدا می‌داند که من این جمله را حتماً به شما خواهم گفت، چه من بخواهم چه نخواهم.» این جبر است.

و اگر مسأله این‌گونه بود که «خدا می‌داند که من این جمله را حتماً به شما خواهم گفت، مگر این‌که من نخواهم بگویم.» این اختیار است ولی با علم مطلق خدا سازگار نیست.

صورت درست مسأله چنین است که «خدا می‌داند که من با اختیار خود حتماً این جمله را به شما خواهم گفت.»

همان‌طور که در کتاب خداشناسی خواندید، تحقق معلول با تحقق علتش، ضرورت می‌یابد و تخلف‌ناپذیر است. در کارهای اختیاری انسان، اراده و خواستن خود او بخشی از علت تامه است. وقتی من بخواهم، و خدا هم بداند که من می‌خواهم، و سایر علل نیز فراهم باشند، معلول (یعنی چیزی که خواسته‌ام) ضرورتاً تحقق خواهد یافت و این ضرورت، با اختیار من منافات ندارد. خدا نیز این ضرورت را می‌داند؛ بنابراین دانستن خدا باعث سلب اختیار من نیست.

به‌طورکلی علم داشتن به چیزی به معنای دخالت داشتن آن علم یا عالم در تحقق آن چیز نیست. اگر معلمی به پدر و مادر دانش‌آموزی بگوید: «من می‌دانم که بچه شما به درد این رشته نمی‌خورد و موفق نخواهد شد»، در پایان سال هم دانش‌آموز طبق پیش‌بینی معلم رفوزه شود، آیا پدر و مادر او می‌توانند معلم را با استناد به علمش، سبب شکست فرزندشان بدانند؟!

دلیل این‌که شما گمان می‌کنید علم مطلق خدا منجر به جبر انسان می‌شود، این است که انسان‌ها معمولاً نسبت به کاری در آینده قطع و یقین پیدا نمی‌کنند مگر وقتی که خودشان فاعل آن باشند. شما ناخواسته خدا را نیز همانند انسان و در حد و اندازه او تصور می‌کنید و چیزی را که درباره انسان‌ها اعتقاد دارید، به خدا هم سرایت می‌دهید (اگر خدا به‌طور قطع می‌داند که فلان حادثه در فلان زمان و مکان تحقق خواهد یافت، پس لابد خود او فاعل تام این کار است)؛ غافل از این‌که علم خدا با علم انسان بسیار تفاوت دارد. اگر بخواهیم مقایسه کنیم، می‌توانیم علم یقینی خدا را با ظن و گمان خودمان درباره وقایع آینده مقایسه کنیم؛ همان‌طور که ما با بررسی عوامل متعدد درباره چیزی، تحقق یافتن یا نیافتن آن را می‌توانیم در حد ظن و گمان پیش‌بینی کنیم، و کسی ما را به صرف داشتن چنین درک و آگاهی و فهمی نمی‌تواند عامل آن چیز معرفی کند، خدا نیز می‌تواند وقایع آینده را به‌طور قطع و یقین پیش‌بینی کند و این علم خدا هرگز نمی‌تواند دلیل دخالت او در آن کار و سلب اختیار دیگران باشد.

علم ما به وقایع بیرونی (مثل باریدن باران) معمولاً در حد ظن و گمان است. اما ما می‌توانیم درباره امور درونی خود پیش‌بینی‌های قطعی و یقینی داشته باشیم. مثلاً من می‌توانم پیش‌بینی کنم که آیا تا ده ثانیه دیگر چشمم را می‌بندم و نفس عمیقی می‌کشم یا نه. آیا علم یقینی من به افعال خودم به این صورت است که من خودم را به انجام آن کارها مجبور می‌کنم یا این‌که این کارها را در کمال اختیار انجام می‌دهم و با وجود آن، به تحقق آن‌ها علم یقینی دارم؟ روشن است که پیش‌بینی یقینی ما درباره افعال درونی‌مان، اختیار ما را نفی نمی‌کند.

حال که پیش‌بینی یقینی بدون سلب اختیار از کسی درباره انسان قابل تصور است، درباره خدایی که کامل مطلق است و هیچ ضعف و نقصی ندارد، به طریق اولی امکان دارد.

اگر علم و اختیار انسان درباره افعال درونی‌اش را خوب فهمیدید، درباره این نکته تأمل کنید که وجود خدا بر همه عالم هستی احاطه دارد و چیزی از دامنه وجود خدا بیرون نیست.

امتیاز کلی این مطلب (0)

0 از 5 ستاره
  • هیچ نظری یافت نشد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان میهمان

0 / 5000 محدودیت حروف
متن شما باید کمتر از 5000 حرف باشد